واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: در سریال "خانه سبز" هیچ کدام نماز نمیخواندند یا هیچ نشان بارزی از دینداری نداشتند. و در لایههای باطنیتر نیز این سکولاریسم حضور جدی داشت.
علی الهیاری در سایت اصولگرای هفت راه نوشت: اواخر سال ۹۳ بود که شبکه ۲ دوباره سریال «خانه سبز» را پخش کرد. برای نسل ما که زمان پخش این سریان نوجوان بودیم، حسی که این سریال داشت بسیار فراتر از محتوا و فرم آن بود. بیشک در حال حاضر که چند قسمتی از آن را دیدم، قطعا پی به ضعفهای فراوان محتوایی و فرمی آن میبرم. و متعجب میشوم از حس خوبی که در آن ایام میداشتم.
اما دیدن این فیلم برای من دغدغهی ذهنی دیگری هم ایجاد کرده است. سریال همچون غالب آثار هنری تولید شده در جمهوری اسلامی آغشتهای از مفاهیم خوب و بد، جملههای درست و غلط است. این عدم انسجامِ مفهومی و التقاطِ نظری گویا سرنوشت محتوم بسیاری از آثار هنری فرهنگی است. آغشته بودن حق و باطلِ مفاهیمی که یک فیلم مدنظر قرار داد، بازتاب انسانهایِ آشفته و اعوجاج در نظام اندیشهایِ رایج و مسلط بر جامعه است. اندیشهای که هم پا در سنتهای ایرانی و اسلامی (که خود این نیز ملغمهای شده است) و هم پا در مدرنیته و غربزدگی؛ انسانهایی که چنین زیستهاند، بیشک نمیتوانند اثری به گونهای دیگر ارائه دهند. و این سلطهی فرهنگی همهی ما را درگیر خود کرده است. برخی کمتر و برخی بیشتر.
خانهی سبز، نمیدانم فیلم خوبی بود یا بدی. در واقع به بد بودنش متمایلترم. یعنی سخت است بتوانی حکم کنی که نظام مفهومی که یک فیلم ارائه میکند، در مجموع خوب است یا بد. بینقص که نمیتواند باشد. اما اهم و مهمش را باید تشخیص داد. فیلم نکات خوب زیادی داشت. ترویج ازدواج در سن پایین، بیاهمیت انگاری عمدی نسبت به نهادِ دانشگاه، همبستگی خانوادگی، یا انتقادهای مهم به سیاستهای دوران سازندگی که در حال مدرن و غربی کردن کشور بود. مثلا در یک قسمت پس از نشان دادن چالشها با مدرنیزاسیون و جادهکشیها و تغییر معماری تهران، انتهای فیلم در یک دیالوگ گفت: "سازندگی خوبه ولی نه به قیمت از دست دادن خونه سبزمون". انتقادهایش البته همیشه خیلی نرم، از موضع پایین و زیر پوستی بود. که البته برای یک هنرمند در آن روزگار واقعا نقطهی مثبت و مهمی است.
اما بدیهای فیلم نیز کم نبود. و شاید در اهمیت سنجی، عمیقتر و خطرناکتر باشد. ترویج تک فرزندی، خانواده بسته و بیارتباط با جامعه، رگه های روشن فمنیستی در پس ظاهر مرد سالارانه؛ چون ترویج اشتغال زنان و نشان دادن این توهم که زن میتواند هم سر کار برود و هم خانواده معمولی داشته باشد و به کارهای خانه هم برسد. مردش هم مشکل خاصی نداشته باشد! سکولاریسم عمیق؛ هیچ کدام نماز نمیخواندند یا هیچ نشان بارزی از دینداری نداشتند. و در لایههای باطنیتر نیز این سکولاریسم حضور جدی داشت. به عنوان جایگزین هستی شناسی فانتزی و مدرنی ارائه میداد. نشان میداد به جای تندروی! و دینگرایی میتوان زندگی اخلاقی اما بی دین و سکولار داشت و زندگی خوبی هم باشد! و همه نسبتا خوشحال باشند و بتوانند از پس مشکلات زندگی و مسائل آن بدون تکیه و نیاز به دین بر بیایند. این که بتوانی امکان زندگی دیگری را نشان بدهی و جا بیندازی بسیار عمیقتر به غربزدگی و سیطرهی مدرنیته و نابودی زندگی دینی کمک میکند.
البته شک دارم همهی اینها را طراحی کرده باشند. لاجرم بازتاب منِ طبیعی سازندگان این سریال بوده است. و بعید است ناظران پخش و مدیران فرهنگی ما اهمیت این پیامها را آن موقع حتی فهمیده باشند.
فراتر از قضاوت و عبرتآموزی از این سریال برای قدمهای بعدی، نکتهای که بسیار حائز اهمیت است، نظام معرفتیای است که باید بر اساس آن اهم و مهم را تشخیص داد و بر اساس آن گفت یک اثر هنری-فرهنگی «هر چند ضعفهایی داشته باشد خوب است»، یا اثری دیگر «هر چند تعدادی نکته خوب داشت اما بد است». داشتن چنین نظامی یکی از مهمترین نیازهای مدیریت فرهنگی جامعه است. از مشخصههای مهم این نظام را باید عمق داشتن و انسجام داشتن دانست. این ستون مغفولی است که تا شکل نگیرد، اوضاع فرهنگی – هنری جامعه ما از این وضع اسفناک خارج نخواهد شد.
گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع : سایت اصولگرای هفت
26 فروردين 1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 117]