تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هرگاه از رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله چيزى تقاضا مى‏شد، اگر ايشان آن را مى‏خواستن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815538192




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انعکاس در آينه کاغذي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
انعکاس در آينه کاغذي
انعکاس در آينه کاغذي   نويسنده: فريدون فرهودي   آنچه براي آغاز نوشتن فيلم نامه لازم است - چشم اندازي در مه! با تصميم قطعي نوشتن، سراغ کاغذ سفيد مي رويم: اولين قدم، انتخاب موضوع است! موضوع فيلم نامه مان چه باشد؟ چيست که تا به حال نوشته و ساخته نشده و بايد مي شد؟ موضوعي که به نظر مي آيد جايش در ميان فيلمهاي سينما خاليست؟ مثلاً، زندگي آدمي که براي تنهايي مطلق، زندگي در کوهستاني، دور از آدمها را انتخاب کرده است؟ چه بحث و موضوعي ست که حرف آدمها و مسئله روز است؟ ورزش؟ سياست؟ فقر؟ اشتغال؟ طلاق؟... کدام موضوع است که نوشته و ساخته هم شده ولي به قدر کافي يا بدرستي حق مطلب را ادا نکرده و خوب از آب در نيامده است؟ خب! حالا ما مي خواهيم از زاويه اي ديگر و به زباني ديگر به آن بپردازيم؟ مثلاً، وسوسه پول و فساد تدريجي و سقوط کامل يک مدير قدرت مند چطور است؟ چطور است با اقتباس شروع کنيم؟ کدام قصه، کتاب، سرگذشت، فيلم، نمايش نامه، گزارش و ... است که ارزش دوباره نويسي و بازسازي را دارد؟ واقعيت محض چه؟ مي شود از شرح حال آدمي که در ميان اقوام يا همسايه ها يا دوستان ما زندگي مي کند، و يا زندگي مي کرده و سرگذشتش را برايمان نقل کرده اند استفاده کرد و دقيقاً سرگذشت او را نوشت؟ - اينجا لازم است نکته اي اساسي را به ياد بياوريم و به خاطر بسپريم: نوشتن( در اينجا فيلم نامه)، هم زمان دو ارزش جدا از هم - و مکمل هم- دارد! 1- خلق يک اثر هنري، تداوم در کار، تثبيت و ارتقاي موقعيت حرفه اي خويش به عنوان فيلم نامه نويس! 2- رشد و تکامل شخصيت خودمان از طريق مواجهه با خويش در مراحل مختلف نگارش فيلم نامه! در مورد اهميت خلق يک اثر هنري( اگر موفق شويم و فيلم نامه خوبي بنويسيم) و رشد حرفه اي نيازي به توضيح نيست! و همه دوست داريم به چنين موفقيتي نائل شويم! اما در مورد دومي! در وقوع و حقيقت داشتنش ترديد نکنيم! و در مورد اهميت آن، حداقل چيزي که مي شود گفت اينکه، کمتر از اولي نيست! حتي براي کسي که بيشتر به اولي بينديشد و علاقه داشته باشد! چون در هم، تأثير چشمگيري دارند! اما، چرا چنين اتفاقي مي افتد؟ چگونه مي افتد؟ در فصلهاي بعد، ناگزير، به اين مي پردازيم. اما هنوز در وهله انتخاب موضوع هستيم. چشم اندازي در مقابل ماست، بيکران، سرشار از تنوع و ... مه آلود! موضوع انتخابي ما، ممکن است فقط يکي دو کلمه باشد: جاه طلبي، اشتغال جوانان، عشق و وظيفه، نيروهاي ناشناخته، جنگ زن و شوهر، ورزش يا تحصيل، بيماري ايدز، سرقت مسلحانه، تنهايي سالمندان، قاچاق دختران، خاطره يک ترس، خيال بافي يک کارمند، سلاح هسته اي، مهاجرت و غربت، جنگ وراث و ...! انتخاب اين کلمات گاه بدرستي صورت مي گيرد و گاه به اشتباه! اشتباه مي تواند ناشي از فقر اطلاعات ما باشد: شايد به قدر کافي در مورد موضوع انتخابي ما فيلم ساخته شده باشد و ما خبر نداريم، شايد با وجود جذابيت، اکنون زمان طرح موضوع مورد نظر ما نيست، شايد امکان دست يابي به اطلاعات ضروري براي نگارش آن را نداريم، شايد نمي توان باورپذيرش کرد... فيلم نامه قرار است ويژگيهايي داشته باشد که در انتخاب موضوع، بايد در نظر گرفت؛ از جمله: تصويري بودن، تازه بودن، حرفي براي گفتن داشتن، جذاب بودن براي بيننده، باورپذير بودن، مجاز بودن براي نمايش عمومي، قابل ساخت بودن، در حيطه توانايي و تسلط نويسنده(اش) بودن...! شايد اجماع تمامي يا غالب چنين مختصاتي در يک فيلم نامه، به نظر خيلي مشکل بيايد، ولي چنين نيست. حتي در تبديل کلمات اوليه يک موضوع به يک جمله، مي توان بخش مهمي از اين ويژگيها را به دست آورد و موانع قابل توجهي را از پيش رو برداشت:« يک گروه سارق کارکشته و خطرناک، کارمند سخت کوش، خجالتي، مقرراتي، محتاط و جوان يک بانک را وادار به همکاري براي سرقت بانک مي کنند!» از همين جمله، جهت گيريهاي ما شروع شده است. بايد هشيار باشيم! به ويژگيها ( و گاه موانع) گفته شده برگرديم و مرور کنيم. آيا تعداد قابل اعتنايي از ويژگيهاي لازم، تأمين شده است؟ با ايجاد اندکي تغيير و جا به جايي، مي توان به جمله متفاوتي رسيد: « يک کارمند جوان مقرراتي، تر و فرز، سخت کوش و بذله گوي بانک، توسط يک گروه سارق خطرناک اما بدشانس، وادار به همکاري براي سرقت بانک مي شود!» احتمالاً در جمله دوم قابليتهاي متفاوتي با جمله اول ديده مي شود. باز هم بد نيست که باز گرديم و همان ويژگيها( و گاه موانع) را در جمله جديد جست و جو کنيم! با افزودن يک آدم تازه و ايجاد اندکي تغيير، مي توان به جمله ديگري رسيد که دورنماي متفاوتي از طرح يک فيلم نامه در خود دارد: « يک کارمند جوان مقرراتي، سخت کوش و خجالتي بانک، توسط زني جوان و زيبا که سرکرده يک گروه سارق حرفه اي و خطرناک است، براي سرقت از بانک، اغوا و همراه مي شود!» حال براي رسيدن به يک دورنماي تازه از خط داستاني متفاوت، لازم است که محل ارائه و مفهوم مهم ترين اطلاعات در فيلم نامه را اندکي تغيير دهيم! مهم ترين اطلاعات کدام است؟ سرقت از بانک؟ يا دل باختگي کارمند جوان؟ يا موقعيت زن جوان زيبا؟ يا مسئوليت کارمند جوان در مقابل حرفه اش؟... مهم ترين اطلاعات، مهم ترين خط داستاني( در ميان خطوط متنوع)، مهم ترين جاذبه براي بيننده، مهم ترين بخش از وظايف فيلم نامه نويس،... آدمهاي فيلم نامه، روابط فردي شان با يکديگر، علائق، تغييرات شخصيتي و موقعيتي آنها، و سرنوشتشان است! جمله مي تواند به اين شکل در آيد: « کارمند جوان مقرراتي، سخت کوش و خجالتي بانک، عاشق زني جوان و زيبا مي شود و براي رسيدن به او که سرکرده يک گروه سارق خطرناک است، دست به سرقت از بانک مي زند!» و يا به اين صورت( باز با همان تغييرات اطلاعاتي و جابه جايي ها): « کارمند جوان... بانک، براي سرقت از بانک، وارد يک گروه سارق خطرناک شده و در اين ميان عاشق سرکرده گروه که زني جوان و زيباست، مي شود!» با تغيير و جا به جايي ديگري، مفهوم جمله و تصوير دورنما، کاملاً تغيير مي کند: « کارمند جوان...بانک، عاشق زني جوان و زيبا شده و براي رسيدن به او، وارد يک گروه سارق خطرناک مي شود، تا به بانک دستبرد بزند و با انجام اين سرقت، او سرکرده گروه سارقان مي شود!» حال، اگر به طور کلي جاي دو شخصيت زن و مرد را عوض کنيم، جمله به چه شکلي در خواهد آمد؟ يا اگر مختصات شخصيتي اين دو نفر را با هم جا به جا کنيم، با توجه به تغييرات عملکردشان به چه جمله هايي خواهيم رسيد؟... - جذابيت مرگبار! در پي اين نباشيم که کداميک از اين جمله ها، ويژگيهاي ضروري بيشتر يا کمتري دارند! يا هرکدام، چه چيزهايي را کم يا اضافه دارند! هرکس با سليقه و ذهنيت خود مي تواند اين جمله ها و يا نظاير آنها را آن قدر تغيير دهد که به شکل دل خواه او در آيند! نکات مورد تأکيد و توجه اين فصل درست در جبهه رو به روي اين گونه تغييرات قرار گرفته اند! جبهه تغييرناپذيرها: - ذهنهاي تغييرناپذير! - جمله هاي تغييرناپذير! تنها از طريق رفتن در ميان جبهه رو به رو است که مي توانيم مشکلات اساسي خود را در اولين گامهاي فيلم نامه نويسي ببينيم و بشناسيم و از ميان برداريم! در نخستين قدمها، رو به رويي هاي مان، بين ما و خودمان است؛ از طريق انعکاس در آينه کاغذي! با وجود وسعت اين مواجهه با خود، غالباً قادر به ديدن خودمان در اين آينه نيستيم! هر آدمي ممکن است روزي فيلم نامه نويسي را شروع کند،( ظاهراً يک داعيه همگاني ست! چيزي در حد يک انتشار وسيع و ماندگار ويروسي!)، پس در مرحله شروع، شرايط، سن، روحيات، توان مالي، گرايشات اخلاقي، سواد، تأهل، استعداد، انتظار از اين مرحله و آينده خويش و ...، در ما تازه نفسها متفاوت است! اين وضع، نه ايرادي دارد و نه مانعي براي شروع به حساب مي آيد: اما، پس از شروع، اين عوامل تأثيرگذار مي شوند و مي توانند تعيين کننده هم باشند! در مرحله هنرجوي فيلم نامه نويسي( مبتديان، مشتاقان، دانشجويان اولين ترمها، علاقه مندان به آموزش مکاتبه اي و...) در اولين قدمهايمان ( انتخاب و تعيين موضوع در يکي دو جمله - نوشتن پيش طرح چند جمله اي) غالباً مسيرهاي معيني را در پيش مي گيريم: - دست به توضيح و بيان خود مي زنيم! احساس مي کنيم در زندگي و دنياي مان ارزشها و مناسبتهاي لازم و کافي سينمايي وجود دارد که براي بينندگان يک فيلم هم جذاب و شوق انگيز خواهد بود! - تلاش براي گريز از خود و نديدن خود مي کنيم! حس مي کنيم در شخصيت و زندگي ما و آدمهاي پيرامونمان، هيچ کس و هيچ چيز ارزش مند و قابل طرح وجود ندارد و چه بهتر که با کسي در ميان نگذاريم: - آدمها و زندگي رؤيايي خويش را مطرح مي کنيم! اين رؤياييها از زيباترين ها و پاک ترين ها تا پليدترين ها و چندش آورترين ها را مي توانند شامل شوند!( گرايشات ما به خير و شر در عين تضاد پنهان، با هم و در کنار هم، وجود انباشته از تناقض ما را مي سازند!) - در اشتياق و ترس گرفتار مي شويم! در زندگي خصوصي، تجربيات شخصي، اقدامات اجتماعي يا اقتصادي، موفقيت يا شکست، حداقل در ذهنيات پنهان خود فيلم جذابي سراغ داريم، اما از طرح آن و لو رفتن خود، به شدت بيمناک هستيم! به دنبال راهي هستيم که بدون رو شدن دستمان، موضوع را بنويسيم! - براي تفاوت داشتن با ديگران و مهم تر از ديگران بودن، به دنبال غير عادي ترين موضوع و نامتعارف ترين نوع بيان و پرداخت از آن هستيم! دوست داريم مهم باشيم! - با وجود علاقه به نوشتن فيلم نامه و هنرمند شدن، چنته مان خالي است! در روزنامه ها، زندگي اقوام و دوستان، کتابهاي رمان قديمي، پاورقيهاي مجلات کهنه، انبار لبريز از خرت و پرت، خاطرات مادربزرگ و ... به دنبال موضوعي و جمله اي مي گرديم که آبروي مان را حفظ کند،( شايد هم کسي پيدا شد و کمک کرد و سر و شکلي به آن داد!) و کسي نتواند به روي مان بياورد که بي راهه آمده ايم! - آن قدر فيلم ديده ايم و قصه خوانده ايم که اولاً ذهن خودمان قدرت هيچ تصور و تخيل تازه اي ندارد، دوماً با اين همه فيلم و قصه که در خاطر داريم، نياز به تخيل نيست! کافي ست چندتاي شان را، تکه تکه، به هم تدوين کنيم تا به نظر، قصه تازه و بديعي بيايد! - عاشق هر جاي دنيا هستيم، بجز کشور خودمان! موضوعات و ايده هايمان هم، دليلي ندارد به اين مردم مربوط باشند! اصلاً در جايي مثل اينجا که قصه و فيلم نمي تواند به وجود بيايد! - از همه چيز و همه کس بيزاريم! به همه ايراد و انتقاد داريم! موضوع و طرحمان، جز بدي و آدمهاي بد و اثبات آنها، هيچ چيز را دنبال نمي کند! - کاملاً غرق در اخلاقيات و پيام و شعاريم! موضوع و جمله مان فقط آدمهايي را در خود دارد( و مي تواند داشته باشد) که پند و نصيحت را زندگي مي کنند و موقتاً- فقط به خاطر فيلم نامه ما- همگي از مدينه فاضله تقوا و پاکي و درستي و محبت به زمين آمده اند! - فيلم نامه نويسي را ( به عنوان نوعي از هنر و رسالتش) تنها از دريچه يک ايدئولوژي نگاه مي کنيم! چنان در چارچوب(فرضاً) رئاليسم سوسياليستي مچاله شده ايم که( باز فرضاً) هرگونه عشق و محبت بين آدمهايي از طبقات و جهان بينيهاي متفاوت را- هنوز که هنوز است- توطئه CIA براي بي اعتماد کردن نسل جوان به حاکميت و سلطه قطي طبقه کارگر بر جهان در آينده نزديک مي دانيم! - از فرط تماشاي تلويزيون و پذيرش آن، مشخصه هاي سريال و تله تئاتر را به عنوان تنها تعريف درست، براي فيلم سينمايي پذيرفته ايم! بجز موضوعات و تعاريف تلويزيوني آنها، هيچ ايده اي به ذهن ما - و روي کاغذمان - نمي آيد! -...! به اين فهرست مي توان چند گرايش عمده ديگر را نيز اضافه کرد؛ از جمله فقر عميق حسي، عقلي و اطلاعاتي درباره داستان! اعم از ادبيات داستاني، نمايش، فيلم و ... به نظر نااميد کننده مي آيد؟ نه! نبايد چنين نتيجه اي گرفت! در شروع کار، ما هستيم و خودمان! رو به روي هم! و هنوز رشد و تکاملي شکل نگرفته و حرکتي انجام نشده است! نه در کارمان و نه در نگاهمان به فيلم نامه نويسي! هرکسي که هستيم، در هر سطحي از آمادگي، اگر فيلم نامه نويسي را دوست داريم، حق داريم آن را شروع کنيم! تنها، پس از آشکار شدن ضعفها و توانايي هاي مان، و پس از تلاش کافي براي رفع مشکلات و ايرادات، مي توانيم درباره توان خويش و درباره ادامه دادن يا ندادن اين راه، قضاوت کنيم! پس از انتخاب موضوع و نوشتن آن در يکي دو جمله، ديدارمان با خود، آغاز مي شود! اين ديدار، تا مدتها ادامه دارد! در مراحل ديگري از نگارش فيلم نامه هم، پيش خواهد آمد! با يافتن تسلط بيشتر به کار( فيلم نامه نويسي)، اين ديدارها ارزش مندتر مي شوند! تکامل فيلم نامه، عيني تر و تکامل فيلم نامه نويس دروني تر و حسي تر خواهد شد! در قدمهاي نخست، که در تلاش رسيدن به يک « چکيده» از فيلم نامه داستاني هستيم، بيشترين نياز را به « ايجاد تغيير» داريم! ايجاد تغيير در آنچه مي نويسيم، آنچه تخيل مي کنيم، و آن گونه که نگاه مي کنيم! بايد« خودمان» و « موانع پيش رفت کارمان» را بشناسيم! بايد بدانيم در کجاي آن فهرست مرموز قرار داريم! منبع:فيلم نگار، شماره 4 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 741]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن