واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
گزارش توليد «مهرمادري» ساخته کاترين ديکمان ترجمه:عطيه محمد زاده اولين نمايش اين فيلم درجشنواره ساندنس 2009 بود.کاترين ديکمان،نويسنده و کارگردان،سازنده تحسين شده حفاران و يک نوزاد خوب،مهرمادري را با بازي اوما تورمن،آنتوني ادوادز و ميني درايور ساخته است.تمام فيلم برداري در بخش غربي نيويورک انجام شده است.اين کمدي تلخ و شيرين،معماي دشوار مادر بودن را با اهداف و رنج هايش در يک روز اساسي به نمايش مي گذارد.هيچ فيلم ديگري کاملاً در اين شيوه براي کاوش چنين شرايطي با هر دو حالت شوخ طبعي و واقعيت گزنده قرار نگرفته است.اليزا ولچ (تورمن) يک نويسنده تخيل گراي قديمي،مادر وبلاگ نويسي با سايت شخصي خودش است.او از بلندپروازي خلاقانه عميق خود دست مي کشد تا فرزندانش را بزرگ کند به نظر مي رسد ايوري (ادواردز)همسرخوش ذات،اما حواس پرتش با کشمکش هاي او کنار مي آيد تا وقتي که شيلا (درايور)بهترين دوست اليزا آن را کاملاً درک مي کند.مهرمادري در روزي اتفاق مي افتد که به ترس بنيادي اليزا از گم کردن خودش تلنگري وارد مي شود.داستان از صبح آغاز مي شود فهرست کارها اليزا را مي ترساند: ترتيب دادن جشن تولد شش سالگي دخترش،مراقبت از پسر نوپايش،مبارزه براي پارکينگ،هدايت سياست هاي تفريحگاه با مادران از خودراضي،جبران يک جر و بحث بعد از اعترافي که بهترين دوستش در وبلاگ او قرار مي دهد و در راس همه اين ها،اليزا تصميم دارد وارد مسابقه يک مجله والدين شود.تمام کاري که او بايد انجام دهد نوشتن پانصد کلمه در جواب پرسش ساده و فريبنده اي است:«مادري براي من چه معنايي دارد؟» در مراحل تلاش شبانه براي گنجاندن اين تفکرات در لغات،اليزا صداي خود را دوباره کشف مي کند و متوجه مي شود که چه چيزي در زندگي او ارزش واقعي دارد.درنگاهي توأمان طنزآلود و تلخ، مهرمادري در چالش با تمام مادران به نظر مي رسد،با يک ديد هوشمندانه به فرديت زن ميانسال،اززماني که مادر صدا مي شود. مهرمادري،تمجيد خوشي ها و غم هاي بزرگ کردن کودکان است و بر ضرورت گم نکردن خودتان در اين دوران تاکيد مي کند. اليزاي تورمن يک مخلوق بي نظير است با تمايلات محبت آميز،متشنج،حساس و غمگين،او با عملکرد زيرکانه ادواردز به عنوان همسرحواس پرتش برانگيخته مي شود.با عملکرد طبيعي فوق العاده بازيگران کودک و يک فهرست از بازيگراني که همه از نيويورک هستند،مهرمادري بسيار صميمي و واقعي ازآب در آمده است.زمان حال آن قدر هم که به نظر مي رسد، براي اليزا ساده نيست.او در يک آپارتمان بدون آسانسور در گرينويچ ويلج نيويورک زندگي مي کند که نه تنها موانع طبيعي در آن جا پايان نايذيرهستند،مانند ماشين يدک کش،بلکه دريايي از مردم که آماده و مشتاق انتقاد کردن او هستند هم وجود دارند.يک نويسنده اميدوار،خلاق و الهام بخش ازگم کردن خودش در مادري مي ترسد.اوما تورمن،بازيگر نقش اليزا مي گويد:«مادري چيزي است که مي تواند مورد قدرداني واقع نشود.»او مي گويد:«حتي خود مادران کارشان را تحقير مي کنند و اين دليل نوشتن مهرمادري توسط کاترين ديکمان است.اين تجربه با هيچ چيز برابر نيست. در واقع اين تجربه با فيلم هاي به بيور واگذارش کنيد (1957) و همچنين محبوب مادر (1981) برابر نيست.بلکه ادامه مجموعه مشکلات عظيم تري است.تمام چيزهايي که يک زن باهوش و خلاق را وا مي دارد ازخودش اين سوال رابپرسد.» ديکمان مي گويد:«من اين داستان را نوشتم، زيرا فقدان فيلم راجع به مادران نااميدم کرده بود.واقعاً مهرمادري چيست؟ چه اتفاقي براي احساس و روان او مي افتد؟» براي تورمن،داستان اليزا به عنوان يک نيويورکي و مادر دو فرزند که در صنعتي خلاق فعال است،آشنا به نظر مي رسد او مي گويد:«من با داستان کاترين احساس نزديکي زيادي مي کردم،با اليزا به عنوان شخصيت در بسياري جهات شباهت هاي زيادي داشتم.من در زندگي شخصي خودم، آن روز را داشته ام.» تقريباً مردم اطراف اليزا هم به اندازه او اهميت دارند.ايوري، همسر او دردسرهاي کار انجام نشده اي را که مي خواست از آن سود ببرد به آهستگي تحمل مي کند.شيلا،بهترين دوستش،يک مادر تنها با مسائل خود است.مادران ديگري هم هستند؛يک مادر ثروتمند مغرور،مادري با حساسيت هاي بيش از حد،مادري کم سن با اندکي ديوانگي و ديگران،که همه آماده اند ايده ها و قضاوت هاي خود را بدون هيچ درخواستي ارائه کنند.ديکمان مي گويد:«مردم دوست دارند راجع به مادران نطق کنند واين واقعاً شما را نابود مي کند.»حتي بيست نفر در فروشگاه و چند خانم مسن در خيابان سخنراني هاي خشني راجع به مادران انتقاد مي کنند.»نيويورک هم خودش به عنوان يک شخصيت گيج کننده در فيلم مطرح مي شود؛خيابان هاي انباشته از توريست،يک گروه فيلم برداري،ترافيک سنگين و زندگي آپارتماني که وجود همه اين ها روز اليزا را سخت مي کنند به هرحال، مهر مادري قهرمانش را تجليل نمي کند. اليزا هميشه درست عمل نمي کند همان طور که تورمن مي گويد:« او در انديشه هاي پوچ خود گرفتار است.» اليزا وقتي تلاش مي کند به پرسش «مادري براي شما چه معنايي دارد؟» پاسخ دهد،با ترديدهايي درباره مهارت مادري،ازدواجش و خلاقيت خود مواجه مي شود.تورمن مي گويد: «او به نوعي با تمسخرکارش موافق است.آيا اهميتي دارد؟ آيا من چيزي براي گفتن دارم؟ آيا من فقط يک مادر ديگر در اين جا هستم؟» و اين موضوع اصلي مهر مادري است.يک مادر چطور با حفظ احساس خودش،فرزندانش را بزرگ مي کند؟ بر سر اشتياق و خلاقيت او چه مي آيد وقتي مدام مشغول وظايف طبيعي روزانه اش است؟ اين يک توازن حساس و دشواراست.کاترين ديکمان در پاسخ به اين سوال که مهر مادري برايش چه معنايي دارد،مي گويد:« من قبلاً گفته ام که اين فيلم راجع به از خود گذشتگي است و اگر شما کارتان را درست انجام دهيد،فرزنداني را بزرگ مي کنيد که شما را ترک مي کنند،اما هنوز هم به ديدن شما علاقمندند.واقعاً نشستم و فکر کردم چه زماني يک مادر مي تواند موضوع مرکزي فيلم شود؟ شخصيت اليزا موضوع اصلي است،يک شخصيت فرعي که مرکز فيلم است.چه اتفاقي براي حس و روان يک زن مي افتد وقتي مي بيند بيشتر زمان و هوشياري اش وقف وظايف مادري مي شود؟ وفکر کردم موضوع فوق العاده جالبي است،اما مي خواستم آن را با شيوه کمدي بسازم.»او درباره نقش نيويورک درفيلم مي گويد:«چيزهايي عجيب و غريبي زيادي راجع به زندگي در نيويورک وجود دارند _ خصوصيت هاي ويژه زندگي در نيويورک - که به خوبي دريک کمدي جاي مي گيرند و همچنين وظايف طبيعي شما به عنوان يک مادر بسيار دشوارتر مي شوند؛مانند رفتن به خشکشويي و حمل وسايل به آپارتمان بدون ماشين و...اين ديدگاه اصلي فيلم است: حقايق علمي راجع به مادري،و اين، فيلم را تقريباً براي هر زني که پيرو اشتياق و علاقه اش است بسيار دشوار يا چالش برانگيزمي کند.بچه ها،چيزهاي ثابتي هستند؛آن ها هيچ جا نمي روند.بنابراين بايد روشي براي مديريت الهامات،روياها و آرزوهاي خود پيدا کنيد يا به هرحال به عنوان يک شخص خلاق در مواجهه با موانع عملي قراربگيرد.من فکر مي کنم زنان معمولاً تمام شيوه هاي انجام آن را پيدا مي کنند.»ديکمان مي افزايد:« صحنه اي در فيلم وجود دارد که درآن شوهر اليزا از خودش دفاع مي کند و مي گويد: "من هم قرباني شده ام". بنابراين فيلم درباره مادري است. اما شايد بيشتر راجع به زندگي و خانواده باشد و اين چيزي است که درآن صحنه دوست دارم،صحنه اي که به زيبايي توسط اوما و آنتوني اجرا شد.موضوع فقط اين نيست که اليزا اطرافش را نمي بيند.او تحت فشار شديدي قرار دارد که همسرش را نمي بيند و درآن لحظه آنتوني او را واداربه ديدن مي کند.نقطه ديد او بسيارقوي است.واقعاً قوي است.شايد اليزا را قادر به خارج شدن از آن حالت مي کند و همچنين سنگيني و واقعيتي در آن وجود دارد.شيوه اي که با يک حس قاطع ازآن رها مي شود و عبور مي کند.»اوما تورمن نيز مي گويد:«من جوهره اين فيلم را در يک کلمه مطرح مي کنم که به نظرم تمام افراد را پوشش مي دهد :بزرگ شدن.»تورمن در مورد دليل حضورش در اين فيلم مي گويد:«اين روزها به ندرت مي توان فيلمنامه اي يافت که هيچ اثري از تجربه هاي بشري در آن نباشد،همچنين بعد خانوادگي و خصوصي که ما به عنوان مردم و يک فرهنگ داريم و شيوه اي که آن را در کوچک ترين نقش ها بتوان گنجاند .فکر مي کنم فيلمنامه کاترين به زيبايي مرا دراين تجربه که هم درآن سهيم بودم و هم جزيي از آن شدم جادارد.بخش خصوصي زندگي ام که واقعاً راجع به آن با هيچ کس حرف نزده بودم.يک نوع روايت داستان و ارتباط که شايد من تشنه آن بودم،بنابراين از شرکت در اين کار بسيار خوشحالم.»تورمن درادامه مي گويد:«يکي ازچيزهايي که در کار کاترين وجود دارد و انجام مي دهد قدرداني نمي شود.ايده ساخت اين اثر با نشان دادن اشتياق يا ضرورت نقش انسان ها به عنوان والدين است و بي ارزش شدن آن که خودش يک معماي حيرت انگيز به حساب مي آيد و در اين مسير که نااميدي او از موافقت خود با تحقيرکارش به عنوان يک مادر سرچشمه مي گيرد.بنابراين او در کاستن ارزش خودش شريک مي شود و سفر فيلم تلاش او براي بازگشت است.»تورمن در پايان مي گويد:«همه ما آن چه را که اغلب در زندگي داريم فراموش مي کنيم. شما در لحظاتي به کشمکشي مي رسيد که لزومي ندارد آن را متوقف کنيد و از آن بگذريد و اين فوق العاده است.درک حق شناسي در پايان فيلم لحظه زيبايي است.»منبع :(Blast Magazinr (Oct. 2009نشريه صنعت سينما،شماره 88. /ج
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 457]