تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 1 مرداد 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نزديك‏ترين شما به من در قيامت: راستگوترين، امانتدارترين، وفادارترين به عهد و پي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1807449202




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

قهرمان مليِ انگلستانِ ورشكسته ي قرون وسطا


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
قهرمان مليِ انگلستانِ ورشكسته ي قرون وسطا
قهرمان مليِ انگلستانِ ورشكسته ي قرون وسطا   ترجمه: سيمون سيمونيان   گزارش تهيه «رابين هود» ساخته ريدلي اسكات   رابين هود شرح ماجراهاي كمانگيري معروف(راسل كرو) است كه در انگلستان قرون وسطا در خدمت ارتش ريچارد شاه، عليه فرانسويان مي جنگد. پس از مرگ ريچارد، رابين به شهر ناتينگنام سفر مي كند، شهري كه از رفتار داروغه فاسد و ماليات هاي سنگين در عذاب است. در آن جا به بانو ماريان (كيت بلانشت) علاقمند مي شود و اين عشق، انگيزه و هويت خاصي به اين مبارز جنگلي مي بخشد. او به اميد به دست آوردن ماريان و رهايي اهالي شهر، گروهي جنگنده ماهر و با انگيزه شكل مي دهد. كشور بر اثر چند دهه جنگ و سلطه شاه جديد و تهديدهاي خارجي ضعيف شده است. رابين و افرادش و حاميان آن تصميم به دفاع از كشور دارند و مي خواهند مانع جنگ داخلي شوند. آن ها خواهان بازگشت افتخار و شكوه هر چه بيشتر به كشورشان هستند. قصه هاي جسورانه رابين هود به مدت چند دهه بخشي از ادبيات انگلستان را دربرداشته است. اين داستان شفاهي هرچند كليشه‌اي، سال ها از نسلي به نسلي ديگر انتقال يافته و بارها تبديل به فيلمنامه شده است. بر اساس اطلاعات موجود، شخص واحدي به نام رابين وجود خارجي نداشته است. حتي گفته مي شود رابين هود نام مستعاري بود كه توسط راهزنان به كار برده مي شد. فيلم هاي زيادي در مورد قهرمان ساخته شده است. فيلم هاي سينمايي و آثار تلويزيوني شاخصي از جمله اقتباس آيوانهو در سال 1913 تا فيلم هاي داگلاس فربنكس و فيلم هاي ديگر، ارول فلين (ماجراهاي رابين هو، 1938)، شان كانري و آدري هپبرن (رابين و ماريان، 1976)، كوين كاستنر (رابين هود شاهزاده دزدان، 1991) و همچنين مجموعه هاي موفق تلويزيوني شامل رابين هود (پاتريك ترافتون، 1953)، رابين شروود (1984) و اخيراً رابين هود (2006). هنگام فيلمبرداري گنگستر آمريكايي به كارگرداني ريدلي اسكات، تهيه كننده ي فيلم برايان گريزر از راسل كرو خواست تا در رابين هود جديد بازي كند. آن دو قبلاً در فيلم هاي موفق ذهن زيبا و مرد سيندرلايي همكاري كرده بودند و كرو اسكار بهترين بازيگر مرد را براي ذهن زيبا دريافت كرده بود. آن ها علاقمند بودند تا برداشت جديدي از اين افسانه قديمي ارائه كنند، يك داستان بكر در مورد يك كماندار ارتش ريچارد شاه و چگونگي تبديل شدن او به قهرماني كه به نام رابين هود مي شناسيم. گريزر مي گويد: «اين فيلم شخصيت هاي داروغه ناتينگهام، دوشيزه ماريان و پدرشوهرش، اوضاع بخش شمالي انگلستان، بارون ها و چگونگي اداره انگلستان را در آن دوران توصيف مي كند. در پايان فيلم، مخاطب رابين را مي شناسد پايان فيلم ما، آغاز تعداد زيادي از فيلم هايي است كه در مورد او ساخته شده اند». راسل كرو، بازيگر استراليايي، علاقمند بازسازي اين حماسه قديمي شد. كرو مي گويد: «از دوران كودكي رابين هود در پس زمينه ذهن من بود و هميشه به نسخه‌هاي مختلف آن در طول دوران رشد خودم علاقمند بودم. همه دنيا با رابين هود ارتباط برقرار مي كنند.» موافقت كرو براي ايفاي اين نقش، البته يك شرط داشت. او گفت: «من به شرطي نقش رابين هود را بازي مي كنم كه برداشت جديدي از اين شخصيت كه قصه هاي زيادري در موردش ساخته شده باشد. اين شخصيت افسانه‌اي نياز به احترام مضاعفي دارد. بايد ساختار فيلم به گونه‌اي باشد كه انگار آن چه در مورد مي دانيد يك برداشت اشتباه بوده است. بايد به گونه‌اي متفاوت ارائه شود.» گريزر و كرو معتقد بودند كه فقط ريدلي اسكات مي تواند با شكوه هرچه تمام اين فيلم را بسازد. اسكات به حوادث تاريخي و سياسي بسيار علاقمند است. گريزر مي گويد: «اگر قرار است اين فيلم ساخته شود، بايد نسخه گلادياتوري از رابين هود باشد. مي خواهيم بفهميم كه در آن دوران، بي رحمي چگونه بوده و اين بي رحمي به مهيج ترين و تأثير گذارترين شكل در يک فيلم ماجرايي پرحادثه ارائه شود. فقط ريدلي اسكات از عهده ي اين كار برمي آمد.» گلادياتور حاصل همكاري اسكات و كرو با موفقيت خيره كننده اي روبه رو شد و توقعات جديدي در مخاطبان فيلم هاي تاريخي و حماسي ايجاد كرد. يك سال خوب، گنگستر آمريكايي و مجموعه دروغ ها، حاصل ادامه همكاري آن دو بود. اسكات به حوادث تاريخي علاقه وافري دارد. ملكوت بهشت به سقوط اورشليم در دوازده سال قبل از مرگ نابه هنگام ريچارد مي پردازد. اسكات فيلم هاي تاريخي را با دوئل كننده‌ها آغاز كرد و در ادامه به حماسه هاي رومي و بعد به قرون وسطا پرداخت. گريزر مي گويد: «مي خواستيم نشان دهيم كه چگونه يك مرد معمولي توانست قهرمان ملي شود. مي خواستيم حقايق سياسي و تاريخي آن دوران را در قالبي جذاب بازگوييم، انگلستان ورشكسته اي كه جنگ هاي داخلي نيز آن را تهديد مي كرد و از سويي فرانسه در صدد حمله به انگلستان بود و کشور را پادشاهي ناتوان اداره مي کرد. در چنين پس زمينه‌اي، مي توانستيم داستان بكري از چگونگي رابين هود شدن را تعريف كنيم». براي تحقق خواست گريزر، اسكات و كرو، آن ها سراغ برايان هلگلند رفتند، فيلمنامه نويسي كه براي نگارش فيلمنامه محرمانه لس آنجلس برنده اسكار شد. او مي دانست كه خواست آن ها نگارش متني بود كه چهره ي انساني به قهرمان افسانه‌اي ببخشد. هلگلند مي گويد: «ريدلي مي خواست قصه قبل از افسانه‌‌اي شدن رابين هود را بسازد. همه اين چهره ي افسانه‌اي را مي شناسند كه قطعاً حاصل غلو شده حوادث واقعي است. اين افسانه ريشه دار است. همواره وقتي نياز است كه حاكميت زير سؤال برود، مردي برمي خيزد و به ملت كمك مي كند. به خصوص در تاريخ انگلستان هميشه يك ياغي چنين موقعيتي را كسب كرده است. ريدلي مي خواست ماجراهايي را كه منجر به ظهور رابين هود شد، در فيلم خود بازگويد».

در فيلمنامه اي كه توسط هلگلند، اتان رايف و شايروي واريس نوشته شده، ما با رابين لانگسترايد، كماندار شاخص ارتش ريچارد شاه در بازگشت از سومين جنگ صليبي از سرزمين مقدس آشنا مي شويم. بر اساس سوابق تاريخي هنگام محاصره انگلستان توسط فرانسه، ريچارد از زخم گردن كه تيري به آن اصابت كرده بود، رنج مي برد و خيلي زود درگذشت. مادرش النور از اين حادثه درهم شكست و حاصل آن، واگذاري حكومت به برادر جوان ريچارد، يعني شاهزاده جان بود. داستان هلگلند از لحظه مرگ ريچارد شاه آغاز مي شود. رابين سختي كشيده كه از كودكي دور از سرزمين آبا اجدادي‌اش زيسته فرصت مي يابد تا به وطنش انگلستان برگردد و به محض ورود با ملتي فقير و رنج كشيده روبه رو مي شود. مردان كشور با تصميم ريچارد، سپاه او را تشکيل داده اند. سايه ي حمله ي فرانسه نيز کشور را تهديد مي کند. برادر نالايق ريچارد حاكم كشور است. براي سازندگان فيلم مهم بود تا وخامت اوضاع اقتصادي و اجتماعي انگلستان در آن دوران را با شدت هرچه تمام نمايش دهند. آن ها مي خواستند همزماني ورود رابين را با افزايش ماليت ها توسط جان نمايش دهند. مردم مجبور بودند بيش از توان خود ماليات پرداخته و غذاي بسيار كمي دريافت كنند. رابين نه تنها شروع به گرفتن مال از زورمندان و تقسيم آن بين مردم كرد، بلكه مردم ناتينگهام را ترغيب كرد تا سرنوشت خود را خودشان به دست گيرند. نكته اصلي قصه هلگلند، امضاي منشور ماگنا كارتا در سال 1215 است كه باعث شورش بارون هاي انگليسي عليه جان شاه انگلستان شد. از چند لحاظ، اين موضوع شرح تولد انگلستان و رهايي انگلوساكسون ها از سلطه شاهان نورمن است. ماگنا كارتا جايگاه خاصي در قصه دارد چه به لحاظ يك حادثه تاريخي و چه به لحاظ يك نكته سينمايي. كرو مي گويد: «شخصي كه عملاً ماليات ها را وضع كرد، همان جان شاه انگلستان است كه نسخه اوليه ي ماگنا كارتا را امضا كرد. فاصله ي زماني بين سال هاي 1199 و 1215. به نظر مي رسد كه زمينه ي ارماني براي انقلاب يا تولد يك چهره انقلابي را در بر داشت. فراهم ساختن پس زمينه قصه براي درك اينكه چرا رابين به قهرمان ملي تبديل مي شود، حياتي بود.» در اين قصه، رابين مي فهمد كه پدرش، تامس لانگسترايد سخنگوي محبوب ملت و مسئول انتشار كارتاي جنگل بوده است. اين قانون پيش درآمد ماگنا كارتا بود و حقوق و حمايت يک شهروند معمولي را در مقابل جامعه اشرافي تأمين مي كرد. هنري دوم، جد ريچارد ديدگاه سياسي لانگسترايد را خيانت برشمرده و در مقابل چشمان پسرش وي را به قتل مي رساند. كرو براي آماده سازي خود براي ايفاي اين نقش، بيش از سي كتاب درباره ي رابين هود و قصه‌هايي درباره ي قرون دوازدهم و اوايل سيزدهم مطالعه كرد. او مي گويد: «رابين در پنج سالگي شاهد قتل است و بعد او را به معبد شواليه‌ها در فرانسه مي برند. حاميان او، لاكسلي و مارشال، راهي جنگ هاي صليبي مي شوند و سال ها بعد كه برمي گردند، رابين ديگر آن جا نيست. رابين دوران سختي گذرانده و با او به شدت بدرفتاري شده است.» وقتي رابين را طي محاصره ريچارد در فرانسه مي بينيم، او هيچ آگاهي‌اي از زندگي قبل از مرگ پدرش ندارد. او تحت تأثير تماشاي مرگ پدرش است. در ذهن او، مادر و پدرش او را رها كرده اند و عشقي نسبت به وي نداشته‌اند. براي حدود 35 تا 40 سال چنين فكري ذهن او را اشغال كرده است. حالا او به انگلستان نزديك شده است. او اروپا و خاورميانه را درنورديده است و با شيوه هاي گوناگون زندگي مردم آشنا شده و در برگشت به انگلستان از اين كه آن جا را پر اختناق ترين مكان شناخته شده اش مي بيند، شگفت زده مي شود. ما مردي را در سفري خودشناسانه دنبال مي كنيم. او كم كم گذشته اش را به خاطر مي آورد. او درمي يابد كه سرنوشت او را به چيزي ماوراي تصورش پيوند داده است. طي شناخت او، رابين راه پدرش را از همان جايي كه سد شده بود ادامه مي دهد. كرو در مورد انتخاب كيت بلانشت مي گويد: «كيت بازيگر فوق العاده‌اي است. او قوي، سرسخت و مستقل است. تصميمات درستي مي گيرد، كنترل كاملي بر بروز احساسات دارد و با يك اشاره كوچك، حس عظيمي خلق مي كند. رابطه ماريان و رابين يك نوع رابطه شكسپيري از نوع قصه ي رام كردن زن سركش است. در آغاز آشنايي، آن دو اصلاً با هم كنار نمي آيند، ولي هر دو مهربان هستند، هر دو مخلوقاتي مشابه هستند و در طول زندگي شان به دنبال راهي براي كمك به مردم بوده اند.» با پيشرفت قصه نقش ماريان هم پررنگ تر مي شود. بر خلاف شخصيت پردازي هاي قبلي از ماريان، در اين قصه او يك زن ضعيف و ظريف نيست كه در انتظار مردي باشد كه سرنوشت وي را رقم زند. رابطه رابين و ماريان عشق در اولين نگاه نيست، بلكه يك رابطه معنوي متقاعد كننده بين آن دو شكل مي گيرد. در فضايي كه ريدلي اسكات خلق مي كند، همه مردان در خدمت ريچارد در جنگ حضور دارند. ماريان بانوي قصر است و در روستا مردي وجود ندارد. دست مثل زن ها در جنگ جهاني كه در صنايع و ساير اموري كه در موارد عادي فعاليت نمي كنند، كار مي كردند. آيلين اتكينز نقش النور همسر بيوه هنري دوم و مادر ريچارد و جان را ايفا مي كند. النور آشكارا جان را دوست ندارد. جان در صحنه‌اي مي گويد: «تو فقط به برادرم اهميت مي دهي، ولي به هر حال سلطنت، سلطنت است و من پادشاه مي شوم.» النور با شور تمام به حكومت و نگهداري سرزمين اهميت مي دهد. او براي گسترش انگلستان به طرف مرزهاي فرانسه به سختي جنگيده و نمي خواهد سرزمينش را از دست بدهد. در راه به دست آوردن سرزمين او به طور مناسبي به زندگي روستاييان نمي انديشد، ولي زن باخردي است. نقش ايزابلا، همسر جان را بازيگر فرانسوي لئاسيدو، بازيگر پست فطرت هاي بي شرم (كوئنتين تارانتينو) ايفا مي كند. او زن فرصت طلبي است كه راز بقاي خود در دربار را در خدمت به مادرشوهرش مي داند. بازيگران نقش دنباله روها و دسوتان رابين هود عبارتند از كوين دوراند در نقش جان كوچيكه رفيق صميمي و دست راست رابين هود، اسكات گرايمز در نقش جوانترين فرد گروه ويل اسكارلت و آلن دويل بازيگر تازه كار در نقش آل آدايل، وجه مشترك اين بازيگران در ورزشكار بودن آن ها و توانايي فيزيكي مناسب براي حركاتي است كه انجام مي دهند. در عين حال باهوش بالايي كه دارند، سريع كارهاي جديد را آموخته و حس طنز خوبي نيز دارند.

راسل كرو مي گويد: «هر كدام از اين افراد با استعداد ذاتي خود چيزي به شخصيت قصه مي افزايند. اسكات خواننده قابلي است. كوين حركاتي مثل يك بالرين دارد، ولي از لحاظ جسماني مثل يك بازيكن هاكي روي يخ است. او 235 پوند وزن و شش پا و هفت اينچ قد دارد و از صداي خوبي هم برخوردار است.» آلن كه سابقه بازي در سينما نداشته، يك خواننده محلي است. ويليام هارت نقش سرويليام مارشان و ماكس فن سيدو نقش سروالتر لاكسلي را ايفا مي كنند. هر دو از دوستان و همكاران تامس لانگسترايد (مارك لوئيس جونز) هستند. جك داونهم نقش رابين پنج ساله را ايفا مي كند كه مارشانل و لاكسلي براي حمايت و نجات رابين از خطر، او را از انگلستان خارج مي كنند. آن ها او را به معبدي در فرانسه سپرده و راهي سومين دوره جنگ هاي صليبي مي شوند و قصد دارند پس از پايان جنگ پيش رابين بازگردند. بعدها مارشال به مقام وزارت دربار شيردل منصوب مي شود. لكسلي به قصر خود در ناتينگهام برگشته و پدرشوهر ماريان مي شود. كرو ادامه ميدهد: «اين دو نفر، رابين جوان را به ديگري سپرده و سه سال بعد پس از جنگ دنبال او مي آيند و چون از او خبري نيست، فكري مي كنند كه رابين مرده است. پس از 35 يا 40 سال، وقتي سرويليام، نام رابين لانگسترايد را مجدداً مي شنود، اولين چيزي كه به فكرش مي رسد، اين است كه كسي آمده تا او را بكشد، يعني به خاطر كوتاهي‌اي كه او مرتكب شده بايد منتظر انتقام باشد. لانگسترايد دوباره با هردوي آن ها ملاقات مي كند. سروالتر به رابين كمك مي كند تا با گذشته تلخ خود كنار آمده و چشم اندازي از آينده روشن پيش رويش ترسيم شود. رابطه ي زيبايي شكل مي گيرد. رابين چيزي از صحنه قتل به پدرش به خاطر نمي آورد، به جز خاطره‌اي از يك عشق بازمانده. مي داند كه زماني او را دوست داشته‌اند، ولي هيچ وقت نمي فهمد كه چرا اوضاع تغيير كرد. سروالتر با استفاده از اصول روان شناسانه و نفوذ به افكار دروني رابين به او مي گويد كه چيزهايي كه تو بايد بداني عملاً در درون خودت هستند.» ويليام هارت در مورد نقش خود معتقد است كه سرويليام مارشال شخصيت جذابي در تاريخ محسوب مي شود. در اين فيلم خاص، او تلاش دارد تا براي سلطنت احترام كسب كند و در عين حال امكان تغييرات در سيستم را فراهم مي كند. او معتقد به يك فلسفه كاملاً انساني است، ولي در عين حال بسيار به سلطنت وفادار است و در يك تعامل منطقي معتقد است كه مردم نياز به رهبر دارند. او اين دو مورد را به شيوه ي ديپلماتيك به هم پيوند مي دهد.» سر والتر لاكسلي نيز از بازگشت رابين خوشحال است، ولي در عين حال به خاطر پسرش رابرت لاكسلي (شوهر ماريان) كه در نبرد فرانسه كشته شده، اندوهگين است. ماريان در فقدان همسر، از پدرشوهرش مراقبت مي كند و پدرشوهر حكم مرشد او را نيز دارد. در حالي كه همه تصور مي كنند كه دشمن اصلي رابين، داروغه ناتينگهام است، فيلمنامه نويسان خبيث ديگري نيز معرفي مي كنند كه دوست قديمي جان، سرگادفري با بازي مارك