واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سگكشي به روايت رضا كريمي
نگاهي به فيلم آدمكش ساخته رضا كريميفيلمسازان شيوههاي مختلفي را براي رنگ و بو بخشيدن به ساختههاي خود به كار ميگيرند. انتخاب بازيگران مطرح يكي از اين شيوههاست كه ميتواند داستاني عادي و ساده را به اثري ديدني تبديل كند. كافي است وقتي به تماشاي فيلم مورد علاقه خود مينشينيد، يكبار نابازيگران را به جاي بازيگران نقشهاي اصلي در نظر بگيريد. آن وقت متوجه خواهيد شد كه تا چه اندازه حاصل كار تفاوت خواهد كرد و ميزان باورپذيري شما تغيير خواهد كرد. برخي ديگر نيز شيوه روايتي متفاوتي را در پيش ميگيرند و با تمهيدهايي در نوع روايت قصه، سعي ميكنند تا فضاي متفاوتي را براي مخاطب خود ايجاد كنند. اما هيچ چيز به اندازه يك موقعيت تازه و بكر نميتواند مخاطب را به انتخاب فيلمي براي تماشا ترغيب كند. يافتن موقعيتهاي تازه و جديد كار آساني نيست چون در طول تاريخ سينما هر يك از اين موقعيتها بارها و بارها مورد استفاده قرار گرفته، اما ميتوان به هر موقعيتي رنگ و بويي تازه داد و با استفاده از مضامين تازه و بكر، قصهاي جذاب روايت كرد.داستان فيلم مضموني روانشناسانه دارد و قصه پزشكي جوان به نام مازيار را روايت ميكند كه در پزشكيقانوني مسووليت معاينه افراد متهم به قتلي را به عهده دارد كه بيمار رواني به نظر ميرسند. روزي دوست قديمياش ـ با بازي حامد بهداد ـ به او مراجعه ميكند و از او ميخواهد تا براي زني به نام رويا ملكزاده كه متهم به قتل است، گواهي جنون صادر كند. اين همان مسيري است كه فيلم سينمايي «آدمكش» آن را پيموده است. داستان فيلم مضموني روانشناسانه دارد و قصه پزشكي جوان به نام مازيار را روايت ميكند كه در پزشكيقانوني مسووليت معاينه افراد متهم به قتلي را به عهده دارد كه بيمار رواني به نظر ميرسند. روزي دوست قديمياش ـ با بازي حامد بهداد ـ به او مراجعه ميكند و از او ميخواهد تا براي زني به نام رويا ملكزاده كه متهم به قتل است، گواهي جنون صادر كند. رويا زن مورد علاقه بهداد است و حالا اين ماجرا مازيار را در مسيري قرار ميدهد كه به عنوان يك پزشك جرمشناس كمكم درگير ماجرايي جنايي شده و خود مرتكب جرم ميشود. فيلمنامه آدمكش را محمدهادي كريمي نوشته و رضا كريمي كارگرداني آن را به عهده داشته است. بحث ناخودآگاه انسانها خط داستاني پُررنگي در قصه است.
از طرفي فيلم تلاش ميكند تا به موضوع و مساله قضاوت افراد درخصوص يكديگر به شكلي جدي بپردازد. در فيلم بارها مخاطب درخصوص يك شخصيت خاص به نتيجهاي قطعي ميرسد، اما خيلي زود اين نتيجهگيري تغيير ميكند و در پايان فيلم نيز، كل ماجراها جور ديگري از آب درميآيد. اين پيچيدگيهاي قصه موضوعي است كه در فيلمهاي اخير سينماي ايران كمتر ميتوان نمونه آن را پيدا كرد و بيشتر فيلمها قصهاي ساده و يك خطي را روايت ميكنند.در زمينه كارگرداني هم فيلم ظرافتهاي خاص خود را دارد. رضا كريمي بيشتر به عنوان كارگرداني ملودرامساز شناخته شده و البته ساخت چند سريال تلويزيوني را نيز در كارنامه كاري خود دارد. در فيلم آدمكش او داستان را در فضايي نسبتا خلوت و با حضور چند شخصيت محدود روايت ميكند. فيلم مجموعهاي از بازيهاي سرد و كنترل شده را به خدمت گرفته كه تا حدود زيادي از كليشههاي مجموعه بازيگرانش متفاوت است. نه بهرام رادان آن قهرمان بلامنازع فيلمهاي سابق است و نه مهتاب كرامتي زن اغواگر و جذاب فيلمهاي گذشته. البته در مورد حامد بهداد كه در همه فيلمها شخصيتي روانپريش است، فيلمساز دست به كاري هوشمندانه زده و در ابتداي فيلم با نمايش چنين تصويري از او كه در قالب يك بازي ساختگي ارائه ميشود، هم علاقه مخاطبان اين بازيگر را در نظر گرفته و هم با برهم زدن اين كليشه در ادامه، بازي متفاوتي را از بهداد گرفته است.
اما مهمترين تلاش كريمي به عنوان كارگردان، ايجاد فضايي باورپذير در قصه بوده است. در چنين آثاري با اين پيچيدگي كافي است مخاطب يك جاي داستان را باور نكند تا نتيجه كار خندهدار از آب دربيايد. در چنين حالتي است كه منطق داستان تا پايان ميلنگد و رشته ارتباطي داستان با مخاطب قطع ميشود اما فيلم با بهرهبرداري درست از فضاسازي از كنار اين موضوع بسادگي عبور كرده است. به اين نكته دقت كنيد كه فيلم عمدتا در فضاهايي روايت ميشود كه ساختمانها و ديوارها چرك مُرده و تيره و تار است، اما شخصيتهاي داستان و بخصوص مازيار تنوع پوششي خوبي دارند. نوع خاص گريم نيز كمك زيادي به باورپذيري شخصيتها ميكند كه بخصوص درباره نقش بازپرس محمدي كه قطبالدين صادقي نقش او را ايفا كرده، كاركرد خوبي پيدا ميكند و اين بازيگر را بسيار دور از كليشه رايج بازپرسهاي بارانيپوش تلويزيون و سينما ميكند.فيلم جمعبندي مناسبي دارد و قصهاي كه در طول 80 دقيقه طرح شده، به مرور و به آرامي جمعبندي ميشود. يكي از سكانسهاي ماقبل پايان فيلم كه در آن دوربين در فضاي ميان درختان آن زمين كشاورزي حركت ميكند، يادآور پايانبندي فيلم سگكشي ساخته بهرام بيضايي است. گويي كارگردان خواسته فيلم خود را به اين كارگردان برجسته سينماي ايران تقديم كند، اما شايد بتوان در پس اين موضوع نيز مفهومي كنايي به دست آورد! فيلم بشدت نوعي از روابط انساني را به نمايش گذاشته كه با رفتارهايي حيواني آميخته شده است و شايد به همين دليل بتوان از دستگيري بدمنهاي قصه در پايان فيلم، به سگكشي تعبير كرد.سينما و تلويزيون تبيان جام جم آنلاين
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 553]