واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار یکشنبه 19 تیر 1390 تعداد مشاهده : 45 طنزی که واقعی است سینمای ما - حسن حق حقیقی: نشان داده شده و نشان دادیم که دلزده و سیرنمی شویم چنانچه طنزی با کیفیت و دارای ساختار قوی را پیش رو داشته باشیم. بیاغراق میتوان پیمان قاسم خانی را نقاش اصلی طنزهای سینما و تلویزیون این سالها، البته درمعنای واقعیاش دانست آنجا که از تکرار خود پرهیز میکند و آنجا که کمدیهای به ظاهر عطارانی دیگر مردم را راضی نکرد و سازندگان و ادامه دهندگانش را نیز به بن بستی روایتی رساند. آنچه هست و شواهد حکم میکند این است که پیمان قاسم خانی در این سالها و به سبب کارهای متفاوتش و همچنین به سبب نوشتن فیلمنامههایی که تا حدودی جلوتر از زمان خودش است، از بسیاری بازیگران سینما و تلویزیون نزد مردم شناخته شدهتر است. ساختمان پزشکان باردیگرنشان داد میشود در بستر فضا و لوکیشنی محدود قصهای آپارتمانی ولی گویا و پویا ساخت. سریال طبق انچه در سالهای اخیر و در قالبها و قابهای تلویزیون مشاهده شده داستان ادامه داری ندارد و اپیزودیک است، ولی در عوض از شخصیتها و موضوعی تازه برخوردار است. سریال در ادامه همان ایجاد و روایت فضاهای فانتزی آثار قاسمخانی شخصیت، موقعیت، تیپ و البته سویه اجتماعی را درکنارهم حفظ کرده، کمااینکه اینجا یک مقداری خطوط اجتماعیاش نیز پررنگتر است. سریال، داستان نیما افشار به عنوان دکتر روانشناس و محیط پیرامونیاش را روایت میکند چنانکه به مدد همین شخصیت و حرفه سعی در بازتعریف بسیاری هنجارها و ناهنجاریهای فراموش شده و درحال وقوع موجود در اجتماع دارد. این همان نکته اصلی و نهایی سریال نیز هست. چنانکه نوع کاراکترها و محیط سریال نیز به مدد کدهای مختلف نیزدر تکاپوی ارائه این موضوع هستند. شخصیت دکترافشار به عنوان هسته اصلی تمام اتفاقات داستان، برادرش به عنوان شخصی که تازه از زندان آزاد شده، دکترها و منشی ساختمان پزشکان به عنوان مجری کنشها و واکنشهای موجود در دکتر نیما افشار همگی درپی ایجاد برشی از اجتماعی قابل درک است که به نوعی مبین تمثیل مشت نمونه خروار نیز هست. سریال به شدت از قالبهای تکراری این سالهای تلویزیون فراری است و درکنارآن درپی نوعی عبور از کنار خط قرمز است. عبوری که نه معنی تخریب و ابتذال، که بوی تعامل میدهد و دلسوزی و اتحاد. از کلیدیترین و مهمترین نکات سریال شخصیت پردازیهای درست و بکری است که حتی بیشترین نقش را درکیفیت و فراز و فرودهای سریال ایفا میکنند، چرا که اینجا دیگر شخصیتها نیستند که معطل پیشبرد و پیشرفت داستان باشند بلکه هر کدام داستانی دارند، آنها خود عامل ایجاد داستان هستند نه داستان عامل ایجاد آنها، وقتی به محض انجام یک فعل توسط انها، به سرعت به دنبال عامل و ما به ازای آن در جامعه هستیم چنانکه حتی نگهبان سریال نیزبرای خود داستان دارد. این همان نکته مهمی است که سریالهای ما برای جدی گرفته شدن در این سالها فراوان به آن محتاجند ولی کمبودش را مشاهده میکردیم البته این نه به معنای شخصیت پردازیه فاقد داستان قابل اتکا است چرا که ساختمان پزشکان کیفیتش را درگرو این عوامل در کنار هم است که بدست میآورد. چنانچه تمام اینها را نه ازفضای کاملا واقعی که از فضای نیمه واقعیاش دریافت و استدلال میکنیم. که البته این رویکرد و روال را میتوان مدیون تعامل خوب میان مدیران و سازندگانش درارائه کاراکترهای قابل بحث دانست. درباب نقدهای اجتماعی موجود در سریال فراوان میتوان نوشت، یا حتی آنرا نقد کرد. همانطور که گفته شد شخصیتها اگرچه فانتزی ولی دارای ما به ازای بیرونی هستند. دکترافشاری که نماد انسانهای منطقی و دارای حجب و حیا است که آنرا در مقابل هجمه وارد بر خودش نیز حفظ میکند، برادری که منطق در او و ذهنش جایی ندارد، منشیای که تواناییهایش بسته به شرایط و منفعتش تغییر میکند و آنرا در پس گیجی خواسته و ناخواستهاش پنهان کرده، پدر و مادری که ارزشها را جدی نمیگیرند و در تشخیص سره و ناسره چشم خود را به حقیقت میبنند و سر ناسازگاری با فرزند عاقلترمیگذارند، افرادی که حق و منطق در زبان ولی نه در عمشان حاکم است، همه در پی گوشزدی هوشمندانه است که حرفهایش را نه مستقیم که در پس شخصیتهایی آشنا میزند که مفهموم بیرونی و پنهان را در ارائه اثری هرچه بهتر حفظ میکند. در این میان نقدی و اشکالی که وارد است نه به خود این بخشها که بیشتربه بعضی قسمتهایی است که این موارد را بسیاربیشترازحد معمول پررنگ کرده و تا حدودی تا مرز افراط نیز به پیش میبرد، آنجاکه دکتر افشار تحت تاثیر فشار محرکها، اطرافیان و خانواده قرار میگیرد و درمقابلش منفعل عمل میکند، نکتهای که در کار قبلی صحت یعنی چارخونه نیز مشهود بود و آنجا نیز شخصیتی که حمید لولایی بازیاش میکرد نیز چنین در مقابل اطرافیانش رفتار و عمل میکرد و صحت انرا همراه خود به این سریال نیز آورد. نکتهاش اینجا است که درست است که افرادی این چنین درجامعه فراوانند که علیرغم تواناییهایشان مورد رفتارهای پر از اشتباه و خلاف منطق دیگران که حاصل منفعت طلبیهایشان است قرارمیگیرند، ولی تکرار و استمرار ایجاد چنین موقعیتهایی در سریال نه تنها کارکرد اصلیاش که همان نقد افراد و جامعه است از دست میدهد تا حدودی مبدلی برای تحریک عصبی بیننده به علت خارج شدن این رفتارها از حالت عادی نیز میشود. دراین باب قسمتی را میتوان یادآوری کرد که پدرنیما افشاردر کلانتری از او میخواهد تا به جای برادر خلافکارش شب را در زندان بماند تا برادر خلافکار بتواند شب را در خانه و کنار خانواده سپری کند. تکرار این مسائل هر چند واقعیت و درراستای نقد اجتماع باشد ولی چانچه از حالت تعادل خارج گردد میتواند به تحریک عصبی بیننده منجر و آن تذکر را بیاثر کند. نکته ضعف دیگر عنصرغالب سریالها و فیلمهای سالهای اخیر در نمایش پر تاکید وجه سیاه یا خاکستری آدمها است، که هر چند حاصل و برآمده از اجتماع پیرامون، ولی مسبب راه اندازی و تشدید تفکری نابجا که تاثیرش را نه به صورت گله و شکایت از شرایط، در جهت بهبودی، که موجب تسری و عمق بیشتری ناهنجاریهایی این چنین میگردد ناهنجاریهایی که پذیرشش از سمت تنها یکسری از کاراکترها قابل چشم پوشی است و البته لازم ولی پدیدار شدن آن در بیشتر افراد سریال موجب نوعی حس بیاعتمادی، و منفی گرایی میشود. کافیست تا به پدرو مادر این سریال به عنوان انسانهایی سرد و گرم چشیده که به شیوه معمول باید مامن و آرامش فکری فرزندان باشند نگاهی بیندازیم تا چرایی تمایل این پدر و مادر در جهت بروز ابعاد سیاه و یا درجاهایی خاکستری شخصیتها در ذهنمان شکل گیرد. البته سریال تلاشش این است، به واسطه روانشانس بودن شخصیت اصلی با بازی خوب بهنام تشکر، بسیار واکاوی کند اجتماع را. که در این میان سعی میکند به واسطهٔ همین شخصیت که تا حدودی نقش قاضی و معیاررا نیزایفا میکند هرچه بیشتر و بهتراز آزمون سوالها و وقایع اجتماعی حاصل از آن بیرون آید ولی خوب کمی اعتدال و نرمش در قبال شخصیتها و رفتارشان برای تاثیرگذاری و واقع نمایی بیشتربهتر شاید ما را با مجموعه کاملتری روبرو میکرد که البته تمامی این موارد چیزی از ارزشهای فراوان سریال کم نمیکند. سریال همانطور که درزمینه شخصیتپردازی و نوع روایت و ایجاد مولفههای خوب در زمینه طنز موفق نشان میدهد، از بازیهای بسیارخوب و انتخابهای بسیار خوب نیز بهره میبرد، نقطه قوت این بخش بهنام تشکراست که درعین اینکه بنا به اقتضا ایفاگرنقشی جدی است ولی به خوبی توانسته کمی چاشنی طنز لازم را به شخصیت وارد کرده، به صورتیکه نه به دام لودگی و افراط بیفتد و نه فاقد جذابیتهای و شیرینیهای لازم باشد. دیگر بازیگران نیز به مانند شخصیت اصلی هرکدام درجای خود قرار دارند و نقش خود را به بهترین شکل ارائه میدهند، بهترینی که حاصل همان شخصیتپردازی و کارگردانی خوب و توام آن است. نکته آخر اینکه مدتها بود جای طنزی ساختارشکن و البته تاثیرگذار در تلویزیون خالی بود. تلویزیون به ساختمان مشاغلی دیگرو نوع روایت طنزی این چنین فراون نیاز دارد. طنزی که قالبهای معمول را بشکند، طنزی که سوتفاهم را برطرف کند، چالش ایجاد و آنرا مرتفع سازد، سوال مطرح سازد و پاسخ دهد، دلسوز باشد و اما از دایره منطق خارج نشود، بخنداند اما نه هر قیمتی، تصویرگر وقایع باشد اما دروغ نگوید و بیطرف باشد و یاد دهد نقد را باید از خود شروع کرد نه اجتماع. به همان شیوهای که درقسمتی از سریال و در بحثی که سر ساخت طنزفاخر و انتقادی مطرح شد، فراوان عملکردهای تلویزیون مورد نقد قرار گرفت و نشان داد نقد و نقد پذیری در کنار هم است که بستر و زمینه را برای پیشرفت فراهم میکند. نهایتا باید تبریک گفت به عوامل سریال و دست اندرکاران تلویزیون که به واسطه تعامل و تامل توانستند کاری درخورارائه دهند که هم مخاطب عام و هم مخاطب سختگیر و خاصش را راضی کند. منبع : سینمای ما
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 333]