واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پرسش های بی پاسخ در رسانه ملی نگاهی به ضرورت مهندسی پیام در رسانه ملی
طرح پرسش درست، نیمی از طی مسیر است. سازمان ها و نهادهای فرهنگی جامعه، بیش از دیگر سازمان ها نیازمند طرح پرسش هایی برای یافتن گلوگاه ها و معضلات پیش رو هستند. پیچیدگی فعالیت های رسانه ای و هجوم بی امان فرهنگی و رسانه ای سلطه گرانی که جز به سلطه پذیری فرهنگ ها و رسانه های بومی رضایت نمی دهند، چنان عرصه ای حساس و پیچیده را پدید آورده است که یک لحظه غفلت از طرف سیاستگذاران و برنامه ریزان، بهایی سنگین را برای سازمان ها و نهادهای دست اندرکار رقم می زند. بی سبب نیست که رهبر فرزانه ی انقلاب اسلامی در دو دهه حضور در جایگاه رهبری از اهمیت و ضرورت فرهنگ، مقابله با تهاجم و شبیخون فرهنگی، و دستیابی به «بصیرت» در درک و شناخت زمانه و صحنه ی نبرد فرهنگی و رسانه ای، سخن گفته و می گویند و تا به آنجا پیش می روند که «اقتدار فرهنگی» را به منزله ی مفهوم حقیقی اقتدار دولت ها و ملت ها در روزگار ما قلمداد می کنند و از همه ی دست اندرکاران برای دستیابی به آن، انتظار و مطالبه ای جدی دارند. سیاستگذاران، برنامه ریزان و برنامه سازان رسانه ی ملی تا چه اندازه دارای نقشه ی راه برای حرکت به سمت و سوی اهداف مورد نظر هستند و تا چه اندازه چنین نقشه ای را بر مبنای اصول، دانش و نظریه های علمی در عرصه ی ارتباطات و رسانه و دیگر رشته های مرتبط، طرح ریزی و اجرا می کنند؟ جای تردید نیست که تحقق عملی چنین آرمانی، بدون تأمّل در ظرفیت و نقش رسانه ها در جامعه، امکان تحقق و عملیاتی شدن ندارد. در واقع ساده انگاری و غفلت از ظرفیت رسانه ها در جامعه ی امروز ما، خود از موانع جدی دستیابی به آرمان مهندسی فرهنگی و اقتدار حقیقی فرهنگی در ایران امروز به شمار آید. سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به عنوان و به منزله ی «رسانه ی ملی» در سپهر فرهنگی و رسانه ای جامعه، بیش از دیگر رسانه ها، نیازمند تأمّل جدی و توجه همه جانبه اندیشمندان و صاحبنظران فرهنگ و رسانه و دیگر عرصه های مرتبط در دانشگاه و حوزه است. پوشش گسترده و فراگیر و دربرگیری زمانی درخور از فعالیت های جوانان، نوجوانان، کودکان و زنان در جامعه با عنوان پر کردن اوقات فراغت، تأمل و توجهی مناسب را در شناخت دامنه ی اثرگذاری های پیدا و نهان رسانه ی ملی و ایستگاه های رادیویی و کانال های تلویزیونی آن در جامعه را طلب می کند؛ گرچه نه باید و نه می توان از جایگاه و نقش رقیبان قدرت مند رسانه ی ملی و دامنه ی تلاش آنها برای اثرگذاری های مطلوب در جامعه غفلت و از کنار آن به سادگی گذر کرد. همچنین، نمی توان از جایگاه و نقش تکمیل کننده ی دیگر رسانه های داخلی و همسو با سیاست های کلان انقلاب و نظام چون، کتاب، مطبوعات، سینما و پایگاه های اطلاع رسانی و تحلیلی هم به منزله ی امتداد دهنده و نهادینه ساز اثرگذاری های رسانه ی ملی در جامعه و در نزد مخاطبان هدف، چشم پوشی کرد و آن را ساده انگاشت. باید به نگاهی متوازن و واقع بینانه دست یافت و با زمان شناسی درست، رسانه شناسی و بهنگام و مخاطب شناسی همه جانبه ی همراه با طراحی و تدوین الگویی کارآمد در برقراری پیوند مناسب میان دو مقوله ی «رسانه» و «فرهنگ» از جایگاه و نقشی نه فرو غلتیده در آرمان گرایی تخیلی که برآمده از درک و شناخت واقع بینانه از رسانه ی ملی سخن گفت.
«مهندسی پیام» نخستین گام عملی موثر در برآوردن چنین انتظار و توقعی عقلانی و منطقی است. پیام به منزله ی برون داد و خروجی جمله ی سیاستگذاری ها، برنامه ریزی ها و برنامه سازی های رسانه ای، اگر به درستی در چارچوب درک و شناخت محدودیت های حاکم بر رسانه، ارزیابی، بررسی و تحلیل شود و توانایی آن در ایجاد معنای مورد نظر سیاستگذاران و برنامه ریزان در اندیشه و ذهن مخاطبان و بروز و ظهور متناسب در رفتار آنها به محک بررسی و نقد درآید تا در نهایت، دامنه ی اثرگذاری های رسانه ای در بازار سرشار از پیام های برآمده از محرک ها و منابع گونه گون و گاه متضاد و معاند با اهداف پیام رسانی در رسانه ی ملی بررسی و تعیین شود؛ می تواند به آفرینش و خلق بزرگ ترین و کارآمدترین «فرصت» برای بقای موثر و بالندگی و رشد دم افزون رسانه ی ملی در عرصه ی رقابت های تنگاتنگ رسانه ای بینجامد و راه را بر بسط و گسترش روزافزون ارزش ها، باورها و جهان بینی فرهنگی ایرانی و اسلامی در درون و برون مرزهای جغرافیایی اجتماعی و سیاسی ایران امروز بگشاید. مهندسی پیام، جمله ی چنین تلاش ها و کوشش های صورت گرفته در مسیر دستیابی به چنین مقصودی را دربر می گیرد و به منزله ی ضرورت و نه راهکار در طیّ به سلامت این مسیر شایسته ی تأمّل و توجّه بیش از پیش در نظر می آید. سیاستگذاران، برنامه ریزان و برنامه سازان رسانه ی ملی تا چه اندازه با آسیب ها و خطرهای موجود و در پیش رو بر سر راه حضور موثر در جامعه و در نزد مخاطبان هدف آشنا هستند؟نگاهی کوتاه به روند برنامه ریزی و برنامه سازی ها در رسانه ی ملی نشان از آن دارد که به رغم تلاش ها و کوشش های صورت گرفته ی دست اندرکاران، فاصله با آنچه باید و مورد انتظار است، بسیار است. روزمرگی ها و اسیر جزییات و حاشیه ها شدن که اثرگذاری نامطلوب خود را بر کیفیت برنامه سازی ها برجای می گذارد و در کنار آن، شتابزدگی و فقدان عمق کافی در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های رسانه ای، از جمله آسیب های جدّی در روند برنامه ریزی ها و برنامه سازی های صدا و سیمای جمهوری اسلامی است که پیامدهای خاص خود را بر سپهر فرهنگی و رسانه ای جامعه و فضای عمومی حاصل از آن، تحمیل می کند. به نظر می رسد باید تدبیری دیگر به کار بست و در این راه، به اولویت گذاری های مناسب در این میانه اقدام کرد. طرح پرسش های شایسته و بسط و گسترش محیطی سرشار از روحیه ی پرسشگری و طراحی فرآیند خود اصلاحی رسانه، از جمله ضرورت هایی است که در این میان شایسته ی تأمل می نماید. باید «مهندسی پیام» در روند برنامه ریزی ها و برنامه سازی های رادیو و تلویزیون در ایران امروز را دیگر بار در نظر آورد و مدام از ضرورت های تحقق آن، پرسش کرد تا رفته رفته به پاسخ های مناسب و مناسب تر که متناسب با درک خود و محیط پیرامون خود است، دسترسی یافت. پرسش های زیر به منزله ی پرسش های همچنان بی پاسخ؛ حداقل در رفتار رسانه ای دست اندرکاران رسانه ی ملی، شایسته ی تأمل، درخور توجه و نیازمند پاسخ های مناسب تر از پیش از سوی سیاستگذاران و برنامه ریزان فعال در این عرصه هستند: 1- سیاستگذاران، برنامه ریزان و برنامه سازان رسانه ی ملی تا چه اندازه توانسته اند به تعیین هدفی متمایز و مشخص در انجام فعالیت ها و عملکردهای خود دست یابند؟ 2- سیاستگذاران، برنامه ریزان و برنامه سازان رسانه ی ملی تا چه اندازه از امکانات و واقعیت های موجود در رسانه و جامعه آگاهی دارند و به ارایه ی تدبیر بهنگام و گره گشا درباره ی آسیب ها و معضلات جامعه، پایبند و متعهد هستند؟ 3- سیاستگذاران، برنامه ریزان و برنامه سازان رسانه ی ملی تا چه اندازه به برشمردن و پیش بینی عوامل و رخدادهای مختلف در جامعه هستند و می توانند با نگاهی جامع به محیط فعالیت و تهدیدها و فرصت های حاصل از حضور در آن، به ارایه ی راهکار بپردازند؟ 4- سیاستگذاران، برنامه ریزان و برنامه سازان رسانه ی ملی تا چه اندازه دارای نقشه ی راه برای حرکت به سمت و سوی اهداف مورد نظر هستند و تا چه اندازه چنین نقشه ای را بر مبنای اصول، دانش و نظریه های علمی در عرصه ی ارتباطات و رسانه و دیگر رشته های مرتبط، طرح ریزی و اجرا می کنند؟ 5- سیاستگذاران، برنامه ریزان و برنامه سازان رسانه ی ملی تا چه اندازه با نگاهی زمان بندی شده و شاخص ها و معیارهای قابل اندازه گیری به فعالیت می پردازند و تا چه اندازه توانا به دفاع مستدل و منطقی از عملکرد خود هستند؟ 6- سیاستگذاران، برنامه ریزان و برنامه سازان رسانه ی ملی تا چه اندازه با پرهیز از کلی نگری و احاطه به جزییات فعالیت می توانند کمیّت و کیفیت را به صورتی محسوس در کنار یکدیگر قرار دهند و افزایش کمّی ایستگاه های رادیویی و کانال های تلویزیونی را با ارتقای کیفی پیام رسانی های رسانه ای به مخاطبان هدف در جامعه همراه سازند؟ 7- سیاستگذاران، برنامه ریزان و برنامه سازان رسانه ی ملی تا چه اندازه با آسیب ها و خطرهای موجود و در پیش رو بر سر راه حضور موثر در جامعه و در نزد مخاطبان هدف آشنا هستند و تا چه اندازه می توانند از دلِ تهدیدهای ریز و درشت قرار گرفته بر سر راه بالندگی و شکوفایی خود، به ایجاد و خلقِ فرصت های بی بدیل و موثر دست یابند؟ پرسش هایی این چنین از جمله ضروری ترین پرسش های شایسته ی طرح در روند شکوفایی و رشد روزافزون فعالیت ها، عملکردها و حضور تاثیرگذار رسانه ی ملی در جامعه است که نیازمند پاسخ های مناسب تر از پیش از سوی سیاستگذاران، برنامه ریزان و برنامه سازان رسانه ی ملی است. باید پذیرفت: طرح پرسش درست نیمی از طی مسیر پاسخگویی درست تر است، مهندسی پیام در رسانه ی ملی نیز از چنین اصل و قاعده ای برکنار نیست؛ وابسته به آنکه پرسش های همچنان بی پاسخ نماند! محمدرضا مانی فر: (پژوهشگر و دانشجوی دکتری ژورنالیسم)تهیه و تنظیم از گروه هنر تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 176]