محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826099474
اختر چرخ ادب پروین است
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اختر چرخ ادب پروین است نويسنده: پروین داودیفرد «پروین اعتصامی» با نام «رخشنده اختر فروزان آسمان شعر و ادب ایران در 25 اسفند سال 1285 در شهر تاریخی و ادبپرور تبریز دیده به جهان گشود. وی تنها دختر خانواده بود و خانواده اعتصامی با داشتن سه فرزند پسر، دیگر صاحب دختر نشدند. پروین، با هوش و قریحه خدادادی که با نظارت و آموزش پدر خویش (یوسف اعتصامالملک آشتیانی) از خود بروز داد، بیش از برادران مورد توجه واقع گشت تا جایی که مرحوم اعتصامی تصمیم گرفت دختر خردسال را جهت آشنایی هرچه بیشتر با مفاهیم شعر و ادب به تهران بیاورد؛ بخصوص که همزمان با جریانات مشروطهطلبی در عصر قاجاریه، بازار شعر و ادبیات در عرصه مبارزات مطبوعاتی رونق خاصی یافته بود.پدر پروینبرای پی بردن به علت پیشرفت دختر ادیب و فرزانه اعتصامالملک، در ابتدا باید با شخصیت ادبی پدر آشنا شد.پدر پروین، در 1253 در تبریز به دنیا آمد. در کودکی به فراگیری ادبیات عرب پرداخت و فقه، اصول، منطق، کلام و حکمت قدیم را به خوبی فرا گرفت. آن مرحوم تلاشهای قابل توجهی در علوم ادبی انجام داد نظیر شرح «اطواقالذهب» جاراللّه زمخشری، مفسّر معروف قرن پنجم هجری، تحت عنوان «قلائدالادب فی شرح اطواق الذهب». تألیف کتاب «ثورة الهند» در باره انقلاب هند که برگرفته از افکار نو «مهاتما گاندی» رهبر استقلالطلب هند بود. تألیف و چاپ کتاب «تربیت نسوان» در امر حقوقِ از دست رفته زنان، آن هم زمانی که تعصب و کجاندیشی در حق زنان ایرانی، به ویژه زنان تبریز به اوج شدت و محنت رسیده بود. تألیف و نشر این کتاب موجبات تلاش روزافزون را در راستای ایجاد مدارس جدید دخترانه در تبریز فراهم ساخت ... .از سویی دیگر یوسف اعتصامی به دلیل احترام به ارزشهای فرهنگ ایرانی، با هزینه شخصی مبادرت به تأسیس چاپخانه حروفی در تبریز نمود و از مشکلات مربوط به چاپ سنگی کاست ... .(1)سرایش شعرراجع به نحوه سرودن شعر توسط پروین اعتصامی قابل ذکر است که شاعر در سن یازده سالگی به هنگام احساس استقلال و پایبندی به ارزشهای ملی و فرهنگی، اولین قطعه ادبی را به نام «ای مرغک» با الهام از مسمط مشهور علامه دهخدا با مضمون «ای مرغ سحر چو این شب تار ...» سرود:ای مرغک خرد ز آشیانهپرواز کن و پریدن آموزتا کی حرکات کودکانه؟!در باغ و چمن چمیدن آموزرام تو نمیشود زمانهرام از چه شدی؟! رمیدن آموزمندیش که رام هست یا نهبر مردم چشم، دیدن آموزشو روز به فکر آب و دانههنگام شب آرمیدن آموز ...(2)سخنرانی پروین در باره تربیت زناندر سال 1314 هجری شمسی که رضاخان زنان را وادار به کشف حجاب کرد و زمانی که برخی زنان ایرانی به انواع مد لباس، آرایش سر و صورت و در برنمودن زیور و زینت روی آورده بودند، زمانی که مادران و زنان نجیب از بیم پذیرش تحمیلی قانون کشف حجاب، در اندرون خانهها از فرط غصه و اندوه جان میسپردند، «پروین» در سنین هفده ـ هجده سالگی در جشن فارغالتحصیلی خود سخنان ارزشمندی را در مدرسه دخترانه آمریکایی «ایران بیت ایل» ایراد نمود و در برابر صفوف منظم دختران محصل و همشاگردیهای خویش در حالی که این سطور را بر اوراق نگاشته بود، با استحکام بیان، داد سخن راند:«در قرون وسطی، معبدها و صومعهها زندان علوم و معارف بودند. انظار خلق از مشاهده طلعت دلارای علم محظوظ نمیشد و در مزرعه امید انسانها گیاه ترقی نمیرویید. همین که صنعت طبع و نشر کتب در قرن پانزدهم به وجود آمد، تألیفات گرانبها که دیرزمانی در کُنج گمنامی پنهان بودند، به موقعِ استفاده گذاشته شده، به بیداری افکار، خدمات نمایان کردند. تشنگان بیابان نادانی از چشمه شیرین معرفت سیراب گشتند و درماندگان جهل، از تاریکی به طرف نور و روشنایی رفتند. ارباب تحقیق به واسطه کوشش متمادی، نیک و بد و زشت و زیبا را ساختند ... در نتیجه مجاهده دِماغها [= ذهنها]ی مستعد و سَیر سریع تمدن معلوم شد که انسان از قرنهای تاریخی قدیمتر است و عصرهای بیشمار در سطح زمین زندگی کرده است. این آگاهی و اکتشاف علما را وادار نمود که تاریخ طبیعی انسان را به دست آورند ... به راهنمایی این علم «آنتروپولوژی» بر طبایع و عادات نوع بشر مطلع شده، دانستند که مرد هنگام انتقال از دوره وحشیّت به آرامگاه مدنیّت در حق زن که سهیم رنج و الم و شریک اوقات شادی و اندوه او بوده، ظلم کرده است. وقتی که [مرد[ از مرحله محنت به منزل امن و راحت شتافته، زن را وجودی مهمل و آلتی بیاراده قرار داده است. تصدیق کردند که ستمکاری مرد از قدر و منزلت زن کاسته، او را به قصور مدارک [= درک و فهم [و ضعف نفس و انحطاط قوای معنوی متهم داشته، تا کار به جایی رسیده که محسنات حوزه اجتماعی نابود شده و بنای فضایل اخلاقی روی به ویرانی نهاده است ... . زن پس از قرنها درماندگی حق فکری و ادبی خود را به دست آورد و به مرکز حقیقی خود نزدیک شد. دایره تعلیم و تعلّم نسوان درخور ارزش ذاتی آنان کسب اهمیت کرد. تابش انوار دانش، ملکات عقلیه آنها را پرورش داد ... در این عصر مفهوم عالی «زن» و «مادر» معلوم شد و معنی روحبخش این دو کلمه که مؤسس بقا و ارتقای انسان است، پدیدار گشت ...».«پروین» پیشرفت زنان را در گرو تکامل علم و صنعت میدانست. از سویی دیگر از دیدگاه او علت عقبماندگی زنان ایرانی، ظلمهای وارده بر آنان بود، چه از ناحیه خرافات و عقاید تعصبگونه بیاساس که عمدتا در جامعه ایران قدیم بیداد میکرد و چه از ناحیه تهاجم عمال رضاخان به بهانه کشف حجاب و تقلید کورکورانه از مظاهر تمدن غربی، تا جایی که در آخر رساله فوق میگوید:«ایران، وطن عزیز ما که مفاخر و مآثر عظیمه آن زینتافزای تاریخ جهان است، ایران که تمدن قدیمش اروپای امروز را رهین منّت و مدیون نعمت خویش دارد، ایران باعظمت و قوتی که قرنها بر اقطار و ابحار عالم حکمروا بود، از مصائب و شداید شرق سهم وافر برده، اکنون دنبال گمگشته خود میدَوَد و به دیدار شاهد نیکبختی میشتابد. امیدواریم به همت دانشمندان و متفکرین، روح فضیلت در ملت ایجاد شود و با تربیت نسوان، اصلاحات مهمه اجتماعی در ایران فراهم گردد.»(3)از دیدگاه پروین زن ایرانی گویا از ابتدا از ماهیت «ایرانی» بیبهره بوده است. زن ایرانی به گونهای از هنر تعلیم و تربیت بیبهره بود که نزد هر امنیه و پاسبان جهت احقاق حق خود رجوع میکرد، دادخواهیهای او بیجواب میماند. زن ایرانی در عصر پروین باحجاب بود، اما از مفهوم حجاب درک درست و جامعی عاید او نگشته بود:زن در ایران پیش از این گویی که ایرانی نبودپیشهاش جز تیرهروزی و پریشانی نبودزندگی و مرگش اندر کنج عزلت میگذشتزن چه بود آن روزها گر ز آنکه زندانی نبود... دادخواهیهای زن میماند عمری بیجوابآشکارا بود این بیداد، پنهانی نبودعصری که پروین در آن میزیست، عصر تحقیر، بیداد، تحجر و تبعیض بود. رضاخان از یک سو اصرار بر برداشتن حجاب زنان و گذاشتن کلاه پهلوی بر سر مردان داشت. از سویی دیگر پروین در دوران جوانی به عیان شاهد هجوم گسترده زنان به مد و پوشاک و حتی طرز سلوک با مردان بود. از دیگر سو شاهد برخی از زنان بود که به رغم رعایت حجابِ ظاهر که سر تا پای زنان ایرانی را از گزند دید نامحرمان پوشیده و مستور میساخت، بر فکر و اندیشه خویش نیز حجاب افکنده بودند. پروین در چنین وضع ناهنجار، زیور و زینت و حجاب را منهای کسب علم و دانش، برای زن فضیلت نمیدانست، چه یک زن آن روز هنوز قادر به بینش صحیح نسبت به ارزشهای متعالی اسلام در عصر آن نبود، زیرا نور دانش را از چشمان او پنهان میداشتند و او خود را ملزم به پردهنشینی و رعایت شرم و حیا میدانست.در روزگاری که مفهوم واقعی و راستین حجاب هنوز در اذهان اغلب ایرانیان روشن نگشته بود، پروین روح علم و درایت را لازمه حیات زنان میدانست. عکسهای پروین اعتصامی باحجاب است، چون او یک زن مسلمان بود. در حالی که در عصر بیحجابی میزیست.در آخرین تصویر به یادگار مانده، او را با یک روسری مشاهده میکنیم، چون میدانست نسل اسلامی ایرانی «حجاب» را امری واجب و صادر شده از دستور الهی خواهند دانست.تمام نگرانی پروین بر سر جدال و رقابت زنان بر زر و زیور و لباس و کفش و ... است در حالی غافلند از اینکه پایبندی به مظاهر خیرهکننده مثل پارچه و لباس و کفش، نوعی زیورپنداری برای جسم و ذلت و خواری برای روح است:... زنی که گوهر تعلیم و تربیت نخریدفروخت گوهر عمر عزیز را ارزان... همیشه فرصت ما صرف شد در این معنیکه نرخ جامه بهمان چه بود و کفش فلانبرای جسم خریدیم زیور پنداربرای روح بریدیم جامه خذلان ...(4)برای پروین نوع زر و زیور مهم نیست، بلکه پایبندی به ارزشهای دینی و ملی مهم است. چه مانعی دارد که به یک پوشش ساده و آسان بگرویم؟! آیا حریری که از کشورهای بیگانه وارد سرزمین ما بشود، «حجاب» است یا «لباس شب»؟! در دنباله همان شعر میگوید:... چو بگرویم به کرباس خود، چه غم داریمکه حُلّه حلب ارزان شده است یا که گراناز آن حریر که بیگانه بود نساجشهزار بار برازندهتر بود خلقانچه حلّهای است گرانتر ز حِلْیَت دانشچه دیبهی است نکوتر ز دیبه عرفانهر آن گروهه که پیچیده شد به دوک خِرَدبه کارخانه همّت حریر گشت و کتان ...جامه بلند و شمله ساده که تار و پود آن به دوک خِرَد پیچیده شده و در کارخانه همّت تبدیل به حریر و نخ میگردد، مانع ترقیات زن در اجتماع نیست. از سویی دیگر فرهنگ «مدگرایی» و گرایش به انواع مدلهای لباس روز و شب، مصیبت اساسی و لاعلاج همه زنان شده است ... قضیه «جنگ لباس» به گونهای است که اگر یک خانم از نعمت داشتن فلان مدل جدید بیبهره باشد، بایستی مترصد نگاههای زنان دیگر در فلان مجلس عروسی یا میهمانی باشد. همچنین است حکایت بعضی از خانمهای متمول که از داشتن کثرت لباس مجبور به فروش و حراج پوشاک خود میشوند، چون از مد افتاده است.رمز جاودانگی شخصیت «پروین اعتصامی» قناعت و بیاعتنایی او نسبت به مدل لباسها و زیورآلات است که او را مقبول تمام زمانها نموده است.
ازدواج پروینپروین اعتصامی در تیرماه 1313 با پسرعموی پدر خود که در آن زمان افسر شهربانی بود ازدواج کرد و به کرمانشاه عزیمت نمود. این ازدواج بیش از دو ماه نپایید. پروین زمانی گام در عرصه زندگی مشترک نهاده بود که همسرش به شراب و تریاک معتاد بود. مرحوم ابوالفتح اعتصامی، برادر پروین در باره اخلاق این مرد میگوید: «عیب کار در این بود که اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاد پروین مغایرت داشت. پروین از خانهای که هرگز مشروب و تریاک بدان راه نیافته بود، پس از ازدواج ناگهان به خانهای وارد شد که یک دم از مشروب و دود و دم تریاک خالی نبود ... شوهر پروین که سالهاست به دیار عدم شتافته، هرگز خشونتی نسبت به او روا نداشت و از او هیچ گاه حرکتی که مخالف شؤون یک خانم باشد، سر نزد ... علت غایی تفریق همان مغایرت فاحش اخلاق و طرز تفکر طرفین بوده است».(5)درخور تأمل و شگفتی است که مرحوم یوسف اعتصامالملک به رغم درایت و آگاهی نسبت به صفات میخوارگی و اعتیاد پسرعموی خویش، به ازدواج او و پروین رضایت داده و دختر مستعد خود را از تهران که موجد شور و احساسات ادبی پروین شده بود، به شهری دوردست که از امکانات رشد و تعالی علمی و ادبی کافی بیبهره بود رهسپار سازد! این ازدواج شوم که همان ابتدا پایههای لرزان آن با مصلحتبینی خانواده طرفین صورت تحقق به خود یافت، نتیجهای جز طلاق بایسته که منجر به توسعه روند افکار حکیمانه و عارفانه پروین گشت، به بار نیاورد! همه این عوامل ناخوشایند به گونهای دست در دست یکدیگر نهاده بود که گرچه شاعره به حکم عاطفه و احساسِ بار سنگین مسئولیت خانوادگی بر گُرده خویش، سعی در ثبات شیرازه نظام خانوادگی داشت، لیکن شیشه نازک دل پاک و بیآلایش او را تاب همجواری با غبار حاصل از اعتیاد و لکه بدنامی شراب نبود ...!«طلاق» اگرچه در روایات اسلامی امری مذموم و نکوهیده شمرده شده، اما برای پروین نقطه رهایی از رقیت و از بند زندانی است که عوامالناس به غلط نام آن را «خانه بخت» نهادهاند!علی الصباح به روی تو هر که برخیزدصباح روز سلامت بر او مسا باشدبد اختری چو تو در صحبت تو بایستیولی چنان که تویی در جهان کجا باشد؟(6)پروین در یک شعر زیبا و آموزنده تحت عنوان «عهد خونین» پیوند شوم زناشویی خود را با لحنی عبرتآمیز به رشته تصویر کشیده است. «باز» و «ماکیان» دو نماد این پیوند هستند. همسر پروین که از نام او اطلاعی نداریم، در قهاریت توأم با روحیه نظامی مظهر «باز» است. همه میدانیم باز سمبل پرندگان شکاری است و همیشه در آرمها و نشانههای نظامی، عکس عقاب و باز نمودار است. پروین خود را مشابه «ماکیان» قرار داده است. مرغی که شاید هیچ لانهای بِهْ از کنج خانه ـ آن هم در قرون سیاهی مقهوریت ـ برای او نیست. شاعره با طبع خاصی که داشته، جریان خواستگاری همسرش را بسیار شیوا و ادیبانه به رشته تصویر کشیده است که به ابیاتی از آن اشاره میکنیم:به بام قلعهای باز شکارینمود از ماکیانی خواستگاریکه من ز آلایش ایام پاکمز تنهایی بسی اندوهناکمز بالا صبحگاهی دیدمت رویپسند آمد مرا آن خلقت و خوی ...!چه زیبایی به هنگام چمیدنچه دانایی به وقت چینهچیدن... چه حاصل زیستن در خار و خاشاکزدن منقار و جستن ریگ از خاکمن از بازان خاص پادشاهمتمام روز در نخجیرگاهمبیا همعهد و همسوگند باشیماگر آزاد و گر در بند باشیمتو فرزندان به زیر پر نشانیمرا چون پاسبان بر در نشانی!به روز عجز دست هم بگیریمچو گاه مرگ شد با هم بمیریم ...«ماکیان» که نماد پروین است، میداند این پیوند حاصلی جز پشیمانی و شاید کشتن و خون ریختن در بر نخواهد داشت ... .بگفتا مغز را مگذار در پوستنشد دشمن بدین افسانهها دوستخرابیهاست در این سستبنیانبه خون باید نوشت این عهد و پیمانمرا تا ضعف عادت شد، ترا زورنخواهد بود این پیوند مقدور ...!پروین از همسر تقاضا میکند که با این ازدواج مصلحتبینانه او را به سوی عدم و نابودی نکشاند. او خود را صاحب پر و بال ادب میداند و از پدر و مادری شِکْوه دارد که به یک «راهزن» ایمنی داده و سپس ناخودآگاه طناب و رسن آقایی و سیادت قاهرانه را به دست او میسپارند!... مدار از زندگانی باز ما رامده سوی عدم پرواز ما راچو پر داریم پیراهن نخواهیمچو گندم میدهند ارزن نخواهیمنه همخوئیم ما با هم نه همرازنه انجام است این ره را، نه آغازکسی کاو رهزنی را ایمنی دادبه دست او طناب رهزنی دادنه سوگند است سوگند هریمننه دل میسوزدش بر کس نه دامندرِ دل را به روی دیو مگشایچو بگشودی نداری خویشتن جایدورویی راه شد نفس دورو راهمان بهتر نریزیم آبرو را ...(7)شاعره شرح دو ماه و نیم زندگی ملالتبار زناشویی را در سه بیت زیر بیان کرده است:ای گل تو ز جمعیّت گلزار چه دیدی؟جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی؟ای لعل دلافروز تو با این همه پرتوجز مشتری سفله به بازار چه دیدی؟رفتی به چمن لیک قفس گشت نصیبتغیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟(8)پروین با استاد شهریار معاصر بود. آقای چاووش اکبری در اینمورد میگوید:«این دو شاعر هر دو در یک سال «1285» پا به عرصه وجود گذاشتند و از بیست سالگی همدیگر را دیده و با یکدیگر آشنا بودند و هر دو شاعر و سخنوری مشهور ... اما چرا به رغم شناخت کامل نسبت به یکدیگر با هم ازدواج نکردند؟ مرحوم شهریار در اعتراف صریح اذعان میدارد که:هنوز من به دل از داغ او عزادارمهزار حیف که من رشد عقلیام کم بوددر آن سنین و دلم نیز بند جای دگرو گرنه عقد من و او به عرش میبستند ...»(9)آن بانوی ادیب با اینکه هیچ گاه صاحب فرزند نشد، ولی با استمداد از روح لطیف خود، عواطف مادری و احساسات زیبای یک مادر با طفل کوچکش را که سرانجام بایستی برحسب تقدیر و مشیت الهی از او جدا شود، به زیبایی حکایت میکند و جذابترین دستمایه هنری خویش را در قالب «لطف حق» از زبان «یوگابد» مادر موسی(ع) و وداع او با فرزند پدیدار مینماید. به گونهای که گویی پروین در ازل «مادر» بوده است:مادر موسی چو موسی را به نیلدرفکند از گفته رب جلیلخود ز ساحل کرد با حسرت نگاهگفت کای فرزند خُرد بیگناهگر فراموشت کند لطف خدایچون رهی زین کشتی بیناخدای؟!گر نیارد ایزد پاکت به یادآب خاکت را دهد ناگه به بادوحی آمد کاین چه فکر باطل است!رهرو ما اینک اندر منزل استپرده شک را برانداز از میانتا ببینی سود کردی یا زیانما گرفتیم آنچه را انداختیدست حق را دیدی و نشناختیدر تو تنها عشق و مهر مادری استشیوه ما عدل و بندهپروری است ...(10)بررسی چند قطعه از مناظرات در اشعار پروین چه عاملی باعث شد که شاعره از عناصر ناهمگون و ضدهایی که مکمل یکدیگرند، در اشعار خود بهره جوید؟ بایستی به علت استفاده از این قبیل عناصر که اغلب مواقع به آن بیاعتناییم، پی بُرد و به دقت کنجکاو بود و علت را در سیر پیدایش معلول جستجو کرد. همان گونه که مولوی زندگی را آشتی ضدها میدانست و در زمانه معاصر سهراب سپهری سعی بر آن داشت در کنار زیباییهای خیرهکننده طبیعت، به زشتیها بنگرد و جایی در عرصه عنایت و دقت نظر انسانها نسبت به عیبهای ظاهر طبیعت باز کند، تا جایی که از نگریستن زاغچه در مزرعه بیخبر نمیماند، حال چه رسد که نگران خالی بودن قفس از کرکس باشد! همچنین است در اشعار پروین اعتصامی؛ «سیر و پیاز»، «نخود و لوبیا»، «سوزن و نخ» و ... هر کدام در صدد آنند که از محاسن خود داد سخن بدهند و در همان حال از بیان معایب و زشتیهای یکدیگر طفره نروند. پروین قبل از آنکه از این قبیل ضدها در شعر استفاده کند، مطالعه کاملی از منظومه باستانی مناظره «بُز و درخت آسوریک» نمود که هر کدام در فواید و سود خود داد سخن میراند. بُز از پشم و شیر و گوشت و ... خود میگفت و درخت از برگ و بَر و ریشه و شاخه ... آن هم بدون آنکه یکی بر دیگری در این مناظره فایق آید. در اشعار پروین از این گونه مناظرات فراوان میبینیم از قبیل مناظره معروف «سیر و پیاز» تحت عنوان نکوهش بیجا که به بخشی از ابیات آن اشاره میکنیم:سیر یک روز طعنه زد به پیازکه تو مسکین چقدر بدبوییگفت از عیب خویش بیخبریزان ره از خَلق عیب میجوییگفتن از زشترویی دیگراننشود باعث نکوروییتو گمان میکنی که شاخ گلیبه صف سرو و لاله میرویییا که همبوی مُشک تاتارییا ز ازهار باغ مینوییخویشتن بیسبب بزرگ مکنتو هم از ساکنان این کویی ...(11)یا مناظره بلبل با گل که به گل میگوید: چرا با این همه حُسن و زیبایی، همصحبت و ندیم خار هستی؛ که حکایتی است شنیدنی! گل، پژمردگی خود را مرهون شکفتن میداند و همسایگی با خار را بر حسب تقدیر و فرمان الهی. تنها گلِ وجود حق است که هیچ گاه پژمردنی نیست. ابیاتی از «گل بیعیب»:بلبلی گفت سحر با گل سرخکاین همه خار به گَردْ تو چراست؟گل خوشبوی و نکویی چو تراهمنشین بودنِ با خار خطاست... گفت زیبایی گل را مَسِتایز آنکه یکره خوش و یکدم زیباست ...آن خوشی کز تو گریزد، چه خوشی است؟!آن صفایی که نماند، چه صفاست؟! ...ناگریز است گل از صحبت خارچمن و باغ به فرمان خداستما شکفتیم که پژمرده شویمگل سرخی که دو شب ماند گیاست ...... ما چو رفتیم گُلِ دیگر هستذات حق بیخلل و بیهمتاست ...(12)گفتگوی «کعبه» با «دل» حکایتی است بسیار شیرین و دلانگیز ... کعبه از پیدایش و خلقت خود به دست حضرت ابراهیم خلیلاللّه(ع) میبالد و مباهات میکند که بهترین نقطه زمین جایگاه اوست ... و دل هم آفرینش خود را مرهون دست حیّ داور و خدای تعالی میداند و اینکه درِ او گاه و بیگاه به جانب حق گشوده میگردد در حالی که درِ کعبه تنها در ایام عید و دیدار حاجیان گشوده میشود.گه احرام، روز عید قربانسخن میگفت با خود کعبه زینانکه من مرآت نور ذوالجلالمعروس پرده بزم وصالممرا دست خلیلاللّه برافراشتخداوندم عزیز و نامور داشتنباشد هیچ اندر خطّه خاکمکانی همچو من فرخنده و پاک... خوش آن استاد کاین آب و گِل آمیختخوش آن معمار کاین طرح نکو ریختخوش آن درزی که زریّن جامهام دوختخوش آن بازارگان کاین حلّه بفروخت... بدو خندید دل آهسته کای دوستز نیکان خود پسندیدن نه نیکوست... ترا چیزی برون از آب و گِل نیستمبارک کعبهای مانند دل نیستترا گر ساخت ابراهیم آزرمرا بفراشت دست حَیّ داور... ترا در عیدها بوسند درگاهمرا بازست در هر گاه و بیگاه ...(13)مرگ پدر و آغاز اندوه شاعرهیوسف اعتصامالملک آشتیانی پس از سالها تلاش جهت برقراری و ثبات تمدن والای ادب و فرهنگ درخشان ایران زمین، سرانجام در سال 1316 بر اثر بیماری از دنیا رفت، در حالی که سه سال از جدایی پروین گذشته بود. این حادثه به شدت در روح لطیف و بلند پروین تأثیر گذاشت. از اینرو در تعزیت پدر قطعهای جانسوز سرود. او قضا را به دزدی تشبیه کرد که به ناگهان پدر را برده و به نادانی فرزند میخندد. پروین میداند که روزگار، بسیاری انسانهای سوگوار را سر به گریبان دیده و اندوه او برای فلک تفاوتی نمیکند ... انس و الفت پروین با پدری اندیشمند که معلم او در حکمت و ادب به شمار میرفت، مایه تحسین و شگفتی است. همان گونه که از سرِ درد میگوید:... پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجلتیشهای بود که شد باعث ویرانی منیوسفت نام نهادند و به گرگت دادندمرگ گرگ تو شد ای یوسف کنعانی منمه گردون ادب بودی و در خاک شدیخاکْ زندان تو گشت ای مه زندانی مناز ندانستن من دزد قضا آگه بودچون ترا برد بخندید به نادانی من... دهر بسیار چو من سر به گریبان دیده استچه تفاوت کندش سر به گریبانی من ...؟(14)شغل پروینممکن است برای بسیاری این سؤال پیش آید که پروین اعتصامی غیر از هنر شاعری به چه جنبههای دیگر از مشاغل اجتماعی میپرداخت؟حکیمه و بانوی شعر بلافاصله پس از اتمام دوره تحصیلات در مدرسه بیت ایل، بنا به پیشنهاد اهل ادب، به سمت کتابداری کتابخانه مرکزی یا ملی برگزیده شد. اما روح جستجوگر بلند پروین مانع از آن بود که در قفسه کتابخانهها بال بگشاید. او قبل از آنکه به جمعآوری اشعار ـ آن گونه که هَمّ و غم بسیاری از شاعران امروزی است ـ بیندیشد، نگران تبعیض، فخرفروشی و خودنمایی کائنات و موجودات در عرصه عالم بود. به همین دلیل به سرودن شعر بر حسب اقتضای جامعه و نوع دیدگاه انسانها نسبت به روحیات و حالات یکدیگر پرداخت. پروین قبل از آنکه یک شاعر باشد، یک شعور کامل برخاسته از اشراق الهی بود.پروین اعتصامی حتی بعد از مرگ مورد بیاعتنایی واقع شد، چون دستمایههای ادبی وی را سروده یک مرد که مشخص نبود چه کسی است میدانستند. هنگامی که سیزده قطعه شعر پروین در مجله «بهار» چاپ شد، بسیاری از خردهبینان گمان میکردند که سراینده این شعرها باید «مرد» باشد، اما پروین قبل از رحلت، در آخرین شماره سال دوم مجله بهار، بر این شبهه خط بطلان کشید و نشان داد زن ایرانی فقط برای آشپزخانه و ظرف و لباسشستن و ... خلق نگشته، بلکه در عرصه علم و ادب نیز میتواند از بزرگان صاحب نام باشد. خود در این باره گوید:از غبار فکر باطل، پاک باید داشت دلتا بداند دیو کاین آیینه جای گَرد نیستمرد پندارند پروین را چه برخی ز اهل فضلاین معما گفته نیکوتر که پروین مرد نیست! ...(15)به رغم مخالفتهای اهل فن! با اشعار پروین که آنها را سروده یک مرد! میدانستند، دکتر عبدالحسین زرینکوب در رد این شبهه، از یک مؤلف جوان و نوخاسته به نام «محمدضیا هشترودی» نام میبرد که مجموعهای از نظم و نثر فارسی را با ملاحظات انتقادی به نام «منتخب آثار» منتشر کرد و در ضمن آن به مناسبت نقل و نقد شعر پروین، از او بسیار تحسین نمود، تا بدانجا که موجبات رنجش و کدورت برخی از شاعران معروف عصر فراهم شد و ملکالشعرای بهار را وا داشت تا به این طرز نقد اعتراض کند ... .(16)بیماری و مرگ پروینکمتر کسی است که از قدیمالایام با بیماری مهلک «تیفوس» یا «حصبه» آشنا نبوده و شاهد مرگ و فنای ابنای آدم توسط این بیماری صعبالعلاج نباشد. در جامعه ایران قدیم که هنوز علم طب به ترقی و پیشرفت نرسیده بود، تب حصبه به دلیل شیوع عام، بسیاری از انسانها را میکُشت. از جمله پروین اعتصامی که در عنفوان جوانی به این مرض مهلک دچار گشت.ابوالفتح اعتصامی، برادر پروین در باره علت بیماری و سرانجام مرگ جانگداز وی، چنین گفته است:«بیماری پروین از همان ابتدا حصبه تشخیص داده شد و هیچ سِرّ و ابهامی در کار نبود. در چند روزه بیماری، پروین مانند همیشه آرام و متین و موقر بود. با آنکه مدام در تب حصبه میسوخت، کمترین ترس و اضطراب یا بیصبری یا سوز و گداز از خود نشان نداد ... پروین مانند ما مطلقا در اندیشه مرگ نبود. ما همه روزشماری میکردیم که تب قطع شود تا پروین به اتفاق مادرش دیدارهای عید را انجام دهند ...».(17)خانواده اعتصامی از تمام اطبا استمداد جستند تا شاید آتش تب حصبه اندکی فروکش کند. دکتر ارسطو نیز تا آخرین لحظه در نجات شاعره بیمار کوشید. در حالی که پروین این ابیات را بر زبان میراند:آمد طبیب بر سر بیمار خویش لیکفرصت گذشته بود و مداوا ثمر نداشت ...«پروین اعتصامی» ساعاتی قبل از مرگ از دایی خود که هر روز بر بالین او حضور مییافت، درخواست دعا کرد و نیز از درگاه خداوند برای مادر دردمند خویش طلب صبر و استقامت نمود. از آن به بعد، سکرات قبل از فوت گریبانگیر پروین گشت تا نیمهشب جمعه 15 فروردین سال 1320 در آغوش مادر جان به جان آفرین تسلیم نمود.(18)شایان ذکر است پروین همیشه به یاد کوچ و رحلت از این دنیای فانی بود. از اینرو میدانست که چگونه به پیشواز مرگ بشتابد. لذا این ابیات را جهت سنگ مزار خویش سرود که جهت حُسنختام و ادای احترام به روح بانوی شعر و ادب که در جوار آرامگاه فاطمه معصومه(س) در سرزمین مقدس قم به خواب ابدی فرو رفته است، به طور کامل آن را بازگو میکنیم:اینکه خاک سیهش بالین استاختر چرخ ادب پروین استگرچه جز تلخی از ایام ندیدهرچه خواهی، سخنش شیرین استصاحب آن همه گفتار، امروزسائل فاتحه و یاسین استدوستان بِهْ که ز وی یاد کننددل بیدوست، دلی غمگین استخاک در دیده بسی جانفرساستسنگ بر سینه بسی سنگین استبیند این بستر و عبرت گیردهر که را چشم حقیقتبین استهر که باشی و ز هر جا برسیآخرین منزل هستی این استآدمی هرچه توانگر باشدچون بدین نقطه رسد، مسکین استاندر آنجا که قضا حمله کندچاره، تسلیم و ادب، تمکین استزادن و کشتن و پنهان کردندهر را رسم و ره دیرین استخرّم آن کس که در این محنتگاهخاطری را سبب تسکین است(19)خداوند او را رحمت کند.پي نوشت : 1 ـ حکیم بانوی شعر فارسی، دکتر رحیم چاووشی اکبری (سینای تبریزی)، ص22 ـ 23.2 ـ دیوان پروین اعتصامی، به کوشش محمد عالمگیر تهرانی، ص312، نوبت چاپ: 1378.3 ـ همان، ص30 ـ 35.4 ـ دیوان پروین اعتصامی، فرشته انس، ص187 ـ 188.5 ـ حکیم بانوی شعر فارسی، ص238.6 ـ گلستان سعدی، حکایت 111/5، دکتر محمدعلی فروغی، دکتر حسن انوری.7 ـ دیوان پروین اعتصامی، عهد خونین، ص178 ـ 179.8 ـ همان، ص424.9 ـ حیکم بانوی شعر، ص192.10 ـ دیوان اشعار، لطف حق، ص265 ـ 266.11 ـ همان، نکوهش بیجا، ص295 ـ 296.12 ـ همان، گل بیعیب، ص232 ـ 233.13 ـ همان، کعبه دل، ص205 ـ 206.14 ـ همان، در تعزیت پدر، ص424 ـ 425.15 ـ حکیم بانوی شعر فارسی، ص224.16 ـ با کاروان حلّه، دکتر عبدالحسین زریّنکوب، ص364.17 ـ حکیم بانوی شعر فارسی، ص241.18 ـ همان، ص241 ـ 224.19 ـ دیوان اشعار، ص426.منبع:سایت حوزه/س
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 375]
صفحات پیشنهادی
اختر چرخ ادب پروین است
اختر چرخ ادب پروین است-اختر چرخ ادب پروین است نويسنده: پروین داودیفرد «پروین ... اختر چرخ ادب پروین است نويسنده: پروین داودیفرد «پروین اعتصامی» با نام ...
اختر چرخ ادب پروین است-اختر چرخ ادب پروین است نويسنده: پروین داودیفرد «پروین ... اختر چرخ ادب پروین است نويسنده: پروین داودیفرد «پروین اعتصامی» با نام ...
اختر چرخ ادب (پروین اعتصامی)
پروین اعتصامی ادبیات فارسی و عربی را نزد پدر آموخت و از همان ابتدای كودكی ... :اینكه خاك سیهش بالین است / اختر چرخ ادب پروین استگرچه جز تلخی از ایام ندید .
پروین اعتصامی ادبیات فارسی و عربی را نزد پدر آموخت و از همان ابتدای كودكی ... :اینكه خاك سیهش بالین است / اختر چرخ ادب پروین استگرچه جز تلخی از ایام ندید .
اختر چرخ ادب - ويژه نامه درگذشت پروين اعتصامي
اختر چرخ ادب اشعار پروين اعتصامي-1 اي دوست، تا که دسترسي داري حاجت بر آر اهل تمنا را زيراک جستن دل مسکينان شايان سعادتي است توانا را از بس بخفتي، اين تن ...
اختر چرخ ادب اشعار پروين اعتصامي-1 اي دوست، تا که دسترسي داري حاجت بر آر اهل تمنا را زيراک جستن دل مسکينان شايان سعادتي است توانا را از بس بخفتي، اين تن ...
اختر چرخ ادب
اختر چرخ ادب خبرگزاري فارس:در سال 1314 هجري شمسي كه رضاخان زنان را وادار به كشف حجاب كرد،«پروين» در سنين هجده سالگي در جشن فارغالتحصيلي خود سخنان ...
اختر چرخ ادب خبرگزاري فارس:در سال 1314 هجري شمسي كه رضاخان زنان را وادار به كشف حجاب كرد،«پروين» در سنين هجده سالگي در جشن فارغالتحصيلي خود سخنان ...
اختر چرخ ادب
اختر چرخ ادب پروین در سال ۱۲۸۵ شمسی در بیست و پنجمین روز اسفندماه پا به عرصه ... كم آمده است، بی اعتنایی پروین به دربار پهلوی اول و واكنش دربار نسبت به او است.
اختر چرخ ادب پروین در سال ۱۲۸۵ شمسی در بیست و پنجمین روز اسفندماه پا به عرصه ... كم آمده است، بی اعتنایی پروین به دربار پهلوی اول و واكنش دربار نسبت به او است.
دل بی دوست دلی غمگین است
دل بی دوست، دلی غمگین استبه مناسبت سالروز در گذشت اختر چرخ ادب، پروین اعتصامی پروین اعتصامی که نام اصلی او "رخشنده " است در بیست و پنجم اسفند 1285 ...
دل بی دوست، دلی غمگین استبه مناسبت سالروز در گذشت اختر چرخ ادب، پروین اعتصامی پروین اعتصامی که نام اصلی او "رخشنده " است در بیست و پنجم اسفند 1285 ...
سالروز درگذشت پروین اعتصامی
4 آوريل 2008 – گزیده ای از این شعر چنین است : این كه خاك سیهش بالین است اختر چرخ ادب پروین است ، گرچه جز تلخی از ایام ندید ، هرچه خواهی سخنش شیرین است ...
4 آوريل 2008 – گزیده ای از این شعر چنین است : این كه خاك سیهش بالین است اختر چرخ ادب پروین است ، گرچه جز تلخی از ایام ندید ، هرچه خواهی سخنش شیرین است ...
سعدي معمار بهترينهاي ادب وفرهنگ ايراني است
اختر چرخ ادب پروین است نويسنده: پروین داودیفرد «پروین اعتصامی» با نام «رخشنده ... .از سویی دیگر یوسف اعتصامی به دلیل احترام به ارزشهای فرهنگ ایرانی، با ...
اختر چرخ ادب پروین است نويسنده: پروین داودیفرد «پروین اعتصامی» با نام «رخشنده ... .از سویی دیگر یوسف اعتصامی به دلیل احترام به ارزشهای فرهنگ ایرانی، با ...
>>> پروین اعتصامی <<<
View Full Version : >>> پروین اعتصامی <<< raya4th October 2007, 09:01 ... سنگ مزار خود سروده است اين که خاک سيهش بالين است اختر چرخ ادب پروين است گر چه جز ...
View Full Version : >>> پروین اعتصامی <<< raya4th October 2007, 09:01 ... سنگ مزار خود سروده است اين که خاک سيهش بالين است اختر چرخ ادب پروين است گر چه جز ...
یادی از پروین اعتصامی بهبهانهی شصت وپنجمین سالگشت ...
این قطعه از آثار طبع خود او برسنگ مزارش نقش بسته است :اینكه خاك سیهش بالین است / اختر چرخ ادب پروین استگرچه جز تلخی از ایام ندید / هر چه خواهی سخنش شیرین ...
این قطعه از آثار طبع خود او برسنگ مزارش نقش بسته است :اینكه خاك سیهش بالین است / اختر چرخ ادب پروین استگرچه جز تلخی از ایام ندید / هر چه خواهی سخنش شیرین ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها