تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):کمترین کفر این است که انسان از برادرش سخنی بشنود و آن را نگه دارد تا او را با آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803790173




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

طنازی به سبک «غلاغه»/ عروسی که مادربزرگ پدر داماد بود!


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: میز مطالعه نوروزی-۱۳/
طنازی به سبک «غلاغه»/ عروسی که مادربزرگ پدر داماد بود!

زرویی نصرآباد


شناسهٔ خبر: 2520637 پنجشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۶
فرهنگ > کتاب

ابوالفضل زرویی نصرآباد در کتاب «غلاغه به خونش نرسید» معجونی از افسانه‌های کهن و داستان‌های امروزی را در شیرین‌ترین شیوه بیان روایت کرده است. خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: شادمانی و مطایبه، بخش دوست داشتنی تعطیلات نوروز و به ویژه دورهم نشینی‌های سیزده به در است که گاه می‌توان آن را تنها در چند دقیقه و در خلال خواندن یک متن کوتاه و نه چندان بلند به دست آورد و در این میان اگر متن نغز باشد و پر مغز در پس آن خنده برای شما با رضایتی از سر فکر و آسودگی نیز همراه خواهد شد.کتاب «غلاقه به خونش نرسید» اثر ابوالفضل زرویی نصرآباد یکی از چنین آثاری است.کتابی که در آن زرویی حکایت هایی نغز را با بهره گیری از دغدغه ها و حواشی زندگی امروزی اما در قالب حکایت هایی به زبان کهن روایت کرده است.

ترکیب این دو خصیصه در قصه های این کتاب است که از زرویی و حکایت هایش، روایتی ماندگار و قابل استفاده برای عموم فراهم آورده است.بریده خواندنی؛«یکی بود یکی نبود؛ غیر از خدا هیچکش نبود. ای برادر، یک پسر پادشاهی بود در ولایت غربت. یک روز که داشت از کنگره قصر بیرون را تماشا می کرد، کنار جوی آب، دختری را دید مثل پنجه آفتاب که داشت رخت می شست. پسر پادشاه یک دل نه صد دل عاشق او شد. با خود گفت چه بکنم، چه نکنم. آخر سر یک لباس کهنه پیدا کرد و آمد بیرون لب جوی آب. دختر هم پسر را دید، یک دل نه، صد دل عاشق او شد.پسر پادشاه گفت: ای دختر بدان که من آدم رهگذری هستم و پدرم یک گدایی است در ولایت جابلقا و حالا من بر تو عاشق شده ام. بیا برویم عروسی کنیم.دختر گفت: شرط دارد و آن این که مرا ببری در خیابان ولی عصر و هفت دست لباس و هفت دست چاقچور و هفت دست دامن و هفت سرویس آرایش هفت قلم اودکلن برایم بخری؛ با مرغ سوخاری و پیتزا و سیب زمین سرخ کرده با سادلاد و نوشابه و شیرینی و نان خامه ای!پسر پادشاه گفت: باشد. پس قرار ما فردا همین ساعت، همه جا!صبح فردا پسر پادشاه دزدانه هر چه طلا و نقره در خزانه پدرش بود، برداشت و بار شتر کرد و آمد بیرون لب جوی آب. دختر را هم نشاند ترک شتر و رفتند در خیابان ولی عصر. آنجا که رفتند، هر چه دختر خواسته بود، خریدند. دست آخر هم شتر را فروختند و پولش را برداشتند و رفتند در پیتزا فروشی.اما بشنوید از پادشاه که وقتی پا شد و دید پسرش گم شده و طلا و جواهرات خزانه هم به سرقت رفته، از زور ناراحتی دیوانه شد و سر به کوه و بیابان گذاشت و رفت در ولایت جابلقا و گدا شد. پادشاه را همین جا در ولایت جابلقا داشته باشید تا ببینیم قضیه پسر پادشاه و دختر به کجا رسید.پسر پادشاه و دختر که غذا و شیرینی شان را خوردند و آمدند بیرون، یک ماموری آمد و گفت: برادر، این خواهر خانم شماست؟گفت: نه.گفت: خواهر شماست؟گفت: نه.گفت: دختر خاله‌ای دختر عمه‌ای؟گفت: نه.گفت: پس بی‌خود در خیابان چرا با هم راه می روید؟پسر گفت: ای برادر، بدان که این خواهر، هم کلاس بنده است در دانشگاه و ما با هم شیرینی خورده ایم.آن مرد عذر بخواست و رفت.دختر گفت: ای پسر این ولایت جای ماندن نیست، بیا تا برویم در همان ولایت جابلقا.این دو رفتند و رفتند تا رسیدند به ولایت جابلقا. آنجا رفتند به محضر و صیغه عقد جاری کردند و آمدند بیرون. دم در محضر یک گدایی آمد و گفت: به شکرانه عروسی، به من بدبخت درمانده کمک کنید. پسر خوب که دقت کرد فهمید این گدا همان پدر خودش است. پادشاه هم پسر خودش را شناخت. دست در گردن هم انداختند و بنا کردند های‌های گریه کردن. گریه شان که تمام شد پادشاه چشمش افتاد به دختر. کمی چشمهایش را مالید و بعد با فریاد و هیجان دست انداخت در گردن دختر و گفت: سلام مادربزرگ! شما کجا، ولایت جابلقا کجا. دختر هم بنا کرد به گریه کردن و اشک شوق ریختن.پسر گفت: ای پدر مادربزرگ کدام است؟ این دختر خانم، عیال من است.پادشاه گفت: خجالت بکش دختر خانم کجا بود؟ این مادر بزرگ من است که ما او را در سال وبایی گم کرده بودیم. بعد دست برد کلاه گیس و دندان مصنوعی دختر را بیرون آورد. آرایش صورتش را هم پاک کرد.پسر که چشمش به مادر بزرگ پدرش افتاد، آهی کشید و نمی‌دانم از خوشحالی یا ناراحتی دق کرد و مرد. پادشاه هم که مادربزرگش را پیدا کرده بود، گدایی را ول کرد و دست مادربزرگش را گرفت و رفت به همان ولایت غربت و مشغول پادشاهی شد. ما از این داستان نتیجه می‌‌‌گیرم که ازدواج فامیلی خیلی بد است!»کتاب «غلاغه به خونش نرسید» را انتشارات کتاب نیستان در ۲۵۹ صفحه و با قیمت ۶ هزار تومان منتشر کرده است. این کتاب به تازگی از سوی شرکت نوین کتاب گویا نیز به صورت کتاب صوتی منتشر شده است.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 93]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن