واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: لژيونرها در اقليت ؛ آشفتگي دوباره ليگ و تيم ملي
------------
كمتر از يك ماه پيش از آغاز مسابقات نيمه نهايي جام ملتهاي آسيا 2007 در شرق آسيا تيم ملي (ب) ايران اميدواري هاي پررنگي را به وجود آورد. مجموعه اي كه بيش از 95درصد آن از دل ليگ بيرون آمده بود،مقتدرانه در مسابقات غرب آسيا قهرمان شد و خوشبينها اين موفقيت را پيش زمينه اي براي قدرتنمايي در جام ملتها توصيف كردند. طبيعتاً بازي هاي غرب آسيا به لحاظ اهميت و سطح كيفي با جام ملتهايي كه تمام قدرتهاي قاره را با تمام توانشان در بر مي گيرد قابل مقايسه نبود، اما انتقادها عليه امير قلعه نويي زماني شدت گرفت كه تيم ملي عراق با غلبه بر غولهايي چون استراليا، كره جنوبي و عربستان نخستين قهرماني خود در جام ملتها را جشن گرفت وشگفتي بزرگي را رقم زد. آنها بي كم و كاست همان تيمي بودند كه در فينال تورنمنت غرب آسيا دو بر يك مغلوب تيم (ب) ايران شدند و به تماشاي دور افتخار مجموعه اي كه پرويز مظلومي را به عنوان سرمربي بالاي سر خود داشت، ايستادند، از آن گروه تنها حسن رودباريان به تركيب تيم جام ملتها راه يافت و امير قلعه نويي ترجيح داد ستونهاي تيمش را روي دوش لژيونرهاي اروپايي و اماراتي بنا كند.
بعدها پرويز مظلومي مدعي شد، چنانچه به بازيكنان شايسته تيم (ب) در جام ملتها هم بها داده مي شد و فرصت بيشتري در اختيار ستاره هاي ليگ برتر قرار مي گرفت، نتايج بهتري رقم مي خورد، اما كار ديگر از كار گذشته بود. قلعه نويي بركنار شد و اين سؤال كليدي كه «آيا واقعاً لژيونر بودن معيار مناسبي براي تصاحب پيراهن تيم ملي است؟» همچنان بي پاسخ ماند.
***
آخرين فهرست تيم ملي نمونه بارزي است از تغيير رويكرد مربيان از لژيونرها به ليگ برتري ها. 15 بازيكن از ليگ داخلي (به علاوه ابراهيم ميرزاپور به عنوان تنها نماينده ليگ دسته اول) به اردو دعوت شدند و اين تعداد پس از اعلام اسامي ملي پوشان پرسپوليس و سپاهان به بيش از 20 بازيكن افزايش پيدا مي كند. اگر بپذيريم ميلاد ميداودي به واسطه نمايش درخشان هجده هفته اي خود در ليگ هفتم به اردوي تيم ملي دعوت نشده، به اين واقعيت مي رسيم كه دايي از جمع ستاره هاي ايراني پر تعداد حاضر در ليگ امارات تنها عنايتي و شجاعي را انتخاب كرده و اعتقادي به بازيكناني كه در ليگ كم فشار و نه چندان دشوار امارات مي درخشند، ندارد. از سويي تضميني هم براي حضور لژيونرهاي اروپايي در تركيب اصلي به چشم نمي آيد. رحمان رضايي يك فصل كامل روي نيمكت ليورنو نشست و تيمش در نهايت به دسته پايين تر سقوط كرد. در مورد او اين ترديد وجود دارد كه آيا او واقعاً پيشنهاد جديدي از تيمهاي ايتاليايي دريافت كرده است؟
مهدي مهدوي كيا به دليل درگيري با انواع و اقسام مصدوميتها فصل جالبي را در اينتراخت پشت سر نگذاشت، جواد نكونام به تازگي دوران طولاني آسيب ديدگي را پشت سر گذاشته، آندو مثل رحمان به نيمكت نشيني عادت كرده، فريدون زندي پس از يك فصل خانه نشيني با يك تيم قبرسي قرار داد بسته و امير شاپورزاده هم به احتمال قريب به يقين شانسي براي حضور در تركيب اصلي ندارد.
***
پايان عصر «لژيونر سالاري» در فوتبال ملي ايران به دستان كسي رقم مي خورد كه سابقه حضور در بوندس ليگا و ليگ امارات را در كارنامه اش دارد. زير بناي تيم علي دايي بر اساس تكيه بر قابليتهاي ستاره هاي ليگ برتر پي ريزي شده تا حداقل پس از ناكامي احتمالي افسوسها يا شايعاتي چون كم كاري و بي تفاوتي لژيونرهايي كه انگيزه اي براي به آب و آتش زدن با پيراهن تيم ملي ندارند، درهم نياميزد.
هنوز هم مي توان سراغ برخي چهره هاي درخشان ليگ برتر مثل خسرو حيدري، حنيف عمران زاده، يدا...اكبري، كيانوش رحمتي، عادل كلاه كج، عليرضا محمد، داوود حقي و رضا ناصحي را در فهرست تيم ملي گرفت و چه بسا در تداوم نمايش نااميد كننده سالهاي اخير لژيونرها در آينده اي نزديك يك تيم ملي كاملاً ليگ برتري با اقليت لژيونرها را متولد كند.
تيم ملي (ب) ايران كه از دل ليگ بيرون آمده بود قهرمان جام ملتها را شكست داد و پايه گذار تفكر جديدي شد كه امروز رگه هاي پررنگي از آن را در ذهنيت علي دايي مي بينيم.
چهارشنبه 1 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 445]