واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: صباباتري و گل محمدي بازندگان بزرگ ليگ هفتم؛پولدارها به بهشت نمي روند
------------
شكست خردكننده چهار بر يك، قهقهه تحقيرآميزي بود بر حضور مجازي و سراپا مضحك صباباتري در كورس قهرماني هفتمين دوره ليگ برتر. وقتي كميته انضباطي فدراسيون فوتبال و فيفا دو شوك مهلك و كشنده را بر پيكر سپاهان و پرسپوليس وارد كردند و 9 امتياز تعيين كننده را از دل كورس قهرماني ليگ بيرون كشيدند؛ همه انتظار اضافه شدن ناگهاني استقلال به جمع مدعيان را داشتند و كيفيت نازل تيم فيروز كريمي موضع گيري هاي پررنگي را در مسير اين اتفاق متولد كرد.
استقلال كه با جان كندن از پرتگاه ميانه جدول آويزان شده بود تحت تأثير جو تحريك كننده به وجودآمده خواست خودش را بالا بكشد، اما طمع فيروز كه با طرح وعده قهرماني استقلال، خنده دارترين جمله سال را به زبان آورد همان و سقوط به رده هاي دهم تا دوازدهم جدول رده بندي هم همان!
تيمي كه نهايت استفاده را از هداياي فيفا و كميته انضباطي برد، صباباتري بود. آنها از ابتدا لياقت و هيبت حضور در كورس قهرماني را نداشتند و در بحبوحه رقابت پرتب و تاب پرسپوليس و سپاهان انگار فراموش كرديم صبا چرا و چگونه ناگهان در صف مدعيان ظاهر شد. وقتي 32 هفته از ليگ مي گذرد و دو تيم با اختلاف تنها يك امتياز جدال فينال گونه اي را براي فتح جام برگزار مي كنند، هرگز نمي توان پذيرفت كه يكي با اختلاف سه گل آن يكي را له كند. پرسپوليس با نمايش يك طرفه اي كه در نيمه دوم و دقايق زيادي از نيمه اول روي صحنه برد، به همه يادآوري كرد كه فاصله اش با صباباتري هفت امتياز بود (با احتساب 6 امتياز كسر شده) و نه يك امتياز. صباباتري ناخواسته وارد بازي بزرگان شد و بايد در انتظار چنين گوشمالي كنايه آميزي مي بود.
***
سؤال برانگيزتر از جولان تيم صباباتري در كورس قهرماني، تماشاي يحيي گل محمدي در قامت يك سرمربي روي نيمكت اين تيم بود. وقتي يك مجموعه با هزينه آن چناني متولد مي شود و فواره وار سكه به پاي فوتباليستهاي اسم و رسم دار مي ريزد خاك خورده ها و صاحبنظرها را كنار مي زند تا آنهايي كه براي جمع آوري پس مانده سكه ها روي زمين شيرجه مي روند وارد عرصه كارشناسي شوند؛ نتيجه جز اين نمي تواند باشد.
صباباتري نمونه بارز تيمي است كه پول دارد، اما ايده و فكر سازنده ندارد؛ تيمي كه انواع و اقسام آدمهاي غيرفوتبالي با ژست دانايان همه چيز فهم برايش تصميم مي گيرند و از اين طريق ناني سر سفره مي برند. نتيجه چيزي غير از سوختن فوتباليست موفقي چون يحيي گل محمدي نبود. گمان كردند چون علي دايي بلافاصله پس از كنار گذاشتن فوتبال در عرصه مربيگري موفق بوده، پس يحيي هم مي تواند. هرگز به ذهنشان نرسيد كه كاراكتر فردمحور و معتمد به نفس او كجا و ماهيت گوشه گير، كم حرف و محافظه كار اين كجا. فكر نكردند دايي چه مياديني ديده و با چه مربياني كار كرده و گل محمدي در چه محيطي رشد كرده.
شايد اگر گل محمدي در صباباتري نبود، آقايان از سعيد بيگي (به واسطه كسوت) به عنوان سرمربي استفاده مي كردند و توقع هم داشتند تيمشان را مثل دايي قهرمان كند.
گل محمدي در همين چند هفته فرياد زد هرگز نمي تواند سرمربي موفقي باشد. صبا به لحاظ بضاعت نيروي انساني از تمام تيمهاي ليگ برتري سرتر بود، اما كسي را كه بتواند اين مجموعه پرستاره را جمع و جور كند، نديديم. يحيي گل محمدي در حساس ترين مقطع فصل به دفعات از علاقه قلبي اش براي قهرماني پرسپوليس حرف زد و اوج ادبيات غيرحرفه اي يك مربي كارنابلد را بروز داد.
او براي مديران صبا هم خط و نشان كشيد كه براي ماندن در اين تيم شرط و شروطي دارد، در حالي كه اگر اين چند هفته را بدون سروصدا پشت سر مي گذاشت و صبا را قهرمان مي كرد، آن وقت مي توانست فاتحانه كناره گيري كند و به پيشنهادهاي ريز و درشت ساير تيمها بينديشد. چطور امكان دارد يك مربي 90 دقيقه حفره خانمان برانداز سمت چپ خط دفاعي اش را نبيند و از همين منطقه سه گل بخورد و چندين گل هم نخورد؟ از اولش اشتباه شده بود.
نه صباباتري سرجايش بود و نه يحيي گل محمدي.
* امير وفايي
چهارشنبه 1 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 314]