واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار جمعه 20 اسفند 1389 تعداد مشاهده : 213 علوم تجربي در رفع مشكلات علوم انساني عاجز است خبرگزاري فارس: عضو هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي با اشاره به نظر «ملاصدرا» در پيوستاري روح و بدن گفت: در اين بينش، تئوريهايي كه در علوم تجربي مطرح ميشود، مشكلات علوم انساني را حل نميكند، چرا كه روح انسان در مرتبه بالاتري از بدن قرار دارد. به گزارش خبرنگار آيين و انديشه باشگاه خبري فارس«توانا»، حجتالاسلام عليرضا قائمينيا، عضو هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، در نشست همانديشي تحول در علوم انساني كه عصر چهارشنبه هجدهم در دانشگاه تربيت مدرس برگزار شد، اظهار داشت: تفكيك ميان علوم انساني و علوم تجربي مانند بسياري از دوگانگيهاي موجود در فلسفه و تفكر غربي مولود عصر روشنگري است. وي افزود: قبل از عصر روشنگري چنين تفكيكي قطعاً وجود نداشته است، منظورم اين نيست كه ريشههاي اين تفكيك وجود ندارد. در قرون وسطي بسياري از فلاسفه ميان علم به اشياء و علم به جان فرق ميگذاشتند كه دقيقا منطبق با تقسيمي كه امروزه ما ميان دو دسته از علوم انساني و تجربي سر و كار داريم. عضو هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي در ادامه سخنانش اظهار كرد: تفكيك علوم تجربي و علوم انساني به اين خاطر است كه در علوم تجربي ما با اشياء و قوانين منطبق با اشياء و تبيين رفتارهاي اشياء سر و كار داريم، ولي در علوم انساني با خود انسان يا روح بشر سر و كار داريم، بر كلمه روح تأكيد ميكنم چون در دورهاي از تفكر غرب اصطلاح علوم روحي (در عصر رمانتيسم آلمان) به جاي علوم انساني به كار ميرفته است، چون منظورشان اين بوده كه علوم انساني با تجليات روح بشر كار دارد. وي با اشاره به اينكه تفكيك ميان علوم تجربي و انساني بدين شكل در عالم اسلام وجود نداشته است، اظهار كرد: البته اين عدم تفكيك داراي دلايلي است، اغلب دانشمندان تمدن اسلامي دانشمندان جامعالاطرافي بودند كه هم به مباحث علوم انساني و هم به مباحث علوم طبيعي ميپرداختند. قائمينيا ادامه داد: اين تفكيك به شكلي كه در غرب صورت گرفت و در ادامه شاهد ظهور دانشهاي مختلفي در درون علوم انساني شديم، همان طور كه در علوم تجربي با استقلال شاخههاي مختلف روبرو شديم، به اين شكل جاي بحث فراواني وجود دارد و شايد وقتي خود اين روند را دنبال كنيم و فرآيند شكلگيري و استقلال علوم انساني را مشاهده كنيم نكتههاي آموزنده زيادي وجود دارد تا بتوانيم با بررسي اين روند پيشنهادهايي داشته باشيم. وي گفت: اين تفكيك اساساً مبتني بر دوگانهانگاري دكارتي است، به معنايي كه در فلسفه دكارت با دو گانهانگاري نفس و بدن وجود دارد و در حال حاضر با يك نوع بحران معرفتي در علوم انساني مواجه هستيم در علوم تجربي بسياري از فلاسفه علم از بحرانهاي معرفتي بحث كردند، «كوهن» در كتاب «ساختار انقلابهاي علمي» راجع به بحرانهاي معرفتي در علم و نحوه پيدايش پارادايمهاي جديد و مكانيسم رشد پارادايمها و جايگزين شدن آنها توسط پارادايمهاي ديگر به تفصيل بحث كرده است. اين نويسنده و پژوهشگر افزود: نخستين عاملي كه موجب بحران در علوم انساني غربي شده است، وجود نظريات متنوع و بلكه متعارض است، عامل دوم وجود نگاههاي متفاوت به انسان است. مهمتر از همه تحويلگرايي است. تحويلگرايي از ويژگيهاي مهم علم جديد است و تلاش ميكند كه تمام زمينهها را به زمينههاي ديگر ملموس و عينيتر كاهش دهد كه روح در آن حضور كمتري داشته باشد. قائمينيا در ادامه سخنانش اظهار كرد: مناسبترين نگاهي كه در تفكر اسلامي راجع به پاسخ به دوگانگي نفس و بدن وجود دارد نگاهي است كه ملاصدرا دارد، از ايدههايي كه ايشان مطرح كرده در اين مورد ميتوان استفاده كرد. ملاصدرا نفس و بدن را يك پيوستار ميبيند كه به اين معناست كه دوگانگي كه بين نفس و بدن وجود ندارد. وي در پايان سخنانش تأكيد كرد: اگر قايل شويم كه بدن و نفس يك پيوستاري است و بعدا روح پيدا ميشود، نگاه ما به علوم انساني و علوم تجربي متفاوت خواهد شد، علوم تجربي نبايد مثل اعلي علوم به نظر برسد، تبيينها و تئوريهايي كه در علوم تجربي مطرح ميشود نميتواند مشكلات علوم انساني را حل كند، چون روح انسان در مرتبه بالاتري از بدن قرار دارد. انتهاي پيام/ك/4
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 217]