واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: سینمایجهان - سعيد مروتي: یكي از ايرادهايي كه معمولاً به سينماي ايران گرفته ميشود، تازه نبودن مضامين فيلمهاست. مي گويند فيلمها نميفروشند چون تكرار همان چيزهايي هستند كه تماشاگر قبلاً مشابهشان را ديده است. هر چند در آن سوي آبها ماجرا كمي متفاوت است. فيلمهاي زيادي را ميشود مثال زد كه با وجود آن كه مسيري را طي كردهاند كه كاملاً براي تماشاگر قابل پيشبيني بوده است ولي باز هم به فروش قابل قبول دست يافتهاند. اصلاً يكي از هنرهاي فعالان اين هنر- صنعت اين است كه ميتوانند از داستانهاي تكراري، فيلمهاي موفقي بسازند. فيلمهايي كه قدرت متقاعد كردن تماشاگران خود را دارند و به همين دليل به گيشه پررونقي دست مييابند. مثلاً كمدي رومانتيكها معمولاً حال و هواي آشنايي دارند و يكي از پرمخاطبترين ژانرهاي سينمايي محسوب ميشوند. مثلاً در فيلمي چون «من كه گفته بودم» ساخته مايكل لمان، در همان دقايق اوليه كه پيرنگ اثر شكل ميگيرد، تماشاگر ميتواند حدس بزند كه دايان كيتون و دخترانش چه مسيري را در طول فيلم طي خواهند كرد. اين كه مضمون فيلم تكراري است، چندان اهميتي ندارد. مهم اين است كه كارگردان توانسته از همين دستمايه كليشهاي، فيلمي كاملاً سرگرمكننده و جذاب بسازد؛ فيلمي كه چون «سرگرم» ميكند، ميفروشد. اين نكته در مورد «رزرو ممنوع» هم صادق است. در اين فيلم كاترين زتاجونز نقش يك سرآشپز دقيق و سختگير را بازي ميكند. تاكنون چند فيلم ديدهايم كه در آن زني سرسخت كه غيرقابل انعطاف به نظر ميرسيده در نهايت به كسي كه چشم ديدنش را نداشته علاقهمند شده است؟ «رزرو ممنوع» هم همين داستان را روايت ميكند. معلوم است كه زتا جونز و آرون اكهارت به هم علاقهمند خواهند شد و اين چيزي جز يك مضمون تكراري نيست ولي در پرداخت كارگردان و فيلمنامهنويس هم تفاوتهايي به چشم ميخورد (و تا اندازهاي برخي از الگوهاي تعريف چنين داستاني جابهجا شدهاند) و هم اين كه محصول نهايي، جذابيت خود را تا انتها براي تماشاگر حفظ ميكند. نكته اينجاست كه سازندگان چنين آثاري حد و اندازه را رعايت ميكنند. آنها ميدانند كه قرار است كل مسائل هستي شناسانه را در طول دو ساعت طي كنند، بلكه فقط بايد داستانگوهاي خوبي باشند. دو فيلم ياد شده، اتفاقاً نه آثاري برجسته كه فيلمهاي كاملاً معمولي و متوسطاند. از آن فيلمهايي كه به قول هاكز، تماشاگر نيم ساعت بعد از ديدنشان فراموشش ميكند. ولي همين فيلمهاي به شدت معمولي، كه مضامين تكراري هم دارند؛ سرگرمكنندهاند و براي جذب مخاطب به ابتذال متوسل نميشوند. در همين هاليوود هر سال، فيلمهاي ناموفق و بدي هم ساخته ميشود كه قرار بوده سرگرمكننده باشند ولي در عمل، مزخرف از كار در آمدهاند. فهرست فيلمهايي كه منتقدان در طول سال آن را شايسته دريافت تمشك طلايي ميدانند، معمولاً طولاني است. اين نوع فيلمها، اكثراً توليداتياند كه براي گيشه ساخته شدهاند و اغلب هم در اين راه به توفيق نميرسند، راهي بر پرده سينماها نمييابند و مستقيم روي دي وديدي ميروند. چون در آنجا فيلمي كه شكست سرنوشت محتومش است، به سادگي نميتواند سالنهاي پرتعداد سينما را در اختيار بگيرد. اينها فيلمهايياند كه سازندگانشان نتوانستهاند، از مضامين تكراري، آثاري جذاب و سرگرمكننده بسازند؛ و در هاليوود براي زنده ماندن بايد سرگرم كرد. برنده كسانياند كه ميدانند چگونه ميتوان همان شكلات هميشگي را در زرورقي تازه به بازار فرستاد و رضايت مشتري را هم حفظ كرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 250]