واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: توليد فيلم كودك و نوجوان حساسيتهايي دارد كه در نظر داشتن آنها براي اقدام به اين نوع فيلمسازي ضروري است. فيلم كودك يك تفاوت اساسي با فيلم بزرگسال دارد و آن بهرهمند نبودن مخاطب از قدرت انتخاب آزادانه و آگاهانه است. در مقوله فيلمسازي براي مخاطبان بزرگسال، نگراني چنداني از القائات ناصحيح و مضامين نادرست وجود ندارد، چراكه مخاطب به اقتضاي سن و سال خود و به اقتضاي رشد و بلوغ، مختار است كه مضمون فيلم را بپذيرد و از آن تأثير بگيرد يا نه. فيلمساز فيلم غيركودك ميتواند در مقام توجيه نقصهاي محتوايي اثرش قدرت انتخاب مخاطب را دستاويز قرار بدهد و مدعي شود كه فيلم او حتي در صورتي كه حاوي نادرستترين مضامين هم باشد، صرفا يك فيلم است و مخاطب مجبور نيست موضع سازنده اين فيلم را قبول كند بلكه ميتواند با او مخالف باشد و دل به اثر او ندهد. فيلمسازي كه براي مخاطب بزرگسال فيلم ميسازد، ميتواند حتي به منتقداني كه علاقه به اعمال حذف و تغيير و سانسور در فيلم او دارند، خرده بگيرد كه آنها با اتخاذ اين موضع دارند به شعور مخاطبان اثر توهين ميكنند و درك و فهم و آزادي و اختيار آنها را زير سوال ميبرند. اساسا دنياي بزرگسالي به دليل اينكه دنياي رشد و بلوغ و تكليف و اختيار است و هركس به تنهايي مسوول فكر و عقيده و عمل خودش است و گناه كسي را نميشود به گردن ديگري انداخت، كمتر با تعليم و تربيت به معناي كودكانه كلمه سر و كار دارد. درست است كه نه تعليم و نه تربيت اختصاصي به دوران كودكي ندارد و انسان تا هست ميتواند و بايد در مسير تكامل و شناخت بيشتر و بهتر گام بردارد اما نميتوان و نبايد منكر تفاوتهاي بنيادين آموزش و پرورش در كودكي با تعليم و تربيت در بزرگسالي شد. كودك، ذهني خالي از نظريات و افكار گوناگون و متضاد دارد. برخلاف مخاطب بزرگسال كه به دليل برخورداري از قدرت انتخاب، قادر است سخنان مختلف را بشنود و بهترين را برگزيند و حتي قادر است حقيقت را با ضد خودش يعني باطل بهتر بشناسد و از اين نظر نبايد نگران ورود انديشههاي مخالف به ذهن او بود، كودك از يكسو به دليل سن و سال و تجربه كمتر، گزينههاي محدودتري براي انتخاب در ذهن دارد و از سوي ديگر به دليل درك و شناخت ناقصتر، توانايي مواجهه با آرا و افكار گوناگون را هم ندارد و به جاي اينكه او را در شناخت حقيقت ياري كند يا جاي حقيقت مينشيند يا دست كم او را دچار سردرگمي و تشتت فكري و در نتيجه، سرخوردگي و يأس و اضطراب ميكند. عبارت مشهور و پركاربرد «اين فيلم براي افراد زير 18 سال توصيه نميشود» كه البته عدد 18 آن بسته به اقتضائات فرهنگي و اجتماعي جوامع مختلف به 19 و 20 يا به 17 و 16 و از آن كمتر تغيير پيدا ميكند، نشان از قبول جهاني اين اصل مهم و غيرقابل انكار دارد. اين ديگر فقط بحث ما و جامعه و فرهنگ ما نيست كه قبول آن متوقف باشد بر قبول برخي ارزشهاي اجتماعي و فرهنگي بخصوص؛ مسالهاي انساني و جهاني است و بيشتر از آنكه به نظام فكري و فرهنگي ارتباط داشته باشد به مسلمات و بديهيات روشن و آشكار مربوط به يك دوره بخصوص از زندگي همه يعني دوران كودكي مربوط است. بايد پذيرفت كه فيلم كودك صرفا فيلمي نيست كه درباره كودكان باشد بلكه شرط از اين مهمتري هم دارد، اينكه براي كودكان باشد. آنهم نه به منظور جلب توجه آنها به هر قيمت ممكن كه به منظور فرهنگسازي براي آنها و آموزش و پرورش آنها با زباني غير از زبان مدرسه كه البته جذابيت از لوازم ناگزير اين شيوه بياني است. اما آن بخش از مساله كه بسته به فرهنگها و ارزشهاي اجتماعي مختلف متغير است، بحث خود آن محتوا و مضموني است كه فيلم كودك ناگزير ميبايست در محدوده مشخص آن حركت كرده و پا از آن فراتر نگذارد. هر جا بشود دم از ليبراليسم فكري و فرهنگي يا معقولتر از آن، دم از آزادانديشي و اعتقاد به چندصدايي و تضارب آراء زد، در بحث كودك واقعا جاي اين حرفها نيست. براي كودك نميشود با شايد و اما و اگر حرف زد يا از آن بدتر با جزمانديشي و اطلاقي كه پر باشد از تضاد و تناقض يا بايد براي كودك هيچ نگفت يا حرف مشخص و قطعي بيتناقض گفت. كودكي كه با اعتقادات فكري نادرست بار بيايد ولي با روش درست، به مراتب وضع بهتري خواهد داشت از كودكي كه با التقاط فكري بار آمده باشد و با سردرگمي ميان درست و نادرست و خوب و بد. در بحث فيلم كودك يكي از مهمترين حساسيتها، همين لزوم پرهيز از القاي شك و شبهه است و در مقابل، اتخاذ روش بياني مبتني بر ايمان و باور و اطمينان. از اين حيث، لازم است فيلمسازان فيلم كودك و نوجوان، نوعي اتحاد فكري و انسجام دروني با يكديگر داشته باشند يا دست كم تمركز محتوايي اثرشان را برمسائلي قرار دهند كه مشتركات همه گروههاي فكري است نه موارد تفاوت و اختلاف. از اينرو رواست كه فيلمسازان كودك و نوجوان در راه ارتقاي فرهنگي كودكان جامعه، قدري از باورهاي فردي خود چشم پوشيده و به روشي غير از روش فيلمسازان بزرگسال اقدام به توليد اثر براي كودكان، اين حساسترين گروه مخاطبان رسانه كنند و اجازه دهند كودكان دست كم تا هنگام رسيدن به سن بلوغ و تا زمان مواجهه با ياسها و ترديدهاي بيپايان بزرگسالي، طعم شيرين باور و اطمينان و شادي و اميد را بچشند. در زمانه ما ولي يك مانع مهم بر سر راه تحقق اين آرمان قرار دارد و آن روي آوردن بيشتر كودكان و نوجوانان به فيلمهاي بزرگسال است. شايد يكي از دلايل اين مساله، كمجاذبگي آثار كودك نسبت به آثار بزرگسال باشد و نيز ضعفهاي ساختاري و محتوايي آنها. شاهد بر اين مدعا فروش بالاي مجموعه فيلمهاي هري پاتر به دنبال فروش چشمگيرتر مجموعه رمان نويسنده اين داستان عجيب يعني جي.كي. رولينگ است. به اين معنا كه هنوز هم هستند آثار كودكانهاي كه ميتوانند توجه مخاطب كودك را به خود جلب كنند و دليل آن هم دقيقا جذابيت بالا به همراه قدرت ساختاري و مضموني است دليل ديگري هم هست كه نبايد از آن غافل بود، اينكه كودك امروز با كودك ديروز تفاوتهاي عمده دارد و بزرگسالان امروز اگر بخواهند كودكي خودشان را ملاك شناخت دوران كودكي قرار بدهند، نخواهند توانست جوابگوي نيازهاي كودك امروز باشند. فيلم كودك در دوره و زمانه ما جايگاه گذشته خود را از دست داده و در مرتبهاي بسيار پايينتر از فيلم بزرگسال قرار گرفته است. اگر ديروز اين بزرگسالان بودند كه گاهي حتي بيشتر از كودكان برنامه كودك تماشا ميكردند حالا كودكان هستند كه اغلب بسيار بيشتر از بزرگسالان فيلم بزرگسال تماشا ميكنند. منصفانه نيست اگر در اين مساله همه چيز را به گردن سياستهاي فرهنگي و خطاهاي مديريتي بيندازيم و به اين بهانه از زير بار مسووليت هنري و رسانهاي خود شانه خالي كنيم. حقيقت اين است كه دليل تنزل جايگاه فيلم كودك را بايد پيش و بيش از هر چيز در عملكرد فيلمسازان كودك جستجو كرد چنانكه در گذشته نيز جايگاه رفيع اين حيطه خاص از فيلمسازي مرهون قابليتهاي فيلمسازان كودك بود نه عوامل ريز و درشت ديگر. آزاد جعفري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 521]