واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: خدا این محمدرضا گلزار را از سینمای ما نگیرد! (یادداشت نیما حسنی نسب به بهانه توفیق اجباری) اسم بامسمایی است «توفیق اجباری» برای آن ها که به سوپر استار بی رقیب این روزهای سینمای ایران دلبسته اند و دل شان می خواهد فیلمی ببینند که بی زوائد و حشویات و قصه ها و شخصیت های خیالی، درباره خودِ خودِ محمدرضا گلزار باشد و بس. این توفیق با تماشای فیلم لطیفی دست می دهد و آمار فروش فوق العاده آن هم دقیقاً به همین توفیقی برمی گردد که فیلم نصیب طرفداران ستاره خوش تیپ ایران می کند. تماشای او در بنز و بی ام و آخرین مدل، با لباس های جورواجور (رسمی، جین، ورزشی و خانگی)، سرک کشیدن به گوشه و کنار خانه واقعی او (که هوشمندانه به عنوان لوکیشن اصلی فیلم انتخاب شده) و دیدن دردسرهای ستاره بودن برای همه دوستدارانش فرصت مغتنمی است که از دستش نمی دهند. با این تفاصیل، «توفیق اجباری» را باید طرحی هوشمندانه دانست که درست سر به زنگاه هم اجرا شده و موفقیت مالی غیرعادی اش این زمان سنجی را تایید می کند. از این ها که بگذریم، فیلمنامه ای که در اختیار لطیفی بوده، چیزی از یک آیتم دوقسمتی یک سریال طنز نود شبی تلویزیون بیش تر نیست. با همان ایده های یک خطی، داستان و شخصیت هایی کلیشه ای و اتفاق هایی که انگیزه و دلایل روایی شان ابداً اهمیتی ندارد و منطق رخ دادن شان را جذابیت و تعلیق های دم دست و تکراری ایجاد می کند. شخصیت های درگیر قصه هم به همین اندازه بی دلیل می آیند و نقش شان را در مسیر روایت فیلم ایفا می کنند و می روند پی کارشان. هر جا نیاز به گره افکنی و اتفاق بود، موضوع هایی به سادگی «ترسیدن از سوسک» یا «روشن نشدن اجاق گاز» و «بلند بلند خواندن فصل عاشقانه یا خشنی از یک فیلمنامه» می تواند در فیلم استفاده شود. در عوض هر وقت هم لازم شد که این گره ها را باز کنیم، از ملاقات تصادفی و بی منطق دو طرف ماجرا جلوی سفارت، گفتن حرف های مهم و رمزی جلوی در خانه با صدای بلند، ورود بی دلیل به خانه و ... کمک گرفته می شود. می بینید که فیلمسازی این روزها چه ساده شده؟ بی خود نگران قصه و شخصیت پردازی و بداعت و خلاقیت و و و هستید؛ خدا این محمدرضای گلزار را از سینمای ما نگیرد! ... و اما گلزار: جسارتاً او را مهم ترین چهره فعلی سینمای ایران می دانم. کسی که چند سالی است اقتصاد نحیف و لاجون سینما را یک تنه از ورشکستگی محض نجات داده است. نقشی که دهه پیش برعهده هدیه تهرانی بود و این روزها در سکوت کاری و تغییر مسیر حرفه ای او برعهده گلزار است. وجود مغتنم او برای تهیه کننده های ایرانی منشا خیر و برکت و برای دست اندرکاران سینما موجب ادامه کار شده است. سینمادارها برای اکران فیلم هایش سر و دست می شکنند تا با سهم فروش بلیتش بدهی و حقوق عقب افتاده کارگر و قبوض را بپردازند و قاچاقچیان نامحترم سی دی و عکس و پوستر هم روی هر فیلم جدید و قدیمش سرمایه گذاری می کنند، مطبوعات و رسانه ها هم (از نشریه زرد شهرستانی تا رسانه ملی و شب شیشه ای) با حضور و وجودش و با راست و دروغ زندگی و رفتارش برای خودشان مخاطب دست و پا می کنند. همین سایت «سینمای ما» - که شنیده ام گلزار باهاش میانه خوبی ندارد – در مقابل هر خبر و جمله ای درباره او مورد هجوم سیل کامنت ها و اظهارات طرفداران و گاهی مخالفانش قرار می گیرد و خواندن این اظهار نظرها می تواند وضعیت و میزان محبوبیت و تاثیر این پدیده سینمایی دهه 1380 به شکل جامعه آماری دقیق و قابل استنادی مشخص کند. حالا در این شرایط، حرف حساب منتقدان چیست؟ البته از جامعه منتقدان وکالت ندارم، ولی شخصاً که می توانم درباره بازیگر سینمای ایران بنویسم؟ حتی با این فرض قابل حدس که کامنت های این نوشته چه حال و روزی پیدا خواهد کرد! بعد از تماشای «آتش بس» و «توفیق اجباری» دیگر به این قطعیت رسیده ام که گلزار استعداد کمدی خوبی دارد. استعدادی که خودش را در واکنش های بامزه و شکل جذاب خندیدن یا جا خوردنش ار اتفاق های داستان خودش را نشان می دهد و روی هم رفته تماشایی است. مشکل لحن و بیانش هم در این شکل از بازیگری به حداقل می رسد و در مجموع، بهترین مدل حضورش روی پرده تا امروز است. گلزار از جمله بازیگرانی است که خیلی به حضور بازیگر مقابلش متکی است و معمولاً کیفیت کارش را تا حد زیادی تحت الشعاع قرار می دهد. مثلاً بازی متین او در «بوتیک» ساخته حمید نعمت الله (کجاست پس این نعمت الله؟) خیلی به اجرای گلشیفته فراهانی ربط داشت و از آن انرزی و کیفیت می گرفت. او ذاتاً بازیگر ری اکشن است و همین باعث می شود که کار طرف مقابل روی بهتر شدن و ارتقای کار او موثر باشد. راه دور نرویم؛ همین «توفیق اجباری» مگر عمده شوخی هایش را براساس حضور عالی و بامزه رضا عطاران بنا نکرده است؟ این حضور خنده دار به گلزار هم امکان خوبی می دهد تا با واکنش هایش در برابر عطاران به شیرینی این لحظه ها اضافه کند. بحث را جمع کنم؛ تاثیر بازیگر مقابل را در کار گلزار می توانید به عینه در نوع بازی و تاثیر او روی پرده در مقابل رضا عطاران و در نقطه مقابلش، باران کوثری ببینید و از مقایسه این دوتا به نتایج جالبی برسید. باز هم تاکید می کنم (احتیاط شرط عقل است) که خدا این گلزار را از سینمای ما نگیرد. باقی حرف ها بماند برای بعد...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 696]