واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: ديدن سعيد راد در بين تماشاگران پرسپوليس در استاديوم آزادي صحنه عجيبي نيست، اما شايد عجيب باشد كه اين چهره مشهور سينماي ايران به راحتي بگويد كه علي پروين الگوي او است، حرفهاي سعيد راد در مورد چهره محبوب تيم محبوبش ميتواند جالب باشد: * سعيد راد يك پرسپوليسي قديمي است. از آن طرفدارهاي دوآتشهها. اين علاقه از كجا آمده؟ لطفاً اين قدر هم مقيدم نكن كه هر جا اسم پرسپوليس هست من هم هستم. الان صحبت آقاي علي پروين است. ايشان Hero من هستند. در زندگي ورزشي من دو تا قهرمان دارم. يكي آقاي علي پروين و يكي هم محمدعلي كلي. كلي را هم به خاطر فيلم آقاي نادري كه در آن نقش يك بوكسور را داشتم، دوست دارم. برگرديم سراغ پرسپوليسي شدن من. من در بولينگ عبده توپ ميانداختم و جزو تيم ايران هم بودم. اسم باشگاهمان هم پرسپوليس بود. وقتي تيم شاهين به پيكان منتقل شد آقاي عبده آن را خريد و آورد جزو باشگاه پرسپوليس؛ يعني من پرسپوليسي بودم كه تيم فوتبال آن تشكيل شد. تقريباً فوتبالي هم بودم، توي فاميل هم عموهايم شاهيني بودند. آن موقع كركري بين شاهين و تاج سابق (استقلال) بود، بعدش هم خب اين كركري منتقل شد به پرسپوليس و استقلال. وقتي آقاي پروين آمد، براي من خيلي سمبل بود. البته پيش از ايشان سمبلهاي قهرماني ما آقاي بهزادي بود و خدابيامرز آقاي شيرزادگان و آقاي كلاني كه از ما بزرگتر بودند. ما با هم، هممحل بوديم و آن روزها ايشان بت ما بودند. البته من در استقلال هم رفقايي داشتم. آقاي حجازي و آقاي روشن. تنها استقلالي كه من با او عكس انداختهام آقاي روشن بود كه عكس روي جلد «ستاره سينما» چاپ شد و به قول امروزيها Sold out شد (تمام نسخههاي آن به فروش رسيد). اما خب پرسپوليس چيز ديگري بود و من دوستاني در آنجا پيدا كردم كه خيلي با هم صميمي شديم، كساني مثل آقاي صفر ايرانپاك، آقاي حاجرحيمي و آقاي محمود خردبين. ما اصلاً يك تيم بوديم و هر كجا كه ميرفتيم با هم بوديم. در دوره بعدي هم دكتر زادمهر بود و محمد دادكان و مايليكهن كه ما تمام بدنسازيمان را با هم روي تپههاي داووديه انجام ميداديم. اما در تمام اين مدت نگاه من به آقاي پروين بود. آقاي پروين هم من را خيلي دوست داشت. زماني كه آقاي پروين از مسابقات جام جهاني برگشتند يك فوتباليست محبوب بودند. (ما فوتباليست معروف زياد داشتهايم ولي محبوب كم داشتهايم) آن موقع وقتي با ايشان مصاحبه كردند و از شخصيت مورد علاقهشان پرسيده بودند، جواب داده بودند سعيد راد. من از آن مجله 50 تا خريدم. اين جواب خيلي برايم جالب بود. در حقيقت يك مقدار نگاه و ذهنيت من از پرسپوليس با آقاي پروين پررنگتر ميشد. براي من پرسپوليس اين بود به اضافه آن اسمهايي كه در ابتدا به شما گفتم. مثلاً برادران وطنخواه را هم خيلي دوست دارم. الان هم مثل همان روزها هنوز براي بازيهاي پرسپوليس استاديوم ميروم و اگر فيلمبرداري هم داشته باشم تعطيلش ميكنم، چون هنوز هم طرفدار دوآتشه پرسپوليسم و همان تب و تاب را دارم. هنوز با هيجان ميروم استاديوم. اين يعني فوتبال كه تو بروي استاديوم و براي تيم محبوبت هورا بكشي و داد بزني. * ميخواهم درباره سير صعودي آقاي پروين تا جايي كه سلطان شد بگوييد. چطور ميشود كه آقاي پروين سلطان ميشود؟ خاستگاه اين سلطان شدن كجاست؟ به عقيده من يك چيزهايي ژني است. چيزهايي در ورزش است كه باعث ميشود آدمها استثنا شوند. ممكن است آن موقع فوتباليست باتكنيكتر از آقاي پروين داشتيم يا حداقل بازيكنان همرديف ايشان زياد بودند، ولي يك چيزهايي ژني است. خصوصيتهايي كه وقتي شما به يك حدي ميرسيد بايد در شما باشد تا بزرگتان كند. شما براي اين مقام از هيچ ابزار بيروني نميتوانيد استفاده كنيد. مثلاً اينكه اينطور رفتار كنم يا اينطور لباس بپوشم و اينطور حرف بزنم و... اين در چهره و رفتار شما بدون اينكه حتي متوجه بشويد منعكس ميشود و خيلي هم استثناست. يعني ممكن است يك در صدهزار باشد. اين در آقاي پروين بود. در رفتار، فيزيك، صورت، مردانگي، نوع بازياش و... همه اينها اين آدم را استثناتر ميكرد. من با خيليها درباره آقاي پروين صحبت كردهام. همه آنها معتقد بودند كه اين آدم يك چيز اضافه دارد كه ما نداريم، حتي فوتباليستها. آقاي پروين هوش آينده را داشت، هنوز هم دارد. اعتباري دارد كه الان ميبينيم آمده پشت يك تيم جديد و اين همه پول و سرمايه را كشانده به طرف آن. اما اين يك مواظبت هم ميخواهد. چون ما دوست نداريم كه اين آدم كه بخشي از تاريخ فوتبال ما هست خدشهاي بر شهرت و محبوبيتش وارد بشود. من دوست ندارم به قهرمانم كوچكترين تلنگري بخورد. من به اين آدم تكيه و افتخار ميكنم. اين طور ميشود كه علي پروين ميشود سلطان و بايد از آن مواظبت كرد. * اين اخلاق آقاي پروين است كه نميتواند شكست را تحمل كند، مثلاً اطرافيانش ميگويند حتي در يك بازي واليبال معمولي اگر ببازد تا صبح خوابش نميبرد يا مثلاً تيمش كه ميبازد مربي آن را كنار ميگذارد و خودش روي نيمكت مينشيند. اين رفتار از كجا ميآيد؟ من آقاي پروين را خيلي دوست دارم، اما تا حالا زياد با ايشان مراوده نداشتهام. آن موقعها چرا، اما الان سالهاست كه از هم دور بودهايم و اين باعث شده كه من دقيقاً نتوانم خصوصيات ايشان را بشناسم. ولي اين هم جزو همان خصوصيات ژني است. هيجاني است كه به عقيدهام در آن يك راستي و درستي ميشود ديد. اگر رفتار اين آدم حساب شده و منطقي بود ديگر علي پروين نميشد. من يادم ميآيد با ايشان گل كوچك بازي ميكردم. وقتي ميخواستم بروم توي تيم ايشان ميگفت: «نه تو برو اون ور خوب دريبل ميزني.» در واليبال و پينگپونگ هم همينطور بود. از صبح تا شب ما در داووديه بوديم و بازي ميكرديم و سر همين بازيها دعوا هم ميكرديم. قشنگ بود، سر برد و باخت با هم كري داشتيم. هيجانهايي در ما بود كه طي ساليان هم نتوانستهايم از خودمان دورشان كنيم. الان آقاي پروين يك اعتبار بزرگ و يك اسم شناخته شده در كشور ايران را گذاشته وسط و پشت يك تيم ايستاده و بايد حرف براي گفتن داشته باشد، اگر شكست بخورد همه نگاهها به سمت آقاي پروين است و كس ديگري ديده نميشود. چنين رفتاري از چنين موقعيتي نشأت ميگيرد. من شايد تا فصل قبل اصلاً بازيهاي ليگ يك را نگاه نميكردم، اما حالا با اينكه تيم پرسپوليس هم هست نتايج استيل آذين را هم دنبال ميكنم. يك آدم آمده اينجا كه نصف نگاههاي پرسپوليسيها را با خودش به اينجا آورده. اين چيز كوچكي نيست. * ميگويند علي پروين يك شخصيت كاملاً سينمايي دارد. عدهاي ميگويند شبيه لمپنهاي فيلم فارسيهاست. عدهاي ديگر ميگويند شبيه گانگسترهاي فيلمهاي هاليوودي است و... نظر شما دراينباره چيست؟ آقاي پروين چشم من را دور ديد رفت يك فيلم بازي كرد. آقاي پروين اصلاً آدم آرتيستي است، نوع نگاهش، صحبت كردنش و... اما نگاه كه ميكنيد هيچ ورزشكاري در دنيا در سينما موفق نشد. حتي در ايران. آقاي حبيبي بودند، آقاي عزيز اصلي و... از پله كه بزرگتر نداريم، او هم نتوانست هم بازيگر نشد، كلي، شكيل اونيل نشد. چرا؟ چون نقش ورزشكار را بايد آرتيست بازي كند. بايد بازيگر بازي بكند. اين چيزي است كه هميشه به آقاي پروين گفتهام. هميشه دوست داشتم در كنار آقاي پروين فيلمي بازي كنم اما فرمولش پيدا نميشد. به همين خاطر هم فيلمي كه ايشان كار كردند فيلم ضعيفي شد و تماشاگر هم نداشت. مردم دوست ندارند قهرمان ميدانشان را روي پرده ببينند. شايد دوست داشته باشند يكي بيايد زندگي علي پروين را بازي بكند اما خودش را روي پرده نميخواهند. چون اين كار فن ميخواهد. عين خود بازي فوتبال. آقاي پروين همينطور كه نگاهش ميكني ذاتاً آرتيست است و جنس آرتيستي دارد، ولي بازيگر نيست. * علي پروين غير از همه اين چيزها چه چيزي داشت كه شد قهرمان زندگي شما. بالاخره اين جالب است كه يك آدم اسطوره يك آدم محبوب ديگر بشود مثل شما. شما اين قهرماني و استثنا بودن را از هيچ سوپرماركتي نميتواني بروي بخري. من يك كاراكتر جلوي شما دارم به اسم سعيد راد كه ميگويي خودش آدم شناخته شدهاي است و حالا فلاني هم اسطوره اوست. بگذار يك چيزي را صادقانه اينجا بگويم. ما در سينماي ايران يك نفر داشتيم كه محبوب بود؛ خدا بيامرز آقاي فردين. من معروف بودم اما هيچ وقت محبوب نبودم. هيچ ادعايي هم ندارم. من سر برزخيها كه با آقاي فردين كار ميكردم، از صبح ميرفتم سركار و همينطوري نگاهش ميكردم و لذت ميبردم. شايد باور نكنيد. آقاي فردين ميگفت: «سعيد كاش زودتر تو را ميشناختم كه چقدر شر و شوري كه زودتر با هم فيلم كار ميكرديم.» من با اينكه مخالف آن سيستم و سينما بودم اما فردين را دوست داشتم. فردين جذبههايي داشت كه هيچ بازيگري در آن دوره نداشت. آقاي پروين هم همين طور، يك چيزهايي داشت كه محبوبيت لياقتش ميشد. احتياجي نيست من از ايشان تعريف بكنم، ولي هست. شايد همه اينها از بي ادعايي اين شخص ميآمد. اين خيلي مهم است. چند وقت پيش يك فيلم از پرسپوليس دهه 60 در برنامه نود پخش شد كه خودش گواه همه چيز بود. مديريت را در آن فيلم ديديد؟ همه در رختكن تيم ساكت بودند. بايد يك چيز در خود آدم باشد كه اينقدر حرفش را بخوانند. الان بازيكن مربي را ميزند. آنجا نگاهها صادقانه بود، براي اينكه يك مرد جلويشان بود. شما نميدانيد آن موقع وقتي عليپروين پا به توپ ميشد و در زمين حركت ميكرد، هيجان را با خودش ميآورد. اما الان اين مسئله را خيلي كم داريم. چرا؟ چون آن موقع آن آدم بيادعا بود، اما الان بيشتر بازيكنها نمايش شده. * به نظرتان ميشود علي پروين را در يك جمله تعريف كرد؟ اين كار مشكل است. اين طور سؤالها را مشكل است براي بعضي از آدمها جواب داد. يكهو يك چيز ميگويي و بعداً پشيمان ميشوي كه كاش مثلاً فلان چيز را هم گفته بودم. با جمله نميشود علي پروين را تعريف كرد. آقاي علي پروين است. همه چيز در خودش هست. علي پروين است. * يعني ميشود گفت علي پروين، آقاي علي پروين است. بله. من فقط در مورد آقاي پروين بايد بگويم مواظبت كردن از قهرمانها بايد براي ما مهمتر از دوست داشتنشان باشد. نبايد طوري باشيم كه با يك بالا و پايين شدن يادمان برود اينها كه بودهاند و چطور روزي برايشان هورا ميكشيدهايم. خيليها در واديهاي مختلف آمدهاند و رفتهاند، در فوتبال هم همينطور. اما مهم اين است كه هنوز آقاي پروين، آقاي پروين است. منبع خبر : 40 چراغ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 881]