محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832296969
نگاهي به زندگاني ابن حسام خوسفي
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهي به زندگاني ابن حسام خوسفي نويسنده:خير الله رزم آراي رودي* اي نام تو در هر دهني ورد زبانها اندر حجب از درک يقين تو گمانها از دفتر گل نکته توحيد تو خواند بلبل که شب آرام ندارد ز فغانها چکيده مولانا محمدبن حسام الدين حسن بن شمس الدين محمد قهستاني خوسفي، شاعر نامدار سده ي نهم هجري است. وي زندگي ساده اي داشته، به دربار بي اعتنا بوده و از عرق جبين نان مي خورده است. سفرهايي به چند روستاي بيرجند و نيز هرات و مشهدالرضا (ع)داشته است. داراي سه پسر بوده و مزارش در روستاي خوسف از توابع بيرجند است. در ادبيات ما چند تن به ابن حسام شهره اند: 1-جمال الدين محمدابن حسام هروي معروف به ابن حسام خوافي. وي اصلاً از مردم خواف بوده، در هرات سکني داشت. از شاعران ملک شمس الدين کرت و فرزندان او بوده و ظاهراً در اواخر عمر در کرمان مي زيسته و در عصر خودش در شاعري شهرت بسيار داشته است. مولد او در يکي از قراي نيشابور بوده و چون مدتي در شهرهاي خواف، سرخس و هرات به سر برده، او را به هر يک از اين سه شهر نسبت داده اند. وي سفري به هندوستان رفته و به ايران بازگشته و در دربار آل کرت اعتباري تمام داشته است. 2-جلال الدين بن حسام معروف به ابن حسام سرخسي از شعراي قرن هفتم. 3-ابن حسام هروي از علماي قرن نهم، نواده جلال الدين بن حسام مذکور. 4-کمال الدين فرزند جمال الدين بن حسام خوافي معروف به ابن حسام. وي در قرن هشتم در هرات زندگي مي کرد. از شعراي نامي آن قرن محسوب مي شود و کتاب عوامل، را به نام معزالدين والي هرات (771-732ه.ق) تخلص کرد. او علاوه بر شاعري در علم نحو نيز تسلط داشته و همين کتاب عوامل در همين موضوع است. (1) در خراسان دو خانواده معروف به ابن حسام بوده اند و هر دو اهل ادب و فضل و دانشمند که در کتب تذکره بارها با هم اشتباه شده اند، يک خانواده اهل خواف بوده اند و خانواده ديگر اهل قهستان. شاعر مورد نظر ما، مولانا محمدابن حسام الدين حسن بن شمس الدين محمد قهستاني خوسفي که تخلص شعري اش «ابن حسام» است، در ابياتي که در نعت حضرت محمد (ص) سروده است، به نام خود و جدش اشاره کرده، مي گويد: نامي که جز به نام تو نامي نمي شود نام محمدبن حسام محمد است در جاي ديگر به نام پدرش اشاره مي کند و مي گويد: محمدابن حسام و محمدابن حسن که هست خاک قهستان تو را مقام و وطن در ابياتي نيز به اجداد خود اشاره کرده، از قول پدرش نقل مي کند که همگان اهل «فضل و علم و ارشاد» بوده اند: پدرم گفت: قرب سيصد سال رفت و از رفتگان مرا ياد است تا به نه پشت ما که اجدادند همه را فضل و علم و ارشاد است پسران هم ز دست مگذاريد آنچه ميراث باب و اجداد است در مقدمه ي لغت نامه دهخدا درباره ي خاندان ابن حسام چنين آمده: «از سده ي هشتم و شايد هفتم تا روزگار صفويان، اين خاندان در قهستان به شعر و ادب و در عين حال به واعظي و پيشوايي شهرت داشته اند» (2) زادگاه ابن حسام شهرک خوسف است که در 35 کيلومتري جنوب غربي بيرجند واقع شده و هم اکنون مرکز بخش خوسف مي باشد و بر روي هم بالغ بر 290آبادي است. خوسف شهرکي است بسيار کهن و حتي مي توان گفت از کهن ترين آباديهاي خراسان جنوبي - قهستان - به شمار مي آيد. نام خوسف که به صورتهاي مختلف «خسف، خسب، جسب، جوسف» و حتي «خوصف» در منابع تاريخي و جغرافيايي آمده است، داراي قدمت بسيار و شهرت فراوان بوده است. مؤلف حدودالعالم من المشرق الي المغرب که اثر خود را در قرن 4 ه.ق نگاشته است، از اين شهر بدين صورت نام مي برد :«خور و خوسف دو شهر است بر کرانه بيابان و آب ايشان از کاريز و خواسته ي مردمان اين شهر، بيشترين چهارپاي است». حمدالله مستوفي نزهه القلوب که در قرن 8 ه.ق. تأليف شده، در ذکر بلاد قهستان از خوسف تحت عنوان «معظمات بلاد» ياد مي کند و آن را در رديف شهر تون و قاين و جنابد [گناباد] مي آورد. دولتشاه سمرقندي صاحب تذکره الشعرا نيز به هنگام ترجمه ي حال مولانا محمد حسام الدين المشهور به ابن حسام، از خوسف به عنوان زادگاه شاعر ياد کرده است. تولد ابن حسام در سال 782و يا 783ه.ق. اتفاق افتاده است؛ چنان که خود در پايان قصيده اي چنين مي گويد: اين قصيده به سن سي و چهار بعد هشتصد به سال است عشر نظم کردم چو لؤلؤ شهوار در ولايات شاه دين پرور در جاي ديگر اشاره اي ديگر دارد: چو از هجرت درين تاريخ محدود چل و نه سال بر هشتصد بيفزود ز عمر من گذشته شصت و شش سال جواني بر گذر، پيري به دنبال که بر حسب آن، تاريخ تولد ابن حسام 783ه.ق مي شود. مولانا ابن حسام در زادگاهش به تحصيل مقدمات علوم پرداخت. از دوران جواني و چگونگي تحصيلات او اطلاعي در دست نيست. حسامي واعظ مي گويد که وي نزد امير سيد محمد شيرازي که از دانشمندان آن روزگار بوده است به تحصيل علوم پرداخت و از او «رخصت حديث» يافت. آنچه مسلم است از تربيت هاي ارزنده ي پدر، برخوردار شده و از آن، چنين ياد مي کند: در ازل خياط خلعت خانه ي معني مرا خلعتي آراست کامد راست بر بالاي من بافتند از تار و پود خاطر باريک بين پرده بافان معاني سندس ديباي من تا جايي که مي گويد: تربيتهاي پدر خاک مرا خوشبوي کرد خاک خوش بر خوابگاه تربت باباي من از گفتار و اشعار او مي توان پايه دانش و بينش او را محک زد. وي در صرف و نحو و معاني و بيان و نجوم و تاريخ و به ويژه در تفسير و حديث و علم رجال و انساب تبحري فوق العاده داشت. در ديوانش از بزرگاني نام برده است ولي از پدر و اجداد دانشمند و با فضيلت خود که همه اهل وعظ و ارشاد و تقوا بوده اند، تنها به عنوان مربي و مرشد ياد مي کند؛ بدين جهت مي توان گفت که عمده ي معلومات عميق خود را از پدر و جد و بستگان نزديک فرا گرفته و به دوره ي کمال رسيده است. به گفته مولانا حسامي واعظ در مزار نامه، پدران وي اهل علم و ارشاد بوده و در آن ناحيه به زهد و تقوا شهرت داشته اند. شادروان سعيد نفيسي (3)ابن حسام را از اصحاب صدرالدين رواسي دانسته، ولي هيچ نوع اشاره اي به زندگي مرشد مرادش ننموده است. ليکن علامه دهخدا صدرالدين رواسي را چنين معرفي مي کند: «صدرالدين رواسي از خلفاي شيخ زين الدين خوافي و حاوي علوم ظاهري و باطني بود. در اوايل حال چندين سال در مدينه اقامت جست و در مصر و شام اربعينيات به سر آورد و چون از عربستان مراجعت کرد در ولايت اسفراين که منشأ و مولد او بود ساکن گشت و به ارشاد پرداخت و در زمان سلطان ابوسعيد فرزند ميرزا سلطان محمد از اسفراين به هرات شد و او درباره ي وي عنايت و احسان کرد. صدر الدين، دهم ماه رمضان سال 871ه. ق درگذشت و سلطان جنازه ي او را مشايعت کرد و بر وي نماز خواند. در مجالس النفايس آمده، وي بسيار زيبا جمال و در اداي معارف و حقايق دل پسند بود. در شهر هرات درگذشت و نعش او را به ولايت شغان بردند و بدان جا مدفون است»(4). $ شيوه زندگاني بيشتر تذکره نويسان و نويسندگان تراجم احوال، ابن حسام را به صفت وارستگي و خرسندي و زهد و تقوا و برکنار بودن از دربارها و اهل زر و زور توصيف کرده اند. بعضي محمدابن حسام را از اوليا خوانده اند. تمام عمرش را در عبادات و مجاهدات، با خلوص و صدق نيت و صحت عقيده گذرانيد. غالب اوقات خويش را به خلوت و اختفا و عزلت به سر مي برد و هيچ گاه به خانه ي مريدان تردد نمي کرد و مايل به مهماني با بزرگان و اعيان نبود. اکثر اوقات خود را در مزرعه اش در «ريچ» که منطقه اي در حوالي خوسف است مي گذراند. از پاکي نهاد و شايستگي او همين بس که گويند و گويد پيغمير خدا (ص)را ديده است: در عهد زندگيم نمودي لقاي خويش بعد از وفات از تو توقع بود همين ديگر اين که برخي شبها را شب زنده دار و تا بامداد گرم ستايش بوده است: هر شبي کاندر ثنايش آورم شب را به صبح نه طبق گوهر بريزند اختران بر پاي من خانه ي کوچک گلي او از هر چيز که در زندگي به کار آيد تهي بوده است. درون خانه که بوده در خانه را مي بسته است و هنگام بيرون رفتن در خانه را باز مي گذاشته؛ و در پاسخ به پرسش مردم مي گويد: گفت حجي که رخت خانه منم خانه رخت در گشاده مدار خانه رخت اگر نبندي در نيست ايمن ز دزد و از طرار من چو در خانه نيستم خالي است چه کند خانه ي تهي عيار در ديوان اشعار خود به مناسبتهاي مختلف به شيوه ي زندگاني اشاره کرده است، از جمله در قصيده اي مي گويد: هزار گوهر معني برآورم به نثار چو بحر طبع ثنا گسترم شود مواج و سپس به شيوه ي زندگي خود اشاره کرده مي سرايد: به شب، زبان من و مدح اهل بيت رسول به روز، دست من و کسب شغل هاي تاج و در جاي ديگر مي گويد: من به شهر قناعتم حاکم شکر و تسليم شهربند من است تازي تند تاز تند خيال چون سوار مي کنم سمند من است نظم چون آب و نطق شيرينم راست پرسي گلاب و قند من است مجمر سينه پر ز آتش و دل عود سوز من و پسند من است ابن حسام با طبع مقتدري که داشت و خاصه با همه ي مرارت خود در قصيده سرايي و مدح، ستايش «خواجگان بي وجود» عهد خويش را فرو گذاشته، به ستايش بزرگان دين همت گماشته، و خود را بدانچه از طريق سعي و کار فراهم مي آمده خرسند مي داشته و از بادرات ذهن بر صحيفه ي ديوان چنين مي نگاشته است: سر فرو نارم بجود خواجگان بي وجود با وجود فقر بنگر فرط استغناي من بر طريق ليس للانسان الا ما سعي جز در اين معني نکوشد خاطر داناي من و همين معني را در خاوران نامه بدين گونه تکرار کرده است: همه سال و مه روي در گوشه اي قناعت نمودم به کم توشه اي به يک قرص جو تا شب از بامگاه قناعت کنم همچو خورشيد و ماه شکم چون به يک نان توان کرد اسير مکش منت سفره ي اردشير بساز اي جوانمرد با آب جوي ز جلاب طلايي برو دست شوي ترا چون متاع سخن داده اند مجوي آنچه بهر تو ننهاده اند بدين جهت از پيشگاه کبريايي الهي مي خواهد که آلوده ي منت کسانش نسازد و روزي اش را از ممر حلال برساند تا بي بيم به لقاي حق نايل آيد: که در دين و دنيا مرا پنج کار بر آري به لطف خود اي کردگار يکي حاجتم را نماني به کس بر آرنده ي آن تو باشي و بس دوم روزي من زجايي رسان که منت نبايد کشيد از کسان سيم چون به مرگ اشارت بود به «الا تخافوا» بشارت بود ابن حسام در عين آن که به فقر و مفلسي خود اشاراتي کرده است؛ اما از اين جهت احساس سربلندي و مناعت طبع مي کند و سپاس مي دارد که از «زباني درفشان» و «سخنهاي روان» بهره ور است؛ چنان که خود گويد: تو در ابن حسام اکنون به چشم مفلسي منگر که گر زر نيستش باري، زبانش درفشان بيني ابن حسام، همچون همه ي «آزادگان تهي دست» با آن که از مال و مکنت و دنياوي محروم است و از کدّ يمين و عرق جبين روزي مي خورد و در خانه و کاشانه اش چيزي ندارد؛ مع هذا «سر همت بر اوج چرخ برآورده» و «شکر خداي مي گذارد» و مي گويد: آفرين باد بر کف دستم که ازو مي رسد مرا ادرار دست من آبله ز کدّ يمين گر تن آسان شوم، شود دشوار سفري گر مرا به پيش آيد چاره ي آن ببايدم ناچار تا پياده نبايدم رفتن بر دو پا مي روم دو اسبه سوار خوش دو اسب سبک عنان دارم گاه يرغه روند و گه رهوار نيست حاجت مرا به زين و لگام خود چه گويم ز توبره و افسار ور تهي پاي بايدم رفتن شکر بگزارم و ندارم عار با چنين تنگدستي ابن حسام سرهمت بر اوج چرخ برآر گر از کالاي خانه پرسندم «ليس في الدار غيره ديار» ابن حسام از تنها قطعه زمين که در «خوسف» داشته امرار معاش مي کرده است. و نيز کوهپايه ي «رچ»، تاکستاني کوچک داشته که حاصل آن کمکي به زندگاني وي مي رسانده است. مشهور است ابن حسام درختان تاک داشت. روزي مي فروشي انگورش را خريده و به مصرف شراب رساند. وقتي ابن حسام آگاه شد، ديگر انگور نخورد و يک نهال هم ننشاند. وي در تمام عمر حتي يک عمل حرام انجام نداد و از مکروهات کاملاً اجتناب داشت. کم کم بر اثر تنگدستي اين مختصر تاکستان نيز به گرو مي رود، چنان که خود بدان اشارت کرده و مي گويد: رزکي داشتم به کهپايه زآن مرا بود ساز و پيرايه از جفاهاي چرخ کج رفتار در گرو رفته شد به صد دينار کوهپايه ي رچ، نقطه اي سرسبز و خوش آب و هواست که در فاصله ي 18کيلو متري شرق خوسف قرار دارد. ابن حسام بخشي از سال را در اين کوهپايه به خلوت نشيني و انزوا مي گذرانده است. وي درباره ي صفا و هواي رچ چنين مي گويد: رچ مزرعه اي است بوستان ز بهشت کآورده نسيمش ارمغاني ز بهشت من شرح هواي رچ نمي يارم گفت يا هست بهشت يا نشاني ز بهشت وي بر اثر اعتقاد راسخي که به ولايت اهل بيت (ع) و دوستي پيامبر اسلام (ص) داشته و اهل بيت اطهار (ع)را از دل و جان پذيرفته، پيوسته به مدح و منقبت آنان مي پرداخته و قصايد غرايي در مدايح حضرت رسول و خاندان پاکش سروده است. از جمله در قصيده اي از قصايدش که به «عجزيه» نامبردار شده است چنين مي گويد: آسان بود اميد بريدن ز دوستان گر با نبي و آل بود اتصال من هم قول مصطفي است که بعد از کتاب حق دست شما و دامن معصوم آل من سپس به دعا مي خواهد که: يک لحظه از محبت اولاد مصطفي خالي مباد خاطر دانش سگال من شاعر بارها در قصايد مدحي، خود را به «حسان ثابت» مانند کرده است و بدين عنوان هميشه مباهات مي کند، چنان که در قصيده ي غرايي که در مناقب حضرت امام زين العابدين (ع)سروده چنين مي گويد: غبار تربت حسان اگر چه باد ببرد کنون به مدح تو ابن حسام حسان است شگفت اين است که دشمنان متعصب و دوستان جاهل، حب او را به خاندان پيامبر (ص)و مولي علي (ع) و اولادش به کفر منسوب داشته اند، چنان که در قصيده ي مشهورش به مطلع: اي رفته آستان تو رضوان به آستين جاروب فرش مسند تو زلف حور عين بدين امر اشاره کرده، چنين مي گويد: نسبت به کفر مي کندم خصم خاکسار حاشا، چه کفر؟ کفر کدام؟ و کدام دين؟ گر نعت اهل بيت تو کفرست، کافرم هم آسمان گواه بين قول، هم زمين ابن حسام به علت اعتقاد راستين به اسلام و قرآن و انس زيادي که هم از جهت تلاوت و هم از جهت کتابت با آن کتاب عظيم و مجيد آسماني داشته و هم به سبب تسلط کافي بر احاديث و اخبار و قصص قرآن و سيره، در اشعار خود آيات زيادي را به طور کامل و يا بخشي از آنها را درج کرده است و به قصص و روايات، تلميحات و اشاراتي دارد. ناله ي ابن حسام از روزگار و مردم زمانه ابن حسام در چندين شعر از روزگار و مردم زمانه شکوه دارد. از آن جمله مي گويد: شرم دار اي گردش دوران که با چندين هنر با همه سرگشتگي داري سر غوغاي من با ناله چون رباب از آتم که مي دهد چنگ حوادث فلکي گوشمال من و در قصيده اي حتي از زادگاه خود و ماندن در قهستان شکايت دارد: هر زمان گويد خرد کابن حسام اين چنين خوار و پريشان تا به کي؟ گر به سختي سنگ خارا نيستي زندگاني در قهستان تا به کي؟ پاي در دامان حسرت تا به چند سر ز فکرت در گريبان تا به کي؟ آري، مردم زمان قدر کساني مانند ابن حسام را ندانسته اند و هنوز هم نمي دانند. گويي اين شيوه ي روزگار و مردم روزگار ست. بيجهت نيست شاعر عارف، حافظ شيرازي مي گويد: فلک به مردم نادان دهد زمام مراد تو اهل دانش و فضلي، همين گناهت بس ابن حسام هم مي گويد: گر ايناي زمان قدرت ندانند تو قدر خود بدان بگذر ز پندار سخن را گر خريداري نداري دل از سوداي اين بازار باز آر چو طاووسان برين گلزار بگذر به پيش کرکسان مردار بگذار دريغ و درد است که مردم به او تهمت ناداني مي زده اند و او را خوارمايه مي پنداشته اند: اي که نادان دانيم پس اي معاني از کجاست؟ کز ضمير من بدين اشعار موزون مي رسد من که از راه تواضع خاک راهم، از چه راه هر زمان گردي مرا بر دل زهر دون مي رسد آن که يک بيت مرا معني نمي داند درست همسري با من نمي دانم ورا چون مي رسد؟ دايه ي ايام دون را شير و پستان خشک باد کاهل معني را به جاي شير ازو خون مي رسد مسافرتها ابن حسام به مسافرتهاي کوتاهي که در ديوان بدان اشارتهاست مانند: زيارت پيرچنشت، گيو، گل و فريز که از روستاهاي نزديک خوسف و بيرجند است، پرداخته. و احتمال دارد مدتي در هرات نيز به سر برده و در آن جا دوستدراني داشته است؛ گرچه در اين خصوص دليلي در ديوانش به نظر نمي رسد. مسافرتش به مشهد مقدس بر حسب گفته خودش محرز است. در قصيده اي که در نعت حضرت رضا (ع)سروده مي گويد: به خاک روضه ي پاک تو آرزومندم چو خاک تشنه به باران و تن به خاک وطن و از بيت زير معلوم مي شود که اين زيارت نصيب وي شده و ديگر بار آرزوي آن را داشته است: بود که بار ديگر سربر آستان نياز به خاک بوس درت مفتخر شود لب من ممدوحين ابن حسام به طور کلي ابن حسام مداح رسول اکرم (ص)و اولاد طاهرينش (ع) است. و بدين معني بارها اشاره و افتخار کرده است. بدين جهت بيشتر قصايدش از مدح معصومين (ع) است. با وجود اين در ديوانش مدايحي ديده مي شود که در آنها امرا و شاهزادگان تيموري و فرمانروايان محلي را به اقتضاي حال و زمان وصف کرده است. اما با توجه به متن قصايد، روشن مي شود که اين شاعر وارسته تنها براي دفع ظلم و بيداد بيدادگران زمان و رفع عسرت معيشت خود و مردم ديارش قصايد مزبور را در مدح و رثاي آنان سروده است؛ اگر چه خود از اين کار اکراه داشته و در جاي جاي ديوان بدان اشارت و اظهار ندامت مي کند؛ از جمله در ابياتي چنين مي گويد: در مدح شاه رفته ام، اما نرفته ام بر درگه امير و سلاطين به هيچ باب نگشاده ام به جود کسي دست اطماع ننهاده ام به پيش کسي دست اطلاب و نيز: در همت و قناعت من بين که تاکنون ممنون هيچ سفله نبودم به يک کراع دردسري که واقعه ي دهر مي نمود مبني بر آن که دفع شود از سرم صداع کردم به مدح غير تو چندين ورق سياه در حيرت و خجالتم از روز اطلاع از دامن عطاي تو دستم بريده باد گر بيش، پيش سفله کشم دست اطماع باري، از ممدوحان نامبردار شاعر مي توان از اين فرمانروايان نام برد: شاهرخ ميرزا تيموري، ميراز بايسنقر فرزند شاهرخ ميراز، سلطان ابوسعيد، سلطان ابراهيم بن شاهرخ، سلطان احمد، سلطان حسين ميرزا بايقرا، ميرزا سلطان محمد فرزند بايسنقر،از عرفا و شاعراني که محمدابن حسام بدانها توجه و ارادتي داشته است و مي توان از سيد قاسم انوار متخلص «به قاسم» نام برد. همچنين در جاي جاي ديوان، محمد ابن حسام از فرمانروايان محلي و بزرگان که در گوشه و کنار قهستان حکمروايي داشته اند در ضمن قصايدي نام برده است مانند: اميرزاده عبدالله ترخان، امير شمس الدين علي، عبداللطيف يا عبدالحسين، سلطان يوسف، سلطان بايزيد و... که مورد مدح يا رثاء شاعر قرا گرفته اند. مدت زندگاني وفات او را دولتشاه (5) و قاضي نورائي (6) به سال 875ه.ق نوشته اند ولي خواندمير (7) آن را به سال 893ه.ق. دانسته است. و اين ممکن نيست زيرا دولتشاه که به سال 892ه.ق تذکره الشعراي خود را مي نوشت از او چون رفتگان سخن گفته و تاريخ وفاتش را نيز در دست داشته است. مرحوم دکتر صفا، تاريخ وفات ابن حسام را 875ه.ق. نوشته است و اگر سال تولد شاعر را 783ه.ق. بداينم، قول کساني مانند حسامي واعظ که عمر او را 92سال نوشته اند صحيح به نظر مي رسد و آنچه مسلم است ابن حسام به دوران پيري و شکستگي رسيده است خود وي به 77سالگي و 85 سالگي اش اشارت دارد: روز پيري از پس هفتاد هفت ابن حسام نطق خود را در ثناي او ثناخوان يافته و در قصيده اي در نعت مولي علي (ع) و با رديف علي چنين مي گويد: دارم طمع که از پس هشتاد سال و پنج بنمايد از عنايت خويشم لقا علي (ع) فرزندان ابن حسام وي سه پسر به نامهاي: عباد، يحيي معروف به شمس الدين، ابوالحسن معروف به خواجه حافظ داشت. حسامي واعظ، شاگرد ابن حسام در قطعه اي به مطلع: پرسان خواجه حافظم اي قاصد صبا بر کوي او گذر کن و واجب ز من بپرس خواجه حافظ را ستوده است. اما خود وي در ديوان، تنها از شمس الدين نام برده است و در بزرگداشت او گويد: در مجلس تکلم تفسير خوان تو ارواح انبيا بنشينند و اوليا شايد که بر عبارت و الفاظ او کند روح مقدس ملکوت شما ثنا آثار ابن حسام 1-ديوان اشعار: شامل قصايد، غزليات، ترجيع بند، ترکيب بند، مثمن،مربع، ملمع و لغز که موضوع آن اشعار غالباً حمد و نعت خدا و رسول و منقبت اهل بيت (ع) مي باشد. واقعه کربلا و شهادت امام حسين (ع) در شعر او جايگاه قابل توجهي دارد. وي در به کار بردن قوافي و رديفهاي دشوار، التزامهايي هنرمندانه و به طول کلي قصايد و اشعار مصنوع نيز مهارت کافي داشته است. 2-خاوران نامه: منظومه اي است حماسي و ديني به بحر متقارب - به تقليد از شاهنامه فردوسي -در شرح غزوات حضرت علي بن ابيطالب (ع)و دلاوريهاي ايشان و يارانشان که از بهترين نمونه هاي حماسه ديني به حساب مي آيد. 3-نثر اللآلي: ترجمه ي منظوم شماري از کلمات قصار حضرت علي (ع) 4-دلايل النبوه و نسب نامه: ذکر دلايل نبوت پيامبر اکرم (ص) و نسب نامه آن حضرت تا حضرت آدم (ص)به صورت منظوم. وفات ابن حسام دم رفتن از اين جهان بيدار، هشيار، بينا و شنوا و دانا و زبانش به اين سخنان گويا بوده است: جان به حق واصل شد و من از پي جان مي روم گر چه دشوار است ره، ليکن من آسان مي روم مي دهندم مژده يدعو الي دارالسلام من به دعوتخانه رحمت به مهمان مي روم آيه ي «لاتقنطوا» اميدواري مي دهد من بدان اميد بر اميد غفران مي روم پيش از اين جانان دلم را وعده ديدار داد من کنون بر وعده ي ديدار جانان مي روم در وفاداري مهر مصطفي و آل او عمر شيرين صرف کرده همچو سلمان مي روم پس از سرودن تمام اين قصيده که 28بيت است، به يگانگي خدا و پيمبري مصطفي گواهي داد و در دم روانش به روان پاک مولايش علي (ع) که آن دم بر بالين او آمده بود، پيوست و همراه او به بهشت جاويدان شتافت: رفت خواهم در رکاب آن همايون منزلت من که اکنون بر ولاي شاه مردان مي روم جد عنبر سرشت او را چنان که خود گفته: خاکم از عنبر سرشت، استاد فطرت در ازل زين جهت مشکين شود مغز از گل مبداي من بر فراز تپه اي که اکنون پايتخت ناميده مي شود به خاک سپردند. عاشقان و علاقمندان به اين شاعر وارسته که به اعتقاد مردم صاحب کرامت بوده است از دور و نزديک به زيارت قبرش مي شتابند. نخستين بار مقبره ي ابن حسام در سال 920ه.ق. پايه گذاري شده سپس در قرن سيزدهم به وسيله ي امراي قهستان به شکل کنوني بازسازي گرديد. تاريخ نوسازي آن به صورت زير در سنگي که هم اکنون در بدنه بيروني مقبره، داخل ايوان، موجود است؛ منقور شده است: اي رفته آستان تو رضوان به آستين جاروب فرش مسند تو زلف حور و عين در سال صاد و غين هم نيز راء و با [1292ه.ق] اين بقعه ي شريفه که چون روضه ي برين تعمير شد به حکم اميري که به علم نامش امير حشمت ملک و معين دين... بادا بناي دولت باني به روزگار با شوکت و جلالت و عز و شرف قرين و هم اکنون آن بناي زيبا که در سال 1330خورشيدي با کمک ارادتمندان آن بزرگوار مرمت شده است برجاست. بقعه ي ابن حسام آباد باد روح پاکش جاوداني شاد باد مرغ روحش کز قفس آزاد شد در فضاي قرب حق آزاد باد سينه ي او مخزن اسرار بود قبه ي او مرکز ارشاد باد گنج معني بود در کنج دلش دفتر او جاي استشهاد باد بر تمام شاعران استاد بود شاعران را نام او استاد باد جاي تشبيهات و تحقيقات او دعوي فضل و هنر بر باد باد ملک او مسلک ابدال بود مشرب او مشرب اوتاد باد از فضاي پايتختش دمبدم بلبلان را نغمه و فرياد باد يار شيرين دلبر ديرين من آن مکان يادش از اين فرهاد باد مصطفي دين مصطفي بين آفرين همرديف بودند و مقداد باد بر ولاي حيدر و اولاد رفت همنشين حيدر و اولاد باد روز محشر بر در دارالسلام حضرتش را از صميمي ياد باد «غلامحسين صميمي» پی نوشت ها : *کارشناس زبان و ادبيات فارسي خواف 1-درباره ي اين شخصيت رک: فهرست نسخه هاي خطي فارسي موزه ي ملي پاکستان (کراچي)،ص364،و نيز: اعيان الشيعه، ج2،ص263. 2-علينقي منزوي:«فرهنگ نامه هاي عرب به فارسي» مقدمه ي لغت نامه ي دهخدا، صص312-313. 3-سعيد نفيسي: تاريخ نظم و نثر فارسي، ص302. 4-علي اکبر دهخدا: لغت نامه، ذيل «رواسي». 5-دولتشاه سمرقندي، تذکره الشعرا، ص496. 6-قاضي نورالله: مجالس المومنين، ص509. 7-خواندمير، حبيب السير، ج4،ص336. منابع: -ابن حسام خوسفي، ديوان، به تصحح احمد احمدي بيرجندي و محمدتقي سالک، مشهود 1366. - صفا،ذبيح الله، تاريخ ادبيات در ايران، ج چهارم، تهران، 1364. -خواندمير: تاريخ حبيب السير، ج چهارم، ص336. پايگاه نور- ش 15
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 511]
صفحات پیشنهادی
نگاهي به زندگاني ابن حسام خوسفي
نگاهي به زندگاني ابن حسام خوسفي نويسنده:خير الله رزم آراي رودي* اي نام تو در هر دهني ورد زبانها اندر حجب از درک يقين تو گمانها از دفتر گل نکته توحيد تو خواند بلبل ...
نگاهي به زندگاني ابن حسام خوسفي نويسنده:خير الله رزم آراي رودي* اي نام تو در هر دهني ورد زبانها اندر حجب از درک يقين تو گمانها از دفتر گل نکته توحيد تو خواند بلبل ...
بازتاب حماسي انتظار در ديوان ابن حسام خوسفي (1)
بازتاب حماسي انتظار در ديوان ابن حسام خوسفي (1)-بازتاب حماسي انتظار در ديوان ابن حسام ... دوران زندگي او با غلبه ي تيموريان بر ايران مقارن بود. در اين ... نگاهي کوتاه به اوضاع و احوال سياسي و اجتماعي ايران در زمان تيموريان براي اين که بتوانيم اهميت ...
بازتاب حماسي انتظار در ديوان ابن حسام خوسفي (1)-بازتاب حماسي انتظار در ديوان ابن حسام ... دوران زندگي او با غلبه ي تيموريان بر ايران مقارن بود. در اين ... نگاهي کوتاه به اوضاع و احوال سياسي و اجتماعي ايران در زمان تيموريان براي اين که بتوانيم اهميت ...
واقعيت و اسطوره در شعر ابن حسام خوسفي
واقعيت و اسطوره در شعر ابن حسام خوسفي نويسنده:دکتر عباس خائفي* چکيده ابن ... ولي مثنوي به بحر متقارب در شرح زندگاني و رشادتهاي آن حضرت سروده نشده است.
واقعيت و اسطوره در شعر ابن حسام خوسفي نويسنده:دکتر عباس خائفي* چکيده ابن ... ولي مثنوي به بحر متقارب در شرح زندگاني و رشادتهاي آن حضرت سروده نشده است.
ويژگي هاي شاخص در شعر ابن حسام خوسفي
ويژگي هاي شاخص در شعر ابن حسام خوسفي نويسنده: دکتر محمد دامادي* نقش ... شاعر نيز در طي قصيده اي که با عنوان «فخريه» سروده است به شيوه ي زندگي خود اشاره کرده و ...
ويژگي هاي شاخص در شعر ابن حسام خوسفي نويسنده: دکتر محمد دامادي* نقش ... شاعر نيز در طي قصيده اي که با عنوان «فخريه» سروده است به شيوه ي زندگي خود اشاره کرده و ...
جلوه هاي اعتقاد در قصايد ابن حسام خوسفي (3)
جلوه هاي اعتقاد در قصايد ابن حسام خوسفي (3)-جلوه هاي اعتقاد در قصايد ابن حسام خوسفي (3) نويسنده:غلامرضا بهمني* استغنا و بي نيازي از خلق ... او در عين حال که به فقر مادي خود اشاراتي دارد، اما به دليل روحيه ي م. ... نگاهي به زندگاني ابن حسام خوسفي ...
جلوه هاي اعتقاد در قصايد ابن حسام خوسفي (3)-جلوه هاي اعتقاد در قصايد ابن حسام خوسفي (3) نويسنده:غلامرضا بهمني* استغنا و بي نيازي از خلق ... او در عين حال که به فقر مادي خود اشاراتي دارد، اما به دليل روحيه ي م. ... نگاهي به زندگاني ابن حسام خوسفي ...
جلوه هاي اعتقاد در قصايد ابن حسام خوسفي (1)
از نکات ديگري است که ابن حسام در قصايدش به آنها پرداخته است. ... پيداست، از طبعي بلند و مناعتي قابل تحسين برخوردار بوده و از کديمين و عرق جبين کفاف زندگي را فراهم مي کرده و جز به ضرورت بر در ارباب بي .... نگاهي به زندگاني ابن حسام خوسفي ...
از نکات ديگري است که ابن حسام در قصايدش به آنها پرداخته است. ... پيداست، از طبعي بلند و مناعتي قابل تحسين برخوردار بوده و از کديمين و عرق جبين کفاف زندگي را فراهم مي کرده و جز به ضرورت بر در ارباب بي .... نگاهي به زندگاني ابن حسام خوسفي ...
کسائي و خوسفي
ميان شاعران شيعي مذهب فارسي، کسائي مروزي و ابن حسام خوسفي، علي رغم حدود چهارصد و چهل سال اختلاف ... خود را در راه تبليغ سياسي و فکري و مذهبي به کار انداخته، زندگي و سخنش درخور بررسي قرار گرفته است. .... نگاهي به زندگاني ابن حسام خوسفي ...
ميان شاعران شيعي مذهب فارسي، کسائي مروزي و ابن حسام خوسفي، علي رغم حدود چهارصد و چهل سال اختلاف ... خود را در راه تبليغ سياسي و فکري و مذهبي به کار انداخته، زندگي و سخنش درخور بررسي قرار گرفته است. .... نگاهي به زندگاني ابن حسام خوسفي ...
جلوه ي علي (ع) در گوشه اي از ادب فارسي
نگاهي به زندگاني ابن حسام خوسفي نويسنده:خير الله رزم آراي رودي* اي نام تو در هر ... (1) در خراسان دو خانواده معروف به ابن حسام بوده اند و هر دو اهل ادب و فضل و دانشمند که در .
نگاهي به زندگاني ابن حسام خوسفي نويسنده:خير الله رزم آراي رودي* اي نام تو در هر ... (1) در خراسان دو خانواده معروف به ابن حسام بوده اند و هر دو اهل ادب و فضل و دانشمند که در .
بازتاب حماسي انتظار در ديوان ابن حسام خوسفي (2)
بازتاب حماسي انتظار در ديوان ابن حسام خوسفي (2)-بازتاب حماسي انتظار در ديوان ابن حسام خوسفي ... وقتي در حمله ي بغداد به او گفتند در اين شهر شراب زياد وجود دارد، دستور داد همه را جمع کردند و به دجله ريختند (3). ..... نگاهي به زندگاني ابن حسام خوسفي ...
بازتاب حماسي انتظار در ديوان ابن حسام خوسفي (2)-بازتاب حماسي انتظار در ديوان ابن حسام خوسفي ... وقتي در حمله ي بغداد به او گفتند در اين شهر شراب زياد وجود دارد، دستور داد همه را جمع کردند و به دجله ريختند (3). ..... نگاهي به زندگاني ابن حسام خوسفي ...
جلوه هاي اعتقاد در قصايد ابن حسام خوسفي (2)
جلوه هاي اعتقاد در قصايد ابن حسام خوسفي (2)-جلوه هاي اعتقاد در قصايد ابن حسام خوسفي (2) ... بارور مي شود و سعي انسان سعادتمند بر آن است که در باغ زندگي درختهاي مثمر پرورش دهد: به آب حسن عمل گرنه پرورش يابد .... نگاهي به زندگاني ابن حسام خوسفي ...
جلوه هاي اعتقاد در قصايد ابن حسام خوسفي (2)-جلوه هاي اعتقاد در قصايد ابن حسام خوسفي (2) ... بارور مي شود و سعي انسان سعادتمند بر آن است که در باغ زندگي درختهاي مثمر پرورش دهد: به آب حسن عمل گرنه پرورش يابد .... نگاهي به زندگاني ابن حسام خوسفي ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها