واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
رستاخيز ترميناتور نويسنده: راجر ايبرت Terminator Salvation كارگردان : مك جي فيلم نامه : جان برانكاتو، مايل فريس .مدير فيلم برداري : شين هرلبات . تدوين : كنراد باف . موسيقي : دني الفمن . بازيگران : كريستين بيل(جان كانر) ، سام ورتينگتن (ماركوس رايت) ، مون بلادگود(بلر ويليامز) ، هلنا بونهم كارتر(دكتر سرنا كوگن ) ، برايس دالس هاوارد (كيت كانر) ، مايكل آيرنسايد (ژنرال اشداون) ،آنتون يلچين (كايل ريزي) . محصول 2009 آمريكا/آلمان/انگلستان/ايتاليا ، 116 دقيقه دنياي ترميناتور ، برهوتي است بي انتها . نه شهري به چشم مي آيد ، نه خانه اي ، نه غذايي ، نه مزرعه اي ؛ هيچ چيز . مقاوت در برابر ماشين ها از يك زيردريايي با فرماندهي ژنرال اشدان رهبري مي شود كه مي خواهد اسكاي نت و تمامي اسيران جنگي انسانش را از بين ببرد . اما كانر با آن كه از جنس بشر نيست ، عهد كرده كه آن ها را نجات دهد . البته سوء تفاهمي پيش آمده ، چون به زودي معلوم مي شود ماركوس رايت مردي از گذشته است كه آن قدر به كانر شباهت دارد كه فقط كانر مي تواند تشخيص دهد كه او كانر نيست (گيج شديد؟) . ماركوس ، يك قاتل است كه در گذشته به خواب مصنوعي فرو برده شده حالا بيدار شده است . *يكي از گفته هاي حكيمانه هاليوودي يادمان مي دهد : ( مهم ترين عنصر يك فيلم ، داستان است .) اما موقع تماشاي رستگاري ترميناتور به نظرم رسيد كه در هاليوود معاصر ، استوري برد مهم تر است . پس از بررسي دقيق فيلم ، در اين جا خلاصه اش را برايتان تعريف مي كنم : طرف مي ميرد ، دوباره زنده مي شود ، با جماعتي روبه رو مي شود ، مي جنگد ، و اين حدود دو ساعت طول مي كشد . صحنه هاي اكشن ، يعني 90 درصد فيلم ، عبارت است از جنگي آخرالزماني بين آدم ها و ماشين ها در آينده اي نزديك ، كه ده سالي ديگر است .جالب ترين نكته فيلم اين است كه آن ها هوش مصنوعي را به همين زودي ها تكميل و وارد ميدان كرده اند . بله ، اسكاي نت كله اش كار مي كند و به دلايل نامعلوم ، تصميم گرفته نوع بشر را از صفحه روزگار پاك كند . آخرين سنگر مقاومت توسط جان كانر ، يا به قول فالكنردوستان ، (جي .سي.) ، رهبري مي شود . حقير ، با قطعيتي كه لرزه به اندام مي اندازد ، اطمينان دارم كه پاسخ همه پرسش هايي كه اين فيلم برايم مطرح كرد به طور مشروح و مفصل از سوي متخصصان امور ترميناتوري برايم ارسال خواهد شد . ضمناً بنده را احتمالاً متهم خواهند كرد كه قبل از ديدن فيلم ، نقدش را نوشته ام . باور بفرماييد كه كيف مي كردم اگر مي شد دو ساعتي در زمان سفر مي كردم و درست به زمان قبل از ديدن فيلم برمي گشتم . اما در باب آن چه به پاسخ پرسش هايم مربوط مي شود ، مي دانيد اصلاً چه فكر مي كنم ؟ اصلاً اهميتي برايم ندارند . ترميناتور اولي را(شايد) متأسفانه ، نديده ام . ترميناتور 2(1991) ، فيلم كم و بيش شاهكاري بود ، ماجراهايش در ( آن موقع) آينده اتفاق مي افتاد و قضيه اش اين بود كه قهرمانش مي خواست جلوي فاجعه اي اتمي را بگيرد و از نابودي كره زمين در سال 1997 جلوگيري كند . اين را يادتان هست ؟ منظور اين كه (درباره چيزي بود ). در آن فيلم ادوارد فرلانگ قطعاً انسان تر از كريستين بيل و شخصيت جان كانرش در اين يكي به نظر مي رسيد . در اين چهارمي ، شوارتزنگر در واقع ظاهر هم مي شود - البته به شكرانه وجود يك بدل و جلوه هاي ويژه چهره اي ، كه از او ، به گمان من ، يك روبات تمام عيار ساخته است . جمله معروف(من برمي گردم)ش از دهان جان كانر يا آن يكي ، ادا مي شود و اميدوارم بيش از آن باري كه من فيلم را ديدم مردم را به خنده بيندازد . در تمامي فيلم اگر يك شخصيت سمپاتيك وجود داشته باشد ، همانا بلر ويليامز است كه نقشش را مون بلاد گود ايفا كرده . درست در 45مين دقيقه فيلم جملات مهربانانه اي به زبان مي آورد كه پيچيده ترين ديالوگ ها تا آن موقع فيلم است . دكتر سرنا كوگان هم صحبت هاي طولاني تري دارد ولي معلوم نيست خودش باشد چون ممكن است دروغ گفته باشد . به هر حال همان طور كه قبلاً اشاره كردم بخش اعظم فيلم را سكانس هاي اكشن ، تعقيب و گريز ، سكانس هاي موتورسيكلت ، سكانس هاي تراكتور شخم زني ، سكانس هاي هليكوپتر ، سكانس هاي جت جنگي ، سكانس هاي آندرويد غول پيكر و مشت زني تشكيل مي دهد . و همه اين ها لذت يك بازي ويديويي را به شما مي دهد كه زحمت بازي كردنش را خودتان نكشيده باشيد . منبع:نشريه ماهنامه سينمايي فيلم شماره398 /خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 459]