تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1866313856


توصيه هايي براي گرامر درست اکشن
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

توصيه هايي براي گرامر درست اکشن نويسنده:چارلز ديمر مترجم:حميد گرشاسبي ساموئل جانسون در زندگينامه خود، ازجيمز بازول نقل مي کند که آن دکتر نيکو صفت، شبي را همراه با دوستانش در ميکده اي به صبح مي رسانند؛ شبي طولاني که به ميخواري و بحث و جدل مي گذرد.ظاهراً بحث آنها بر سر اين بوده که اسبها هنگام صبح نخست پاي جلويشان راحرکت مي دهند يا پاي عقبشان را.همچنان که بحث بالا مي گيرد، آنان از عيش و نوش نيز عقب نمي مانند.شب به پايان مي رسد و روز پيدا مي شود و اين در حالي است که آنها همه شب قبل را بحث کرده اند و به جدل گذرانده اند:گفت و گوها و اشاراتي بر آناتومي زانوان اسبها و مراکز جاذبه زمين.سرانجام يکي از آنها مي گويد خورشيد بالا آمده و روز شده.او پيشنهاد مي کند که به اصطبلي درمجاور ميکده بروند و براي پرسشهايشان با مشاهده حرکت اسبها، پاسخ بگيرند و بحثهايشان را اين چنين حل و فصل کنند.اما در اين هنگام، همه رو ترش مي کنند واعتراضها بالا مي رود:کدام نجيب زاده روشنفکر قرن هجدهمي را پيدا مي کنيد که حاضر باشد قدم به اصطبل بگذارد؟ آنها اين کار را دور از شأن خود مي دانستند.آنها معتقد بودند که پرسشي که خود نتواند پاسخي براي خود بيابد، ابداً ارزش مطرح شدن ندارد.هم از اين رو، آنها به خانه رفتند و بي پاسخي براي پرسش شان، خوابيدند. در اين مقاله، قصد من اين است که شما را به اصطبل ببرم.درواقع مي خواهيم به جاي تکيه زدن بر فرصت هاي فيلمنامه نويسي، خود به جست و جوي پاسخي براي يک پرسش باشيم.و اگر بخواهيم به زبان خود فيلمنامه نويسان حرف بزنيم، بايد بگوييم مي خواهيم به جايي برويم که اکشن وجود دارد.حال پرسش را مطرح مي کنيم:آيا واقعاً الگويي مشخص براي نگارش صحنه هاي اکشن در يک فيلمنامه موفق وجود دارد؟ به بياني ديگر بايد گفت که فيلمنامه نويسان موفق چه زباني را براي توصيف صحنه هاي اکشن بر مي گزينند؟ تقريباً تمام فرضيه هاي معاصر در زمينه فيلمنامه نويسي به اين نکته اشاره مي کنند که براي داشتن يک فيلمنامه تاثير گذار بايد زباني موجز را انتخاب کرد.با وجود اين که وسوسه زياد نوشتن همواره با فيلمنامه نويسان همراه بوده و در کار فيلمنامه نويسان مبتدي به شکل آشکارتري قابل مشاهده است، پس چگونه بايد در نوشتن صحنه هاي اکشن، ايجاز را رعايت کنيم؟ آيا مي توان اميدوار بود که فيلمنامه نويسان مبتدي مباني عمومي نگارش را فرا بگيرند تا از آن براي نوشتن فيلمنامه هاي اکشن و ماجراجويانه آينده خود استفاده کنند؟ گاهي اوقات پرسشهايي از اين دست مي تواند باعث به وجود آمدن بحثهايي شود که پيش از اين، ذکر آن شد؛ بحثي چون حرفهاي آن روشنفکران در ميکده.اخيراً وقتي در اينترنت جست و جو مي کردم، يکي ازسايتها چنين چيزي را به فيلمنامه نويسان پيشنهاد کرده بود:«...به ندرت کنشي خشن بيان مي شود:جان مشت خود را بالا مي آورد و کارل را مي زند.آن دو به جان هم مي افتند.کرئوگرافي (طراح حرکات موزون)براي تمام کنشهاي فيزيکي بايد توسط کارگردان انجام شود.» اين توصيه، يک فيلمنامه نويس موفق اکشن را عصباني مي کند.براي مثال مي توان «شين بلک»را مثال زد.فکر مي کنيد چرا او مي تواند فيلمنامه هايش را تا چهار ميليون دلار بفروشد؟ علت موفقيت او نوشتن جزئيات است.وقتي شما مي توانيد دو دقيقه جنگ و گريز را در ذهن خود مجسم کنيد، پس بهتر است آن را روي کاغذ بياوريد.واقعاً حق با چه کسي است؟ من پيشنهاد مي کنم به جاي اين که بخواهيم با استفاده از فرضيه هاي فيلمنامه نويسي به چنين پرسشي پاسخ بدهيم، به داخل اصطبل برويم و براي گرفتن پاسخ خود، فيلمنامه هايي از اين جنس را به دقت مشاهده کنيم.قصد من اين است که پنج صحنه شاخص از فيلمهاي کلاسيک اين ژانر را تحليل کنم: 1.مهاجمان صندوق گمشده (1979):صحنه اي که با نمايي معروف پايان مي گيرد که در آن ايندي توسط يک تخته سنگ عظيم تعقيب مي شود. 2.اينديانا جونز و معبد نفرين شده (1984):يک صحنه کمدي اکشن در رستوران؛ هنگامي که ايندي سعي مي کند پادزهر سمي را که به بدنش وارد شده،به دست آورد.در همين حال، ويلي که زني عشوه گر است نيز سعي الماس خود را بازيابد. 3.جان سخت (1987):رويارويي نهايي بين مک کلين و کارل. 4.پارک ژوراسيک (1992):مهاجم در يک آشپزخانه صنعتي به کمين بچه ها مي نشيند. 5.دروغهاي واقعي (1994):مواجهه بين هري و آدمکشها در دستشويي مردانه. البته ممکن است اين سؤال نيز مطرح شود که آيا شيوه هاي نگارش صحنه هاي اکشن در خلال دو دهه اي که از اولين مثال تا آخرين آن ها را شامل مي شود، تغيير کرده است؟ $مهاجمان صندوق گمشده، نوشته لارنس کاسدان 9.عقب نشيني -ميان برش به ايندي و ساتيپو همه چيز در حال غرش و لرزش است.فضايي راز آلود به وجود آمده است. درست در اين لحظه، ايندي از در خارج مي شود.تکه سنگي از ديوار جدا شده و روي کف زمين که کاشي کاري شده، مي غلتد.به سرعت، رگباري پر سرو صدا از نيزه هايي سمي، اتاق را پر مي کند. در سرسرا، ساتيپو در عرض حفره، اين ور و آن ور مي رود.در دست او يک شلاق ديده مي شود.ساتيپو عصباني است و يک لحظه تصميم مي گيرد شلاق را به کار بگيرد، اما بعد به طرف ايندي بر مي گردد.ايندي به طرف ديگر حفره، خيز بر مي دارد. ساتيپو:الان وقت بحث کردن نيست.اون مجسمه رو بند از طرف من، منم شلاق رو براي تو مي ندازم. ايندي مردد است و به ديوارهايي که مي لرزند، خيره شده است. ساتيپو:راه ديگه اي نداري!زود باش! به نظر مي رسد که ايندي با گفته او موافق است.ايندي مجسمه را براي ساتيپو پرت مي کند.ساتيپو آن را مي گيرد و مجسمه را در جيب ژاکتش مي چپاند. بعد نگاهي به ايندي مي اندازد.سپس شلاق را روي زمين مي اندازد ومي رود. ساتيپو:آديوس، آميگو! صورت ايندي کج و معوج مي شود.به نظر مي رسد که پيش از اين نيز گمان مي کرده که ساتيپو با او، چنين کند.ايندي نگاهي به اطراف مي اندازد.ساتيپو روي پله ها همچون يک رقصنده باله در هوا پرواز مي کند و هر پنج قدمش را يک قدم مي کند.در سرسرا، ايندي با جهشي بلند، خود را به آن سوي حفره پرتاب مي کند و در فضا معلق مي شود.اما پرواز او موفقيت آميز نيست. بدن او به آن سوي حفره مي خورد و از ديد ما خارج مي شود.اما انگشتان قوي او که به لبه حفره چنگ انداخته اند، باعث مي شوند که او سقوط نکند. حالا مي توانيم نوک انگشتانش را ببينيم که به لبه حفره گير کرده اند و او با تکان دادن آنها، سعي دارد خودش را بالا بکشد.در تالار نور، ساتيپو آهسته قدم بر مي دارد.او با احتياط به طرف يک ستون نوراني مي رود.روي پله ها ايندي با سرعتي تمام گام بر مي دارد و لحظاتي بعد در انتهاي پله ها مي ايستد.او شلاق را محکم در دست گرفته است.همچنان که بالا مي رود، صداي کوبيدن ميخهاي بزرگي به ديوار مي شنود.صدا از تالار نور مي آيد.ناگهان آخرين جيغ گوش خراش و تهوع آور سانتيپو به گوش مي رسد.ايندي دوباره بالا مي رود. در تالار نور، ايندي پس از چند قدم مي ايستد.ميخها را مي بينيم که يکجا در بدن ساتيپو جمع شده اند.ايندي در حالي که پشت به ستون نوراني دارد، آرام آرام عقب مي رود.چند لحظه بعد،او با بدن مرده ساتيپو رودررو مي شود.سر ميخها ازچند نقطه حياتي بدن ساتيپو بيرون زده اند.ايندي مجسمه را از داخل جيب ساتيپو بيرون مي آورد و به سرعت از او دور مي شود. ايندي:آديوس. 10.معبري شيب دار ايندي به سوي راهي براي خارج شدن از معبر است.اکنون صداي غرش بيشتر شده و ما مي توانيم علت آن را مشاهده کنيم:درست پشت سر ايندي، يک تخته سنگ عظيم، غرش کنان به جلو مي آيد که تقريباً تمام عرض معبر را گرفته است.تخته سنگ همه چيزهايي را که پيش رو دارد، از بين مي برد.قنديل هايي به شکل موشک، از تخته سنگ پايين مي ريزند.ايندي به سرعت به طرف نور محل خروج مي رود.کلاه ايندي از سرش رها مي شود.کلاه زير تخته سنگ رفته و له مي شود.ايندي به پايان معبر رسيده و از آن خارج مي شود. همزمان با خروج او، تخته سنگ با ورودي مکاني برخورد مي کند که به نظر يک معبد مي آيد. تحليل وقتي پاراگرافهاي بالا را با نوشته هاي دانشجويانم مقايسه مي کنم، فوراً اين سؤال به ذهنم خطور مي کند:صفتهاي اين نوشته کجا هستند؟ دانشجويان رشته هاي فيلمنامه نويسي که اغلب در اول اين راه هستند، به توصيفات مبالغه آميز معتادند.آنها گرايش به زياد نوشتن دارند.به اين مثال توجه کنيد:«يک مرد خوش تيپ چهارشانه با موهايي مشکي روي يک فرش قرمز رنگ ضخيم راه مي رود.از سقف چلچراغي گران قيمت آويزان است.يک روميزي سفيد بلند، ميزرا پوشانده است.روي زمين غذاهايي فوق العاده لذيذ به چشم مي خورد.»از نظر کسي که اين جمله ها را نوشته، ايجاز گناهي نابخشودني به حساب مي آيد.اما اگر به متن کاسدان توجه کنيد،مي بينيد که به ندرت در آن صفت به کاررفته است. يکي ديگر از ويژگي هاي قابل مشاهده در نوشته کاسدان، فراواني جملات ساده در آن است.من چهار نوع ساختار جمله اي در آن پيدا کردم:پيچيده (استفاده از عبارات تابع)، معترضه (استفاده از عبارات معرف)، مرکب (استفاده از جملات، افعال و فاعلهاي ترکيبي)و ساده(استفاده از عناصر افعالي و فاعلهاي معرف حداقلي).کاسدان بيشتر به ساختار جملات ساده علاقه مند است:«ايندي به سرعت سنگ رفته و له مي شود.»هر چند که او از ديگر ساختارهايي که در بالا گفته شد نيز استفاده مي کند. فقدان صفات در نوشتن صحنه هاي اکشن، امري مهم به حساب مي آيد، اما اين «حکمي»مشروط است.با مشروط بودن اين حکم در مثالهاي بعدي آشنا خواهيد شد.در مثال بعد، سنگيني حادثه آفريني متن بر دوش افعال است. اينديانا جونز ومعبد نفرين شده، نوشته ويلارد هويک و گلوريا کتزاينديانا روي دستها و زانوانش حرکت مي کند.او به دنبال يک بطري غلتان است.پاي يک نفر به بطري مي خورد.ويلي به طرف ايندي هجوم مي برد. اينديانا:لعنت به تو!ببين، من به پادزهر احتياج دارم. ويلي:برايم مهم نيست!اون الماس کجاست؟ صداي شليک تفنگي شنيده مي شود.آنها خود را به دو جهت مختلف پرت مي کنند.ايندي به ميان مشتريان گريزان از کلوب شباه شيرجه مي رود و پشت يک آبخوري سر مي خورد.وقتي توسط لائو و اجير کرده اش به طرف ايندي شليک مي شود، آب فواره مي زند. ايندي بطري پادزهر را مي بيند که دوباره توسط يک نفر لگد مي خورد و بطري روي کف مرمرين کلوب غلت مي خورد.ايندي احساس کسي را دارد که مسموم شده،به همين دليل ويلي براي پيدا کردن الماس خود در تلاش است. او مردم وحشت زده را هل مي دهد.او الماس را پيدا مي کند، اما زني که لباسهاي موقري به تن دارد، خم مي شود و مي خواهد آن را بر دارد. ويلي(بسيار مودبانه):ببخشيد، ولي فکر مي کنم اون مال من باشه! ويلي لبخند مي زند و ناگهان در کمال وقار لگدي به زن مي زند.ويلي مي نشيند که الماس را بر دارد، اما پيش از آن، زن به او ضربه اي مي زند. ايندي پشت آبخوري است.آبخوري مي شکند.او فرار مي کند و خودش را روي يک گاري مي اندازد.گاري به سوي يک ششلول بند هجوم مي برد و با پشت او برخورد مي کند که اين باعث مي شود ششلول بند در هوا پرواز کرده و با سر به رديفي از سطلهاي يخ بخورد. ويلي با مشت برفک زن مي کوبد تا آن الماس گريزپا را به دست آورد.در همين حال، سطلهاي يخ واژگون مي شوند و يخها کف زمين را مي پوشاند.الماس زير يخها پنهان مي شود. ويلي:آه، کثافت! ويلي نوميدانه به دنبال الماس مي گردد.اما او بطري غلتان را مي بيند که روي کف زمين در حال حرکت است.ويلي سر مي خورد و آن رامي گيرد. ايندي:(صداي خارج از قاب):هي عروسک!تکون نخور. او ايندي را مي بيند که سوار بر گاري با سرعت به پيش مي آيد.لائو و راجير کرده اش سد راه او مي شوند.ايندي گاري را کنار مي کشد و به پشت يک درخت نخل مي رود.اجير کرده لائو شليک مي کند. ايندي(با فرياد به ويلي):هي، حرکت نکن!من به اون احتياج دارم! ويلي مي خندد و بطري را در جيب لباسش مي گذارد.او انگشتش را روي دماغش مي گذارد و براي ايندي شکلک در مي آورد و بعد به راه مي افتد. تحليل پيداست که کتز و هويک از صفات بيشتري به نسبت کاسدان استفاده کرده اند، اما آنها براي ارائه فضاي اکشن فيلمنامه خود، بر افعال تاکيد دارند.من چنين افعالي را «افعال پرقدرت »مي نامم؛ افعالي واضح و زنده که تصاوير اکشن را قوت مي بخشند:«اينديانا حرکت مي کند»، «ايندي شيرجه مي رود... و سر مي خورد...».«گاري هجوم مي برد...»،«سطلهاي يخ واژگون مي شوند.»اين تکنيک را شما به کرات درمثالهاي بعدي خواهيد ديد. در مثال دوم، نويسندگان فيلمنامه ترجيح داده اند که از ساختار جملات مرکب استفاده کنند و جملات ساده کمتر در نوشته آنها ديده مي شود.انتخاب آنها باعث مي شود تا تمرکز بر کنش به شکلي عميقتر انجام شود و چند چيز در يک زمان اتفاق بيفتد:«گاري به سوي يک ششلول بند هجوم مي برد و با پشت او برخورد مي کند که اين باعث مي شود ششلول بند در هوا پرواز کرده و با سر به رديفي از سطلهاي يخ بخورد.»حالا به اين جملات توجه کنيد:« ايندي بطري پادزهر را مي بيند که دوباره توسط يک نفر لگد مي خورد و بطري روي کف مرمرين کلوب غلت مي خورد.ايندي احساس کسي را دارد که مسموم شده، به همين دليل او با ضعفي کامل، سرش را تکان مي دهد و بر صورتش آب مي پاشد.» در اين کار، استراتژي نويسندگان بنا کردن يک تصوير کوچک و يک تصوير بزرگ است.تصوير کوچک در سطح کلمات و اخذ تصميماتي مبني بر چگونگي شاخ و برگ دادن به کنش در بهترين شکل آن بنا مي شود که يا با عناصر صفتي صورت مي گيرد يا با عناصر افعالي.اما تصوير بزرگ بر چگونه بنا کردن جملات و رديف کردن آنها استوار است.و همين طور تعادل بخشيدن در استفاده از جملات ساده، مرکب و پيچيده تر. اين که شما براي رسيدن به نکات بالا چه تصميماتي مي گيريد، سبک شما در نوشتن فيلمنامه هاي اکشن را تعيين مي کند.(براي مثال، در اين نوشته بايد به استفاده آزاد از علامات تعجب نگاه کنيد که از نظر من، بيش از اندازه است.) اما همان طور که خواهيد ديد، تصميماتي عمومي در کار فيلمنامه نويسان موفق مثالهاي ما وجود دارد.فيلمنامه نويسان مبتدي بايد بدانند که آن تصميمات چه هستند و چگونه به کار گرفته مي شوند. جان سخت، نوشته جب استوارت و استيون اي.دوسوزا 326-کف ماشين مک کلين و کارل به طرف يکديگر حرکت مي کنند.هر دو هم قد به نظر مي آيند و هر دو به زمين خيره شده اند. مک کلين:اين راه بهتريه -مگه نه؟ منظورم اينه که هر آشغالي نمي تونه اسلحه دستش بگيره. کارل نسبت به حرف مک کلين بي توجه است.اما بعد خيلي غيرمنتظره دعوا را شروع مي کند.دو مرد به شکلي حيواني به جان هم مي افتند.کارل تجربه سالها آموزش هنرهاي رزمي خود را در اين لحظه پياده مي کند.اما مک کلين پيش از اين، فقط دعواهاي خياباني را تجربه کرده است. 327-زاويه ديگر مک کلين:تو حتماً جيغ برادرت رو نشنيدي؛ اون موقعي که داشتم اون گردن کلفتش رو مي شکستم... کارل با يک حرکت مرگبار با سرعتي تمام لگد مي پراند.مک کلين چرخي مي زند و خود را آزاد کرده و با آرنج به کليه کارل مي کوبد.کارل عقب مي کشد و در جهتي جديد، دور مک کلين مي چرخد. قطع به : ... 337-کف ماشين کارل، مک کلين را عقب مي کشد بر سر او مي زند.و بعد يک مشت ديگر. مک کلين گيج مي خورد.مک کلين مشت محکمي به کارل مي زند و بعد کارل به او. مک کلين روي زمين مي افتد و پاهايش را بالا مي گيرد و کارل را به هوا پرتاب مي کند. 338-زاويه سر بالا کارل در حلقه اي از يک زنجير که از توربيني آويزان است، گير مي افتد. 339-مک کلين او روي پاهايش مي پرد و سر ديگر زنجير را مي کشد. 340-کارل از گردن آويزان شده و تکان تکان مي خورد.حالا کارل مثل يک ماهي به دام افتاده است -رنگش به تدريج کبود مي شود. 341-مک کلين سر زنجير را دور يک لوله مي پيچد وکارل بي حرکت مي شود، مک کلين تفنگ او را از روي زمين مي قاپد و از او دور مي شود. تحليل اولين چيزي که در اين فيلمنامه مورد توجه قرار مي گيرد، به کار گرفتن قالبي است که امروزه از مد افتاده است؛ قالبي که در دهه 80، کاملاً مرسوم بود و فيلمنامه نويسان سر سکانسها را به نحوي مي نوشتند که بر کنش ديداري متمرکز بودند.اما شکل درست تر اين کار، آن است که توسط کارگردان تعيين شود.جدا از قالب به کار گرفته شده در اين نوشته، ويژگي ديگر آن استفاده از افعال پر قدرت و تعادل دادن به تعداد جملات ساده و مرکب است و تقريباً از جملات پيچيده تر در آن خبري نيست.اما ما با يک چيز جديد در آن روبه رو هستيم: استفاده درست از قطعات و قيدها. به اين ساختارهاي قيدي توجه کنيد:«به شکلي حيواني به جان هم مي افتند» و«با سرعتي تمام لگد مي پراند».کميابي اين قطعات در فيلمنامه جان سخت باعث مي شود که آنها برجسته و چشمگير به نظر برسند؛ شايد علت اين مسأله آن باشد که افعال پر قدرت به درستي انتخاب شده اند و اين موضوع لزوم به کارگيري توضيح و تفسير بيشتر را نفي مي کند.يکي از تمرينهايي که مي تواند براي شما موثر واقع شود، اين است که سعي کنيد قيدها را حذف کرده و به جاي آن ها افعال پر قدرت بگذاريد. استوارت/دوسوزا از قطعات به نحوي استفاده کرده اند که ما بيشتر آن را مشاهده نکرده ايم، اما اين روش را بيشتر نويسندگان معاصر دوست دارند.: کارل، مک کلين را عقب مي کشد و مشتي بر سر او مي زند.و بعد يک مشت ديگر.»يک تأثير مقطع ديگر وقتي به دست مي آيد که کلمه اي قابل انتظار در جمله به چشم مي خورد.«کارل مثل يک ماهي به دام افتاده است -رنگش به تدريج کبود مي شود.»در اينجا خط تيره جايگزين «و»شده است. گاهي نيز از ويرگول استفاده مي شود:«کارل در حلقه اي از يک زنجير که از توربيني آويزان است، گير مي افتد.»با شکسته شدن روند گرامري ساختار اين جمله، ريتمي منقطع به وجود مي آيد که کنش را پر سرعت و ملتهب نشان مي دهد. در مثال بعدي، استفاده از افعال پر قدرت، تاکيدي جديد مي يابد و در آخرين مثال، از آن هم فراتر مي رود.هر چند که آخرين مثال، دو عنصر جديد در نوشتن فيلمنامه هاي اکشن را نيز به کار مي گيرد که بعداً توضيح داده خواهد شد. پارک ژوراسيک، نوشته ي مايکل کرايتون و ماريا اسکاچ مارمو داخلي -آشپزخانه، مرکز بازديد کنندگان -ادامه بچه ها به داخل يک آشپزخانه بزرگ و صنعتي پرتاب مي شوند.آشپزخانه پر پيچ و خم است.در اينجا مي توان چراغهايي روشن، رديفي از اجاقهاي استينلس استيل، تخته هاي خرد کن گوشت و وسايل ظرفشويي را ديد.بچه ها جست و خيز مي کنند و از جايي به جايي ديگر مي روند، زير ميز مي خزند، پشت پيشخوانها مي پرند و ظروف را به اين سو و آن سو پرت مي کنند. مهاجم، بي وقفه و با سرعتي غيرمنتظره، بچه ها را دنبال مي کند.تيمي در بزرگ و نقره اي يک يخچال را باز مي کند.لکس با عجله به داخل يخچال مي رود.تيمي جلوي او را مي گيرد. تيمي:ما اونجا يخ مي زنيم و مي ميريم. لکس:اون مي خواد ما رو بخوره! تيمي دست در يخچال مي کند و چند تکه استيک بر مي دارد.او يک تکه استيک جلوي مهاجم مي اندازد.مهاجم به يک لقمه، آن را مي بلعد.تيمي، لکس را از سر راه هل مي دهد و استيکها را روي زمين مي اندازند.استيکها، دريک رديف، يکي پس از ديگري، توسط مهاجم خورده مي شوند و او به يخچال بازنزديک و نزديک تر مي شود. مهاجم به طور مکانيکي استيکها را مي خورد و مسيرش را ادامه مي دهد. مهاجم يکراست به داخل يخچال مي رود و آخرين طعمه تيم را بر مي دارد. تيم جستي مي زند و در سنگين يخچال را محکم مي بندد.لکس با شتاب مي آيد و به موازات تيمي مي ايستد. تيمي:هل بده! آنها محکم در يخچال را هل مي دهند و سعي مي کنند آن را قفل کنند.از داخل يخچال سرو صداي خفه اي شنيده مي شود ودر به کرات باز و بسته مي شود. ورقه هاي فلزي در يخچال تاب مي خورند، اما نمي شکنند.لوله هاي در پيچ مي خورند وخم مي شوند، اما رها نمي شوند.بچه ها آسوده روي کف زمين ولو مي شوند.چند لحظه بعد، تيمي مي ايستد. لکس:تيم چي شده؟ تيمي:يه چيزي يادم اومد.اونا وقتي به دنيا ميان، تعدادشون خيلي زياده. شايد الان دارن ميان.ما بايد مخفي بشيم. تيمي، دست لکس را مي گيرد و آن دو به طرف در ورودي آشپزخانه مي روند.آنجا يک رديف پله وجود دارد و آن دو از آنها بالا مي روند. تحليل در پارک ژوراسيک، افعال پر قدرت، شيوه روايي فيلمنامه را شکل مي هند:« بچه ها پرتاب مي شوند»، «بچه ها جست و خيز مي کنند و از جايي به جايي ديگر مي روند»، «مهاجم دنبال مي کند»،«مهاجم مي بلعد»،«تيم جستي مي زند و محکم مي بندد»،«لوله هاي در پيچ مي خورند و خم مي شوند»،«بچه ها ولو مي شوند».در واقع جملاتي که داراي افعال پر قدرت هستند، توانايي اين را دارند که خلاصه اي از حرکت صحنه را با چند کلمه ارائه دهند. در اين فيلمنامه به لحاظ تعداد جملات ساده و مرکب، با يک نوع تساوي و برابري روبه رو هستيم و بسيار کم از جملات پيچيده استفاده شده است.تعداد صفتها و قيدها نيز کم است.عدم پيچيدگي گرامري در متن، باعث مي شود که آن را به سرعت و خيلي راحت بخوانيم، در عين حال که صحنه ها کاملاً گرافيکي هستند.اين مساله به خاطر انتخابهاي نويسنده واستفاده ازافعال تحريک کننده است. دروغهاي واقعي، نوشته ي جيمز کامرون 82-داخلي -دستشويي -شب هري نمي تواند جواب دهد، چرا که محمود پشت سر او وارد دستشويي مي شود.هري داخل يکي از دستشوييهاست و ظاهراً در حال ادرار کردن است. محمود به طرف آينه مي رود.او موهايش را شانه مي زند.محمود به پاکت سيگار کمل که روي پيشخوان نزديک او قرار گرفته، توجهي ندارد.هري سوتي مي کشد.او به لرزه مي افتد. از چشمديد هري -در يک تصوير ويديويي، هري خود و محمود را مي بندد. يوسف وارد دستشويي مي شود، ظاهراً نسبت به دو -هري و محمود -غافل است؛ گويي که به طرف دستشوييها مي رود.يوسف خود را به پشت هري مي رساند. هري به سرعت چراغ را مي چرخاند.او تفنگي را که پشت سرش قرار گرفته، پس مي زند و دست يوسف را محکم مي گيرد.هري با کف دست خود، بر صورت يوسف مي کوبد و او را محکم به در فلزي دستشويي مي چسباند. تفنگ روي کف زمين سر مي خورد. محمود، تفنگي را از کمر خود بيرون مي آورد.هري به سرعت اسلحه اش را در مي آورد.يوسف هنوز در برابر اوست.سه بار صداي تير شنيده مي شود.بنگ!بنگ!بنگ!اما ما هري را نمي بينيم.تيرها در سينه محمود فرو رفته، آينه پشت محمود شکسته مي شود.او با سر به ديوار خورده، پايين مي رود. يوسف که با هري همقد است، براي برداشتن اسلحه خود خيز بر مي دارد. آنها در برابر ديوار به جان هم مي افتند و براي به دست آوردن اسلحه، تقلا مي کنند.يوسف که به هري قفل شده، او را به طرف در دستشويي پرت مي کند. آنها به در دستشويي برخورد کرده، در باز مي شود و سر و صداي زيادي توليد مي شود. يوسف، هري را روي کف زمين مي اندازد.سر هري بين کفشهاي پيرمردي که روي يکي از دستشوييها نشسته، قرار مي گيرد.مرد حيرت زده به او خيره مي شود.يوسف دست هري را لاي در دستشويي مي گذارد.او مچ دست هري را وحشيانه مي پيچاند.بعد با زانوي خود بر سر هري مي کوبد.پيرمرد خود را عقب مي کشد.هري از درد فرياد مي کشد و تفنگ از دستش مي افتد. يوسف به طرف تفنگ مي رود، اما هر با يک لگد به آن، تفنگ را زير دستشويي مي اندازد. هري بر صورت يوسف مشت کوبيده، او را به عقب پرت مي کند.آن دو با يکديگر گلاويز مي شوند.هري، سر يوسف را به پيشخوان مي کوبد.هري، گلوي يوسف را با دست مي فشرد.آن دو روي زمين کثيف دستشويي با يکديگر مي جنگند.هري موهاي يوسف را مي کشد و دوباره سر او را به لبه يکي از دستشوييها مي کوبد.اين جنگ کثيف و نفرت انگيزي است.همه چيز براي بقاست. يوسف ديگر تسليم مي شود.هري از جيب خود يک زيپ نايلوني بيرون آورده و از آن همچون يک دستبند استفاده مي کند.او مچ دستهاي يوسف را به هم مي بندد. تحليل سنگيني کنشها در اين مثال، بيشتر بر دوش افعال پر قدرت است؛ اين شيوه اي است که سالها مورد توجه فيلمنامه نويسان اکشن بوده است.کامرون در اين کار، به نسبت ديگرنويسندگان، استفاده بيشتري از عناصر معترضه و ساختارهاي قطعه شده مي کند. افعال را به راحتي مي توانيم پيدا کنيم:«هري مي چرخاند»،«هري مي کوبد»، «تفنگ سر مي خورد»،«پيرمرد خود را عقب مي کشد»،«آنها گلاويز مي شوند»،«يوسف تسليم مي شود.» در چنين جملاتي، افعال باعث مي شوند که ما رئوس مطالب يک سکانس را به راحتي دريافت کنيم.اين افعال، تصويري و محرک و به طور طبيعي، کلماتي کنش آفرين هستند و يک فيلمنامه نويس موفق اکشن، بايد ياد بگيرد که چگونه از آنها استفاده اي مؤثر و خلاقانه داشته باشد. کامرون بيشتر از بقيه نويسندگان، افعال را با عبارات معرف همراهي مي کند. «تيرها در سينه محمود فرورفته، آينه پشت محمود شکسته مي شود»، «او با سر به ديوار خورده، پايين مي رود»،«هري بر صورت يوسف مشت کوبيده، او را عقب مي کشد».چنين شيوه اي، نه تنها تأثير تصويري کنش صحنه را دو چندان مي کند، بلکه به زبان نوشتاري فيلمنامه نيز، ريتمي يکدست مي دهد. البته کامرون در جاهايي براي تغيير ريتم، از قطعات استفاده مي کند:«هري سوتي مي کشد.او به لرزه مي افتد»، يا «بنگ!بنگ!بنگ!» و در جاهايي ديگر با اضافه کردن عباراتي به ظاهر بي ربط ، روايت فيلمنامه را شخصي مي کند:«اين جنگ کثيف و نفرت انگيز است.همه چيز براي بقاست.» خلاصه اين يک توصيه غلط است:«کرئوگرافي به عهده کارگردان است و نه فيلمنامه نويس.»اما يادتان باشد که اين حرف تا اندازه اي هم درست است.با اين حال نويسنده بايد به شکلي موجز و تصويري کنشها را توصيف کرده و زندگي را روي صفحات کاغذ بيان کند.براي اين منظور، افعال و جملات ساده وظيفه سنگيني به عهده دارند و شما براي به وجود آوردن ريتمي شکسته و منقطع مي توانيد از جملات مرکب و عبارات معترضه استفاده کنيد. همان طور که ديديد، در مثال آخر، نويسنده با آوردن جمله اي، دست يافتن به سبکي شخصي را ممکن ساخته است.شما هم مي توانيد سبک شخصي خود را پيدا کنيد. اما هميشه يادتان باشد که در نوشتن شش کلمه را در ذهن داشته باشيد:1- ساده 2-خلاق 3-خواندني 4-کارآمد 5-محرک 6-روايي. منبع:ماهنامه فيلم نگار18
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 654]
صفحات پیشنهادی
توصيه هايي براي گرامر درست اکشن
توصيه هايي براي گرامر درست اکشن نويسنده:چارلز ديمر مترجم:حميد گرشاسبي ساموئل جانسون در زندگينامه خود، ازجيمز بازول نقل مي کند که آن دکتر نيکو صفت، شبي ...
توصيه هايي براي گرامر درست اکشن نويسنده:چارلز ديمر مترجم:حميد گرشاسبي ساموئل جانسون در زندگينامه خود، ازجيمز بازول نقل مي کند که آن دکتر نيکو صفت، شبي ...
چگونه يك آشپزخانه كوچك را كارآمد وداراي سبك كنيم
توصيه هايي براي گرامر درست اکشن او پيشنهاد مي کند که به اصطبلي درمجاور ميکده بروند و براي پرسشهايشان با ... قابل مشاهده است، پس چگونه بايد در نوشتن صحنه ...
توصيه هايي براي گرامر درست اکشن او پيشنهاد مي کند که به اصطبلي درمجاور ميکده بروند و براي پرسشهايشان با ... قابل مشاهده است، پس چگونه بايد در نوشتن صحنه ...
افتادگي آموز اگر طالب فيضي
افتادگي آموز اگر طالب فيضي چند توصيه براي نابود کردن تکبر تکبر هم مثل همه بيماري ها نياز به دارو دارد؛ کدام دارو؟ ... توصيه هايي براي گرامر درست اکشن ...
افتادگي آموز اگر طالب فيضي چند توصيه براي نابود کردن تکبر تکبر هم مثل همه بيماري ها نياز به دارو دارد؛ کدام دارو؟ ... توصيه هايي براي گرامر درست اکشن ...
شاخص گونه ي سينماي حادثه
نام فيلم، براي توصيف ساير فيلمها، وارد فرهنگ لغات هاليوودي شده است:«جان سخت»در مسابقات هاکي، «جان سخت»در اتوبوس، ..... توصيه هايي براي گرامر درست اکشن ...
نام فيلم، براي توصيف ساير فيلمها، وارد فرهنگ لغات هاليوودي شده است:«جان سخت»در مسابقات هاکي، «جان سخت»در اتوبوس، ..... توصيه هايي براي گرامر درست اکشن ...
کمي خشونت هم لازمه!
احادیث و روایات: امام علی (ع):هر كس به خدا توكل كند، دشوارى ها براى او آسان مى شود و اسباب .... درست مانند دام و ماجراي تامس کراون. ..... توصيه هايي براي گرامر درست اکشن ...
احادیث و روایات: امام علی (ع):هر كس به خدا توكل كند، دشوارى ها براى او آسان مى شود و اسباب .... درست مانند دام و ماجراي تامس کراون. ..... توصيه هايي براي گرامر درست اکشن ...
بحث های جدید در ایندیانا جونز 4
توصيه هايي براي گرامر درست اکشن ظاهراً بحث آنها بر سر اين بوده که اسبها هنگام صبح نخست پاي جلويشان راحرکت مي ... اينديانا جونز و معبد نفرين شده (1984):يک ...
توصيه هايي براي گرامر درست اکشن ظاهراً بحث آنها بر سر اين بوده که اسبها هنگام صبح نخست پاي جلويشان راحرکت مي ... اينديانا جونز و معبد نفرين شده (1984):يک ...
آيين هاي حرم رضوي
اما اسناد و وقف نامه هايي هم وجود دارند که شهادت مي دهند مراسم قرآن خواني صفه در حرم مطهر امام رضا(ع)از سال 1276هجري قمري شروع شده و .... توصيه هايي براي گرامر درست اکشن ...
اما اسناد و وقف نامه هايي هم وجود دارند که شهادت مي دهند مراسم قرآن خواني صفه در حرم مطهر امام رضا(ع)از سال 1276هجري قمري شروع شده و .... توصيه هايي براي گرامر درست اکشن ...
ساختار فيلمنامه 3
از اين پس قهرمان به طور آگاهانه يا ناخودآگاه، براي رسيدن به هدف جديد گمان مي کند او را در دستيابي به اين هدف تازه کمک خواهد کرد. ..... توصيه هايي براي گرامر درست اکشن ...
از اين پس قهرمان به طور آگاهانه يا ناخودآگاه، براي رسيدن به هدف جديد گمان مي کند او را در دستيابي به اين هدف تازه کمک خواهد کرد. ..... توصيه هايي براي گرامر درست اکشن ...
«دکتر جونز» دوباره باز می گردد؟
توصيه هايي براي گرامر درست اکشن همچنان که بحث بالا مي گيرد، آنان از عيش و نوش نيز عقب نمي مانند. ... اينديانا جونز و معبد نفرين شده (1984):يک صحنه کمدي اکشن ...
توصيه هايي براي گرامر درست اکشن همچنان که بحث بالا مي گيرد، آنان از عيش و نوش نيز عقب نمي مانند. ... اينديانا جونز و معبد نفرين شده (1984):يک صحنه کمدي اکشن ...
زيارت زيارت است
براي بسياري از افکار و کارها وقت به اندازه کافي هست. لحظات ناب و ... درست، زيارت امام رضا(ع)معادل هزاران حج و عمره است. حق همين .... توصيه هايي براي گرامر درست اکشن ...
براي بسياري از افکار و کارها وقت به اندازه کافي هست. لحظات ناب و ... درست، زيارت امام رضا(ع)معادل هزاران حج و عمره است. حق همين .... توصيه هايي براي گرامر درست اکشن ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها