تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز، از آيين‏هاى دين است و رضاى پروردگار، در آن است. و آن راه پيامبران است. ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833292535




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زمين را هم فراموش نکن


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 زمين را هم فراموش نکن
زمين را هم فراموش نکن   نويسنده: امير قادري   نگاهي به فيلمنامه «گاهي به آسمان نگاه کن...»   1. اولين نکته اي که درباره فيلمنامه گاهي به آسمان نگاه کن... به ذهنم مي رسد، موضوعش است، يعني مرگ. اين طبيعي است که در متروپليسي مثل تهران، نخواهيم به چيزي مثل مرگ فکر کنيم. ما شهروندان يک شهر مدرن مي دانيم که مرگ هست و روزي به سراغمان خواهد آمد، پس سعي مان اين است که حتي از يادآوري آن فرار کنيم. به همين دليل است که مواجهه با يک اثر هنري که درباره مرگ است، فارغ از ارزش گذاري هاي رايج مان درباره اين آثار، يک غنيمت حسابي است. با ديدن گاهي به آسمان نگاه کن... براي چند لحظه هم که شده به مرگ فکر مي کنيم و به همين دليل مجبور مي شويم که وجودش را بپذيريم. اين که باز کي يادمان مي رود، ربطي به تبريزي و اين فيلم ندارد. 2. در ميان انبوه شخصيت ها و داستان هاي فرعي پرشمار فيلمنامه، مي شود رد دو خط داستاني اصلي را پيدا کرد. يکي ماجراهاي زوج بهمن و هانيه که در زمينه اتفاقات مربوط به يک آسايشگاه رزمندگان جنگ روايت مي شود و دومي قصه پيرمرد مال دوستي است که با تمام وجود به دنيا چسبيده و در عين حال تلاش مي کند که سر از کار بازماندگانش در دنيا درآورد. اما مشکل اين جاست که اين دو داستان چندان ارتباطي با هم پيدا نمي کنند و قلاب هايي هم که نويسنده هاي فيلمنامه براي مرتبط کردن اين دو ماجرا استفاده کرده اند، چندان قرص و محکم از آب درنيامده اند. از طرف ديگر در هر کدام از اين دو رشته داستاني، آن قدر شخصيت اصلي و فرعي وجود دارد که بيننده از پس شناسايي شان برنمي آيد. به خصوص که شخصيت هاي اصلي فيلم، به شکل مناسبي دنبال نمي شوند و بيننده در بسياري از صحنه ها کمبودشان را حس مي کند. اين يک فيلم حدوداً نود دقيقه اي است و شخصيت هاي پرشمار آن بيشتر مناسب يک مجموعه تلويزيوني به نظر مي رسند. تعادل بخشيدن به چنين فيلمي، با اين داستان پيچ در پيچ و موضوع حساس و شخصيت هاي فراوان و در هم آميختگي طنز و درام کار خيلي مشکلي است. تبريزي در فرش باد، که بسياري از ويژگي هاي گاهي به آسمان نگاه کن... را دارد، در رسيدن به اين تعادل موفق بوده، اما در اين فيلم انگار در اين زمينه ناکام مانده و سررشته ماجراها از دستش در رفته است. در فيلمنامه فرش باد، تمرکز به انداز? نويسنده هاي فيلمنامه روي يک ماجرا، يعني بافته شدن يک فرش تا موعد مقرر، باعث شده بود که آن ها يک محور محکم براي اضافه کردن داستان ها و شخصيت هاي فرعي به فيلمنامه داشته باشند. هرچند که تأکيد بيش از حد روي اين محور هم باعث مي شود قصه ها و شخصيت هاي فرعي، اضافي و نچسب به نظر برسند و به خوبي در داستان اصلي حل نشوند و فيلمنامه فرش باد در اين دام ها نيفتاده بود. ضمناً نويسنده هاي آن فيلمنامه موفق شده بودند که بين داستان اصلي و ماجراهاي فرعي دور و برش، ارتباطات مناسبي برقرار کنند. فيلمنامه گاهي به آسمان نگاه کن... هم نيازمند آن تعادل و اين ارتباط است. اما انگار در اين جا نويسنده هاي فيلمنامه در انتخاب محور اصلي داستان دودل بوده اند و ماجراهاي مربوط به فاضلي با بهمن، هيچ کدام تنه مناسبي براي به دوش کشيدن بار شاخ و برگ هاي فراوان فيلم نيستند. ضمن اين که فکر مي کنم هر کدام از اين قصه ها مي توانستند دراماتيک تر از اين از کار درآيند. در اين صورت بعيد مي دانم مشکلي در راه انتقال تم اصلي فيلم پيش مي آمد. ماجراي چاپ شدن رمان بهمن يا رسيدن و نرسيدن زوج بهمن و هانيه به يکديگر و همچنين ارتباط فاضلي با اقوام و آشنايانش پس از مرگ، همگي قابليت مناسبي براي دراماتيک شدن داشتند. به اين ترتيب فکر نمي کنم بشود بار پيچيدگي و ابهام بيش از حد فيلم را به دوش هوش پايين مخاطب هاي سينماي ايران انداخت. آشفتگي فيلمنامه دلايل ديگري دارد که به چند تا از آن ها اشاره کرديم. 3. اما اين همه ماجرا نيست. در خلق اغلب اين شخصيت هاي فرعي، ايده هاي خوب و جذابي به کار رفته. از وردست دکتر منعمي گرفته که غذاهاي پرنده ها را مي خورد و کارهاي دکتر را رديف مي کند (چيزي در مايه هاي شخصيت وولف در پالپ فيکشن!) تا دخترک منشي که در يک صحنه کوتاه ظاهر مي شود و دستکش مي بافد و اسمش را که حورزاده است، خيلي بامزه تلفظ مي کند و رزمنده شادي که وقتي مي ميرد، باز رقص کنان در نور گم مي شود. ديالوگ هاي فيلمنامه هم گاهي خيلي خوب نوشته شده اند و به يکي از مهم ترين عوامل جذابيت فيلم بدل مي شوند. از جمله ديالوگ دو نفره رنجبر و فاضلي يا گفت و گوهاي دکتر منعمي و وردستش و اين چند تا سؤال و جوابي که خيلي خوب به نظر مي رسند. جايي که فاضلي همراه راهنمايش در برزخ، به سمت جهنم مي روند و فاضلي از مقصدشان مي پرسد، چون: «انسان ذاتاً فضوله.» و جواب مي شنود: «فضول را کجا مي برن؟» يا جايي که رنجبر با حورزاده، منشي اي که دارد دستکش مي بافد، درباره آتش گرم جلو شومينه صحبت مي کند و زن نتيجه مي گيرد که: «پس ديگه نبافم؟» 4. فيلم با وجود لحن طنزآميزش، موضوع خيلي مهم و حساسي را مطرح مي کند. اين که رابطه بين دنيا و جهان آخرت چيست و اين که آدم ها براي خوب مردن اول بايد خوب زندگي کردن را ياد بگيرند و ضمن اين که دودره بازي را کنار مي گذارند، بايد از زيبايي هاي اين دنيا استفاده کنند. در اين جا مسئله اصلي اين است که استفاده مناسب از اين زيبايي ها، نه تنها آدم را دلبسته دنيا نمي کند، بلکه او را براي مرگي جذاب و دلپذير آماده مي کند و فيلمنامه در ضمن اين سؤال را هم مطرح مي کند که گاهي شايد اين دلبستگي ما به مرگ به اين دليل باشد که هنوز ياد نگرفته ايم در اين دنيا چطوري لذت ببريم و از اين جا نتيجه مي گيرد که چنين مرگ خواهي، قدر و منزلت چنداني ندارد. اما نکته اين است که بقيه مسائلي که در اين داستان پرشاخ و برگ در کنار موضوع مرگ و دنياي پس از آن قرار دارد، بيش از حد پيش پاافتاده و تکراري به نظر مي رسند و البته حجم زيادي از فيلمنامه نيز به همين موارد اختصاص دارد. از جمله ماجراهاي مربوط به رياکاري هاي آن حاجي برج ساز و مجلس ختم پس از مرگش و همچنين فرصت طلبي هاي دکتر منعمي و جفايي که در حق رزمنده ها روا مي دارد. پرداختن بيش از حد فيلمنامه به اين قبيل چيزها باعث مي شود که گاهي اوقات از داستان و موضوع اصليش دور شود و در مواردي همه چيز پيچيده تر از آني که بود به نظر برسد. هرچند که در همين بخش مربوط به رياکاري آدم ها، فيلمنامه چند ايده بامزه دست اول دارد. مثلاً وقتي که دکتر منعمي، قرآن شيکي را به عنوان هديه به بهمن مي دهد که فقط تبرک است و در جعبه اش باز نمي شود، يا جايي که کليد گاوصندوق فاضلي مالدوست، پشت تصويري که او را در حال زيارت خانه خدا نشان مي دهد، پنهان شده است. استفاده اساسي تر از اين ايده را البته مي توانيد در رهايي از شاوشنگ، ساخت فرانک دارابانت پيدا کنيد. جايي که مرد اسير پشت يک تصوير مبتذل، کانال فرارش را پنهان کرده، اما استفاده رئيس زندان از يک قاب عکس موجه، شبيه فاضلي از آب درآمده است. 5. فيلمنامه هاي آثار کمال تبريزي، معمولاً فقط نوشته خودش نيست. اما يک جور نگاه مهربانانه به ساکنان زمين و آسمان در همه آن ها وجود دارد و دامنه اين مهر همه را در بر مي گيرد. از صادق مشکيني ليلي با من است گرفته تا پدر و دختر ژاپني فرش باد. اين فيلمنامه هم با چنين ديدگاهي نسبت به آدم هاي دم مرگ و حتي خود مرگ نوشته شده. اما يک نکته تازه هم در اين فيلمنامه وجود دارد. نکته اي که خيلي به جا و به موقع مطرح شده، همان طور که طرح موضوع ريا در فيلمنامه ليلي با من است به موقع بود. در گاهي به آسمان نگاه کن... موضوع ارتباط بين زمين و آسمان مطرح مي شود. اين که چطور مي شود از زمين به آسمان رسيد و بالعکس. براي ما ساکنان آن شهر بزرگي که در آغاز مقاله درباره اش صحبت کرديم، توجه به اين قضيه، اين روزها از نان شب واجب تر است. منبع:ماهنامه فيلم نگار شماره 15 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 474]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن