تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس به نيازمند كمك مالى كند و با مردم منصفانه رفتار نمايد چنين كسى مؤمن حقيقى اس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846502609




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت‌وگو با ترانه عليدوستي؛ بازيگر فيلم «كنعان»


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: گفت‌وگو با ترانه عليدوستي؛ بازيگر فيلم «كنعان» «قرار نيست تكليف شما با خودتان روشن شود» سينماي ما- گيسو فغفوري - جواد ماهزاده: جذابيت‌هاي فيلمي چون ، بازي و نقش متفاوت ترانه عليدوستي نسبت به ساير آثارش، پرسش‌ها و ابهام‌هاي ذاتي كنعان و به‌ويژه مواردي كه به‌زعم ما جاي انتقاد دارد و به نظر بازيگر اول فيلم جزئي از فيلم به شمار مي‌آيد، باعث مي‌شود گفت‌وگو با ترانه عليدوستي غيرقابل پيش‌بيني جلو برود و در خيلي از مقاطع از بحث درباره بازيگري فيلم به قصه‌گويي و پرداخت ساختاري آن برسد. برخورد او با كنعان مشابه رفتاري است كه شخصيت مينا تا پيش از فصل در فيلم از خود بروز مي‌دهد. به اين فيلم اعتقاد دارد و مي‌گويد با لحظه لحظه آن زندگي كرده است. نقدهاي ما بر اين زندگي و پاسخ‌هاي ترانه عليدوستي مي‌تواند داستان فيلم و نگاه يك بازيگر را به آنچه آفريده براي خوانندگان روشن كند. ‌ >>>>>>>>>>>>>>> >>>>>>>>>>>>>>> ظاهرا فيلم كنعان بر اساس يك داستان كوتاه خارجي ساخته شده كه شما به ماني حقيقي پيشنهاد كرده‌ايد. راجع به قصه صحبت مي‌كنيد؟ اين‌طور نيست. ماني حقيقي از هفت سال پيش ‌روي اين قصه كار مي‌كرد و بعد با اصغر فرهادي روي آن بيشتر كار كردند تا به كنعان فعلي رسيدند. ايده اصلي از داستاني به نام نوشته آليس مونرو مي‌آيد كه آقاي حقيقي قبل از دو فيلمي كه ساختند قصد ساختش را داشتند. در اين ميان من كه بعد از با ماني حقيقي آشنا شده بودم، فيلمنامه كنعان را خواندم. خودم هم به حقيقي گفتم كه خيلي دوست دارم نقش مينا را بازي كنم. داستان مونرو را هم مطالعه كردم و اين مساله موجب شد داستان‌هاي ديگر او را هم بخوانم و تصميم بگيرم چند تا از قصه‌هايي را كه بيشتر دوست‌شان دارم ترجمه و چاپ كنم. كتاب هم اينك مراحل نشر را مي‌گذراند. ‌ تغييراتي در نقش ايجاد شد كه بر اساس پيشنهاد شما بوده باشد؟ نه آن‌قدر. ضمنا در ابتداي كار شك داشتند كه نقش را به من بدهند. من هم معتقد بودم اگر كارگردان فكر مي‌كند پيشنهادم جواب نمي‌دهد بحث منتفي است. تست گريم داديم، كمي از روي متن خوانديم و پيش رفتيم و ناگهان ماني حقيقي متقاعد شد كه حتما من آن نقش را بازي كنم و اتفاقا در اين موقع بيشتر از خود من به اين باور رسيده بود. اينكه حقيقي خودش به اين نتيجه رسيد برايم خيلي ارزش داشت. ‌ جذابيت متن برايتان مهم بود يا اينكه قرار بود در نقشي بزرگ‌تر از سن خودتان ظاهر شويد؟ مسلما جذابيت متن بود، چراكه بازي كردن در نقشي بزرگ‌تر يا كوچك‌تر نه در سينماي جهان و نه در سينماي ما اتفاق عجيبي نيست. در نتيجه براي بازيگرش انگيزه هم نمي‌تواند باشد. فكر مي‌كنم بيخود به اين مساله پرداخته شده و خودمان هم شايد مقصريم كه اين نكته اين قدر چشمگير به نظر مي‌آيد. من 25 سالم است و نقش ميناي 35 ساله را بازي مي‌كنم. زن 35 ساله چهره شكسته‌اي ندارد و فقط كمي پخته‌تر و جا افتاده‌تر است. متاسفانه اين مساله به سابقه ذهني تماشاگر برمي‌گردد. هم‌سن‌وسال‌هاي من مسن‌تر يا جوان‌تر از سن‌شان را بازي مي‌كنند ولي اين مساله در مورد من به خاطر فيلم اولم يا شايد كم كار كردنم اين قدر به چشم مي‌آيد. گويي وقتي ميان فيلم‌هايت فاصله بيفتد و مدت‌ها تو را در همان نقش قبلي در حافظه داشته باشند، پذيرش اين نقش جديد براي تماشاگر كمي سخت مي‌شود. ‌ چرا نقش روحي در چهارشنبه‌سوري در ذهن تماشاگر ننشسته بود و شما را هنوز مي‌ديدند؟ نه اينكه ننشسته بود، اما ترانه براي خودش ابرقهرماني بود. چهارشنبه‌سوري فيلمي است كه هر كس آن را دوست دارد، همه شخصيت‌ها را به يك اندازه دوست دارد و اصولا‌ درام اصلي قصه براي اتفاق نمي‌افتد. حتي اگر فيلم به تاثير اين درام روي نگرش او بپردازد. شما در اگرچه سيماي يك قهرمان را در فيلمي متعهد با پايان به ظاهر خوش داريد ولي فيلم مايه‌هاي تلخ و تراژيك دارد. ترانه در آن فيلم شخصيتي رنج كشيده دارد. شخصيت شما در هم در قالب جبر اجتماعي است كه پاياني تلخ و عشقي سركوب شده برايش رقم مي‌خورد. در كنعان نقش مينا عملگرا و اكتيو است و براي رسيدن به خواسته‌اش پافشاري مي‌كند ولي وقتي چاره‌اي نمي‌يابد و مجبور است برگردد، مي‌شود يك ضدقهرمان؛ يعني قادر به تغيير شرايط نيست و به وضعيت محافظه‌كارانه تن مي‌دهد. پس اينجا هم شخصيت سينمايي شما قهرمان نيست. ترانه عليدوستي با اين نقش‌ها مثل بازيگراني چون هديه تهراني، مهناز افشار، مهتاب كرامتي و. . . كه سيمايي قهرمانانه از خود به جا گذاشته‌اند نمي‌تواند يك قهرمان به مفهوم كلا‌سيك شود. ‌ فكر مي‌كنم ما در كنار هر بحثي كه درباره كاراكترها و قصه‌ها مي‌كنيم، يك ايراد چه در نقد فيلم و چه در خود قصه داريم و آن اين است كه هميشه دوست داريم براي بازيگران خود شمايل بسازيم. شما چرا دوست داريد يك بازيگر برايتان نماينده يك مانيفست، تيپ فكري يا طبقه اجتماعي باشد؟ روحيه ايراني هميشه دوست دارد نمادپردازي كند. فيلم‌ها و داستان‌هايي را دوست داريم كه به نظرمان سمبليك بيايند. اين وسط شروع كرده‌ايم به نماد ساختن حتي از بازيگرها بنابراين همه چيز بر اساس همين شاخص تحليل مي‌شود. نقد بازيگري مقايسه شمايل‌ها شده و مي‌گوييم هديه تهراني؛ يعني زن قوي، سرد، شكست‌ناپذير و ترانه عليدوستي يعني جوان، معصوم، مظلوم. ‌ من هم نمي‌خواهم اين شكل نقد يا نگاه را تعميم دهم يا بگويم انتخاب‌هاي شما اشتباه بوده است. مي‌گويم اين روند در سينماي ما به ستاره ختم نمي‌شود يا فرمولي نيست كه در شرايطي كه شما هم آن را توصيف كرديد به يك بازيگر ستاره قهرمان ختم شود. ‌ يك بازيگر ستاره قهرمان باز هم مي‌شود همان شمايل‌سازي! باز هم مي‌شود نقش تعيين كردن. ستاره تعريف ديگري دارد و اين تئوري درست نيست. خيلي وقت‌ها موج‌هاي اجتماعي است كه ستاره‌ها و نحوه حضورشان را تعيين مي‌كند. هديه تهراني در چهارشنبه‌سوري يك اتفاق بزرگ بود، پس اين معادلا‌ت مي‌تواند به هم بريزد. پرويز پرستويي، نيكي كريمي، افسانه بايگان و. . . ستاره‌هاي دوران‌هاي مختلف هستند اما هيچ‌كدام سير واحدي را طي نكرده‌اند. ‌ چه ويژگي‌هايي باعث مي‌شود شخصيت‌هايي مثل‌هامون، سارا، پري، حاج كاظم و نظاير اينها در سينماي ما ماندگار شوند؟ نمونه‌اش خود ترانه پرنيان در شما بعد از اين نقش در فيلم‌هاي شهر زيبا و چهارشنبه‌سوري و كنعان قابليت‌هاي تازه‌اي از خود بروز داديد و نقش‌هايي را ايفا كرديد كه متفاوت و قابل توجه بودند ولي همان طور كه شما هم تاييد مي‌كنيد هنوز شما را در قواره همان ترانه مي‌شناسند و به قول خودتان بازيگر نقش‌هاي معصوم مظلوم. ‌ هر بازيگري نقش يا نقش‌هايي در كارنامه دارد كه محبوب‌تر از بقيه مي‌شود. مردم با كاستي‌هايي در آرمان‌گرايي، قهرمان كردن و اميد داشتن مواجهند و به همين دليل شخصيت‌هاي آرمان‌گرا را دوست دارند. اما معني آن اين نيست كه ارزش‌گذاريشان هميشه يك شكل به خود مي‌گيرد. همين مردم تكرار آن شمايل را از محبوب‌ترين بازيگرشان نمي‌پذيرند. چون دوست دارند بتوانيد غافلگيرشان كنيد. ‌ آدم‌هاي فيلم كنعان از جنس آدم‌هاي نسل ما هستند؛ نسلي كه 30 و اندي ساله است. در جامعه ما اين سن آدم‌ها فراوان هستند و به‌طور حتم با اين نقش‌ها احساس نزديكي مي‌كنند. ‌ افراد زيادي در اين سن و سال حرف شما را به من زده و گفته‌اند كه فيلم كنعان مثل زندگي ما است. مي‌توان گفت بيشتر افرادي از طبقه متوسط، با ميزان تحصيلا‌ت استاندارد و تمايل به روشنفكري. قبلا‌ در فيلم‌هايمان به دغدغه‌هاي عيني زنان مثل معيشت، معضلا‌ت قانون، تبعيض‌ها و... پرداخته مي‌شد اما كنعان نگاه متمركز‌تر و خاص‌تري دارد. ‌ اين نگاه مدرن و واقع‌گرا به زن شهرنشين طبقه متوسط با تصويري كه مثلا‌ مهرجويي و بيضايي در گذشته از زن ارائه مي‌دهد متفاوت است، به خصوص زنان بيضايي كه شمايلي اسطوره‌وار از زن مي‌سازند. چه اتفاقي مي‌افتد كه نگاه خاكستري امثال ماني حقيقي و اصغر فرهادي پا مي‌گيرد؟ البته مهرجويي را جزو اين دسته كه نگاهي اسطوره‌اي به زن دارند نمي‌دانم. اتفاقا همين تصوير خاكستري و مبتني بر فرديت زن ايراني به عقيده من از آثار مهرجويي شروع مي‌شود. در عين حال كساني مثل اصغر فرهادي، ماني حقيقي، پرويز شهبازي، حميد نعمت‌الله و... ادامه منطقي همان نگاهي هستند كه از مهرجويي شروع شد. اين كارگردانان جوان نمونه‌هاي امروزي همان جريان‌ هستند. البته امروزه بالطبع اين نگاه هم با اجرايي امروزي صورت مي‌گيرد. مثلا‌ فيلم كه مهرجويي در آن همان نگاهي را دارد كه در سارا و ‌هامون داشت، به نظر من اين همان نگاه است ولي براي فهم من و نسل من زبانش تغيير مي‌كند. ‌ برگرديم به كنعان. فضا و داستان اين فيلم چقدر به اصل داستان آليس مونرو پايبند است؟ هم كنعان و هم داستان اصلي مونرو، قصه‌اي نيست كه اجتماع دوروبر در آن خيلي دخيل باشد. داستان مونرو نيز مثل اين فيلم بين چهار نفر اتفاق مي‌افتد با اين تفاوت كه در داستان، اصلا‌ بحث طلا‌ق مطرح نيست، سن زن كمتر است و ... فضا و روابط آن داستان در كنعان مورد استفاده قرار گرفته ولي اصلا‌ نمي‌توان گفت كنعان عين همان داستان است. بخش مربوط به تصادف با گاو هم در داستان وجود ندارد ولي فصل نذر كردن در كتاب هست. ‌ در قصه مونرو هم شخصيت زن مثل مينا بدون پيشينه خرافي و اعتقادي سراغ نذر مي‌رود؟ بله و جذابيت آن هم در همين است. شخصيتي كه به نذر و نياز باور داشته باشد اصلا‌ با انجام چنين كاري، اقدام خاصي صورت نداده است. شما خودتان اين صحنه را باور مي‌كنيد؟ يعني فكر مي‌كرديد كه چنين اتفاقي بايد و مي‌تواند براي مينا بيفتد؟ ما خودمان در زندگي اين مسائل را داريم. به خرافاتي بودن يا نبودن ما هم ربطي ندارد. ممكن است شما در يك وضعيت گيج‌كننده ناگهان لا‌ي كتابي را باز كنيد تا ببينيد برايتان چه مي‌آيد. ‌ ولي به نظر من مخاطب كنعان فكر مي‌كند كه همه گره‌ها و شخصيت‌ها يكباره واگذاشته مي‌شود و تنها فرجام رابطه مرتضي و مينا مهم نشان داده مي‌شود. فيلم طوري پايان مي‌يابد كه انگار سهل‌ترين روش را براي تمام شدن اختيار كرده است. پايان كار قطعا باز است ولي مخاطب چون گره‌هاي مناسبات ميان آدم‌ها را فراموش‌شده مي‌بيند، آن را ساده و اتفاقي تلقي مي‌كند. ‌ از خيلي از فيلم‌ها اين سادگي را مي‌پذيريم. اگر كنعان فيلم خيلي ساكت و ساكن و كم ديالوگي بود شما اين را از مينا مي‌پذيرفتيد. چرا ما بايد فيلم‌ها را دسته‌بندي كنيم؟ كنعان فيلمي گنگ و مبهم است و شايد به راحتي در زمره فيلم‌هاي به‌اصطلا‌ح بدنه هم نگنجد. اما تمهيدات زيادي هم به‌كار رفته تا از آن دور نباشد. فيلم ادبيات خودش را دارد. شايد همان قدر كه تا آن لحظه از فيلم توضيح شنيده بوديد باز هم توضيح مي‌خواستيد. شايد دوست داشتيد در كارگرداني به فصل نذر كردن اهميت ديگري داده شود كه وادارتان كند آن را جدي بگيريد. اما كنعان فيلمي نيست كه كسي را وادار به چيزي بكند. ‌ چرا انتظار ما برآورده نمي‌شود و فكر مي‌كنيم گسستي در فيلم رخ مي‌دهد؟ شايد براي اينكه داريد دسته‌بندي مي‌كنيد. ‌ كنعان ما را به اينجا مي‌كشاند. ما با شخصيت‌ها، حوادث، روابط و گره‌ها پيش مي‌آييم و يكدفعه با اتفاقي مواجه مي‌شويم كه فضاي قبلي را فرو مي‌ريزد. ‌ شما يا با داستان نذر مشكل داريد يا با پرداخت آن. اگر نذر را نمي‌پذيريد بايد از آليس مونرو سوال كنيد. تمام لطف اين قصه به خاطر رسيدن به لحظه نذر است. حال اگر قصه گفتن ما با دست‌انداز مواجه است؛ يعني مساله‌تان پرداخت است و نه مضمون وگرنه بايد بگوييد اين مساله نذر سليقه من نيست و با آن مشكل دارم. ‌ با اين پايان‌بندي، علي و آذر گم مي‌شوند. اين فيلم فقط داستان مينا و مرتضي نيست و علي نقش تاثيرگذاري در سرنوشت و گذشته آنها دارد ولي وقتي ماجرا به اين شكل حل مي‌شود - اگرچه هنوز هيچ‌چيز تمام نشده و محل حدس و گمان براي مخاطب باز است - برخورد مخاطب با فيلم يك برخورد فيلمفارسي‌گونه مي‌شود. ما در چهارشنبه‌سوري با فرمولي مشابه كنعان مواجهيم. در آنجا هم زوجي داريم كه با هم اختلا‌ف دارند، شخصيت روحي وارد مي‌شود و مثل آذر در كنعان، گره‌هايي با خودش مي‌آورد و داستان را به جلو هل مي‌دهد، زن آرايشگر را هم در چهارشنبه‌سوري داريم كه مثل علي رضوان در فيلم كنعان در سرنوشت آدم‌ها تاثيرگذار است. در چهارشنبه‌سوري همه موازي با هم پيش مي‌روند و باز هم در پاياني باز، احتمال وقوع اتفاق‌هايي در قصه زندگي آدم‌ها برجا مي‌ماند. با اين حال تكليف آدم‌ها مشخص مي‌شود. ‌ فيلم چهارشنبه‌سوري تكليفش با شما روشن‌تر است چون گرفتاري در آنجا مساله خيانت است كه به راحتي براي هر تفكري ملموس است. روابط در آنجا كاملا‌ تعريف شده است و مي‌توانيد با قراردادهايي كه جامعه با شما مي‌گذارد جلو برويد. كنعان داستان زني است كه دليل جدا شدنش از همسرش را تا دقيقه 60 نمي‌گويد و بعد هم كه مي‌گويد انگار حرف‌هايش را نزده و كلي‌گويي مي‌كند. كنعان قرار نيست تكليف شما را به راحتي روشن كند چون قرارداد‌هاي خودش را با شما در ميان مي‌گذارد نه تعاريف از پيش‌تعيين شده را. زن مي‌گويد من فلا‌ن چيز را مي‌خواهم و اين همان فرديتش است. قرار نيست همه با او موافق باشيم اما آيا دليل كافي داريم به كسي بگوييم فرديت خود را كنار بگذار و به نفع عرف يا اخلا‌ق رفتار كن؟ پس چرا در آخر اين‌طور رفتار مي‌كند؟ او كه اين قدر جنگيده چرا برمي‌گردد؟ ‌ نكته غم‌انگيز ماجرا در همين است كه اين همه مي‌جنگد و نمي‌تواند؛ درام همين است. ‌ حتي بچه‌اي كه در شكم اوست باعث نمي‌شود بماند. البته ظاهرا در فيلم معلوم نيست بچه مال كيست. ‌ البته كه معلوم است. چطور ممكن است به چنين چيزي شك كنيد؟ ما مينا و علي را در تنهايي‌شان مي‌بينيم. جنس رابطه‌شان معلوم است. شوهر مينا براي حفظ زندگيش فقط مي‌تواند سراغ علي برود. چرا مي‌خواهيم همه چيز را براي خود ساده كنيم و مهرباني هر زن و مردي را با هم نشانه رابطه نامشروع يا تمايل‌شان به آن بدانيم؟ اين باز هم برخورد كردن با فيلمي مثل كنعان، با قرارداد‌هاي فيلمي مثل چهارشنبه‌سوري است. در عين حال در سينمايمان به خيانت و مثلث و مربع عادت كرده‌ايم. ‌ به مخاطب اجازه بدهيد كه اين فكر را هم بكند. چون كدهايي در اين باره مي‌دهيد. ‌ علي تنها آدمي در كنعان است كه مينا و رفتارش و تنهايي‌اش را مي‌فهمد. او را همان‌طور كه هست مي‌پذيرد. تنها دوست حقيقي اوست كه از او توقع تغيير دادن خودش را ندارد. كتمان نمي‌كنم كه اين فضا در فيلم وجود دارد كه علي خيلي به مينا علا‌قه‌مند است و مينا هم همين طور. آن دو هم‌دانشگاهي بوده‌اند و مرتضي استاد آنها بوده. به هر حال يك صميميت و پيوستگي عاطفي سال‌هاي سال ميان آنهاست و علي تنها كسي است كه مينا قبولش دارد. چون او تنها كسي است كه با همه مشكلا‌تي كه داشته تغيير نكرده و همان علي سابق باقي مانده؛ در حالي كه مرتضي كه استادش بوده و مي‌توانسته با پيشه معماري و خصايص روشنفكري‌اش، بلندپروازي‌هاي مينا را ارضا كند تبديل به برج‌سازي شده كه پول مردم را مي‌خورد و تصويرش براي زن فرو مي‌ريزد. وقتي مينا همسر مرتضي شد حتما شوهرش را بزرگ‌تر از اين حرف‌ها مي‌ديد. ‌ چه مي‌شود كه مينا اين را مي‌فهمد؟ آيا وضعيت خواهرش دليلي كافي براي بازگشت اوست يا دل مينا براي مرتضي مي‌سوزد و برمي‌گردد؟ ما 10 سال از زندگي او را نديده‌ايم و فيلم از جايي شروع مي‌شود كه مينا فهميده است. مي‌گوييد اين پايان به آنچه تا آنجا رخ داده نمي‌چسبد. حالا‌ من مي‌خواهم بگويم شما به تمام احتمالا‌ت و دليل‌هاي برگشتن مينا فكر كرده‌ايد. فيلم اينها را به شما نشان نمي‌دهد ولي آنها را حدس زده‌ايد، يعني فيلم كار خود را كرده. به جاي فلا‌ش‌بك زدن و نريشن گذاشتن شما را با فضايي وهم‌آلود مواجه مي‌كند تا نگراني گنگ مينا را شما هم حس كنيد. فيلم فقط به ما نشانه مي‌دهد. نذر هم نشانه‌اي است كه در فيلم آمده ولي مي‌توانيم آن را به عنوان نشانه نپذيريم و مثل يك برچسب، تصادف يا نتيجه‌گيري ساده فرض كنيم. اصلا‌ خيلي‌ها فكر كردند اين نذر وارد ماجرا شده تا فيلم مجوز بگيرد. ‌ متاسفانه آنقدر فيلم‌هاي رياكارانه داشته‌ايم كه خيلي‌ها اين فكر را كردند. همه‌شان مي‌توانند خود داستان آليس مونرو را بخوانند تا اين شبهه برطرف شود. ‌ و اينكه انگار فيلم خواسته مخاطب را به خاطر همان سينماي بدنه‌اي كه گفتيد با يك پايان‌بندي اينچنيني راضي كند. بحث من اين است كه اين اتفاق يا تصادف آخر فيلم، دستي به مدرن بودن قصه نمي‌زند. كنعان به لحاظ همه ابهام‌ها و نشانه‌گذاري‌ها و قطعيت‌گريزي‌هايش از آثار معمول فاصله مي‌گيرد و مخاطب را به مشاركت وامي‌دارد. ولي اين انتها به لحاظ ساختاري پاياني سنتي به شمار مي‌رود. انگار از فيلمي مبهم انتظار نمي‌رفت سهل‌ترين راه را انتخاب كند. وقتي مي‌گوييم چهارشنبه‌سوري لنگ نمي‌زند به خاطر اين است كه آن هم تصويري از فرديت امروزي و سرنوشت ما رقم مي‌زند ولي در كنعان با وجودي كه در همين سير پيش مي‌رويم در آخر به اين نتيجه مي‌رسيم كه كليد در اختيار سنت است. ‌ اتفاقا به نظر من ابهامش در همين سهل بودنش است. در برخورد انساني و ساده‌اش با مساله‌اي خود شخصيت‌ها پيچيده‌اش كرده‌اند. شما با تمام اين پرسش‌ها در فيلمي مثل‌هامون هم روبه‌رو هستيد. فيلمي مدرن راجع به يك فوق روشنفكر آن روزگار كه با سنت‌هاي كهنه زندگي در ارتباط است. در كنعان با مينايي روبه‌روييم كه تا روز آخر مي‌جنگد و تصميم مي‌گيرد از مرتضي جدا شود و بچه اش را بيندازد و از اين زندگي تنفرآور جدا شود اما در پايان تسليم مي‌شود كه بماند. او خواسته‌هايش را ناديده مي‌گيرد و سرآخر نمايي در فيلم هست كه خواهر و شوهر و علي را كنار هم و مينا را تك‌افتاده نشان مي‌دهد. آنها چيزي را كه از زندگي مي‌خواستند هنوز دارند و پاي آنچه مي‌خواهند ايستاده‌اند و تنها كسي كه آن را از دست مي‌دهد خود مينا است. در پايان براي همه درهاي جديد باز شده، همه عين آن چيزي بودند كه از مينا نمي‌پذيرفتند؛ دنبال آنچه مي‌خواهند و به هر قيمت. ولي مينا درها را به روي خودش مي‌بندد. او خودش را فدا مي‌كند تا ديگران پاي فرديت‌شان بايستند. اين قراري است كه او در نذر با خودش مي‌گذارد. ‌ چرا علي رضوان در فيلم پررنگ‌تر نمي‌شود؟ نمي‌دانم. علي براي من مثل نسيم خنكي است كه هر از گاهي به دنياي پرتنش كنعان مي‌وزد. ‌ علي صاحب فرديتي مثل مينا نيست. قبول داريد كمي تيپ از كار درآمده؟ نه قبول ندارم. ‌ كدام سكانس فيلم را بيشتر دوست داريد؟ من با تك‌تك پلا‌ن‌هاي كنعان زندگي كردم. سكانس مينا و علي را كه در آشپزخانه با هم حرف مي‌زنند، سكانس مينا و آذر كه تازه رسيده و سكانس راه شمال كه مرتضي و مينا حرف‌هايشان را با هم مي‌زنند خيلي دوست دارم. ‌ كنعان خيلي فيلم شيك و تميزي است. فكر مي‌كنيد مخاطب فيلم بيشتر چه كساني هستند؟ بله. قرار بود چيدمان فيلم متناسب با لحن آن شسته رفته و به اصطلا‌ح فيلمساز باوقار باشد. نمي‌خواستيم ابزار باورپذيري داستان، شلختگي حركات و بازي‌ها و حتي حركات دوربين باشد. در طراحي صحنه هم اين رعايت شده و حتي تا حدي مخالف روند رايج عمل شده كه درد مردم طبقه مرفه‌تر جامعه به اندازه كافي ارزش جدي گرفتن ندارد. به نظرم بايد كمي ذهن مخاطب را تربيت كنيم تا مسائلي غيرمادي (جدا از چيزي مثل مذهب) را هم به عنوان مساله و دغدغه بپذيرد و جدي بگيرد. خيلي غيرانساني و غيرامروزي است اگر ارتباط برقرار كردن با درد آدم‌ها برايمان سخت باشد، صرفا چون خانه‌شان مدرن و زيباست و از لحاظ اقتصادي در اقليت هستند. اينكه ما مي‌گوييم پايان‌بندي فيلم اتفاقي و سنتي ديده مي‌شود به دليل همين نگاه مخاطب است؛ مخاطبي كه به قول شما براي ديدن آنچه در فيلم مستتر مانده تربيت نشده و همه چيز را شسته و رفته مي‌خواهد. ‌ اين نمي‌تواند باعث شود ما كنعان را اين جوري كه هست نسازيم. كنعان بايد همين‌طور ساخته شود و فيلم‌هاي ديگر هم به همين شكل توليد شود تا ذهن مخاطب پرورش يابد. ‌ شما خيلي اين فيلم را دوست داريد و مشخص است كه عميقا به آن اعتقاد داريد. ‌ مي‌توانم بگويم از پلا‌ن به پلا‌ن بازي كردن در كنعان واقعا لذت بردم. طوري كه براي هر لحظه‌اش پيشنهادي در دلم داشتم. خودم را خيلي نزديك به آدم‌هاي آن احساس مي‌كردم. ماني حقيقي و بازيگران هم خيلي به اين فضا كمك كردند. مهم اين بود كه قبل از اينكه كنعان مرا بخواهد، خودم فيلم را انتخاب كرده بودم و توانسته بودم كاري را كه دلم مي‌خواست بكنم و اين لذت مرا دوچندان مي‌كرد. تا جايي كه مي‌توانستم براي نقش مايه بگذارم گذاشتم. احساس مي‌كنم اين كار را در مورد مينا بيشتر از هميشه انجام داده‌ام و نتيجه‌اي را هم كه گرفته‌ام با بقيه فيلم‌هايم فرق مي‌كند. ‌ از آقاي حقيقي پرسيديد كه چرا نسبت به حضور شما متقاعد شد؟ بله. در مقطعي معتقد بودند براي مخاطب حق دادن به من سخت نيست. حالا‌ نمي‌دانم اين چقدر درست است. در نتيجه گفتند براي مينا كه ممكن است در نظر اول سمپاتيك نباشد، خوب است با انتخاب بازيگر اين ويژگي را تعديل كنيم. ضمن اينكه روي بازي‌ام حساب مي‌كردند. ‌ پس از شخصيت ترانه عليدوستي هم استفاده كردند. ‌ انتخاب خيلي مهم است. امين تارخ به ما مي‌گفت بازيگر مثل الك است كه نقش از او رد مي‌شود و چيزهايي از آن مي‌ماند. هيچ وقت پيش نيامد كه از من كاري را خواسته باشند. من اتود كار را مي‌زدم و اكثر مواقع با آن موافق بودند. حقيقي نگاه تيزبيني روي بازيگر دارد و به همراه فرهادي از كارگرداناني است كه جزئي‌ترين تفاوت‌هاي بازي را در دو برداشت از يك پلا‌ن مي‌فهمد. من و كارگردان هر دو يك تعريف از نقش داشتيم و اين موضوع خيلي به من كمك مي‌كرد. به خصوص كه ماني حقيقي به فيلمسازي به چشم يك كار تيمي نگاه مي‌كند و بعضا از گروه پيشنهاد هم مي‌خواهد و نظر ديگران را خوب گوش مي‌كند. ‌ به نظرتان چرا بازي محمدرضا فروتن در نقشي مسن‌تر از خودش پذيرفته‌تر از بازي ترانه عليدوستي در سني بالا‌تر است؟ به دو دليل: يكي اينكه ايشان به عقيده من مرتضي را عالي بازي كرده‌اند و ديگر اينكه چون اولين حضور ايشان در فيلمي به نام نبوده است. به همين سادگي. هنوز سر صحنه فيلم‌هايم همه بازيگران يكديگر را با اسم نقش‌هايشان صدا مي‌زنند ولي به من مي‌گويند ترانه. چيز بدي هم نيست و اتفاقا شيرين است. شايد كم‌كاري شما باعث شده هنوز زير سايه ترانه باشيد. ‌ به هر حال از ميان پيشنهادهايي كه به من شده، فيلم‌هايي را كه دوست داشته‌ام بازي كرده‌ام. امسال پيشنهادها بهتر و بيشتر بوده و طبيعتا پركارتر شده‌ام. ‌ قائل به كار كردن با يك گروه خاص هستيد؟ مثل زوج حقيقي و فرهادي. ‌ من موافق كار تيمي هستم. كار كردن در يك گروه شما را بعد از چند فيلم به زباني مشترك مي‌رساند، فضايي خلا‌قانه در اختيارتان مي‌گذارد و مي‌دانيد كه هيچيك از اعضاي گروه نمي‌خواهند تجربه‌هاي قبلي را تكرار كنند و قصد دارند نوآوري داشته باشند. تا اينجا هم فكر مي‌كنم كارهايي كه با حقيقي و فرهادي انجام داده‌ام اگر با غير از ما انجام مي‌شد به اين خوبي از كار درنمي‌آمد. ‌ سينمايي كه ماني حقيقي و اصغر فرهادي دارند در ميان فيلم‌هاي اجتماعي ما آثاري نومتفاوت محسوب مي‌شود. ‌ البته با تمام احترامي كه براي هر دو اين فيلمسازان قائلم بايد بگويم هنوز نمي‌شود چيزي را به عنوان سينماي اصغر فرهادي يا ماني حقيقي تعريف كرد؛ به اين دليل كه هر دو هنوز فيلم‌هاي كمي در كارنامه دارند و تا به حال در هر فيلم‌شان دست به تجربه جديدي زده‌اند. فرق آنها اين است كه اصغر فرهادي سعي مي‌كند هر چيزي كه به نظر حشو و زوائد مي‌آيد را دور بريزد و تنها واقعيت عريان باقي بماند ولي حقيقي به درام و رنگ و لعاب قصه اعتقاد دارد. براي هر دوي اينها چالش خيلي مهم است و دوست دارند هر بار سنگ بزرگتري را بردارند و مخاطب با اين پرسش سراغ فيلم‌شان برود كه ببيند از پس كار متفاوت‌شان برآمده‌اند يا خير. تمايل دارند خودشان را در وضعيت سختي بيندازند و از پس آن بربيايند. ‌ چه ويژگي‌هايي در فيلمنامه‌هاي پيشنهادي به شما وجود داشته كه آنها را انتخاب كرده‌ايد؟ اول از همه بايد فيلمنامه را دوست داشته باشم و جذب آن بشوم بدون اينكه بخواهم خيلي حرفه‌اي به آن نگاه كنم. اولويت اول داستان فيلم است و بعد خود نقش. نقشي كه به دلم بنشيند. ‌ تا حالا‌ شده نقش‌هايي را رد كرده باشيد كه بعد هم فيلم و هم آن شخصيت محبوب مردم شده باشد؟ بله اين اتفاق افتاده است ولي حتما دليلي محكم براي تصميم‌ام داشته‌ام. هيچ نقشي نبوده كه رد كرده باشم و بعد از آن ابراز پشيماني كنم. هميشه دلا‌يلم براي خودم محكم بوده است. نقشي را مي‌پذيرم كه آرزويم باشد؛ اين آرزو كه بتوانم به آن نقش برسم و خوب اجرايش كنم. سينماي دوره‌اي كه شما وارد آن شديد به دلا‌يل مختلف متفاوت از دوره قبل از خودش بود. سينماي ايران در سال‌هاي بعد از دوم خرداد 76 تجربه‌ها و مضامين نويي را تجربه كرد و به سرعت وارد فضايي جديد شد؛ فضايي كه البته در سه، چهار سال گذشته دوباره تا حدي شكسته شده و توليدات ما را با افت كيفي مواجه كرده است. فكر مي‌كنيد دليل اين روند بيشتر به خود اهالي سينما مربوط مي‌شود يا شرايط حاكم بر آن؟ فكر مي‌كنم با تمام محدوديت‌هايي كه وجود دارد هنوز آن دسته فيلم‌هايي كه بايد ساخته شوند توليد مي‌شوند. فقط شايد سخت‌تر و كمتر از گذشته مجال ديده شدن پيدا مي‌كنند. در اين بين اشتباه به نظر مي‌آيد كه تنها سينماي سرگرم‌كننده مصرفي باقي مانده و دوره فيلم‌هاي ماندگار تمام شده است. من فيلم‌هاي معروف به دختر و پسري يا كمدي‌ها را تقبيح نمي‌كنم چون مردم به آنها هم احتياج دارند و اينكه من تا به حال در آنها بازي نكرده‌ام دليلي بر مخالفت من با آن فيلم‌ها نيست، دليلش نازل بودن كيفيت‌شان بوده. ولي فيلم‌هايي كه دغدغه دارند با محدوديت بيشتري مواجه‌اند. همين محدوديت‌ها باعث كم شدن انگيزه ساخت آنها مي‌شود. اما همان‌ها كه هستند هم بالا‌خره ديده مي‌شوند. عوض شدن دوران‌ها در برابر جاودانگي سينما مثل شوخي مي‌ماند. هرچند كه شوخي خنده‌داري نيست. توقيف، عدم صدور پروانه و نظاير اينها كاملا‌ مقطعي است. هر دوره‌اي شرايط خودش را دارد. فعلا‌ وضع به‌گونه‌اي است كه برخي فيلم‌ها راحت‌تر توليد مي‌شود و برخي سخت‌تر. ما توليد سينمايي بالا‌يي در سال داريم و سرمايه زيادي هم پاي فيلم‌ها گذاشته مي‌شود و مي‌توان به آنها اميدوار بود. تهيه‌كنندگان ما بايد اين جرات را داشته باشند كه به فيلمسازان جوان اعتماد كنند. البته آزمون و خطا هم هزينه‌هاي خاص خودش را دارد و در سينماي ما ممكن است چندان مجالي براي آن نباشد و سينماگران و تهيه‌كنندگان ترجيح بدهند سراغ همان الگوهايي بروند كه جواب داده و گيشه داشته. ‌ تغذيه فرهنگي مردم خيلي مهم است. خاطرم هست بچه كه بودم فيلم‌هاي و جلوي سينما صف داشت و بايد كلي منتظر مي‌مانديم تا بليت تهيه كنيم. مگر آن مخاطب چه كسي بود؟ آنها هم همين مردم بودند و حتما مثل نسل من فيلم كمدي و عشقي را دوست داشتند. ولي نكته اينجاست كه به ديدن فيلم‌هاي جدي هم عادت داشتند و تغذيه مي‌شدند. الا‌ن اينجور نيست. وقتي تقاضا باشد حتما سرمايه‌گذار هم حاضر به سرمايه‌گذاري مي‌شود. در آن زمان فيلم‌هاي كودك و عروسكي و. . . هم بود ولي در كل انگار اين عادت نيز نزد مردم از دست رفته كه براي بچه‌هايشان بروند سينما. بخشي از مردم هستند كه سينماي اروپا و آمريكا، اخبار جشنواره‌هاي خارجي، مجلا‌ت و ادبيات و... را دنبال مي‌كنند ولي خيلي راحت مي‌گويند كه ما سينماي ايران را دنبال نمي‌كنيم. پس اتفاقا مخاطبش را داريم اما اطمينان‌شان از سينما سلب شده است. زماني مخملباف و كيارستمي و مجيدي آنها را براي ديدن فيلم ايراني ترغيب مي‌كردند اما حالا‌ اين اطمينان را به نيروهاي جديد ندارند؛ در حالي كه بايد قبول كنيم سينما هم به نيروي تازه نيازمند است. سينماگران باسابقه‌اي چون بيضايي و تقوايي و مهرجويي و عياري همه در دوره‌اي تاثير خودشان را بر سينما گذاشته‌اند كه ما حالا‌ در اين نقطه قرار داريم. اما جامعه فيلمبين ما به ندرت كسي جز اينها را مي‌شناسد. بايد باور كنيم كه همه اين عزيزان هم يك روز 25 ساله بوده‌اند و از يك جايي شروع كرده‌اند. ما الا‌ن اين رفتار را با فيلمسازان جوان نداريم. ‌ اين اتفاق به نوعي در مورد بازيگري هم مي‌افتد. بازيگراني داشته‌ايم كه در نوجواني يا كودكي شروع كرده‌اند ولي بعد از يكي دو فيلم محو شده‌اند. حالا‌ يا پيشنهاد نداشته‌اند و يا به صورت يكبار مصرف استفاده شده‌اند. معدود افرادي مثل شما اين زمينه را براي خودتان ايجاد كرديد و با جديت و انتخاب‌هاي خوب، خود را در سينما بالا‌ كشيديد. ‌ هر آدمي ممكن است به هر دليل براي يك نقش انتخاب شود و براي آن نقش هم عالي باشد. ولي صرف اينكه يك نفر حضوري عالي در مقابل يك دوربين داشته باشد كافي نيست. نگاه حرفه‌اي به بازيگري متفاوت است و زندگي و حواشي و برنامه‌ريزي خودش را مي‌طلبد. ضمن اينكه اوضاع براي كسي كه بازيگري را انتخاب مي‌كند تا كسي كه براي بازيگري انتخاب مي‌شود فرق مي‌كند. ‌ دوست داريد علا‌يق ديگري را در زمينه فيلمسازي و ادبيات و... تجربه كنيد؟ از الا‌ن نمي‌توان تصميم گرفت ولي اين را مي‌دانم كه شغل من بازيگري است و خود را يك بازيگر مي‌دانم. از ترجمه و نوشتن لذت مي‌برم و اميدوارم كتاب چاپ كنم و بنويسم ولي بازيگري شغل من است و هميشه آرزو داشتم بازيگر باشم. اين فكر را هم نمي كنم كه هنر ناقصي است و با رفتن سراغ فيلمسازي يك پله پيشرفت كرده‌ام. در بازيگري نمي‌توان به كمال رسيد چون هيچ روزي در آن نيست كه خودتان را تكرار كنيد. كسي كه خطاط است سال‌ها الف را مي‌نويسد تا استاد شود ولي الفي در بازيگري نداريم كه از روي آن بنويسيم و به كمال برسيم در نتيجه بازيگري در نوع خودش هنر منحصر به فردي است. من از هنرجويي شروع كردم. دو سال خيلي درخشان در كلا‌س‌هاي بازيگري داشتم كه الا‌ن مي‌فهمم چقدر به من كمك كرد. دو تئاتر روي صحنه كار كردم و دارم ششمين فيلم سينمايي‌ام را بازي مي‌كنم و هر روز چيز تازه‌اي از بازيگر بودن ياد مي‌گيرم. ‌ منبع خبر : روزنا




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 571]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن