واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
پيروزي سهل انگاري نويسنده:جرج مانبيوت(1) چکيده : چه عاملي باعث به قدرت رسيدن افرادي چون جرج بوش و ساراپيلين در آمريکا مي شود؟ نويسنده براي يافتن جواب اين پرسش به کند و کاو در ميان سنت هاي سياسي آمريکا و ضعف هاي موجود در سيستم آموزشي اين کشور مي پردازد و به اين نتيجه مي رسد که عمده مردم امريکا با عبور از ميان اين سيستم آموزشي ناقص ، به مردمي سهل انگار تبديل شده اند که ناگزير دولتمرداني سهل انگار را انتخاب مي کنند فقدان گفتمان روشنفکري در فضاي انتخاباتي آمريکا نيز به سر آوردن سياست مداران بي فکري مي انجامد که توانايي بهره برداري از ضعف هاي موجود در نگرش هاي راي دهندگان آمريکايي را دارند . چگونه اجازه وقوع چنين اتفاقي را داده اند ؟ چرا سياست مداران درايالات متحده سلطه افرادي قرار گرفته اند از که از سهل انگاري يک فضيلت مي سازند ؟ آيا اين شفقت است که به کسي بسته ترين ذهن ها را دارد ،اجازه داده است که دو دوره را در مقام رئيس جمهور به سر آورد؟ چگونه ساراپيلين ،دن کويل و ساير کله پوک هاي وراجي مثل اين دو به جايي رسيده اند که اکنون قرار دارند ؟ چگونه جمهوري خواهان نوانستند با اصرار سهل انگارانه و پر سر و صدا بر اينکه باراک اوباما مسلمان و تروريست است . انتخابات سال 2008را تحت الشعاع خود قرار دهند ؟ من هم مثل بيشتر مردم اين سوي اقيانوس اطلس ،دوران بزرگسالي ام را در بهت و تحير از سياست هاي آمريکا به سر آورده ام .ايالات متحده مشهورترين دانشگاه هاي جهان را در خود دارد و بهترين مغزها را به طرف خود جذب مي کند . اين کشور در کشفيات علمي و دارويي حرف اول را مي زند .ثروت و قدرت اين کشور متکي به استفاده و به کارگيري دانش است . در آمريکا با اين موقعيت منحصر به فردي که در ميان کشورهاي توسعه يافته دارد ، تحصيل کردگي يک نقطه ضعف جدي سياسي محسوب مي شود . البته در طول قرن گذشته استثناهايي وجود داشته است : فرانکلين روز ولت ، کندي و کلينتون روشنفکري خود را با حس و حال شايع در اين کشور تعديل کردند و بقا يافتند .اما ادلاي استيونسون .ال گور و جان کري را مخالفانشان با موقعيت ،با اين انگ که عضو يک گروه نخبه متفکر هستند ،ملوث کردند (انگار که اين خصوصيت بايد يکي از شرايط رئيس جمهوري نباشد ) شايد بهترين نمونه تعريف کننده چرايي فروپاشي سقوط سياست هاي روشنفکرانه ،پاسخي باشد که رونالد ريگان در خلال مناظره انتخاباتي سال 1980به جيمي کارتر داد . کارتر - که موقع حرف زدن کمي تپق مي زد و کلمات طولاني را به کار مي برد - با دقت مزاياي بيمه درماني ملي را بر شمرد .ريگان لبخندي زد و گفت : «بفرماييد باز هم نوبت شماست ». برنامه بهداشتي درماني خود او که آن را با همان دقت کارتر تشريح کرده بود . تقريباً تمام آمريکاييان را بيزار کرد . اما او فرمولي را براي پرهيز از موضاعات سياسي مشکل پيدا کرده بود و کاري مي کرد تا مخالفانش سست و متزلزل به نظر آيند . اما هميشه وضعيت بدين گونه نبوده است .پدران بنيانگذار جمهوري - مرداني مثل بنجامين فرانکلين ،توماس جفرسون ،جيمز مديسون ،جان آدامز و الکساندر هميلتون -جزو بزرگ ترين انديشمندان زمان خود بودند .آنها هيچ نيازي به راز آلود کردن اين ويژگي خود نمي ديدند .چگونه شد که طرحي که آنها در انداختند ،از باز توليد امثال جرج دبليو بوش و سارا پيلين سردر آورد ؟ پاسخ اين پرسش از يک نظر کار ساده اي است . سياست مداران سهل انگار از سوي مردمي سهل انگار انتخاب مي شوند .انتخابات ايالات متحده مثل سيستم درماني آن ، به خاطر نقص ها و ضعف هاي آن است که شهرت دارد . در قدرتمندترين کشور روي زمين،از هر پنج فرد جمعيت بالغ آن ، يکي معتقد است که خورشيد به دور زمين مي چرخد .دو سوم جوانان از پيدا کردن جاي عراق بر روي نقشه ناتوانند و دو سوم رأي دهندگان آمريکايي نمي توانند سه جناح دولت را نام ببرند . مهارت هاي رياضي ، بچه هاي پانزده ساله آمريکايي در ميان بيست و نه کشور توسعه يافته جهان ، در رتبه بيست و چهارم جاي دارد . اما اين واقعيت ها فقط راز آلودگي کار را بيشتر مي کند :چگونه اين تعداد از شهروندان آمريکايي کرخ و کودن شده اند و چنين به روشنفکري مظنون هستند ؟ ايالات متحده در اعمال کنترل بر آموزش و تحصيل مقامات محلي ، وضعيتي عجيب و غريب دارد . آموزش در ايالت هاي جنوبي تحت تسلط ديدگاه هاي يک آريستوکراسي سهل انگارانه متشکل از مالکان قرار داشت و يک شکاف آموزشي بزرگ دهان باز کرد . جاکوبي مي نويسد :«در جنوب چيزي بر جامعه تحميل شد که فقط مي توان آن را يک محاصره روشنفکري توصيف کرد تا هر ايده اي را که مي توانست نظم اجتماعي مستقر را مورد تهديد قرار دهد ،از آنجا دور نگه دارند ». «گردهم آيي باپتيست هاي جنوب » که اکنون بزرگ ترين طبقه فرقه پروتستان در ايالات متحده به شمارمي رود ،طرفدار جدايي نژادي بود و همان کاري را کرد که «کليساي اصلاح شده هلند »به شکل آپارتايد در آفريقاي جنوبي انجام داد .اين نيرو بيشتر از هر نيروي ديگري ، در جهت احمق نگه داشتن جنوب عمل کرده است . اسطوره وسواس آلود «خود آموزشي »آمريکايي نيز به اين تراژدي دامن زده است . اگرچه خود آبراهام لينکلن مکرراً پشيماني خود را از نداشتن تحصيلات عادي ابراز مي کرد ،اما زندگي او مکرراًبه عنوان نمونه اي از روش آموزشي مطلوبي مورد اشاره قرار مي گيرد که توسط دولت ارايه شده است :يعني تمام چيزي که براي موفقيت لازم است ، عزم و اراده و فرد گرايي محکم و استوار است . اين ايده به خوبي در خدمت مردم قرار گرفت ،به ويژه زماني که جنبش هاي خود آموزشي مثل جنبشي که در اوايل قرن بيستم با محوريت «کتاب هاي آبي کوچک »سربلند کرد و به يکي از مدل هاي روز تبديل شد . در عصر برنامه هاي آموزشي -تفريحي ،عمل کردن به چنين نسخه اي ،جز سردرگمي و پريشاني نتيجه اي در پي ندارد .علاوه بر اين ، شايد مؤثرترين دليل اينکه چرا روشنفکران در مبارزات انتخاباتي گفتمان روشنفکري را انتخاب نمي کنند ،اين است که چنين کاري بر خرابکاري برابر شمرده مي شود .ارتباط هاي گاه و بي گاه بعضي از متفکران با کمونيسم در سال هاي دور ،براي القاي اين احساس بر اذهان مردم به کار رفته است که همه روشنفکران کمونيست هستند .تقريباً هر روز مرداني ،همچون بوش ،ليمبوگ و بيل اريلي خشم خود را از «نخبگان ليبرالي »که دارند آمريکا را نابود مي کنند ،ابراز کرده اند . استفاده از شبح خرابکاران «کله تيز بيگانه » در انتخاب ريگان و بوش نقشي حياتي ايفا کردند . يک گروه نخبه از ميان نو محافظه کاراني که دور بوش را گرفته بودند (و بعضي از آنها کمونيست هاي سابق هستند ) جوري ترتيب کار را دادند که به اين کشمکش سياسي ، به عنوان جدالي بين آمريکايي هاي معمولي و يک تشکيلات چپي بسيار تحصيل کرده دامن بزنند .هر تلاشي براي به چالش کشيدن ايده هاي نخبگان جناح راست ،به موفقيت انگ نخبه گرايي و چپ گرايي خورده است . اوباما چيزهاي خوبي دارد که به آمريکا عرضه کند .اما هيچ کدام اين مسائل با حضور او به پايان نخواهد رسيد . تا وقتي که نقص بزرگ سيستم آموزشي آمريکا اصلاح نشود ،فرصت هاي سياسي براي افرادي همچون بوش و پيلن که سهل انگاري خود را به رخ مي کشند ،وجود خواهد داشت . پی نوشت ها : 1-Gegorg Monbiotنويسنده سرشناس و همکار گاردين. منبع :www. monbiot. com منبع:نشريه سياحت غرب ،شماره 71 /ن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 242]