تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 3 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):شش (صفت) در مؤمن نيست: سخت گيرى، بى خيرى، حسادت، لجاجت، دروغگويى و تجاوز.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843179044




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

قرض الحسنه زندگي مرا بيمه کرد/ ثروتم را مديون کارآفريني و دادن وام قرض الحسنه به ديگران هستم


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:


۲۴ فروردين ۱۳۹۴ (۱۲:۴۲ب.ظ)
قرض الحسنه زندگي مرا بيمه کرد/ ثروتم را مديون کارآفريني و دادن وام قرض الحسنه به ديگران هستم گروه فرهنگي خبرگزاري موج
آشناي بسيار نزديک است؛ بنابراين بي آنکه با او تماس بگيرم و احيانا پشت بوق هاي ممتد تلفن براي شنيدن صدايش و اجازه گرفتن از او براي ملاقاتي صميمانه اضطراب داشته باشم برمي خيزم، شال و کلاه مي کنم و به خانه اش مي روم.
مثل هميشه نيست. مثل هميشه از ساعت 6 صبح بعد از آماده کردن صبحانه براي بچه ها از خانه بيرون مي رود و حول و حوش ساعت 10شب به خانه برمي گردد. بنابراين خود را با اهل خانه سرگرم کارهاي گوناگون مي کنم تا او از راه برسد.
مي آيد مثل هميشه با چهره اي خسته و دستاني پر و عجله اي که در صحبت کردن دارد و نگاه کنجکاوي که به داخل آشپزخانه مي اندازد و...سلام و احوال پرسي گرم با من که انگار عضو خانواده او هستم و اينکه: سلام خانم نويسنده...! چه عجب! آفتاب از کدام طرف زده و بعد هم نوشيدن چاي و گرفتن دوش آب گرم و تماشاي تلويزيون و کل کل با پسر باهوش و دوست داشتني هفده ساله اش که برو پي کارت تيم ما هميشه اول است و گوشي تو ديگر از دور خارج شده و يادم بيانداز پرينترت را براي تعمير ببرم و از اين دست صحبت هاي گرم و پر مهر پدر و پسري که قوام دهنده هر خانواده سالم و خوشبختي است.
بعد از شام با ظرافت هرچه تمام تر سر صحبت را با او باز مي کنم و درباره موضوعي با او به گفت و گو مي نشينم که رواج آن شايد دغدغه و آرزوي جمع زيادي از ما ايرانيان باشد.
گفت و گوي ما را بخوانيد. خالي از لطف نيست.
* خودت را معرفي کن و از حرفه و شروع کارت بگو
-(مي خندد و خود را معرفي نمي کند.) شروع کارم به بيست و دو سال قبل بر مي گردد. زماني که در يک شب باراني اسباب و اثاثيه ام را جمع کردم و دست زن و دخترم را گرفتم و از خانه پدرم براي هميشه بيرون آمدم. نمي دانم با اين که آن زمان فقط 21 سال داشتم، اما حس نيرومند استقلال طلبي و اعتقادي که به برکت در خصوص مسأله «هجرت» داشتم از شهر و زادگاهم بيرون آمدم و روانه شهرستان کرج شدم.
* در آن سن کم ازدواج کردي؟ چرا؟
-من هجده سالگي ازدواج کردم. يعني قبل از خدمت سربازي و دليل آن هم عشق بود. مي ترسيدم دختر مورد علاقه ام از دستم برود. آخر او همسايه ديوار به ديوار ما بود و خيلي هم خواستگار داشت. (و دوباره مي خندد)
* سخت نبود؟!
-چرا خيلي...به ويژه اين که در اين مدت همسرم سختي هاي فراواني را تحمل کرد. در حالي که فقط شانزده سال داشت. ولي خوب انتخاب مان درست بود و ارزشش را داشت.
* بعد از رسيدن به شهر تازه فعاليت خود را از کجا آغاز کردي؟
-من به عنوان کارگري ساده در يک شرکت توليد اجاق گاز مشغول کار شدم. يک زير زمين کوچک هم براي سکونت اجاره کردم. هنوز دوسال از شروع فعاليتم در آن شرکت نگذشته بود که از کارگر ساده خط به رتبه سرپرست ارتقا يافتم. خيلي با انگيزه بودم. مدير عامل شرکت مرا قبول داشت. با مهندسان شرکت هم درباره ايده هايي که داشتم صحبت مي کردم.
* چه ايده هايي؟
-مثلا اجاق گازهاي مختلف با ويژگي هاي خاص طراحي مي کردم. شکل و شمايل هاي جديد از پيلوت گرفته تا قطعات ديگر و...
* از طرح هايت استقبال هم مي شد؟!
-راستش را بخواهي نه چندان...، آن زمان جسارت و قدرت ريسک در اطرافيانم به اندازه من نبود. يکي دوبار هم که کارهاي مرا براي سنجيدن سليقه مشتري و به تعداد محدود توليد کرديم و روي دست مان ماند، قضيه پيچيده تر شد و خوب من هم موقتا عقب نشستم. تا آن که آن اتفاق افتاد.
* چه اتفاقي؟!
- يک روز که از سر کار به منزل باز مي گشتم، به فرد مضطربي برخوردم که حال و روز خوشي نداشت.به شدت به پول احتياج داشت و داشت براي گرفتن پول نزول نزد کسي مي رفت. موقعيتي بدي بود.مي دانستم وضعيتش از ايني که هست بدتر مي شود. اما کمکي از دستم بر نمي آمد. به خانه که رسيدم از فرط غصه سردرد شديد گرفتم.مدام با خود مي گفتم: اگر دستم باز بود او الان به نزول خور رو نمي انداخت. اگر...اگر...
خاطرم هست آن روز دايي ام به منزل مان آمد و حرف قشنگي به من زد: ببين تا کار مال خودت نباشد، به جايي نمي رسي، دست کسي را هم نمي تواني بگيري.اين حرف سرنوشت مرا عوض کرد. بعد از ده سال از شرکت بيرون آمدم و به خاطر ارتباط مثبتي که با مديرعامل داشتم صرفا در مقام مشاور و دوست مدير عامل گه گاه به آنجا سر مي زدم و اين آغاز پيشرفت کاري من بود.
*در حال حاضر مشغول چه کاري هستي؟
-قطعات مختلف اجاق گاز توليد مي کنم. خدا را شکر با همه مشکلات و موانع همه چيز خوب پيش مي رود.
* از کي فکر قرض الحسنه دادن به اطرافيانت به ذهنت خطورکرد؟!
-اين فکر هميشه با من بود. هميشه دلم مي خواست در صورت توان گره اي از کار ديگران باز کنم. از پول نزول و وام هاي درصدي که در واقع يک جور نزولند بيزار بودم، از طرفي مي دانستم فردي که مجبور است، اين جور چيزها برايش مهم نيست و در اين راه اشتباه قدم مي گذارد.بنابراين از خدا خواستم به من بدهد تا من هم بتوانم به ديگران کمک کنم.
* و خدا خواست؟
- تلاش هاي بي حد و حصر و شبانه روزي و آرزوي آتشيني که در سينه داشتم، عاقبت خداي متعال را نيز مجاب کرد.
* نحوه وام دادنت به ديگران چگونه است؟
-من ابتدا افراد خانواده و بعد هم بستگان و دوستان درجه اول را در اولويت قرار مي دهم. خانواده نظير برادرم، برادر همسرم، مادرم و پدرهمسرم و...بعد نسبت به درآمدي که دارند، ميزان و زمان بازپرداخت آن وام را برايشان معين مي کنم.
*چيزي هم به عنوان ضمانت مي گيري؟
-نه...نيازي نيست.
*خوب اگر نتوانستند پول را برگردانند؟
-کمک شان مي کنم. مثلا اگر کارشان را از دست داده اند، يا مشکل ديگري دارند،آن را با کمک هم برطرف مي کنيم تا بتوانند پول را برگردانند. من نسبت به بازپرداخت کمي حساسم و معمولا افرادي که از من وام مي گيرند اين را مي دانند.
*تاثير اين مساله در زندگي ات چگونه بوده؟
- هرچه دارم، مثلا همين دارايي که شکر خدا روز به روز هم بيشتر مي شود، بعد از لطف خدا و دعاي مداوم مادرم، از صدقه همين کار خداپسندانه است. خدا سرحرفش مي ماند. مي فرمايد: اگر به من قرض بدهيد، چند برابر اضافه مي کنم و به شما برمي گردانم.تازه سلامتي خودت و خانواده ات و عاقبت به خيري ات را هم تضمين مي کنم. تاثير از اين بالاتر چه مي تواند باشد؟! تازه معجزه ديگر اين که در اين وضعيت نابسامان اقتصادي، اوضاع من از همه توليدکنندگان بهتر بوده است. اين يعني اين که خدا حواسش به همه چيز هست.

راست مي گويد. خدا حواسش به همه چيز هست. به اميد آنکه سنت حسنه قرض الحسنه از خود ما و با درايت و تنها به خاطر رضاي خداوند بين ما ايراني ها رواج يابد و ما را از بسياري از انحراف هاي اخلاقي و افتادن در بي راهه رشوه و نزول و...باز دارد.

گفت و گو از: اعظم رمضاني













این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[مشاهده در: www.mojnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن