واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: من باید در این راه پله میایستادم و یک دیالوگ به خانم خزر معصومی میگفتم، بعد بر میگشتم و با حس و حالی متفاوت یک دیالوگ به حمید فرخ نژاد میگفتم که پشت پنجره ایستاده بود. صحنه خیلی سختی بود... یک اتفاق ارغوانی کوروش تهامی در اولین تجربه همکاری با حاتمیکیا متفاوتترین بازی خود را ارائه داده است کوروش تهامی برای آنهایی که اهل تلویزیون دیدن هستند چهره خیلی آشنایی است. تازه ترین تصویری که از او یادمان مانده تصویر بازی خوبش در سریال «زیر تیغ» محمدرضا هنرمند است. گرچه آنهایی که اهل تئاترند میدانند کوروش تهامی بازیگری را از صحنه تئاتر شروع کرده و همزمان در تلویزیون و سینما هم تواناییهای بازیگری اش را نشان داده. «به رنگ ارغوان» اولین تجربه حضور کوروش تهامی در فیلمی از ابراهیم حاتمیکیاست. حضوری که خیلیها معتقدند با اکران و دیده شدن قیلم، تواناییهای پنهان کوروش به چشم خواهد آمد و مسیرش در سینما تغییر خواهد کرد؛ اتفاقی که البته میتوانست شش سال پیش بیفتد. با او درباره ویژگی کار با حاتمیکیا گپ کوتاهی زدیم تا حرفهای مفصل درباره نقشش بماند برای بعد. خبر رفع توقیف "به رنگ ارغوان" را اولین بار از چه کسی شنیدید؟ من سرکار آقای یدالله صمدی بودم و بعضی از اعضای گروه تولید این کار، دوستانی بودند که در به رنگ ارغوان هم با هم همکاری داشتیم. اولین بار خبر را از همین دوستان شنیدم. انتظار چنین خبری را داشتید؟ نه، واقعا مطمئن نبودم که خبر صحت داشت باشد چون پرونده این فیلم این قدر بالا و پایین شده که تا با چشمهای خودم آن را روی پرده سینما نبینم مطمئن نمیشوم. اما به هر حال با شنیدن خبر خیلی خوشحال شدم چون به رنگ ارغوان حاصل زحمات گروهی در شرایظ خاص بود و من هم یکی از آن اعضای گروه هستم که خب برای کار خیلی زحمت کشیدیم. خیلی خوشحالم که میتوانم کار را روی پرده ببینم - البته اگر دوباره اتفاق خاصی نیفتد – چون هنوز بعد از شش سال هیچ فرصتی پیش نیامده و کار برای عوامل نمایش داده نشده. اما دلم روشن است که کار خوب از آب در آمده. آنهایی که موفق شدند فیلم را ببینند، معتقدند اگر به رنگ ارغوان در زمان خودش به نمایش درمیآمد میتوانست مسیر کاری آقای حاتمیکیا را عوض کند. شما چقدر با این نطر موافقید؟ من همیشه آثار آقای حاتمیکیا را پیگیری میکردم و ایشان جزو کارگردانهای محبوبم هستند و دوست دارم این فرصت پیش بیاد که دوباره با ایشان همکاری کنم. من هم معتقدم اگر به رنگ ارغوان در زمان خودش نمایش داده میشد اتفاق خیلی خوبی هم برای آقای حاتمیکیا و هم برای همه گروه بود. به هر حال هر کارگردان و بازیگری دوست دارد بازخورد کارش را ببیند، چه از جامعه و چه از اهل فن و اگر نظرات مثبت باشد آن راه را ادامه دهد و کاملتر کند اما این اتفاق بعد از به رنگ ارغوان نه برای آقای حاتمیکیا و نه برای هیچ کدام از ما نیفتاد. در حالی که به رنگ ارغوان کاری بود پر از تجربههای نو و میتوانست نگاه جدید و ویژگیهای جدیدی در سینما به وجود بیاورد. برای خود شما چطور؟ به نظر میرسد به رنگ ارغوان شکل متفاوتی از شما و تواناییهایتان را در سینما نشان میدهد.بله از منطر بازیگری هم که به این فیلم نگاه میکنم برای خود من هم اتفاق خوبی در سینما بود و در صورت اکران به موقع و باز خوردش میتوانست روی روند کاری من هم تاثیر بگذارد. اما این شش سال تاخیر روی کار همه تاثیر معکوس گذاشته است. به هر حال من الان انرژی شش سال پیش را ندارم یا البته الان پختهتر شده ام و نگاهم متفاوت شده. اگر بازخوردها را میگرفتم میتوانستم تصمیمهای متفاوتی بگیرم. باز هم طبق گفتههای دوستانی که فیلم را دیده اند، به رنگ ارغوان جزو فیلمهای سخت و متفاوت آقای حاتمیکیاست. شما این ویژگی و فضای متفاوت را حس کردید؟ کاملا. آقای حاتمیکیا کارگردانی هستند که به راحتی از هیچ صحنه ای نمیگذرند و برای کارشان ارزش زیادی قائل هستند و حتی از جزئیات هم صرف نظر نمیکنند. آقای حاتمیکیا برای کارشان شیوه خاصی دارند؛ هر سکانسی که میخواستیم بگیریم، یک روز قبل از فیلم برداری آن با حبیب رضایی که بازیگردان بود و باقی بازیگران به لوکیشن میرفتیم و سکانس را تمرین میکردیم. بعد از گذشت یکی، دو ساعت هم آقای حاتمیکیا میآمدند و میزانسن نهایی را که مد نظرشان بود میگفتند و با دوربین هندی کم از زاویههای مختلف از تمرین فیلمبرداری میکردند. بعد بر اساس آن فیلمبرداریها سکانس را روی صحنه دکوپاژ میکردند. تمرینهایتان بر اساس میزانسنهای از قبل تعیین شده بود؟ نه اصلا. ابتدا فرضی تمرین میکردیم و هر بازیگری بر حسب توانایی خودش نقطه نظراتی را که داشت اجرا میکرد و چیزی دیکته نمیشد. فقط گاهی حبیب رضایی راهنماییهایی میکرد بعد آقای حاتمیکیا روتوش نهایی را روی بازیها انجام میدادند. آن سکانس دکوپاژ شده که فیلم برداری میشد با تمرینهای تان خیلی متفاوت بود؟ نه چندان. ما بعد از تمرین حدود 80 – 90 درصد میدانستیم قرار است چه اتفاقی بیفتد. اما به هر حال تا لحظه برداشت ممکن بود نکات تازه ای اضافه یا حذف شود. مثلا من تا آخرین لحظه در جنب و جوش هستم و اگر سکانس جا داشته باشد خیلی خصوصی نظرم را با کارگردان در میان میگذارم. در به رنگ ارغوان هم این اتفاق میافتاد و آقای حاتمیکیا اگر پیشنهاد در جهت پیشبرد سکانس بود آن را میپذیرفت. چون به هر حال وقتی بازیگری پیشنهاد میدهد باید جز خودش، نقشهای دیگر را هم در نظر بگیرد. اما کلا من نمیتوانم از کارم راحت بگذرم. مثلا صحنه ای بود که در بالا خانه ای که محل زندگی حمید فرخ نژاد بود اتفاق میافتاد – البته آن بالا خانه و قهوه خانه اصلا وجود نداشت و محسن شاه ابراهیمی کاملا آن لوکیشن را ساخته بود – یک راه پله از قهوه خانه به سمت بالا خانه بود که این راه پله یک پنجره داشت. من باید در این راه پله میایستادم و یک دیالوگ به خانم خزر معصومی میگفتم، بعد بر میگشتم و با حس و حالی متفاوت یک دیالوگ به حمید فرخ نژاد میگفتم که پشت پنجره ایستاده بود. صحنه خیلی سختی بود، فضای حرکت خیلی تنگ بود، من هم برای اینکه سکانس خوب از آب در بیاید، لا به لای آن وضعیت نور چیدن و آماده کردن صحنه و... حدود 40 باری دیالوگم را تمرین کردم. غافل از اینکه آقای حاتمیکیا در بخش تاریک صحنه ایستاده بود و داشت این تمرین را نگاه میکرد. وقتی میخواستیم فیلم برداری کنیم گفتند: تو چقدر یک دیالوگ را تمرین میکنی؟ یادم هست آن سکانس را در یکی، دو برداشت گرفتیم و خوب هم شد. شما که تجربه بازیگری در تئاتر و تلویزیون را هم دارید. این شیوه آقای حاتمیکیا چقدر کمکتان میکرد؟من به عنوان یک بازیگر این شیوه را به شدت میپذیرم و میپسندم اما متاسفانه در تلویزیون این قدر فرصت نیست که برای هر صحنه با این دقت تمرین کنیم و فقط بعضی کارگردانهای مثل آقای هنرمند به این اندازه برای تمرین فرصت و زمان میگذاشتند؛ مخصوصا در زیر تیغ به شدت موافق تمرین قبل از فیلم برداری بودند. من از آن دسته بازیگرهایی نیستم که دوست داشته باشم بیایم سر صحنه، فیلمنامه را بگیرم و فوری بروم جلوی دوربین. چون در آن حالت نمیشود به لایههای نهفته در متن رسید و از آن سکانس برداشت سطحی میشود. اما وقتی درباره دیالوگها، پیام سکانس و ویژگیهای شخصیت بحث میشود، شخصیت خیلی کاملتر شکل میگیرد و این اتفاقی بود که در به رنگ ارغوان میافتاد. حالا بعد از شش سال کدام سکانس فیلم خیلی برجسته تر از باقی سکانسها در خاطره تان مانده؟ یکی از مهم ترین و سخت ترین سکانسهایی که در به رنگ ارغوان وجود داشت سکانس جنگل بود؛ یک سکانس چهار دقیقه ای که باید پشت سر هم میگرفتیم. – چون زمان یک کاست فیلم دوربین 35 میلی متر دقیقا چهار دقیقه است – باید طوری سکانس میگرفتیم که سر چهار دقیقه تمام میشد. بنابراین اگر در دقیقه مثلا دو؛ هر کدام از بازیگرها یا گروه فیلم برداری یا صدا و... اشتباهی میکرد، باید کاست را عوض میکردیم. سکانس خیلی سخت بود اما حسابی تمرین کرده بودیم و با اینکه دوربین روی دست بود، شرایط آب و هوایی جنگل خیلی خوب نبود و فضای عجیبی داشتیم اما در دو – سه برداشت سکانس را گرفتیم. سکانس سختی بود اما خیلی دوستش داشتم و دارم و فکر میکنم خوب از آب در آمده. با این ویژگیهایی که گفتید و تقریبا همگی مثبت بودند، شما چه نمره ای به رنگ ارغوان میدهید؟من هنوز کار را ندیده ام. البته چون ما در شمال کار میکردیم، سر بیشتر صحنهها حضور داشتم و با چیزهایی که دیده ام معتقدم کار قوی شده؛ گرچه نسخه تدوین شده را ندیده ام. بر مبنای شنیدههایم از معدود کسانی که فیلم را دیده اند – هیچ کدام نظر منفی نسبت به کار نداشتند و تقریبا همه میگفتند به رنگ ارغوان یک فیلم معمولی نیست و بر عکس کار بسیار خوبی است. چون هنوز فیلم اکران نشده، نمیتوانیم درباره نقش خودتان خیلی حرف بزنیم اما در حد معرفی بگویید نقشتان در به رنگ ارغوان چه ویژگیهایی داشت؟ نقش من در به رنگ ارغوان نقش جوانی است به اسم محسن و برای اولین بار از شکل نقش کاملا مثبت خارج شده ام. نقش محسن دو پهلو دارد و در یک جاهایی از فیلم خلق و خویی نه کاملا منفی اما متفاوت پیدا میکند. در به رنگ ارغوان این فرصت را داشتم که خودم را در نقش متفاوتتری محک بزنم چون فیزیک صورت و آوای صدای من طوری است که مخاطب – به خصوص مخاطب تلویزیون – بیشتر دوست دارد من را در نقشهای کاملا مثبت ببیند اما در به رنگ ارغوان محسن فقط و فقط مثبت نیست. واقعا دوست دارم فیلم دیده شود و هم مردم و هم اهل فن درباره نقش محسن و همین طور کلیت فیلم نظر بدهند و این وقفه شش ساله تمام شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 519]