واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شاه در دوره قاجار(2)بررسی ساختار قدرت سیاسی در هر حاکمیت دید روشنی از سایر جنبه های حاکمیت در زمینه های گوناگونی چون فرهنگ، اقتصادو.... به دست می دهد. در قسمت اول از این مطلب این بررسی را آغاز کرده و در این مطلب نیز ادامه می دهیم.
به هر حال ، ساختار سیاسی حكومت قاجار بدین گونه بوده كه در راس هرم قدرت ، شاه قرار داشت كه بازیگر اصلی صحنه قدرت سیاسی تا استقرار مشروطه است . حكومت وی اساسا استبدادی بود و به خود حق می داد كشور را قلمرو یا دولت شخصی خود بداند و خود را حامی و مدافع دین (اسلام پناه) و سایه خدا (ظل الله) بشمارد . او تنها منبع قدرت بود كه می توانست به میل خود مقامات حكومت را عزل و نصب كند و در واقع ، شاه تنها قوه مجریه بلا منازع بود . از این رو مقامات حكومت مسئولیت واقعی نداشتند و قربانی شاه می شدند . لرد كرزن ، شخص شاه را محور سه وظیفه حكمرانی ، یعنی قانون گذاری ، اجرایی و قضایی معرفی می كند كه زندگی عموم مردم بر محور آن می گردد . 6 شایان ذكر است دولت به معنای وسیعی كه امروزه در رژیم های دموكراسی – پارلمانی دارد ، در این دوره وجود نداشت و اگر تشكیلاتی به نام دولت اداره امور كشور را در دست می گرفت ، تقلیدی نارسا از تشكیلات دولت های اروپایی مركزی مانند اتریش و آلمان بود . در واقع هر قدرتی از شاه ناشی می شد و سر انجام به شاه باز می گشت . او حافظ منافع ایل قاجار بود و قدرتی مطلق العنان داشت . اعلان جنگ و صلح ، عقد پیمان و واگذاری تیول ، اعطای مناصب ، تعیین و وصول مالیات و جز اینها با او بود و در عین حال بالاترین مرجع در نظام قضایی كشور نیز به شمار می رفت . وی صاحب بیشترین زمین ها بود و می توانست نسبت به اموال هریك از شهروندان كشور ادعا داشته باشد . پولاك در باره ی عصر ناصرالدین شاه می نویسد :«دولت به طور رسمی در واگذاری شغل حكومت ، معامله می كند . نامزد حكومت ، پیشاپیش باید مبلغی در حدود چهل هزار تومان ، چهارصد و هشتاد هزار فرانك به شخص شاه بپردازد و همین مبلغ را نیز اگر نه بیشتر ، صرف خرید هدایا برای اطرافیان شاه نماید .»نیرو های نظامی به تمامی در اختیار شاه بودند و سخن او نیز مادامی كه آشكارا مخالف شرع نباشد ، قانون به شمار می آمد و برعهده گرفتن سایر نقش ها در نظام سیاسی كشور منوط به وفاداری به او بود . ازنظر شاه سلطنت ، موهبتی الهی بود و همه ی افراد از صدر اعظم گرفته تاپایین ترین افراد طبقات اجتماعی نوكر او محسوب می شدند . درواقع او ، هم سلطنت می كرد و هم حكومت . به جز آغا محمدخان ، سایر شاهان این دوره حرمسرای بزرگی با زنان فراوان داشتند و زن شاه نیز خدمتكاران ، ندیمه ها ، كالسكه و تشكیلات خاص خود را داشت و از نفوذ زیادی در دربار برخوردار بود.
نیرو های نظامی به تمامی در اختیار شاه بودند و سخن او نیز مادامی كه آشكارا مخالف شرع نباشد ، قانون به شمار می آمد و برعهده گرفتن سایر نقش ها در نظام سیاسی كشور منوط به وفاداری به او بود . شاه در توزیع قدرت به گونه ای عمل می كرد كه هیچ كس از او قدرتمند تر نشود و در صورت احساس این امر حتی افرادی نظیر حاج ابراهیم خان كلانتر ، قائم مقام فرهانی و تقی خان امیر كبیر ناجوان مردانه كشته می شدند . شاه برای اداره كشور از خدعه ، عوام فریبی ، تفرقه اندازی ، تظاهر و تحریك ماهرانه تعصبات قومی و مذهبی مانند درگیری های حیدری و نعمتی ، شیخی متشرع ، كریم خانی و متشرع ، شاهسون و افشاری ، كرد و تركمن و فارس و لر ، افشار و بختیاری ، فارس و عرب و...... برای حفظ امنیت خود استفاده می كرد و سپس خود نیز به عنوان میانجی – در صورت لزوم- آنان را آشتی می داد . همچنین در راستای سیاست «تفرقه بیاندازو حكومت كن » برای سركوب رقبا ، و حتی ائتلافی از قبایل نظیر اتحادیه قبیله ای ( خمسه) برای سركوب ایل قشقایی فارس نیز تشكیل می داد . مصادره اموال وزرای معزول توسط او نیز امری رایج بود ؛ به گونه ای كه وقتی در یك مورد چنین روی نداد ، وقایع نویس دربار با شگفتی می نویسد : تاكنون هرگز ندیده و نشنیده ام كه شاه ، وزیری را معزول سازد و اموالش را مصارده نكند . و البته عقلاً می دانند كه اگر كسی مخالف نظر شاه نظر دهد ، خونش هدر است . ازنظر شاه سلطنت ، موهبتی الهی بود و همه ی افراد از صدر اعظم گرفته تاپایین ترین افراد طبقات اجتماعی نوكر او محسوب می شدند در چنین ساختاری پس از شاه ، ولیعهد – كه قبل از سلطنت در تبریز تمرین مملكت داری می كرد – قدرت را در دست داشت . ولیهد می باید فرزند ذكور پادشاه باشد؛ مادری از ایل قاجار داشته باشد و از اصل و نسب عباس میرزای ولیهد باشد . بعد از ولیعهد ، انبوه شاهزادگان بودند كه زنجیر وار از پایتخت تا نقاط دور دست ، قدرت و حكومت را در دست داشتند . به دنبال شاهزادگان صدر اعظم ها بودند كه بالا ترین مقام اداری كشور را داشتند . صدر اعظم های این دوره را به سنتی و نوگرا تقسیم كردند . پس از صدر اعظم یا نخست وزیر ، وزیران بودند. كه در ابتدا شش نفر بودن ، اما بعد ها به نه نفر افزایش یافته اند . به طور كلی در ساختار سیاسی حكومت در ایران ، به جز برخی علمای منصوب از طرف شاه – كه در مقام شیخ الاسلامی و امام جمعه مشغول به كار بودند و عده ای دیگر كه قضاوت می كردند – روحانیت به طور رسمی از جایگاهی برخوردار نبود و دولت های این زمان نیز نیز هرگز كنترل نهادی برعلما نداشتند .علی جان مرادی جوبخش تاریخ تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 497]