واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: «باردم» و يکي از بهترين بازيهاي سال
درباره فيلم آخر الهخاندرو گوانزالز ايناريتو و ستاره بحرانزده آنشکي نيست که باردم رل واگذار شده به وي در «Biutiful» را با استادي و تأثيرگذاري کامل ايفا کرده است. او در اين فيلم «اوزبال» است. مردي اهل معامله و خريد و فروش و انجام کارهايي که اکثر آنها غيرقانوني است. شکي نيست که بهترين بازي سال را در عرصه سينما کالينفرت هنرپيشه 51 ساله بريتانيايي در رل جورج ششم پادشاه لرزان و الکن فيلم «نطق پادشاه» جديدترين کار تام هوپر ارائه داده است اما اگر قرار باشد يک بازي خاص و يک فرد ويژه با او هماوردي کرده و نقشآفريني او نيز نزديک به فوقالعاده بوده باشد، وي خاويير باردم اسپانيايي در فيلم «Biutiful» کار آخر الهخاندرو گونزالز ايناريتو مکزيکي است. بسياري از هنرمندان سينما بازي باردم 41ساله را در اين فيلم ستودهاند و در ميان آنها اضافه بر ايناريتو که طبعاً بر فرد انتخابي خود مهر تأييد ميزند و کار وي را تحسين ميکند، ميتوان شونپن، جوليا رابرتز و رايان گاسلينگ را هم يافت. آنها اميدوارند باردم روز 9 اسفند امسال که هشتاد و سومين دوره جوايز سينمايي اسکار در شهر لسآنجلس امريکا اهدا ميشود، اسکار برترين بازيگر مرد نقش اول سال به وي اهدا گردد و او کانديداي اين مهم نيز شده است و اضافه بر آن باردم کانديداي عنوان BAFTA يعني اسکار سينماي بريتانيا نيز به خاطر همين رل شده بود و هر چند بسيار بعيد است که فردي بجز کالين فرت صاحب اسکار اين رده شود اما وقوع اين اتفاق و دور ماندن هنرمند اسپانيايي از اين مهم نيز از ارزشهاي فني و هنري کار باردم نميکاهد. تأثيرگذاري کامل نتيجه گزينشهاي فوق هر چه باشد شکي نيست که باردم رل واگذار شده به وي در «Biutiful» را با استادي و تأثيرگذاري کامل ايفا کرده است. او در اين فيلم «اوزبال» است. مردي اهل معامله و خريد و فروش و انجام کارهايي که اکثر آنها غيرقانوني است. وي در گوشه و کنار جنوب شهر بارسلونا و آنجا که کارهاي خلاف راه اصلي پول درآوردن است، گروه کارگران غيرقانوني تحت قيموميت خود را اداره و برايشان کار جور ميکند اما او متأهل هم هست. همسر او به لحاظ روحي- رواني فردي بيتعادل و مشکلساز است و به همين سبب کارشان به طلاق و متارکه کشيده و دو فرزند او بيش از آنکه عصاي دست اوزبال باشند، بنا به سن و مقتضيات درس و زندگيشان خرجساز هستند. بنابراين اوزبال نه تنها بايد کارگران فاقد مدارک قانوني در محيط کارياش را حمايت و ساماندهي کند و براي آنها زمينههاي کار قانوني را فراهم آورد بلکه شخصاً آنقدر پول دربياورد که بچههايش از زندگي پرخرج در بارسلونا باز نمانند. با اين حال مشکل اصليتر و عمدهترين مسئله اوزبال اين است که وي به سرطان مبتلا شده و مدتي کوتاه زنده خواهد ماند و بنابراين خود را موظف ميبيند که هر کاري ميخواهد، در همان مدت کوتاه باقي مانده از عمرش انجام دهد. بسياري از هنرمندان سينما بازي باردم 41ساله را در اين فيلم ستودهاند و در ميان آنها اضافه بر ايناريتو که طبعاً بر فرد انتخابي خود مهر تأييد ميزند و کار وي را تحسين ميکند، ميتوان شونپن، جوليا رابرتز و رايان گاسلينگ را هم يافت.توأم با تخلفهاي اجباري با اين اوصاف ما با زندگي پرشتاب و در آستانه اتمام مردي بحران زده مواجه هستيم که بايد همه کارهاي انبار شده بر روي هم را در اندک زماني انجام بدهد تا با وجداني آسوده از اين دنيا برود. او ميکوشد. در ماههاي آخر زندگياش مدارک اقامت قانوني و مجوز کار را براي کارگران غيرقانوني دور و بر خود جور کند، براي بچههايش آنقدر بيندوزد که بعد از رفتن وي بدبخت نشوند و مهمتر از همه اينکه با وجدان ناآرام خود کنار بيايد و سرفراز از اين جهان ناآرام برود. وجداني که بر اثر زندگي پرفراز و نشيب و توأم با تخلفهاي اجباري و يا دلبخواهي وي در محيطي که ذاتاً جرمپرور است، هيچگاه با آرامش قرين نبوده است و به خاطر ادغام دشوار تمامي اين خصلتهاي ناهمگون و لزوم ارائه تصويري منطقي در چارچوب قصهاي پرتنش و درون زندگيهايي غيرعقلايي است که خيليها هنر باردم را در اين فيلم ستودهاند. جدا از اکثر مجامع و نشريات سينمايي که نقشآفريني باردم را در اين رل دستاوردي عالي دانستهاند، رابرتز که خود برنده اسکار1999 براي فيلم «ارين بروکوويچ» است، بازي باردم را قطعهاي جادويي خوانده است، گاسلينگ گفته اين از بهترين بازيهايي است که در عمرش به چشم ديده و شون پن آن را با يکي دو نمايش مارلون براندوي افسانهاي يکي دانسته است. مهمتر از جوايز حتي اگر تمجيد آخر را افراطي بدانيم (که واقعاً نيز اينگونه است) شکي در اين وجود ندارد که باردم به مرور زمان تبديل به يک اکتور قوي شده و در عين حفظ ارتباط کارياش با جامعه فرهنگيتر و غنيتر اروپا و ادامه همکاري با فيلمسازان اسپانيايي و يا موج نوسازان بينالمللي مانند ايناريتو با هاليووديها نيز همکاري مؤثري را داير کرده است و «جايي براي پيرمردها نيست» فيلم خبرساز چهارسال پيش برادران کوئن نمونه روشني در اين ارتباط است. بازي در رل يک قاتل بيرحم در آن فيلم اسکار نقش دوم مرد سال2007 را به وي بخشيد و او پيش از آن براي فيلم «قبل از اينکه شب بيايد» نيز نامزد اين جايزه شده بود. آيا باردم در سومين مرتبه کانديدايياش برخلاف مرتبه اول، همچون بار دوم بر مجسمه کوچک طلايي چنگ خواهد انداخت و اميد اصلي و جدي تصاحب آن- کالين فرت- را ناکام خواهد کرد؟ باردم مدعي است بيش از آنکه جواب اين سؤال و رسيدن و نرسيدن به افتخارات بينالمللي و جوايز سينمايي مهم باشد، رسيدن به سطوح و درجات بالاتري از هنر بازيگري و حرفه Acting که سقف و مرزي بر آن متصور نيست براي او اهميت دارد. باردم در فاصله کمي تا بهار2011 و در زماني اندکتر تا توزيع جوايز اسکار امسال ميگويد: «بزرگترين دستاورد اين است که طيف و شعاع هنرتان و کاري را که به آن ميپردازيد، وسيعتر کنيد و به گوشههايي دورتر و ناشناختهتر از آن هنر دست يابيد. به آن قسمتها که پيشتر برايتان دست نيافتني بود ولي حکم تجربه اينک آن را در تيررس و در شعاع ديدتان قرار داده است. من در اين رلها زندگي را تجربه و البته گاهي مثل فيلم «زيبا» مرگ را نيز آزمودهام و اينها بر وسعت کاراکتر حقيقي و غناي وجوديام افزوده است.» کلکسيوني از تضادها اينکه اوزبال براساس نوشته ايناريتو مجموعهاي از تضادها است بر دشواريهاي کار باردم افزوده است زيرا ما کاراکتري پيش رو داريم که در يک نما با استادي کارگران مهاجر غيرقانوني فاقد مجوز کار را در بارسلونا به کار ميگيرد و در نمايي ديگر ميکوشد آنها را از تخلف باز دارد و از شهرداري بارسلونا برگههاي رسمي اشتغال به کار را براي آنها بگيرد و در قبال ناملايمات زمان يک حائل حفاظتي براي آنها باشد. اوزبال به همين منوال عاشق فرزندانش و در عين حال سختگير و فاقد رحم در قبال آنها است و هيچ کوتاهي را از آنها نميپذيرد. او حاضر است به همسر سابقش کمک کند اما به محض اينکه وي شخصاً چيزي را از اوزبال ميطلبد جواب نه ميدهد. او به لحاظ مذهبي و روحي آدمي کمالطلب و پيرو مسيحيت است اما در دقايقي از زندگياش ناگهان ادعا ميکند که نيازي به آن ندارد. باردم اين را پنهان نميکند که به تصوير کشيدن همه اين احساسات متضاد به سبب طول مدت بيش از اندازه فيلمبرداري (5 ماه) او را واقعاً خسته و فرسوده کرده بود. وي در يادآوري آن ايام ميگويد: «مشکل اينجا بود که بايد آن توجه و تمرکز و کارايي و در عين حال لرزش شخصيت براساس سوژه و رل محوله را در تمام طول مدت فيلمبرداري حفظ ميکرديد و هر روز حداقل 14 ساعت در آن قالب فکري ميمانديد. روزهايي که گاهي از آن فقط پنج دقيقه از فيلم استخراج و تدوين و نهايي ميشد. بر اين اساس، گاهي احساس ميکنيد که بر نقش کنترل لازم را داريد و زماني هم برعکس حس ميکنيد که نقش بر شما سوار شده و شما را به اين سو و آن سو ميکشاند.» به خاطر «او» ايناريتو به نوبه خود ميگويد که از بدو تنظيم و تدوين اين رل و نگارش قصه خاويير باردم را براي ايفاي آن در ذهنش داشته و به روايتي فيلم و نقش را اصولاً براي او نوشته است. ايناريتو ميگويد: «هيچکس نميتوانست چيزي را که باردم با تلخي ذاتي و واقعبيني چشمگيرش به اين رل بخشيده به اين نقش بيفزايد و اين کار فقط از او برميآمد. معتقدم اگر باردم نبود ما هرگز نميتوانستيم چنين فيلمي بسازيم و همه ما مديون او و کوشش عظيم و پرشکوه وي هستيم.» شايد جالب باشد بدانيم که نقش اوزبال بيش از يک سال بعد از پايان فيلمبرداري و ماهها بعد از اکران فيلم هنوز در وجود باردم زندگي ميکند و وي از آثار آن رهايي نيافته و مبرا از آن نيست ولي خود او ميگويد اين اتفاق به اين خاطر افتاده که وي مثل معمول در اينگونه موارد خود را از هر جهت به روي رل مطروحه باز نگه داشته و مختصات آن را در وجود خود حل کرده است. وي ميافزايد: «اگر اين کار را نکنيد، هرگز تبديل به نقشي نخواهيد شد که به شما سپرده شده است و در آن صورت در کار خود موفق نخواهيد بود. در پايان چنين تجربههايي احساس ميکنيد تبديل به آدمي غنيتر شدهايد. اين چيزي است که فيلم ايناريتو به من بخشيد و از اين بابت بسيار شاکرم.» سينما و تلويزيون تبيان شبکه ايران
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 471]