واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
چه چیز تماشای کلاه قرمزی را لذت بخش می کند؟
تاریخ انتشار : پنج شنبه 13 فروردین 1394 ساعت 18:12 | شماره خبر : 1890362820083386752 تعداد بازدید: 6
پ پ
«کلاه قرمزی و آقای مجری» در واقع روایتگر چیزی کمتر از شکست ایدئولوژی تربیتی در «بهانقیادکشیدن» و «سوژهسازی» از بچهها نیست و دقیقاً همین است که تماشای آن را برای ما چنین سرشار ذوق و سرخوشی میکند.
از اوایل دههی هفتاد که سروکلهی کلاهقرمزی پیدا شد تا همین امروز این بچه سرِ سوزنی تغییر نکرده و «تربیت» نشده است: او هنوز همان سرتقِ سربههوای خانمان-بر-باد-ده همیشه است. در همهی این سالها همینکه کلام آقای مجری میآمد تا منعقد شود، کلامی که قرار بود ویژگیهای یک «بچهی خوب» را به ما حالی کند، یکی از شخصیتها از راه میرسیده و کل سامان گفتاریِ مجری نگونبخت را با شیطنت، به واسطهی تنبلی و خنگبازی، به اتکای یک جور بیتفاوتی کودکانهی شهودی و یکجور بازیگوشی مهارناپذیر برهممیزده و اساساً بازی جدیدی راه میانداخته است.
این مختلکردن دمودستگاه ایدئولوژی آموزشی و از کارانداختناش اما گاهی هم به واسطهی سمجشدن و گیردادنهای سهپیچ به «معنا»ی کلام آقای مجری اتفاق میافتاده، با دقیقشدنی کنجکاوانه در اینکه او چه دارد میگوید. و این استراتژی همیشه به اتکای سیلی بیمهار از انواع و اقسام پرسشهای خانمانبرانداز عمل میکرده است که در نهایت آقای مجری را وامیداشته کلاً بیخیال ماجرا بشود.
اساساً همهی بچههای «کلاه قرمزی و آقای مجری» به معنای دقیق کلمه واجد کاراکتر یا شخصیت بوده اند، ویژگیهایی تکین و منحصربهفرد، که در همهی این سالها به گونهای آشتیناپذیر در برابر رویهی بهنجارسازی آموزشی مقاومت کرده است. شکل این مقاومت اما در هر یک از این بچهها متفاوت بوده است. چه چیز شکل مقاومت هر یک از آنها را تعیین میکرده است؟
به نظرم میرسد امکاناتشان، اینکه چه در اختیار داشتهاند و چگونه توانستهاند آنچه در اختیار داشتهاند را کار بیاندازند یا به کار بگیرند. شخصیت آنها به واسطهی همین داشتههاشان ساخته شده است. کلاهقرمزی چه «دارد»؟ یک شیطنت مهارنشدنی. شخصیت ببئی، جیگر و گابی را چه رقم زده است؟ «حیوانبودن»شان. آنچه خطابشدن آنها به دست ایدئولوژی را اغلب بیپاسخ میگذارد همین «حیوانبودن» آنهاست. به تعبیر دیگر، آنها به اتکای «حیوانبودن»شان است که مقاومت میکنند. پسرعمهزا چه در اختیار دارد؟ یک جوهر پیشاتمدنی یا پیشاشهری که به طرز عجیبی تا اینجا از «شهریشدن» تن زده است.
فامیل دور چه؟ موقعیت او از همه پیچیدهتر است. فامیل یک مرد بالغ است و قاعدتاً باید آدم سربهراهی باشد. او اما کمتر از بقیهی بچهها شر نیست. در واقع بلوغ او یکجور «بلوغ ناکامل» است. او بزرگ شده است بیآنکه «آدمبزرگ» شده باشد، از آن دست آدمهایی که بچهها اغلب خود را با آنها مقایسه میکنند و آیندهی سربهراهشدهی خود را در آنها میبینند. در واقع شکست نرم های رسمی بهتر از هر جای دیگر در سیمای اوست که متجلی شده است.
تکلیف پسرخاله در این میان چیست؟ مقاومت او، برخلاف ظاهر، از همه رادیکالتر است. او به اتکای عمل بر وفق یکجور اخلاق کانتی-لویناسی است که با بقیه فرق دارد و به فرمان ایدئولوژی که «کسی باش مثل همگان» بیمحلی میکند: عمل برحسب وظیفه که به باور او همواره عملی است برای دیگری، بی هیچ چشمداشتی.
چند سالی است که خودِ آقای مجری هم بیش از آنکه زور بزند بچهها را تربیت کند ترجیح میدهد در بازیهاشان شرکت کند و سربهسرشان بگذارد. انگار متقاعد شده است که حریف بچهها نمیشود. (پارسینه)
102
تاریخ انتشار :
پنج شنبه 13 فروردین 1394
ساعت 18:12
|
شماره خبر :
1890362820083386752
تعداد بازدید:
6
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 143]