تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بخشنده ترین شما پس از من کسی است که دانشی بیاموزد آنگاه دانش خود را بپراکند. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815371622




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

هوش رايانه اي ، مذهب جديد


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
هوش رايانه اي ، مذهب جديد
هوش رايانه اي ، مذهب جديد   نويسنده:لسلي سيلارز*   چکيده: فن آوري و تأثيرات آن بر زندگي و سرنوشت انسان، يکي از موضوعاتي است که از همان دهه هاي ابتدايي قرن بيستم و ظهور روزافزون فن آوري هاي جديد تا زمان حاضر که انقلاب سايبرنتيک و وقوع تحولات شگرف در زمينه هاي گوناگون، فن آوري را شتابي سرسام آور داده، ذهن صاحب نظران حوزه هاي مختلف را به خود مشغول داشته است. اين صاحب نظران که عمدتا در دو اردوگاه مخالفين و مدافعان فن آوري جاي مي گيرند، اين پديده را از جنبه هاي مختلف مورد ارزيابي قرار داده اند. مقاله زير به بهانه پيشرفت هايي که در زمينه هوش مصنوعي صورت گرفته، به کند وکاو در مختصات انديشه اي مي پردازد که ترانس اومانيسم ناميده مي شود؛ انديشه اي که مدعي است، تکامل هوش مصنوعي سومين مرحله از روند تکامل حيات بر روي زمين است که در جريان آن، حيات با ميانجي گري انسان ، کنترل و هدايت خود را بر عهده مي گيرد. ادعايي که اگر آن گونه که مدافعان آن مي گويند واقعيت يابد، سرنوشتي به غايت نامشخص و از جهاتي هول انگيز را براي انسان رقم خواهد زد. طبق نظر کريستوفر دودني ، نويسنده و شاعر تورنتويي، حيات بر روي زمين دو مرحله تکاملي عمده را پشت سرگذاشته است. اولين مرحله، منشاء خود حيات بوده است؛ يعني پيوند ملکول ها به يکديگر و شکل گيري واحدهاي خود تکثيرگر. دومين مرحله، تکامل هوش انساني بوده است. دودني در کتاب جديد خود «Last Flesh» مي نويسد، اکنون «ما درآستانه مرحله بعدي تکامل حيات قرار داريم، مرحله اي که در آن ميانجي گري انسان، حيات کنترل خود را در دست مي گيرد وسرنوشت خود را رهبري مي کند.» دودني به فلسفه اي بي در و پيکر و فراانقلابي موسوم به «ترانس اومانيسم» وفادار است که به آهستگي در حال تبديل شدن به جريان اصلي تفکر است. بينش ترانس اومانيسم ، اشکال بسياري به خود مي گيرد، اما اکثر مريدان اين تئوري معتقدند که ظرف چند قرن يا حتي چند دهه، پيشرفت هايي که در حوزه هوش مصنوعي، بيومهندسي و علم روباتيک رخ مي دهد، به انسان ها اجازه خواهد داد تا محدوديت هاي جسماني خود را پشت سر بگذارند. ترانس اومانيست ها علناً در انديشه فناناپذير شدن از طريق «بارگذاري» هوش خود به مغزهاي رايانه اي با بدن هاي روباتيک هستند. آنها به شکلي جدي درباره ساختن کلوني ها در ستارگان، دستکاري در تک تک ملکول هاي ماده، بازگرداندن زمان به عقب وخلق موجودات رايانه اي که به عنوان «خدايان» ظهور مي يابند، سخن مي گويند. اکثر آنها توجه دارند که آنها در حال ساختن يک برج بابل سيليکوني هستند، اما اهميتي به اين نمي دهند که خدا را به عنوان يک اسطوره غير عقلاني طرد کرده اند. ماکس مور بنيان گذار «انجمن اکستروپين» که شاخه اي خوش بين تر از ترانس اومانيسم به شمار مي رود، مي نويسد: «هيچ کس ما را به خاطر گشودن جعبه پاندورا، به خاطر مجهزکردن خودمان به بال هاي شعور پسا انساني و ناسالخوردگي مجازات نخواهد کرد.» نويسنده ترانس اومانيست، الکساندر چيسلنکو مي نويسد: «مي توانيد تمام اين چيزها را به عنوان بيرون کردن خدا از کيهان خودمان قلمداد کنيد». رد اين انگاره ها به عنوان تخيلاتي تکنو - اوتوپيايي، براي اعجوبه هاي نوجوان کار آساني خواهد بود. با اين حال، مدافعان آنها در برگيرنده طيفي از پژوهش گراني است که در مؤسساتي همچون «انستيتوي فن آوري ماساچوست»، «آزمايشگاه ملي لوس آلاموس» در نيومکزيکو و مدرسه اقتصاد لندن فعاليت دارند. دودني مي نويسد: «اکثر ما همين حالا نيز به درجات مختلف ، ترانس اومانيست شده ايم. سيستم هاي ايمني ما توسط ويروس هاي طعمه اي که از طريق واکسن ها به بدنمان تزريق شده اند تغيير يافته اند. مواد غذايي که مصرف مي کنيم، از نظر ژنتيک، دستکاري شده اند. ما داروهاي روان گرداني که خلق وخو و حالت انسان را تغيير مي دهند مصرف مي کنيم. از آب انگور تخمير شده گرفته تا پروزاک وتازه تر از همه اينکه، بدن هاي ما به جايگاه بيشتر از دويست و پنجاه نوع عضو مصنوعي ، از جمله قلب، زانو و عدسي چشم مصنوعي تبديل شده است.» ايده هاي ترانس اومانيستي، باپيشرفت هاي خيره کننده اي که در طول دهه گذشته در حوزه هوش مصنوعي به دست آمده، بسيار مورد توجه قرار گرفته اند. دودني به «ديپ بلو» اشاره مي کند، رايانه اي که قهرمان شطرنج جهان، گري گاسپاروف را شکست داد. او مي نويسد: «شطرنج يکي از حوزه هاي تجربه انساني بود که مي انديشيديم، فراتر از توانايي هاي ماشين ها قرار دارد. امري که ديگر موضوعيت ندارد. گاسپاروف هنگام بازي با ساير ماشين هايي که آنها را شکست داده بود، همواره مي توانست يک پيش بيني پذيري ماشيني را ردگيري کند. اما گاسپاروف خشمگين ، در ديپ بلو که مغلوب آن شد، نشانه هايي از يک هوش موجودات فضايي را مي ديد.» ديپ بلو بر قدرت پردازشگري بي شعور و برنامه نويسي تخصصي شده اتکا داشت. اما دانشمندان در حال طراحي برنامه هاي شناسايي کننده الگوها و سخت افزاري از شبکه هاي عصبي هستند که کار مغز را تقليد مي کند و از تجارب خود مي آموزد. دودني ارزيابي مي کند که «تاکنون اعتقاد براين بود که راهبرد، آينده نگري و روان شناسي، اصالتاً مشخصه هايي انساني هستند که يک برنامه رايانه اي مي تواند آنها را تقليد کند يا حتي از آنها فراتر رود.» مگر نه اينکه خود انسان ها بر قدرت و برنامه ريزي بي شعور سلول هاي مغزي متکي هستند؟ آن فورست يکي از پژوهش گران فوق دکتراي اين موسسه گزارش مي دهد که محققان در انستيتو فن آوري ماساچوست، در حال کار بر روي روباتي هستند که «ياد مي گيرد» يک توپ را بردارد. فورست که داراي مدرک دکترا در الهيات است، مشاور الهيات اين پروژه است. اين روبات با نام مستعار «کوگ» (کوتاه نوشت Cognition به معناي شناخت) فاقد هر گونه واحد پردازشگر مرکزي است.تنه، دست ها (اين روبات پا ندارد)، چشم ها وگوش هاي آن توسط رايانه هاي مستقلي کنترل مي شوند که براي اجراي وظايف ساده، با هم کار مي کنند. در نخستين شماره «جورنال ترانس اومانيسم» جديد، هانس موراوک اشاره مي کند که ظرفيت رايانه ها هر دوازده ماه يک بار، دو برابر مي شود. طبق نظر موراوک که استاد علوم روباتيک در دانشگاه کارنگي ملون در پيتزبورگ است، مي گويد تا سال 2040 ، رايانه ها قدرت تقليد عملکرد مغز انسان را خواهند داشت. موراوک به خاطر اين پيش بيني خود شهرت دارد که اولين نسل روبات هاي سوپر هوشمند، فرزندان ماشيني با هوش تري را خلق خواهند کرد. و نهايتاً به شکل موجوداتي خداگونه، تکامل و ظهور خواهند يافت. او در يکي از شماره هاي سال جاري مجله «ويرد» نوشت که اين خدايان، جاي انسان ها را به عنوان اشکال حيات مسلط خواهند گرفت، اما احتمالاً تمايلي تاريخي و حتي عطوف آميز نسبت به انسان خواهند داشت. اين موجودات با چيرگي مطلق بر جهان فيزيکي، شايد با گذشت زمان بتوانند تا آخرين اتم آن را شبيه سازي کنند. دودني در کتاب خود، ساير جنبه هاي بينش ترانس اومانيسم را توضيح ميدهد. نانو تکنولوژي، پيوند بيوتکنولوژي و ميکرومهندسي ، ساخت ماشين هايي در اندازه سلول را در نظر دارند که نسخه المثناي خود را تکثير خواهند کرد و قادر به ساخت هر چيزي و حتي زماني، ساخت يک اتم خواهند بود. او توضيح مي دهد که چگونه اندام عصبي از طريق عمل جراحي در درون مغز انسان کار گذاشته مي شوند تا ظرفيت ذهني او را تقويت کند و نهايتاً روندهاي تفکر مغز را به يک شبکه سيليکوني انتقال دهند. دودني مي نويسد: «ممکن است که انسان منحصر به فرد و بي همتا، در يک مرحله انقلابي انتقال قرار داشته باشد؛ در آستانه يک انحراف نهايتاً قابل توسعه که اکنون در لبه شيبي تند به درون هوش جمعي قرار گرفته است.» چيسلنکو که يک محقق رايانه فوق دکترا در موسسه فن آوري ماساچوست است ميگويد، نهايتاً هوش «از ماده و وابستگي ساختاري رها خواهد شد.» دودني يادآور مي شود که محوريت تمام اين مباحث، ديدگاه ترانس اومانيستي نسبت به طبيعت هوش و طبيعت انسان است. او معتقد است، خود هوشمندي صرفاً يکي از محصولات جنبي دستکاري پيچيده اطلاعات است. او مي نويسد، در ارتباط با تفکر انسان، هيچ چيز جاوديي يا روحاني وجود ندارد و بنابراين رايانه ها به راستي پيچيده ، هوشمند و قادر به ابراز احساسات و خلاقيت خواهند بود. او مي گويد، چون مردم ديگر نمي توانند آنطور که يک رايانه از پس اين کار بر مي آيد، «ماشين» عصب هاي خود را هدايت کنند، «اينکه شناخت چگونه انجام مي شود، موضوعيت خود را از دست مي دهد.» ترانس اومانيست ها ايده روح انسان را رد مي کنند، اما فورست (که به واقع يک ترانس اومانيست نيست، بلکه در حال نگارش رساله دانشگاهي خود در موضوع «يک ديالوگ غير قضاوتي بين هوش مصنوعي و فن آوري» است) براين نظر است که روبات ها روزي داراي روح خواهند شد. فورست مي گويد که داشتن روح، به معناي داشتن يک رابطه با خداست. روبات هاي ذي شعور بي ترديد قادر به برقراري رابطه خواهند بود و در نتيجه داراي روح خواهند بود. از نظر بيشتر ترانس اومانيست ها، چيزي که بيشترين ارزش را دارد، پيشرفت است. دودني مي گويد: «ما فقط يک جهت براي رفتن داريم و هر چيزي که مانع از حرکت ما در اين جهت شود، بد است.» سايرين نظير نيک بوسترام که استاد فلسفه در مدرسه اقتصاد لندن است، به يک سيستم اخلاقي که «متساهل» باشد و بين منافع رقيب تعادل برقرار کند، رضايت مي دهند. کليف جاسلين که يک پژوهش گر در آزمايشگاه لوس آلاموس است ، يکي از نويسندگان principia Cybernetica است، يک سايت اينترنتي که خود را وقف توسعه فلسفه ترانس اومانيسم کرد است.او بر اين باور است که افول مذاهب سنتي ، اين فرصت را براي «فنا ناپذيري سايبرنتيک» فراهم آورده است تا «جاي فنا ناپذيري متافيزيک را براي ارائه اهداف و ارزش هاي نهايي براي تمدن جهاني در حال ظهور بگيرد.» وقتي از جاسلين پرسيده شد، اين اهداف چه مي توانند باشند، جواب داد: «تنها خير نهايي که مي توانيم از آن سخن بگوييم، بقاست.» او تأکيد دارد که روندهاي تکاملي، فنا پذيري را از اين جهت که آيا آنها شانس هاي بقاي انسان را بيشتر کرده اند يا کمتر، در درون بيولوژي انسان جاي داده اند. براين اساس، فناپذيري انسان با بيولوژي انسان فرق خواهد داشت. اکثر ترانس اومانيست ها مي پذيرند که شکاف بين ترانس اومانيست ها و کساني که اين فن آوري ها را رد مي کند، بي ثباتي سياسي جدي و شايد حتي هرج ومرج به وجود خواهد آورد. اما اين خطري ضروري قلمداد مي شود و به هر روي، پيشرفت اجتناب ناپذير است. مارتي مينسکي که يک پژوهش گر رسانه اي در موسسه فن آوري ماساچوست و يک ترانس اومانيست شناخته شده است. در مقاله هشدار آميزي که با عنوان «آمريکاي علمي» در سال 1994 نوشت، ياد آورشد که بسياري از مردم ، ايدئال هاي ترانس اومانيستي را رد مي کنند و«کناره گيري مي کنند تا بميرند. آيا چنين افرادي که احساس مي کنند چيز زيادي براي از دست دادن ندارند را نبايدخطرناک دانست؟» يک جامعه ترانس اومانيستي ممکن است به اتخاذ يک «چهار چوب اخلاقي اختياري» جهت جلوگيري از لغزيدن آن به درون هرج ومرج نياز داشته باشد. او مي پرسد: «نکته اي که به اندازه کافي عجيب است اين است که اگر مسيحيت به يک چنين سيستمي تبديل شود، چه؟» او مي گويد که اشاره به اين احتمال را در کتابش مد نظر قرار داده است، اما نه به اين دليل که اين ايده فقط بسيار قابل تعمق و بسيار بکر است». ترانس اومانيسم منتقدان خود را نيز دارد، نه به اين دليل که اين فرضيه، پايان انسانيت را مطرح مي کند. آرتور کروکر که يک ناظر ترانس اومانيست و استاد علوم سياسي در دانشگاه کنکورديا در مونترال است مي گويد که «به خصوص «اکستروپين ها» اين خوارشماري ژرف را براي جسم قائل هستند.» به علاوه او به تلخي ارزيابي مي کند که فرهنگ غربي نه تنها به سمت تکنو - اوتوپيا صعود نکند، بلکه «به سمت محو درخشان نابودي نهايي تنزل کند.» ساير منتقدين پيش بيني مي کنند که رايانه ها هيچگاه به چيزي بيش از دستکاري کنندگان صرف در اطلاعات تبديل نخواهند شد. دونالد دمارکو که استاد فلسفه در کالج «سنت جرومي» در واترلوي اونتاريو است، مي گويد که يک ماشين ميتواند قادر به «ديدن» يک شيء و استفاده از اطلاعات شود، اما يک موجود هوشمند مي داند که اين عمل، فقط ديدن يک شئ است: «اين خود آگاهي و اين جنبه معنوي است که قدرت فراتر رفتن از ماده و تأمل درباره فعاليت هايمان را به ما مي بخشد.» دمارکو ادامه مي دهد، ترانس اومانيست ها فنا ناپذيري را به درون آفريده هايشان مي دمند، اما انسان ها هم اکنون نيز با بچه دار شدن، حيات را خلق مي کنند. او مي گويد: «از طريق فروتني نسبت به جسم است که ما به پروتوپلاسم حيات مي دميم. پذيرش محدوديت هاي جسممان است که به شکلي تناقض آميز ، راه را بر جهان لايتناهي مي گشايد.» سي. اس لوئيس ضروريات و مفاهيم تفکر ترانس اومانيستي را در دهه 1940 يعني زماني که اين ايده ها به تازگي از ميان نويسندگان آثار علمي - تخيلي در حال ظهور بود، شناسايي کرده است. او در رمان خود «نيروي پنهان» ، داستان يک استاد جوان فلسفه به نام مارک اشتوداک را روايت مي کند که نقشه اي اهريمني براي سلطه بر جهان مي ريزد. رهبر عيني اين دار ودسته خشن، يک نابغه جنايتکار است که با کمک تعدادي لوله وسيم به حيات خود ادامه ميدهد و مغزش توسط داروها تقويت شده است. يکي از شخصيت هاي اين رمان، هنگام دعوت از مارک براي پيوستن به اين دارودسته مي گويد: «نمي بيني که ما در حال عرضه شکوه توصيف ناشدني حضور داشتن در آفرينش «خداوندگار توانا» به توهستيم؟» بعدها براي مارک توضيح داده مي شود که نخبگان روشنفکر جامعه «از طريق طي کردن تدريجي، درحال تبديل شدن به خود تبار انسان است.» توده ها که قبلاً مايحتاج فيزيکي را براي طبقه حاکم تأمين مي کردند، نابود خواهند شد.«جسم سراسر به سر تبديل مي شود. تبار انسان، سراسر به تکنوکراسي تبديل مي شود». خواننده به تدريج درمي يابد که اين اشرار، آلت دست موجودات فضايي با موجوديت هايي غير مادي به نام «ميکروب ها» هستند. با توجه به اينکه هيچ چيزي آنقدر ناباورانه نيست که نتوان آن را باور کرد و هيچ چيزي آنقدر زشت و شرم آور نيست که بتوان آن را پذيرفت (اخلاقيات صرفاً محصولات فرعي عيني بيولوژي هستند)، «انسان» سقوط کرده در آستانه «رهايي از محدوديت هايي قرار دارد که به قدرت او لگام زده اند؛ محدوديت هايي که رحم و شفقت به عنوان محافظي در برابر نتايج کامل سقوط او، بر وي تحميل کرده است. اگر چنين چيزي محقق شود، دوزخ، آخرين چيزي خواهد بود که تجسد خواهد يافت.» پی نوشت ها :   * Leslie Silars، نويسنده منتقد تکنولوژي مدرن منبع: www.salvomag.com ماهنامه سياحت غرب ش هفتاد و ششم /ج  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 648]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن