واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
واويلا ؛گيشه! نويسنده:علي غبيشاوي نگاهي به اخراجي ها2، پرفروش ترين فيلم سينماي ايران بياييد تصوركنيم اگر فيلم اخراجي ها2 به چنين موفقيتي در گيشه واين رقم نجومي در فروش نمي رسيد اكنون كجاي معادلهي چند مجهولي سينماي ايران قرار مي گرفت؟ آيا باز هم رسانهها حاضر بودند حجم بالايي از اخبار و گزارش ها و مصاحبههاي خود را به اين موضوع اختصاص دهند؟ آيا بازهم دعواو نزاع بين منتقدان سينما از يك طرف و خالق اثر از طرف ديگر،اين ميزان از صفحات روزنامهها و مجلات و پايگاههاي اينترنتي را اشغال مي كرد؟ اصلاً آيا خود اين يادداشت نوشته مي شد؟! حتي اگر بپذيريم اسم مسعود ده نمكي و آن پيشينهاي كه به ذهن متبادرمي كند-چه آن زماني كه روزنامه نگاريا مستندساز بود وچه حالا كه رداي كارگرداني سينما به تن كرده است-به اندازهاي كنجكاوي برانگيزهست كه آثارش هميشه دركانون توجه و پوشش رسانهها و مطبوعات باشند اما با نگاهي كوتاه به فيلمهاي پرفروش سالهاي گذشته به اين نتيجه مي رسيم كه هيچ اثري به اندازهي اخراجيها2 حاشيه پيدا نكرده است. به نظرمي آيد رازاين مساله را مي توان درهوشمندي ده نمكي و شناخت عميقش ازجامعه و مخاطبان جستوجوكرد. ده نمكي پيش ازاين روزنامه نگاربوده وبه خوبي مي داند چگونه از تمام ظرفيتهاي موجود براي تبليغ و سروصدا كردن درباره اخراجيها2 استفاده كند.براي همين است كه كوچك ترين مخالفت با اثرش را برنمي تابد و عرصهي انتقاد به فيلمش را- حالا استوديوي راديو گفت و گو باشد ياجلسات نقد و پرسش و پاسخ يا صفحات نشريات سينمايي- به ميداني براي سركوب مخالفان اثرش تبديل مي كند. مخالفاني كه از فروش فيلمي-به زعم خود-اين چنين سخيف به خشم آمدهاند و با صحبتهايي عصبيت زده و عجولانه آب به اسياب اخراجي ها 2 مي ريزند و موجب مي شوند ده نمكي به راحتي نتيجه بگيرد كه منتقدان اثرش،همگي، غرض ورزان حسودي هستند كه پايههاي برج عاج شان براثراستقبال مردم از فيلم متزلزل گشته است. در واقع ده نمكي اجازه نمي دهد فيلمش به عنوان يك اثر هنري خودبسنده كه مي تواند ازخالقش،روي پاي جلسات و مصاحبهها مدام براي توضيح و توجيه اخراجيها2 خودش را به اثرش سنجاق مي كند. اما ماجرا به همين جا خلاصه نمي شود. ده نمكي به گواه نشرياتي كه درگذشته اداره مي كرد،به گواه كتابهايي كه چاپ كرده و به گواه درونمايهي مستندهايي كه ساخته شخصيتي است كه فرهنگ دفاع مقدس آشنايي و علاقهي بسياري دارد. او حتي اگرفقط براي دوسال انتهايي جنگ حضورمستقيمي در جبههها داشته اما به واسطهي تحقيقات ميداني اي كه دربارهي فرهنگ جبهه و خاطرات شفاهي رزمندگان انجام داده وبه خاطر شورو عشقي كه به مطالعه در حوزهي دفاع مقدس داشته ،مي تواند منبع قابل اعتمادي براي نقل ناگفتههاي جنگ شمرده شود. او آن قدرخاطره گوي با ذوق و طنازي است كه مي توان ساعتها و ساعتها به حرفها و خاطرهگوييهايش دربارهي نكات كمترگفته شدهي دفاع مقدس گوش داد و خسته نشد( صاحب اين قلم،شخصاً، بارها از خاطره گويي دهنمكي استفادههاي زيادي برده است). حال اگر همهي اينها را در كنارطبقهي اجتماعياي كه فيلمساز ازآن برخاسته-و نمود علاقهاش به آدمهاي اين طبقه درشخصيت فيلمهايش منعكس است-درنظربگيريم به اين نتيجه مي رسيم كه شايد يكي از نيّات ده نمكي از پروژهي اخراجيها به تصوير كشيدن سادگي، صفا و بي ريايي آدمهاي طبقهي فرودست جامعه در مواجهه با ارزشها و آرمانهاي ملي ديني باشد آدمهايي كه شايد درنگاه اول-نگاه حاجي گرينُف- ناراست وبي مناسبت با فضاي قدسي جبهه به نظربيايند اما درمواضع حسّاس و سرنوشتساز ثابت مي كنند كه چه قدراصيلاند. اين ديدگاه را حتي مي توان از لابه لاي توجيهات و دلايل متعدد ديني،فلسفي، عرفاني، سياسي، اجتماعي و فرهنگي ده نمكي دربارهي تك تك واكنشها، ديالوگها و موقعيتهاي فيلمش استخراج كرد. ده نمكي بارها و بارها اعلام كرده است كه براي فرارنكردن مخاطب ازموضوع فيلمش(جبهه و جنگ و دفاع مقدس) و زدن حرفهاي ارزشياش و انتقال مفاهيم و مضامين سنگين ملي- دينياش مجبوربوده ازموقعيتهاي كميك و فضاي طنزآلود استفاده كند. اما دقيقاً سؤال اصلي همين جاست كه آيا آن چند ميليون نفري كه براي بليت اخراجيها پول دادهاند و تعداد زيادي شان نوجوانان و و جوانان بودهاند، آمدهاند لوده بازيهاي بايرام لودرو عربي رقصيدن بيژن با آهنگ «واويلاليلي» وقرو قميشهاي مهماندار هواپيما را تماشا كنند يا به موعظهها وخطابههاي ميرزا و حاج آقا-كه با زمختترين لحن و بيان و كليشهاي ترين صورت، انگار كه از روي كاغذي خوانده مي شوند-گوش دهند؟ البته همهي اين حرفها وقتي است كه در نظرنگيريم سرمايه گذار30 درصد بودجهي فيلم-كه به همان نسبت هم در سودش شريك خواهد بود-خود ده نمكي است ودرنظر نگيريم كه هيچ كس از پول بدش نمي آيد حتي به قيمت پايين آمدن سليقهي مخاطب باشعور و فهيم ايراني.آيا همان طوركه امروزاز«آژانس شيشهاي»و«سفربه چزابه » «و«هور درآتش» به نيكي ياد مي كنيم،ده سال ديگر هم چيزي از «اخراجيها» به يادمان خواهد ماند؟ گذشت زمان قاضي منصفي است. منبع:نشريه ديدار آشنا،شماره 108.
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 525]