تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804605722




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

طنز/ فروپاشی مخملی بنیان خانواده‌ها


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > شکیبا، شهرام  - شهرام شکیبا می‌خواستم درباره مباحث دیروز بنویسم که در مجلس شورا مطرح شد. بالاخص این که به لحاظ فیزیکی و متافیزیکی و ترانس فیزیکی چطور یک رئیس‌جمهور می‌تواند «در مناظره‌ها همه خودش را بیرون بگذارد» و این که بچه‌های 10 ساله و 5 ساله چطور به رئیس‌جمهور کشورشان مشاوره می‌دهند و اساساً بچه 5 ساله چطوری می‌تواند نامه بنویسد و اینها...ولی دیدم لابد خودتان می‌خوانید در صفحات سیاسی و روزتان خوش می‌شود و حال می‌کنید. دیگر چه نیازی به بازگویی من وجود دارد. اساساً در دوره‌ای به سر می‌بریم که جماعت غالباً خودشان می‌گویند و بعد رأساً اقدام به خنده می‌نمایند، فلذا بسیار مردان هنرمندی می‌باشند.... و اما بعد. اس و اساس هر جامعه‌ای خانواده است. لذا اول سه خبر خانوادگی برایتان نقل می‌کنم، بعد به موضوع بنیان خانواده می‌پردازم.خبر اول: سایت جهان نیوز نوشته بود: «مناظره‌های انتخاباتی صداوسیما، عامل اغتشاشات خیابانی و اختلافات خانوادگی.»خبر دوم: خبرگزاری محترم فارس که مدتی بود به آن سری نزده بودم و دلم به شدت برایش تنگ شده بود نوشته بود :«میثم لطفی شرور معروف منطقه شرق تهران دوباره دستگیر شد. ما در این شرور، پیش از این در گفتگو با رسانه‌های بیگانه با مظلوم‌نمایی اعلام می‌کرد که پسرش از اراذل و اوباش نیست و به دلیل فعالیت‌های سیاسی دستگیر شده است.»خبر سوم: روزنامه جوان که اساساً از همه چیز خبر دارد ولی معلوم نیست چطور نوشته بود میر‌حسین و همسرش با هم دعوا کردند و در شرح ماجرا نوشته بود: «همسر موسوی طی روز‌های اخیر به علت پیگیری نکردن وضعیت برادرش توسط میر‌حسین موسوی به شدت با وی دچار مشکل شده و بحث‌های سنگینی با وی در این زمینه داشته است.»با تلفیق و بازخوانی اخبار فوق موقعیت‌های گوناگونی در ذهنم شکل گرفت: موقعیت اول؛‌خونه جمشید اینا: جمشید بسیار عصبانی‌‌ست. همسرش (ثریا) گریان دارد خرده شیشه‌ها را از روی زمین جمع می‌کند.ثریا:‌حالا واسه چی میز رو می‌شکنی؟جمشید: صدای منو در نیار. صد دفه گفتم ننجونت اینارو حق نداری دعوت کنی.ثریا: واسه چی؟جمشید: میاد این جا هی می‌خواد از قیمت مرغ و گوشت و پنیر و گوجه حرف بزنه. من اعصاب ندارم. این ننجون تو اصلاً بر‌اندازه. از اولشم با ازدواج ما مخالف بود و می‌خواست تو زن پسرخاله‌‌ات بشی که آمریکاس.ثریا: نذار زبونم باز بشه. می‌گما، بگم؟ بگم تو خودت...موقعیت دوم؛ خونه اون یکی جمشید اینا: جو منزل به شدت عصبانی‌ست.اون یکی جمشید با سهیلا توی آشپزخانه‌اند.سهیلا: دو دو‌تا؟اون یکی جمشید: ده‌تا سهیلا همه لیوان‌ها را می‌شکند. ولی اون یکی جمشید عین خیالش نیست و دائم پوزخند می‌زند.سهیلا: دو، دو تا؟اون یکی جمشید: سیزده تا.سهیلا همه بشقاب‌ها را می‌زند توی سرخودش و می‌شکند. جمشید همچنان آرام پوزخند می‌زند.سهیلا: دو، دوتا؟اون یکی جمشید: سه ممیز چارده. یعنی همان نقطه جوش آب که عددش با زاویه قائمه برابره. سهیلا از حرص دق می‌کند، می‌میرد. جمشید پوزخند می‌زند. شماره‌ای را با تلفن می‌گیرد.اون یکی جمشید: ببخشید فلانجا؟ این همسر من که از اراذل و اوباش براندازه، به رحمت خدا رفته. چن تا از بچه‌های بالا رو بفرستین ببرنش بهشت زهرا. فقط یه جای خوب دفنش کنن. آخه خیلی دوستش داشتم... آره... آره... هم برانداز بود، هم مننژیت داشت خدا بیامرز.موقعیت سوم؛ خونه میر‌حسین اینا: درگیری سنگینی در جریان است.همسر میر‌حسین: پاشو مرد. پاشو عوض نقاشی کردن، یه چایی بریز. میر‌حسین: چشم. راستی از داداشت چه خبر؟همسر میر‌حسین: ولش‌کن اون اراذل و اوباشه.میر‌حسین:‌چشم.خبرنگار روزنامه چیز که زیر تخت قایم شده شرح این ماجرا را می‌نویسد. تا حالا شده 180 صفحه.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 462]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن