تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بخشنده ترین شما پس از من کسی است که دانشی بیاموزد آنگاه دانش خود را بپراکند. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826698469




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

توئی که می خواهی بزرگ باشی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: توئي که مي خواهي بزرگ باشي نگاهي به شخصيت هاي فيلم «نطق پادشاه» «نطق پادشاه» روايتي ساده است با ايده اي يک خطي، که خيلي ها ادعا مي کنند در قياس با باقي فيلم ها، اين فيلم شايستگي بردن بهترين جوايز اسکار 2011 را نداشته است. درست است که  فيلم مخاطب را چندان درگير مسائل فلسفي و اخلاقيات نمي کند، از لايه هاي دروني ذهن انسان ها سخن نمي گويد، عناصر بصري خيره کننده ندارد و براي بيان قصه اش دست به استعاره نمي زند، اما روايت قابل هضمي دارد که هر جنس مخاطبي مي تواند با کاراکتر هاي آن ارتباط برقرار کند، و همين از نظر خيلي ها نقطه ضعف و به گمان نگارنده "حسن" کار آن است، چرا که «نطق پادشاه» از دل روايت ساده و بي پيرايه اش درامي پر کشش و تعليق مي آفريند.
گفتار پادشاه
"پرنس آلبرت" به علت مشکل لکنت زبانش که از بچه گي گرفتار آن است، از عهده ي يک سخنراني ساده بر نمي آيد. اگر قصه حول يک شخصيت معمولي با ناتواني گفتاري مي گشت شايد مي شد به عنوان يک درام ساده آنرا پذيرفت اما وقتي بحث درباره ي پادشاهي ست که مجبور مي شود براي ملتش که در شرف جنگ جهاني دوم اند سخنراني کند، اعلام جنگ کند و صحبت هايش از طريق  راديو براي تمام جهان پخش شود آن وقت است که قضيه  فرق مي کند، آن وقت همين ايده ي يک خطي در طول قصه تناقضات دراماتيکي ايجاد مي کند که براي هر جنس مخاطبي جذاب است.در دقايق ابتدايي، همزمان نقطه ي آغاز و نقطه عطف اصلي فيلم براي مخاطب رو مي شود: پرنس آلبرت پشت بلند گو ايستاده و زبان در دهانش قفل شده. هيچ پزشکي قادر به معالجه ي او نيست و همين باعث شده که ياس و نا اميدي او دو چندان شود. او تقريبا از بزرگترين ميراث خانواده گي اش  بيزار است، وقتي براي دخترانش قصه تعريف مي کند توقع ندارد آن پرنس طلسم شده ي داستانش در پايان ماجرا تبديل به شاهزاده شود همين  که تبديل به حيواني با بالهاي بزرگتر شود که فقط بتواند فرزندان و خانواده اش را در آغوش گرفته وحمايتشان کند برايش کافي ست. او مملو از ترس ها و عقده هايي ست که  از کودکي گرفتارش بوده و همين ها مانع از اين مي شود که حتي در حد يک انسان معمولي بلند پرواز باشد به طوري که وقتي پس از مرگ پدرش و به ناچار با برکناري برادر بزرگترش به مقام پادشاهي مي رسد، مثل بچه ها به گريه مي افتد و به همسرش مي گويد: "من يک افسر نيروي دريايي ساده بيشتر نيستم!"پرنس آلبرت پشت بلند گو ايستاده و زبان در دهانش قفل شده. هيچ پزشکي قادر به معالجه ي او نيست و همين باعث شده که ياس و نا اميدي او دو چندان شود. او تقريبا از بزرگترين ميراث خانواده گي اش  بيزار است،...اما موقعيتي که زندگي آلبرت را تحت شعاع قرار مي دهد آشنايي او با "ليونل لوگ" است. پزشک گفتار درماني که به طرز
گفتار پادشاه
باور نکردني به خود و کارش ايمان دارد، او فرزند يک مشروب فروش ساده بوده که بي آنکه گواهينامه ي پزشکي داشته باشد با تجربياتي که در زمان جواني از بازيگري روي صحنه به دست آورده تبديل به يک استاد فن بيان شده است. اگرچه آنطور که آرزو داشته نتوانسته بازيگر سرشناسي شود اما در زمينه ي گفتار و بيان آوازه ي موفقيتش آنقدر زياد بوده که همسر پرنس آلبرت ،شوهرش را براي درمان نزد او  ببرد. وجود چنين تضاد شخصيتي که بين کاراکتر ليونل و دوک آلبرت وجود دارد و در عين حال احساس "نياز" عجيبي که آن دو نسبت به هم پيدا مي کنند عامل ديگري ست که درام «نطق پادشاه» را  بديع و جذاب مي کند.موقعيتي که آلبرت با آن دست و پنجه نرم مي کند، در واقع يک آرزوي محال براي ليونل است. ليونل ديگر پير شده و قدرت کلامش هم کمکي به بازيگري او نمي تواند بکند، در صحنه اي از فيلم که ليونل براي تست بازيگري روي صحنه مي رود صحبت هاي کارگردان تئاتر درباره ي اجراي او تقريبا نا اميد کننده است. اما "آلبرت"که سرشناس ترين و مهمترين بيمار او در طول زندگي اش بوده کسي ست که موقعيت او را تحت تاثير قرار مي دهد، او در واقع قرار است بازيگر يکي از بزرگترين صحنه هاي تاريخ باشد، سخنراني در برابر ميليون ها انساني که شنونده ي کلام او هستند، در برابر يک ملت بزرگ که مخاطب سياست نمايشي شاهانه اي هستند که بنا به گفته ي پدرش تنها راه نفوذ به خانه هاي آنهاست. سياستي که  پس از عرضه ي اختراع نوين(راديو) از يک  سوارکاري نمايشي صامت بيرون آمده و به يک بازي کلام قدرتمند تبديل شده است، که حتي مي تواند با نفوذ وکوبندگي اش همچون "هيتلر"مغز ميليون ها انسان را شستشو دهد. اينبار ليونل با يک بيمار ساده طرف نيست با بخشي از آرزوي دروني خودش طرف است که نمي تواند اجازه دهد حماقت کودکانه ي يک پرنس جوان آن را نابود کند(صحنه اي از فيلم را به ياد بياوريد که همسر ليونل به او مي گويد: "شايد او نمي خواهد بزرگ باشد، شايد اين توئي که مي خواهي بزرگ باشي.") و همين است که ليونل را بيش از حد معمول به "آلبرت" نزديک مي کند و انگار نياز دارد که او را درمان کند و به جايگاهي که مي خواهد برساند تا جايي که وقتي آلبرت از رفتن به مطبش خودداري مي کند او حاضر است ساعت ها در دفتر آلبرت منتظر بماند تا با او صحبت کند و براي ادامه ي درمان متقاعدش کند.
گفتار پادشاه
ليونل براي درمان آلبرت هر آنچه در توان دارد به کار مي برد، او به آلبرت کمک مي کند تا تمام ترس ها و نفرت هاي دوران کودکي اش را به ياد بياورد و خود را از شر آن ها خلاص کند. او را وادار مي کند مثل يک فرد معمولي خشم فرو خورده اش را بيرون بريزد، حتي فحش بدهد و خود را از شر عقده هاي دروني اش خلاص  کند، او کشف مي کند که ترس اصلي آلبرت از موقعيت خودش است، ترس از شخصيت"پرنس آلبرت دوک يورک" که مجبور است در زندگي از قوانين اشرافي پيروي کند و حتي همچون پدرش طوري رفتار کند که بچه هايش از او بترسند. اين اندازه ترس و نفرت اوست که باعث مي شود تا اين اندازه در رفتارهاي طبيعي اش ناتوان باشد، کنترل روي احساساتش نداشته باشد و حتي بي دليل عصباني و خشمگين شود. وقتي ليونل او را مجبور مي کند که براي درمان به دفتر او در يک ساختمان متوسط بريتانيايي برود و حتي او را "برتي" صدا مي کند، با دور کردن او از محيط اشرافي و حس نزديکي با طبقه ي متوسط جامعه به او کمک مي کند خود واقعي اش را بيابد، او پس از مرگ پدر و در مدت پادشاهي برادر بزرگترش خيلي خوب به اين امر واقف مي شود که ناشايستگي برادر ممکن است باعث آشفته گي سياسي شود و در شرايط حساسي که با آن رودررو هستند براي اولين بار احساس مي کند از برادرش(کسي که در طول بچه گي مدام او را تحقير و مسخره مي کرده) صلاحيت بيشتري دارد. اين اولين جرقه ي اعتماد به نفس اوست و در واقع انگيزه ي ناخودآگاهش براي ادامه ي درمان. اما وقتي اين خواسته ي ناخودآگاه توسط ليونل در جايي از فيلم به زبان آورده مي شود و ليونل او را به برکناري برادرش ترغيب مي کند ترس از خيانت به برادرش که آنرا طبعا ناشايست مي داند باعث واکنش شديد او مي شود و لب به تحقير ليونل مي گشايد. اما باز اين نياز آلبرت به ليونل است که پس از رسيدن به مقام پادشاهي او را دوباره براي درمان به سوي وي مي کشاند.
گفتار پادشاه
و از اين لحظه به بعد است که فيلم تقابل اين دو در برآوردن خواسته هاي يکديگر را آشکارتر مي سازد، آلبرت در منزل ليونل  متوجه مي شود که ليونل با تمام اعتماد به نفس و حس خودباوري اش از مقبوليت کافي از طرف خانواده اش برخوردار نيست بنابراين با معرفي خود به همسر او  يک نوع ترس لحظه اي و دروني او را بر طرف مي سازد. حتي زماني که ليونل را براي مراسم تاجگذاري به جايگاه ويژه ي دربار بريتانيا و کليساي مخصوص فرا مي خواند در برخورد با کشيش دربار او را جزئي از اعضاي خانواده اش مي خواند. دوربين تام هوپر در لحظه اي که ليونل کتاب به دست از راهرو به سمت جايگاه سلطنتي مي رود در يک لحظه از زاويه ي بالا جثه ي کوچک او را در برابر عظمت ساختمان نشان مي دهد و بعد برش مي خورد به نماي ديگري از ليونل که دوربين از زاويه ي پايين قامت او را نشان مي دهد که بزرگتر از حد معمول است و با اين برش به زيبايي حس غرور و کمال گرايي او به مخاطب القا مي شود. از سوي ديگر ليونل نيز در يک فرصت مغتنم وقتي مي بيند که آلبرت هنوز نسبت به تشريفات سلطنتي و خانواده گي اش  ترس و اضطراب دارد با يک حرکت هوشمندانه خودش را در صندلي مخصوص پادشاهي جا مي دهد و با اين کار تمامي تابوهاي ذهني آلبرت را که مانع آزادي دروني او مي شدند از بين مي برد و او را براي انجام اعمال مراسم تاجگذاري آماده مي کند.
گفتار پادشاه
در دقايق پاياني فيلم، زماني که آلبرت به عنوان شاه جرج ششم، مي خواهد اولين سخنراني مهم خودش را  در آن لحظه ي حساس و براي اعلام شروع جنگ انجام دهد اين دو در يک اتاق و روبه روي هم قرار مي گيرند و ليونل چنانکه مي خواهد ارکستري را رهبري کند تمام قدرت و هنر خودش را به کار مي برد تا اين سخنراني بزرگ به بهترين شکل ممکن انجام شود. دقايق پاياني فيلم و نگاه هاي پر غرور اين دو به هم نشان از موفقيت دو جانبه اي دارد که هر دو در آرزوي داشتنش بودند.و در آخر آنچه مسلم است اينکه فيلم «نطق پادشاه» از روابط ظريف آدم ها سخن مي گويد و به ترکيب بي نظيري دست پيدا مي کند که در آن فاصله ي طبقاتي انسان ها براي رسيدن به موفقيتي دو جانبه به صفر مي رسد و همين مهم ترين دليل موفقيت آن است.سينما و تلويزيون تبيان سينمانگار





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 449]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن