واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > خاورمیانه - صادق جوکار کارشناس خاورمیانه بر این اعتقاد است که اسراییل به شدت دچار دستپاچگی شده و نمیتواند نسبت به جامعه محور شدن تحولات فلسطین بیتفاوت باشد. حمله نابخردانه اسراییل به کشتیهای امدادرسانی به غزه که واکنشهای زیادی را از سوی جامعه بینالملل به همراه داشت،تصویر این رژیم را بیش از هر زمان دیگری در نزد افکار عمومی جهانیان تیرهتر کرد.با گذشت چند روز از این اقدام،مقامات اسراییلی،دلیل موجهی برای این اقدام خود نیافتهاند و بر این طبل این ادعای واهی میکوبند که کشتی مذکور دارای سلاح نظامی بوده است. اقدامات نسجیده اسراییل حکایت از سردرگمی و عدم انسجام در دستگاه سیاستگذاری دارد و به نظر میرسد، سردمداران راست افراطی این رژیم حتی توان اقناع شهروندان خود را نیز ندارند.شاید بتوان در این مقطع اتخاذ چنین سیاستهای نابخردانه را دستپاچگی سیاسی خواند، چرا که با گذشت چند روز از این حادثه که منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از شهروندان اروپایی شد،اسراییل هر روز بهانهای تازه برای توجیه اقدامش میتراشد.خبرآنلاین در گفتگو با صادق جوکار کارشناس خاورمیانه به بررسی ابعاد مختلف حمله اسراییل به کشتی های امدادرسانی پرداخته است. تحلیل و ارزیابی شما از حمله نظامی به کشتیهای امدارسانی به غزه چیست؟قبل از بررسی حادثه مذکور لازم می بینم که کمی در خصوص سیاستهای ترکیه و اسراییل و پیشینه روابط دو کشور صحبت کنم. دولت جدید ترکیه و حزب عدالت و توسعه که پیشینه آن به حزب رفاه دهه 1990 با میگردد،گرایش جدیدی در سیاست خارجی خود ایجاد کرده که به نوعثمانیگری مشهور است.سیاست نوعثمانیگری دولت ترکیه بر مبنای چند اصل است که یکی از اصول مهم و اساسی آن گرایش جهان اسلامگرایانه و در عین حال سکولاریستی است.هر چند که این دو مفهوم در تقابل با یکدیگرند اما ترکیه توانسته در عین سکولار بودن در داخل،میراث آتاتورک را حفظ و آن را از لاییسیته به سکولاریسم منتقل کنند.با این تفاوت که نگاه بسیار مخالفتجویانه آتاتورک به جهان را نیز مورد بازنگری قرار دهند.به همین خاطر موضوعاتی مثل فلسطین و احیای جایگاه ترکیه در نگرش جهاناسلامگرایانه این کشور از اهمیت زیادی برخوردار است. با توجه به تحولاتی که طی چند روز اخیر اتفاق افتاد،سیاست ترکیه را باید در راستای سلسلهای از اقدامات این کشور در خصوص فلسطین مورد بررسی قرار داد. چنین اقدامی از سوی ترکها دارای پیشینه نیز هست.مخالفت صریح ترکیه در کنفرانس داووس که طی آن اردوغان به شدت اقدامات وحشیانه اسراییل را مورد انتقاد قرار داد،نمونه ای از این موارد است.به طور کلی این سیات ترکیه در قبال جهان اسلام بالاخص فلسطین که در راستای احیای پرستیژ و جایگاهش صورت میگیرد،نوعی حمایتگری محتاطانه است.چرا که بسیاری از ناظران بینالمللی بر این اعتقادند که حتی در همان کنفرانس داووس، ترکیه ماهیت دولتی اسراییل را زیر سوال نبرد.بلکه اقدامات آن را مورد انتقاد قرار داد، به همین خاطر باید به خاطر داشته باشیم که ماهیت مخالفت ترکیه با اسراییل با ماهیت مخالفت کشورهای دیگر مثلا ایران با اسراییل کاملا متفاوت است.در چهارچوب همین سیاست ترکیه تصمیم گرفته تا بازنگریهایی را در سیاستش با اسراییل در پیش گیرد. البته این بازنگریها سایر کشورها را نیز در بر میگیرد.توافق عدم استفاده از آسمان ترکیه برای حمله احتمالی اسراییل به ایران،مذاکرات میانجیگرایانه میان سوریه و اسراییل،میانجیگری ترکیه در فعالیتهای هستهای و .. را باید در رویکرد جدید ترکیه یا همان سیاست نوعثمانیگری مورد بررسی قرار داد. این سیاست از این بابت نوعثمانی خوانده میشود که با سیاست عثمانیگری قرن 19 و اوایل قرن 20 متفاوت است چون هنوز به سیاستهای ملیگرایانه آتاتورک پایبند است و از سوی دیگر کاملا آتاتورکی هم نیست و از سوی دیگر میراث آتاتورک را کامل نمیپذیرد.بسیاری از جامعهشناسان سیاسی بر این اعتقادند که ترکیه با در پیش گرفتن چنین سیاستی سعی در جلب نظر کردها نیز دارد تا با گذار از سیاست نژادپرستانه آتاتورک و گرایش به سمت نوعثمانیگری نوعی تکثر سیاسی در داخل ایجاد تا مسائل خود را در چهارچوب رویکردی لیبرالیستی و سکولار حل کند. اتفاق اخیر از کجا شروع شد؟ و چه تبعاتی میتواند برای اسراییل داشته باشد؟گروهی از مدافعان حقوق بشر تصمیم می گیرند که برای دفاع از حقوق ملت فلسطین،و به منظور رساندن صدای حمایت خود به این منطقه سفر کنند. این اقدام برای فلسطین بسیار مثبت و سازنده است چرا که میتواند به جای استفاده از ابزاری همچون فشار افکار عمومی جهانی علیه اسراییل، مبارزات مردم فلسطین وغزه علیه اسراییل را در چهارچوب جامعهمحورانه بینالمللی قرار دهد.با توجه جامعهمحور شدن موضوع و در چهارچوب رژیمهای حقوقبشری بینالمللی انتظار میرود چنین حرکتهایی رو به افزایش رود. کمااینکه چندی پیش نیز از آمریکا گروهی برای همدردی با اهالی غزه و جلوگیری از فاجعه انسانی، وارد این بخش شدند. با توجه به روحیه احساس گرایی شدید و مذهبی که در ترکیه وجود دارد ،گروهی از فعالین تصمیم میگیرند برای کمک به غزه به آنجا سفر کنند. این وقایع در حالی اتفاق میافتد که اسراییل در یک دامینو گیر کرده و مولفه اصلی پایه قدرت خود را بر روی قدرت سخت پایهگذاری کرده است؛مثل حمله نظامی و توازن قوا در منطقه و .... . اما این نکته را نیز اضافه کنم چیزی که اسراییل هماکنون گام به گام در حال از دست دادن آن است، قدرت نرمی است که به نوعی پرستیژ یک کشور محسوب میشود و این اقدام اسراییل در حمله به یک کشتی غیرنظامی حقوقبشری حامل مواد غذایی و بهداشتی که فارغ از دولتها و تنها به دلیل انگیزههای انسانی دست به این اقدام زده بودند،پرستیژ اسراییل را که یکی از مولفههای قدرت نرم است، از بین خواهد بود. از سوی دیگر اسراییلیها با سوءاستفاده از برخی شعارها در ایران مثل نفی هولوکاست تلاش کردند،موجی از مظلومنمایی برای خود در جامعه بینالملل ایجاد کنند،اما همین مسئله آرامآرام به ضرر آنها تمام میشود، چون روندی که به نفع اسراییل به وجود آمده بود را معکوس کرد.این اقدام اسراییل قطعا مسائلی را در حوزه تحولات سیاسی بینالملل ایجاد خواهد کرد:1- هر قدر اینگونه تظاهرات و نارضایتیهای جهان اسلام از اسراییل گسترده شود،طبیعتا این نارضایتیها از طریق تظاهرات بر روی دولتها نیز فشار خواهد آورد و در نتیجه این مسئله بر عرصه دیپلماتیک بین دولتی نیز تأثیر خواهد داشت.2- انتظار میرود موضوع اعراب و اسراییل به موضوع جامعه جهان اسلام تبدیل و در آینده نیز شاهد تحولاتی از این دست باشیم که گروهها و جوامع بدون دخالت دولتها، به انسجامبخشی و سازماندهی حرکتهای حقوقبشری برای حل بحران فلسطین و جامعهمحور شدن موضوع دست بزنند.هدف اسراییل از حمله به کشتی ها را در چند عامل خلاصه کنید. برای پاسخ دقیق به این پرسش باید چند عامل را کنار هم قرار دهیم. اول اینکه اسراییل به شدت دچار دستپاچگی است، اقدام اولیه در حمله به کشتیها و متعاقب آن ادعاهایی همچون وجود سلاح در کشتی نشان میدهد که اسراییل تا چه میزان دستپاچه است. حتی پس از این اتفاق اسراییلیها سیاست دیگری را در پیش گرفت مبنی بر اینکه اسراییل واقعا قصد چنین حرکتی را نداشت و این حرکت آنها عمدی نبوده است.به اعتقاد من اسراییل در یک دستپاچکی سیاسی قرار گرفته و با چالشهای متعددی روبروست؛ به جای اینکه یک استراتژی نظامند و منسجم داشته باشد دست به اقدامات نسنجیده بدون پشتوانه میزند. از سوی دیگر رژیم صهیونیستی نمیتواند نسبت به جامعهمحور شدن تحولات حوزه خود و حمایت جامعه جهانی از فلسطین واکنش نشان ندهد و از سوی دیگر نمیداند که در مقابل مطالبات جامعه فلسطین و روند صلح چه واکنشی از خود نشان دهد. همانطور که مستحضرید تا پیش از این اتفاق گروهها موافقت خود را با مذاکرات غیرمستقیم اعلام کرده بودند،آیا باید شاهد توقف روند مذکور باشیم؟حماس در پاسخ به این اقدام اسراییل، اعلام کرده بود که اسراییل را به رسمیت نمیشناسد، ولی حاضر است که در قبال پسگرفتن اراضی 1967 با اسراییل آتشبس بلندمدت اعلام کند.این نکته را نیز اضافه کنم که حماس مذاکرات غیرمستقیم را نپذیرفته بود.اما با توجه به هجمهای که علیه حماس وجود دارد؛تحت این عناوین که این گروه تروریست است و مذاکرات را نمیپذیرد،از این رو با توجه به این فشارها، حماس موافقت کرده که در قبال اراضی 1967 با اسراییل آتشبس اعلام کند.حماس ممکن است که تحت فشار برخی از شروط را بپذیرد اما کلیات آرمان خود را حفظ میکند.اتفاق اخیر تا چه میزان بروز جنگ در منطقه را تقویت میکند؟شواهد و قرائن گویای آنست که جنگ در منطقه اتفاق نمیافتد، چرا که برای اسراییل در شرایط کنونی، درگیر شدن در یک جنگ دیگر پرهزینه خواهد بود.فضای حاکم بر روابط بینالملل،پذیرش این مسئله در داخل اسراییل و در نزد افکار عمومی این کشور نیز از جمله مسائلی است که احتمال جنگ را کاهش میدهد. از سویی به راه افتادن جنگ هیچ چیزی عاید اسراییل نخواهد کرد،جز اینکه مقاومت فلسطین را مقاومتر خواهد کرد.در حوزه لبنان نیز اسراییل هیچگاه قادر به از بین بردن حزب اله نیست تنها میتواند به صورت کوتاه مدت،به برخی از ادوات نظامی ضربه بزند.حزب اله به عنوان جنبش شیعی و مدنی از داخل لبنان بیرون آمده و اسراییل هیچگاه قادر به حذف این جنبش نیست. با توجه به مخالفتی که متعاقب این اتفاق افتاد و تقریبا همه کشورها متفقالقول این اقدام را محکوم کردند،شواهد گویای آنست که وقوع جنگ نامحتمل است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 323]