استرانگ است. گادفري مسئول اصلي مرگ رابرت لاكسلي است و از نفوذ خود در دربار جان استفاده مي كند تا با خيانت به انگلستان، سرسپردگي خود را به فليپ شاه فرانسه اثبات كند. متيو مك فادين نقش داروغه خبيث ناتينگهام را ايفا مي كند. كيت بلانشت در مورد اين شخصيت معتقد است: «در اغلب موارد، افراد ضعيف آدم هاي بسيار خبيث و پستي مي شوند. آن ها آدم هاي بوقلمون صفتي هستند كه در لحظاتي ناگهان تغيير موضع مي دهند. براي مثال در فيلم صحنه اي هست كه داروغه به ناگهان مي گويد: "من فرانسوي هستم" و او آمادگي جهت گيري به سوي هر يك از طرفين را دارد. از آدم هاي ضعيف خيلي بايد ترسيد و روي آن ها نبايد حساب كرد چون ثبات ندارند.» فيلمبرداري در آوريل 2009 شروع شد. گريزر مي گويد: «ما به ريدلي اسكات لقب ژنرال داديم. او ژنرال نسل ما در فيلمسازي است. قبلاً افرادي همچون جان فورد بوده‌‌اند، ولي قطعاً ريدلي خودش يك گلادياتور است.» آرتور مكس، مدير طراحي و همكار ديرين اسكات، مأموريت يافت تا انگلستان قرون وسطا را بسازد و با دقت هر چه تمام روستاها و شهرها و قصه هاي آن دوران تاريخي را بازسازي كند. اسكات و مكس شروع به گردآوري ابزار و اطلاعات از موزه‌ها و كتابخانه ها و فضاهاي واقعي بازمانده در انگلستان و فرانسه كردند. مكس مي گويد :«روستاي ناتينگهام را به طور كامل ساختيم. پيش از پنجاه ساختمان با چوب و گِل در اشكال مختلف، مغازه، طويله، خانه هايي در ابعاد متفاوت و كليسا ساختيم. يك آسياب ساختيم كه چرخ آن در جهت حركت عقربه ساعت مي چرخيد. در سر راه شهر چند دروازه تخريب شده نيز ساختيم و به اقتضاي قصه، در پايان آن ها را به آتش كشيديم (البته نه كل آن ها را بلكه تعدادي از بناها را). با توجه به اينكه برخي بناها در ميان درختان جنگلي قرار داشت، هنگام آتش سوزي با دقت و احتياط كامل كار كرديم تا آسيب به جنگل وارد نشود.» در قرون وسطا به آتش كشيدن از كارهاي رايج بود. صحنه هاي آتش سوزي در فيلم زياد بود و كنترل و مهار آتش و محل آن اهميت زيادي داشت. اكثر آن ها در جنگل هاي بورن نزديك فارنهم در سازي كه از جنگل صنعتي برخوردار است، صورت گرفت، افراد جان به رهبري گادفري خبيث به جرم نپرداختن ماليات روستاهاي زيادي را به آتش مي كشند. قصرهاي فرانسوي نيز در جنگل بورن ساخته شدند. اين قصرها ساخته شدند و با سيستم CGI بسط و پرداخت و وسعت پيدا كردند. بخش هاي اصلي لندن به خصوص برج لندن در اواخر قرن دوازدهم و اوايل قرن سيزدهم، در استوديوهاي شپرتون ساخته شدند. صحنه هاي داخلي با جزئيات کامل در استوديوهاي شپرتون ساخته شدند كه شامل راهرويي بسيار طولاني است كه به اتاق بزرگ سلطنتي منتهي مي شود. جايگاه خانواده لاكسلي ‌يعني صحنه هاي داخلي پيروهارو نيز در شپرتون ساخته شد و براي كامل كردن جزئيات ظاهري آن، چندين بنا، دروازه و يك چرخ آبي نيز به آن افزوده و ساخته شد. همه ي گروه، از جمله بازيگران كار طراحي و ساخت آرتور و گروهش را تحسين كردند.

خلق صحنه هاي عظيم جنگ و فضاي قرون وسطا دغدغه ي همه ي گروه بود. كارگردان كه چند دهه صرف ساخت فيلم هاي عظيم كرده بود، هيچ چيز برايش غير ممكن نبود، به خصوص با مدير فيلمبرداري اش جان متيسن، كار در دشوارترين مكان ها و شرايط جوي ممكن بود. با به كارگيري پنج الي دوازده دوربين، اسكات و متيسن صحنه را كاملاً پوشش داده و با كمترين تعداد برداشت فيلمبرداري كردند. به كارگيري چندين دوربين در زواياي مختلف باعث شد تا نيروي بازيگران بي خودي به هدر نرود و كارگردان انرژي بيشتر خود را صرف برگردان هر چه بهتر قصه كند. از نظر اسكات همه برداشت ها بايد قابل قبول مي شدند، چون بازيگران اغلب لباس هاي سنگين و ناراحت كننده بر تن و تيراندازي در شرايط بد جوي در صحنه ها حاكم بود. بنابراين تمرين و بازي در يك برداشت صورت مي گرفت. سكانس هاي زيادي با استفاده از 9 دوربين استاندارد، يك استيدي كم، يك وس كم و يك هليكوپتر تحت نظر اسكات و متيسن فيلمبرداري شدند. كرو مي گويد: «در استراليا به اين مي گوييم باشكوه تر از بن هور و چنين حسي نيز حاكم بود.» راسل كرو اسب سواري و تيراندازي را از اساتيد فن ياد گرفت و قادر به تيراندازي با هر سلاحي در پوشش سنگين بر تن بود. سه ماه نيز در استراليا به تمرين حضور و شكار در جنگل ها پرداخت. او معتقد است كه بايد همه ي آن چيزهايي را كه به شخصيت قصه مرتبط است، ياد گرفت. وقتي قرار است از تير و كمان استفاده شود، بايد آن چنان مهارت داشت كه در شرايط نامناسب نيز درست از آن استفاده كرد. استرانگ بازيگر فيلم هاي تريستان و ايزولد و استارداست كاملا در استفاده از شمشير و سپر راحت و خونسرد بود با وجود اين نياز به اندكي تمرين براي يادگيري تعويض اسلحه سنگين در حين سواركاري با سرعت زياد بود. اين ممارست باعث ايجاد احترام براي او و ساير افراد و بازيگران نسبت به سربازان قرون وسطا در چگونگي حضورشان در نبردها شد. يانتي يتس، طراح لباس برنده ي اسكار، همكار ديگر ريدلي اسكات در اين فيلم بود. او در مورد اسكات مي گويد: «با هر فيلمي كه با او همكاري مي كنم بيشتر در مورد نبوغ، ديدگاه و خلاقيت او آشنا مي شوم.» يانتي با در نظر گرفتن همه جزئيات، كار طراحي لباس هاي رابين هود را در ايتاليا با خريد يك ميليون مايل جنس از انواع چرم ها، پارچه ها و ابريشم آغاز كرد. او مي گويد: «ريدلي به ابريشم علاقه دارد، چون به خوبي نور را منعكس مي كند و ما از ابريشم بيشتر براي لباس هاي اشرافيان در اغلب فيلم ها استفاده مي كنيم.» ريدلي اسكات با نگاه جديدي به ماجراهاي رابين هود فيلم خود را با همكاري بازيگران ممتاز و گروهي متخصص ساخته و بيش از آن كه فيلمي ماجراجويانه باشد به بررسي دوراني مي پردازد كه چگونه يك جنگنده ي معمولي تبديل به قهرمان ملي و چهره اي افسانه اي مي شود. در واقع اين فيلم را مي توان پيش درآمدي بر ساير فيلم هاي سينمايي و مجموعه هاي تلويزيوني بر اساس زندگي قهرماني به نام رابين هود برشمرد. Cinema Review (May. 2010) منبع: مجله ي صنعت سينما، شماره ي 95 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5794]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن