واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - ایرج کریمی بازیگری با یک ساحتی از وجود انسان سروکار دارد که قابل انتقال از یک میدان به یک میدان عمل دیگر نیست.اگر همایون ارشادی در فیلم «بادبادکباز» توانسته موقعیت خوبی برای بازی به دست آورد و تواناییهایش را نشان دهند یا شهره آغداشلو در فیلم «خانهای از شن و مه» بازی قابل توجهاش حتی او را تا مرحله نامزدی اسکار برساند باید به نوع نقش و کاراکتری که آنها بازی کردند توجه کرد. همایون ارشادی در فیلم «بادبادکباز» نقش یک افغانی را دارد و آغداشلو نقش یک زن ایرانی؛ یعنی نقشهایی که بازی در آنها چندان دور از کاراکتر اصلیشان نیست و لهجه که مهمترین مسأله فنی و بدیهی و مانع بزرگ بازیگران خارجی برای حضور در فیلمهای هالیوودی است کاملاً توجیه شده و قابل باور است. نکته مهم دیگر که اهمیت آن به همان اندازه زبان است، نوع دیگری از لهجه در رفتار و منش آدمی است که هیچ ارتباطی به زبانی که با آن تکلم میکند ندارد. در ایران بهرغم تلاشی که از سی سال پیش تاکنون در مدارس صورت گرفته نقش خانواده همچنان تاثیرگذارتر از نهادهای عمومی مثل آموزش و پرورش و دانشگاه است. در حالی که در غرب و امریکا از صدسال پیش نهادهای عمومی قدرت تاثیرگذاری را از خانوادهها گرفتهاند. بچههایی که در خارج از ایران مثل امریکا به دنیا میآیند به خوبی فارسی حرف میزنند اما با لهجه غلیظ امریکایی. چون بچهها در آنجا چیزی را میآموزند که از نهادهای عمومی گرفتهاند و نهاد دولت برعکس ایران بسیار قدرتمند و تاثیرگذارتر عمل میکند. هویت ملی چیز پیچیدهای است که فرض کنید بهروز وثوقی که موفقترین ستاره سینمای ما از قبل از انقلاب بود مانع موفقیتش در امریکا میشود. چون اگر زبان را هم بتوانیم یاد بگیریم با هویت ملیمان نمیتوانیم برخورد کنیم. زمانی که در وین زندگی میکردم این مسأله را عیناً تجربه کردم که اگر فرضاً من در یک پیادهرویی در خیابان راه میرفتم و یک ایرانی در آن طرف خیابان، سریعاً ماهیت او را تشخیص میدادم بدون اینکه کوچکترین کلمه و یا ایما و اشارهای بین ما رد و بدل میشد. حتی اگر موی طلایی و چشم روشن هم داشت چیزی به من اطلاع میداد که او یک ایرانی است. هویت ایرانی و ملی آنقدر در ما قوی است که به زبان مادری محدود نمیشود. حرکت دست و حتی نوع نگاهمان تبیینکننده هویت ماست. محال است یک یونانی یا عرب یا ترک را در یک کشور خارجی در سکوت و خاموشی با یک ایرانی اشتباه بگیریم و این اتفاق قطعاً شامل حال آنها هم میشود. بنابراین توقع نابجایی است که بگویم چون سینمای ایران در سطح بینالمللی مطرح شده است پس بازیگران هم باید به همان اندازه برای خود موقعیت خلق میکردهاند. از سوی دیگر موفقیت سینمای ایران در جهان تنها شامل سینمای روشنفکری یا سینمای جشنوارهای بوده که هیچگاه از بازیگران حرفهای سینما بهره نبرده است. اگر همایون ارشادی هم به یک اثر بینالمللی به عنوان بازیگر دعوت شد مطمئناً همه میدانند که به خاطر بازی در فیلم «درخت گلابی» مهرجویی نبوده؛ بلکه «طعم گیلاس» عباس کیارستمی که نمایش بینالمللی داشت و توانست مهمترین جایزه جشنوارهای را به دست آورد او را معرفی کرد. البته این بازیگر را باید به دلایلی استثنا هم بگیریم اول اینکه میمیک و چهره او ارتباطی به نابازیگران که ما را یاد کوچه و بازار میاندازند، ندارد و بعد تسلط کامل او به زبان خارجی به واسطه حضور چند سالهاش در خارج از ایران برای تحصیل در رشته مهندسی. بازیگران استثنا در خیلی از کشورها ظهور کردند. اما دیگر بازیگران آن کشور نتوانستند آن را تداوم بخشند. در مصر فقط «عمر شریف» در نقش یک ستاره درخشید یا یوسف شاهین به عنوان کارگردان بینالمللی توانست خودش را مطرح کند. زبان و هویت ملی مسأله مهمی است که تنها بازیگرانی که از یک زبان و با هویتهای نزدیک به هم هستند میتوانند این مرزها را پشتسر بگذارند. مثل نیکول کیدمن که از استرالیا به هالیوود میآید یا بسیاری از بازیگران و کارگردانان انگلیسی. ما میتوانیم امیدوار باشیم که شاید سالیان بعد یک بازیگر ایرانی که البته در ایران هرگز زندگی نکرده، بتواند در هالیوود درخششی داشته باشد وگرنه توقع حضور در فیلمهای هالیوودی از بازیگران ایرانی توقعی نابجا و بیمورد است. ژرار دپاردیو بازیگر مطرح فرانسوی هم وقتی میخواهد در فیلمی هالیوودی مثل «گرین کارت» بازی کند نقش یک فرانسوی را دارد که دنبال اقامت در امریکا است، او هم برای لهجهاش توجیهای منطقی دارد. یا کسانی که در ایتالیا بازی کردند بهواسطه دوبله توانستند مشکلشان را برطرف کنند بهطوری که فدریکو فلینی در گفتوگویی میگوید: اگر دوبله وجود نداشت، مطمئن باشید من آن را اختراع میکردم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 453]