واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: جام جم:بارتون فنيک ، اي برادر کجايي يا فارگو فارغ از سال ساختشان ، همگي جريان ساز بودند. ابتداي دهه 90 زماني است که برادران کوئن به سينما هديه شدند و هر چه ساختند با استقبال روبه رو شد. رگه هاي طنز منحصر به فردي که حالا ديگر امضاي آنها شده در تمامي آثارشان در زير ساخت ها وجود دارد و کوئن ها ثابت کردند که قواعد ژانر شايد فقط براي سينماي سال هاي 60 يا 70 به قبل قابل اشاره و ارائه است. کوئن ها هرگز به يک ژانر نگاهي وفادارانه يا متعهدانه نداشتند؛ اين نگرش پس از اين که تعداد ساخته هايشان به 5رسيد حتي به يک تئوري تبديل شد؛ تئوري ناديده گرفتن قواعد ژانر، روندي که با قدرت و وضوح در آخرين ساخته خوش ساخت شان «پيرمردان وطن ندارند» جلوه گري تام و تمام پيدا کرده است. فارغ از اين که پيرمردان وطن ندارند اسکار امسال را بگيرد يا خير و حتي بدون توجه به فروش زير 50 ميليون دلاري فيلم ، اثري است برگزيده از سوي بيشتر منتقدان و تماشاگران خاص. حتي تماشاگر عام سينما نيز مقهور پيرمردان وطن ندارند، شده اند. آنچه در پي مي آيد تحليل محتوايي اين فيلم است. تعدادي از ژانرهاي سينما در بطن و بستر خود به طور ذاتي عناصري را به تماشاگر نشان مي دهند که باعث تحرک بيشتر داستان مي شوند. خشونت باز فيلم هاي وسترن يا خشونت هاي معمايي و در مقابلش خشونت هاي ساديستي فيلم هاي جنايي پليس يا جنايي گانگستري از اين جمله اند. اين فيلم ها اگرچه عمدتا در سطح هستند، اما تماشاگر را به چالش دعوت مي کنند، روندي که در ملودرام هاي اجتماعي البته به گونه اي ديگر قابل رويت است. پيرمردان وطن ندارند فيلمي است که اگرچه در ظاهر خشونتش بيداد مي کند و حتي گاهي ممکن است براي تماشاگر بدبيني نسبت به کوئن ها ايجاد کند، اما در لحظه هاي خاص چنان زيرساخت ها تغيير روند شکل گيري پيدا مي کنند که اين عکس العمل هاي تماشاگر يا حداقل اتفاق نيفتد يا اين که همين تماشاگر به پاسخي برسد هرچند کوئن ها آنچنان اهل اين نيستند که صددرصد فيلم هايشان ديده و تفهيم شود؛ اما مي دانيد که جزو سرشناس ترين کارگردان هايي به شمار مي روند که عميقا به تماشاگران آثارشان احترام مي گذارند، چيزي مقابل لينچ از خود راضي! 3 نفر به يک نفر يا همه عليه همه در پيرمردها وطن ندارند (no country for oldmen) با 3کاراکتر روبه رو هستيم. هنر کوئن ها اينجاست که هرچند پيچيدگي هاي فراوان و اصلا يک تعليق دائمي در اين فيلم 122 دقيقه اي شاهد هستيم ، با اين همه کوئن ها اين سه نفر را بخوبي به تماشاگر معرفي مي کنند، روندي که باعث مي شود تماشاگر داستان را با جديت دنبال کند و سهم هر کدام از اين سه کاراکتر را براي اتخاذ حدس و گمان وي تقسيم کند و به همذات پنداري با کاراکتري بپردازد که او را محق مي پندارد. براي رسيدن به اين آخري حداقل بايد 60 تا 70 دقيقه از فيلم ديده شود؛ اما کاراکترها کدامند؟ ما با يک کلانتر پا به سن گذاشته طرف هستيم به نام اوتام بل که تامي لي جونز ايفاگر نقش آن است. اين کلانتر عمدتا آدمي است که هرچند به عقل و منطقه اعتقاد دارد و حتي گاهي توانايي استفاده به وقت و بهينه نيز از آنها را داراست ، اما به سبب نوع جغرافياي محل خدمتش و بافت اجتماعي آنجا به ياد داشته باشيد قصه در يک صحراي سوزان در تگزاس روي مي دهد در مرحله اول احساس و تکيه بر آن بيشترين آگاهي را به او مي دهد، روندي که خيلي وقت ها و بويژه در اين فرمت و داستان کوئني جواب نمي دهد؛ اما نکته مهم و غيرقابل انکار اين است که کلانتر اوتام بل آدمي است که به لحاظ اخلاقي سالم است و همين خصيصه شايد ضامن بقاي حرفه اي ، شخصي و اجتماعي او تا بدين جا در آن مکان دورافتاده و به عبارتي در «آخر دنيا» دنياست. کاراکتر مرکزي داستان ، يک کهنه سرباز است. يک آدم خودساخته که البته به اين نتيجه قطعي رسيده که جنگ و تنش هاي مهلک حاصل از آن چنان در تار و پودش رخنه و سپس رسوب کرده که نمي تواند در يک اجتماع عادي و البته شلوغ دوام بياورد. او به شکار کردن روي آورده و سال هاست که به عنوان شکارچي در اين منطقه حضور دارد. نفر سوم ماجرا توضيح آنچناني درباره اش وجود ندارد، چرا که سابقه او باعث مي شود فقط يک عبارت کوتاه درباره اش گفته شود و همين عبارت کوتاه البته گوياي همه چيز است. اين شخص به نام آنتون که خاوير باردن ايفاگر نقش آن است ، بدمن داستان و ماشيني است در هيبت انسان که در کشتار هر جانداري رودست ندارد و نقطه عطف فيلم نيز از آنجا آغاز مي شود که آنتون چکمه اش روي زمين داغ غرب تگزاس روي خاک تشنه گذارده مي شود. روي بدجوري به دنبال ماس است ؛ اما چرا ماس؟ او که آدمي است منزوي و سال هاست ترک همه را کرده و به شکار در منطقه اي مي پردازد که تعداد حيواناتش چندين برابر آدم هاست. از سويي ديگر کلانتر قصه ما يعني اوتام بل نيز به دنبال ماس است. واقعا چه اتفاقي روي داده؟ داستاني سرشار از سياهي ماس شکارچي طبق روال کاري و حرفه اي اش در جستجوي شکار به منطقه اي از تگزاس مي رسد که هرگز آدميزادي آنجا توقف نمي کند؛ هرچند جاده هاي فراواني در آن ناحيه است که عمدتا عبور را ميسر مي کنند. آنچه پيش چشم هاي ماس است قبل باور نيست و چندين انسان خونين و بي حرکت در چند دستگاه خودروي کهنه و نو شامل وانت و سواري در حالي که به طور نامنظم در جاده قرار گرفته اند، گويي بدون صاحب رها شده اند؛ اما ماس پي مي برد درون برخي ماشين ها هنوز يکي 2 نفر زنده هستند و بقيه بدن ها سوراخ سوراخ است. ماس همان ابتدا به 2 چيز پي مي برد، اولا اين يک جنگ داخلي بين مافياي مواد مخدر است که نتيجه اش تار و مار شدن اعضاي 2 گروه بوده ، ثانيا يک بسته شامل 2 ميليون دلار پول نقد و بي صاحب در اين ناکجاآباد در نزديکي اجساد بي صاحب مانده. اينجاست که تصميم ماس نقطه عطف ديگري را در فيلم رقم مي زند. اگر ماس مثل سابق سرش را پايين بيندازد و به سراغ شکار بز کوهي امريکايي برود که همان آدم قبلي است ولي اينجا او دچار تغيير و تنش در شخصيت منزوي اش مي شود. او در اين برهوت به نزديکي منفعتي رسيده که اگر مال خود کردنش مخاطرات عظيمي دارد، اما گذشتن از ثروت 2 ميليون دلاري نيز دل شير مي خواهد. پول از راه نامشروع به دست آمده و برداشتن و خرج کردنش چند لشکر آدم و غيرآدم را به سراغ ماس گسيل مي دارد. اقتباس هاي کوئن ها فيلمنامه پيرمردان وطن ندارند از رمان کورمک مک کارتي اقتباس شده است ، رماني که در سال 2003 منتشر شد و بسيار مورد استقبال قرار گرفت. مک کارتي نويسنده اي است که برايش ويژگي هايي در نوع ادبيات و رمان هايش در نظر گرفته شده و مهمترين آنها پرورش بي نظير قهرمانان منفي است و اين که حيات و زندگي آنها بسيار خاص از سوي او پردازش و پرداخت مي شود. فارغ از اين که آيا اصلا چنين کاراکترهايي ارزش چنين کاري را داشته باشند يا خير، اين نوع خاص نگرش مک کارتي در رمان نويسي اش است. کار ديگر او يعني «خون ساده» نيز همين گونه بوده ضمن اين که داستان آن نيز در تگزاس روايت مي شد، اما مهمترين ويژگي داستان هاي مک کارتي غيرسينمايي بودن آنهاست ، اما دست بر قضا 2 نويسنده و کارگردان در دنياي سينما وجود دارند که اصلا کارشان برگرداندن رمان ها و داستان هايي به زبان سينماست که اصلا يا حداقل در نظر اول سينمايي کردنشان انجام پذير نيست. کوئن ها پيش از اين نيز بارها اين گونه اقتباس هايي را انجام داده بودند و به موفقيت هم نائل آمده بودند. جالب اينجاست که به زعم خودشان هرگز کار شاقي نيز انجام نداده بودند. کوئن ها وقتي اعلام کردند رمان کورمک مک کارتي را براي سينما مي سازند، عمده منتقدان شک نکردند که اين اتفاق با موفقيت روي خواهد داد، روندي که اگر از سوي کارگردانان ديگري روي مي داد، همين فيلمسازان با بدبيني بسياري روبه رو مي شدند زيرا همان طور که گفتيم رمان هاي مک کارتي که عمدتا غيرسينمايي اند براي تبديل شدن به قصه اي جذاب و تصوير کاري سخت پيش رو دارند. گفته مي شود پيرمردان وطن ندارند بخت اول تصاحب اسکار بهترين فيلم سال 2008 است. ممکن است اين اتفاق روي ندهد، اما آخرين ساخته اکران شده برادران کوئن ها حداقل باعث اعتبار و گرماي سينماي 2007 شدند. سالي که تعداد فيلم هاي خوبش از انگشتان يک دست فراتر نرفت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 429]