تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836105162




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جنت (بهشت )در ديوان حافظ


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جنت (بهشت )در ديوان حافظ
جنت (بهشت )در ديوان حافظ   نويسنده:دکتر احمد شوقي نوبر   جنت: بستان ،بستاني را گويند که درختان آن زمين را پوشيده باشد ،چه در هر لفظ عربي که جيم و نون باشد معني خفا و پوشيدگي در آن ملحوظ باشد (غياث اللغات )جمعش :جنات و جنان . جنت اسمي است که در قرآن مجيد و احاديث غالباً بر باغهايي اطلاق مي شود که در آخرت جايگاه مقربان است .اين اسم يک بار بصورت «الفردوس »آمده :«الذين يرثون الفردوس هم فيها خالدون »(المؤمنون 11)(آنان کساني هستند که بهشت را بميرات برند و ايشان در آنجا ماندگارند )؛و يک بار هم بصورت «جنات الفردو »آمده است : «ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات کانت لهم جنات الفردوس نزولا »(الکهف107) (:بي گمان آن کسان که ايمان آوردند و کارهاي شايسته کردند .بوستانهاي فردوس از آن ايشان باشد[سراي ]منزل) و اما «فردوس » معرب از ايراني (است )در اوستا دو بار به کلمه pairi-daezaبر مي خوريم (ونديدا ،فرگرد 3،بند18؛فرگرد 5بند 49)و آن مرکب از دو جز :پيشوند pairiيا pairiبمعني گرداگرد و پيرامون دوم daezaاز مصدر daezبمعني انباشتن و روز هم چيدن و ديوار گذاشتن .در زمان هخامنشينان در ايران زيمن بزرگ و در سراسر قلمرو آنان بخصوص در آسياي صغير «پنيري دزها »يا فردوسها که باغهاي بزرگ و پارک هاي باشکوه و خشتر پارتها (حاکمان )و يزرگان ايران بود ؛شهرتي داشته است .(پاورقي برهان قاطع )فردوس از لحاظ مراتب بهشت بالاترين مرتبه يعني هشتمين بهشت است . «جنت» يازده باز هم به بصورت «جنات عدن »آمده است از جمله آيه شريفه «...و مساکن طيبة في جنات عدن و رضوان من الله اکبر (التوبه 72)(:و مسکنهاي پاکيزه در بهشتهاي عدن و خشنوديي از خدا بزرگتر است ). در ريشه ي «عدن »اختلاف نظر است اغلب آن را عربي ،و از فعل «عدن »دانسته اند و يقال عدن بالمکان اذا اقام :که بر پايه آن جنات عدن ،دار اقامت و بهشت و خانه ي جاويدان معني دارد ؛(1) و بعضي از مسشرقين آن را از کلمه عبري (عيدن »دانسته اند که در تورات ،سفرالتکوين ،اصحاح 2،آيه 15آمده است (2)جنت عدن در مرتبه چهارم از مراتب هشتگانه ي بهشت قرار دارد . و اما در قرآن مجيد ،کلمه جنة 66بار ،و جمعش جنات 69بار بکار رفته است که مراد باغهاي بهشت است که آنها را به استناط از آيات قرآن مجيد بر هشت مرتبه دانسته اند :(3) 1-خلد 2-دارالسلام 3-دارالفرار 4-جنت عدن 5-جنت الماوي 6-جنت الن عيم 7-عليين 8-فردوس .(غياث اللغات ) «الجنة»اسم علمي است که هم ب همه آن مراتب بهشت اطلاق شده ،و هم به بهشتي که حضرت آدم و حوا در آن بودند .چنانکه حق -تعالي -فرمايد :و قلنا يا آدم آسکن أنت و زوجک الجنة(البقره 35)(و گفتيم :اي آدم ! تو و همسرت در بهشت سکونت کنيد )بهشتي که در اين آيه بدان اشاره شده بنظر ابوالقاسم بلخي و ابو مسلم اصفهاني همين زمين خاکي بوده که آدم در آن قرار داشته و بهشتي نبوده که بشر بعد از مرگ به آنجا مي رود ،و از اين رو «اهباط را [در ايه و قلنا اهبطوا :و ما گفتيم از اينجا فرو شويد .البقره 36]بمعني انتقال از بقعه يي به بقعه ي ديگر دانسته اند ...از مفهوم آيه هاي 36و37و 38البقره )پيدا است که آن باغ در جاي مرتفعي قرار داشته است »(4) از ظاهر آيات مربوط به بهشت چنين بر مي ايد که بهشت موعود حسي است :باغهاني است با جويبارهايي از اب ناگنديده و جويهايي از شير که مزه آن دگرگون نشده و جويهايي از مي که نوشندگان را مايه ي لذت مي باشد و جويهايي از عسل ناب ؛و براي ايشان در آنجا از همه ميوه هاست و امرزشي از پروردگارشان (محمد (ص)15)؛و کسي را که از ايستادن در پيشگاه پروردگارش بترسد در بهشت است .آن دو بهشت انواع نعمتها دارند .در آن دو بهشت دو چشمه روان است و از هر ميوه دو نوع باشد و [اهل بهشت ]تکيه زده باشند بر فرشهايي که آسترهاي آنها از ديباي ستبر است .و ميوه هاي درختان آن دو بهشت در دسترش باشند ،در آن بهشت حوياني باشند که ديده [از همه ]فرو داشته اند [جز از شوهرانشان ]،هرگز پيش از ايشان نه آدمي به آنها دست زده باشد نه پري ،گويي که ايشان [بروشنايي ]ياقوت اند و (بسپيدي )مرجان ،و بجز آن دو ،دو بهشت [ديگر ]باشد که از سبزي بسياهي مي زند ،در آن دو بهشت دو چشمه جهنده باشد ،در آن دو [بوستان ]ميوه و خرمابن و انار باشد .در آنها زنان نيک سيرت زيباروي باشند .حوراني که در خيمه ها نگاه داشته اند که پيش از ايشان نه آدمي و نه پري به آنها دست زده است .تکيه زده باشند بر بالشهاي سبز و نهالي هاي نيکو (الرحمن 46-76)؛و پي در پي به اهل بهشت عطا مي شود از ميوه و گوشتي که پارزو مي کنند .آنها به يکديگر جام [شراب ]بدهند که در [نوشيدن ]آن نه سخن بيهوده باشد و نه کار در خور سرزنش ،و غلاماني پيرامونشان بگردند که گويي آنها مرواريدهايي در ستر پرورده هستند (الطور 22-24).در بهشت بازاري هست که در آن خريد و فروشي جز صورتهايي از مردان و زنان نيست پس هرگاه مردي صورتي را دوست بدارد داخل آن مي شود (5)(الحديث ).اين بهشت پهنايش باندازه آسمانها و زمين است (آل عمران 132)؛و سرانجام روزي مؤمنان در بهشت بديدار (لقاء )پروردگار شان نائل آيند .(6)(القبامه 24،العنکبوت 5) هشت طبقه ياد شده بهشت را بصورت مخروطي بزرگ تصور کرده اند که در راس همه آنها سدرة المنتهي قرار دارد و آن درختي است که بر همه بهشتها سايه مي افکند و شاخه ها و ميوه هاي گوناگونش بهمه جاي آنها مي رسد (النجم 16) همين دلالت ظاهري آيات بر حسي بودن بهشت ،سبب شده که با طنيه انتقاد از اعتقاد بظاهر آيات کرده و چنين بهشتي را ارزاني عوام الناس که نهايت آرزوي آنها خوردن و هوس راندن است ،بدارند و تأويلاتي از آن داشته باشند. جنت (بهشت )در ديوان حافظ : حافظ آن را راهرو منزل عشق ،آن ترک کننده ي بستان بهشت در طلبکاري سبزه ي خط جانان ،آن اسير عشق جوانان مهوش در اين سفر بر تماشا ،چنان شيفته ي عشق است که بهواي سر کوي جانا ،سايه ي طوبي و دلجويي حور و لب حوض از يادش بدر مي رود باغ بهشت و سايه ي طوبي و قصر حور را با خاک کوي دوست برابر نمي نهد و قصه ي بهشت را حکايتي از کوي يار و شرح جمال را روايتي از حسن او مي داند و خيال دوست را بر صحبت حور ترجيح مي دهد : «رهرو منزل عشقيم و ز سر حد عدم تا به اقليم وجود اينهمه راه آمده ايم «سبزه ي خط تو ديديم و زبستان بهشت بطلب کاري آن مهر گياه آمده ايم » من آدم بهشتي ام اما درين سفر حالي اسير عشق جوانان مهوشم «سايه ي طوبي و دلجويي حور و لب حوض به هواي سر کوي تو برفت از يادم » «باغ بهشت و سايه ي طوبي و قصر حور با خاک کوي دوست برابر نمي کنم » «اي قصه ي بهشت زکويت حکايتي شرح جمال حور زرويت روايتي » «صحبت حور نخواهم که بود عين قصور با خيال تو اگر بادگري پردازم » وبه عشق ورندي و مي خواري و مفاخرت کنان با آواز بلند مي گويد که اين همه منصب از آن حور پري وش دارد : «عاشق و رندم و مي خواره به آواز بلند اين همه منصب از آن حور پري وش دارم » لذا در کنار آب رکناباد و گلگشت مصلاًعيشي مي سازد که يادآور عيش و نوش بهشتي و يا برتر از آن است ،و در عين فقرلاف سلطنت مي زند واردي بهشت نقد شيراز را بر بهشت نسيه ترجيح مي دهد : «بده ساقي مي باقي که در جنت نمي يابي کنار آب رکناباد و گلگشت مصلا را» «کنون که مي دهد از بوستان نسيم بهشت من و شراب فرح بخش ويار حور سرشت » «گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز که خيمه سايه ي ابر است و بز مگه لب کشت » «چمن حکايت اردي بهشت مي گويد نه عاقلست که نسيه خريد و نقد بهشت » و در مقابل حور و قصرهاي بهشتي که زاهد به اميد آن دل خوش داشته ،شرابخانه را قصرهاي بهشتي و يار را حور مي داند : «زاهد اگر به حور و قصور ست اميدوار ما را شرابخانه قصورست و يار حور خواجه با آنکه «درباني ميخانه فراوان مرده و با مي و ساقي دمساز بوده ،باز از لطف ازل طمع آن دارد که فردا جنت فردوس (عالي ترين مرتبه ي بهشت )و شراب کوثر و حور از آن او باشد .که تحت يافتن آن آرزو منوط بر اين است که وقت جان دادن ،يار شمع بالينش باشد . «دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع گرچه درباني ميخانه فراوان کردم «فردا شراب کوثر و حور از براي ماست و امروز نيز ساقي مه روي و جام مي » «شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعين اگر در وقت جان دادن تو باشي شمع بالينم » و در هر حال ،آنچه آرزو دارد ديدار دوست است و بي دوست هر شربت عذب ،حتي خمر بهشت را هم بر خود عذاب مي داند : «گر خمر بهشت است بريزند که بي دوست هر شربت عذبم که دهي عين عذابست خواجه حافظ در اشعار خود پنج بهشت خلد ،دارالسلام ،عدن ،جنت الماوي ،و فردوس را از هشت بهشت آورده است ولي هرگز چنان سخني درباره آنها نگفته که حمل بر شيفتگي او بر آنها توان کرد ،سخن او درباره بهشت يا محتوي پندي است ،مثلاً اين که نبايد عشوه دنيا را خريد : «نوشته اند بر ايوان جنت المأوي که هر که عشوه دنيي خريي واي بروي : و يا متضمن طنزي و پندي ؛مثلاً اينکه ترک غرور کن که زاهد به سبب داشتن غرور راه را بسلامت بسر نبرد ولي رند از راه نياز به دار السلام رفت : «زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه رند از ره نياز به دارالسلام رفت » ويا دربردارنده ي طنزي و تمسخري ،چنانکه گويد : بگو به خازن جنت که خاک اين مجلس به تحفه بر سوي فردوس و عود مجمر کن » و يا شامل طنزي و انکار گونه يي : «بهشت عدن اگر خواهي بيا با ما به مياخانه که از پاي خمت روزي بحوض کوثر اندازيم : «در عيش نقد کوش که چون آبخور نماند آدم بهشت روضه ي دارالسلام را » و يا حاوي وصفي و مدحي : «همچو گلبرگ طري هست وجود تو لطيف همچو سروچمن خلد سراپاي تو خوش » «شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد دفتر نسرين و گل را زيور اوراق بود » و با مرتبط با اشارت عرفاني : و ان دعيت بخلد و صرت ناقض عهد فما تطيب نفسي و ما استطاب منامي » ترجمه :«اگر مرا به بهشت دعوت کنند بدان شرط که پيمان دوستي را بشکنم هرگز نفس من بدان راضي نخواهد بود و هرگز مرا خواب خوش ميسز نخواهد شد ».منظور اين که من ميثاق الست را بخاطر بهشت هم نمي شکنم . خواجه حافظ ،از بهشت علاوه بر اسامي ياده شده ،بنامهاي ديگر نيز ياد مي کند از قبيل روضه ي رضوان ،باغ جنان و جنات تجري تحتها الانهار ،که اين وجه اخير مأخوذ است از دو آيه يي که وصف جنات ؛عيناً در آن دو آمده است :التحريم 8،البروج 11: «فردا اگر نه روضه ي رضوان بما دهند غلمان زروضه ،حور زجنت بدر کشيم «دولت آنست که بي خون دل آيد بکنار ورنه با سعي و عمل باغ جنان اينهمه نيست . «چشم حافظ زير بام قصرآن حوري سرشت شيوه ي جنات تجري تحتهاالانهار داشت » خواجه حافظ باستناد دو بيت زير ،فرقي ميان بهشتي که حضرت آدم با حوا در آن بود و بهشتي که به پارسيان وعده داده شده ،قائل نيست و آن هر دو را يکي مي شمارد و از آن با نام دارالسلام يا روضه ي رضوان ياد مي کند : «در عيش نقد کوش که چون آبخور نماند آدم بهشت روضه ي دارالسلام را » »پدرم روضه ي رضوان به دو گندم بفروخت من چرا ملک جهان را بجوي نفروشم » خواجه حافظ جائي که مطلق رضوان را بکار مي برد معني نگهبان بهشت از آن اراده مي کند : «بيا بيا که تو حور بهشت را رضوان درين جهان ز براي دل رهي آورد » آانجا که «روضه »را بر آن اضافه مي کند معني بهشت از آن قصد مي کند ؛بطوري که در بيت نقل شده در بالا (پدرم رضوان ...)همين معني مشخص است . حافظ که در دنيا در تجليات حق -تعالي -بر او گشوده شده از دربخشش پرتو ذات ،بي خود و از جام تجلي صفات مست گشته بود ارزوي آن داشت که از دوست در واپسين نفس ،وعده ي لحظه يي ديدار بشنود تا فارغ و ازاد روانه سراي آخرت گردد : «روز مرگم نفسي وعده ي ديدار بده وانگهم تا به لحد فارغ و ازاد ببر » بديهي است که با چنين آرزويي ،چشم حافظ ،تا دم صبح قيامت نگران يار و منتظر فرا رسيدن لحظه ي ديدار خواهد بود. پی نوشت ها :   1-رک:کشف الاسرار ،ابوالفضل رشيد ميبدي ،به سعي و اهتمام علي اصغر حکمت ،جلد 5،ص189. 2-رک:دائرة المعارف الاسلامي ،نشر دار صادر بيروت ،ذبل جنت 3-مأخذي از آيات قرآن کريم براي هر يک از اسامي مراتب هشتگانه بهشت . 3-1-خلد :قل اذلک خير ام جنة الخلد التي وعد المتقون (الفرقان 8) 3-2-داراسلام :لهم داراسلام عند ربهم (الانعام 127) 3-3- دارالقرار :و ان الجنة هي دار القرار (المؤمن 40) 3-4-جنت عدن :خالدين فيها و مساکن طيبة في جنات عدن (التوبه 73) 3-5-جنت المأوي ،و لقد رآه نزله اخري عند سدرة المنتهي عندها جنة المأوي (النجم 15) 3-6-جنة النعيم :ايطمع کل امري منهم ان يدخل جنة نعيم (المعارج 38) 3-7-علييه :کلا أن کتاب الابرار لفي عليين (المطففين 18) 3-8-فردوس :کانت لهم جنات الفردوس نزلاً(الکف107) 4-قرآن مجيد ،با ترجمه و جمع آوري تفسبر از زين العابدين رهنما ،چاپ دوم ،رمضان 1352،ص117. 5-أن في الجنة لسوفاً ما فيها شري و لا بيع الا الصور من الرجال و النساء فإذا الشتهي الرجل صورة دخل فيها .الحديث .ر ک مصباح الهدايهي و مفتاح الکفايه ،عز الدين محمود بن علي کاشاني ،به تصحيح استاد علامه جلال الدين همائي ،نشر هما ،چاپ سوم ،ص177. 6-دو آيه و يک حديث ناظر بر رؤيت مؤمنان حق -تعالي -را در روز قيامت:وجوه يومئذ ناضرة إلي ربها ناظرة :در آن روز چهره هايي تازه و شاداب باشند و بسوي پروردگار شان نگران باشند (القيامة24) من کان يرجو لقاء الله فان اجل الله لات و هو سميع العليم هر کس که ديدار خدا را اميد داشته باشد بيگمان وقت موعود خدا آمدني است واو شنواي داناست (العنکبوت 5) انکم سترون ربکم يوم القيامة کما ترون القمر ليلة البدر لا تضامون في رويته بي گمان که شما بزودي پروردگارتان را در روز قيامت مي ببيند همچنانکه ماه تمام را در شب چهارده مي بينيد در حالي که در ديدنش ازدحام نمي کنيد ؛و يا اگر بر اساس ضبطي ديگر «تضامون »با تخفيف ميم باشد ازريشه ضيم خواهد بود بمعني ظلم و ستم .در اين صورت يعني در ديدنش بهمديگر ستم نمي کنيد (الحديث )،رک مصباح الهدايه و مفتاح الکفايه :همان مأخذ ،ص38. منبع:پايگاه نور شماره 9  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1032]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن