محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844235304
داستان خواندنی دختری که بدنش مثل دایناسور رشد میکرد
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
داستان خواندنی دختری که بدنش مثل دایناسور رشد میکرد فرهنگ > کتاب - روزهای تعطیل ابتدای سال فرصت مناسبی است برای خرید و مطالعه کتاب هایی که شاید در طول سال نتوان به آنها پرداخت، پیشنهادهای نوروزی ما تقدیم به آنها که قدر این ایام و البته نعمت یارمهربان را میدانند.
لذت مطالعه نوروزی با خبرآنلاین/12/ به گزارش خبرآنلاین، رمان «آیدا می دود» به قلم سمیه فرهمندیان برنده جایزه «رمان اول ماندگار» از سوی انتشارات آموت منتشر شد و با استقبال مخاطبان و منتقدان نیز همراه شد، رمانی خواندنی که قصه ای متفاوت را روایت می کند. شخصیت اصلی این رمان، دختری به نام آیدا است که دچار بیماری ژیگانتیسم (غول آسایی)است. او تصمیم می گیرد در یک مسابقه دوی ماراتن شرکت کند در حالی که دویدن برای او ضرر دارد؛ در واقع خط سیر داستان به دویدن او اختصاص دارد...به اعتقاد نویسنده داستان این دختر، روایت جوانانی است که با مشکلات فراوانی در جامعه روبرو هستند و برای برون رفت از این مشکلات همه تلاش خود را به کار می گیرند تا خود را به دیگران ثابت کنند. فرهمندیان درباره این رمان گفته است: غول آسایی برای آیدا در این اثر به نوعی استعاره از جوانی است که در جامعه با مشکلات زیادی مواجه است. آیدا به هنگام دویدن به خط پایان فکر نمی کند و در مسیری که می دود به آدم های پیرامونش که به واسطه شرایط جسمی غیر عادی اش با تعجب به او می نگرند، فلسفه بودنش و سال های گذشته زندگی خود می اندیشد.
در معرفی رمان آمده است: «آیدا حتی با وجود مشکل جسمانی گام در راه ماراتن می گذارد. او دچار بیماری ژیوانیسم (غول آسایی) است و قدش بسیار بلند است اما از مبارزه دست نمیکشد و ثابت می کند که انسان در حین مبارزه حتی اگر جزو بهترینها نباشد میتواند دریافت خودش را از فضای پیرامون داشته باشد و زندگیش مفهوم پیدا کند. چرا که آیدا به هنگام دویدن به خط پایان فکر نمی کند و در مسیری که می دود به کرانه های دیگر هستی اش دست می یابد.» باهم بخش هایی از این رمان خواندنی و تحسین شده را مرور می کنیم: «رامتین تنها مانده بود. با دیدن من دوباره خندید. او را بغل کردم و روی شکمم خواباندم. احساس کردم الان درون شکم خودم است و به این فکر کردم که یک مادر چگونه یک ناموجود را نه ماه درون شکمش ذره ذره، موجود می کند. این فکر مرا به وسوسه انداخت. در آن لحظه چقدر دوست داشتم یک زن بالغ بودم. آن وقت به احترام شکم برآمده ام پدر دیگر مرا از سقف آویزان نمی کرد. این فکر دوباره مرا دچار اضطراب کرد. سرم را بالا آوردم و به چشم های خندان و صورت شیرین رامتین نگاه کردم. مثل یک ماهی روی شکمم دست و پا می زد و می خندید. در سرمای کمد یخ کرده بودم و او به اندازه یک بهشت گرم بود. به رامتین کوچولو گفتم: «کاش الان درون شکم من بودی.» بعد نمی دانم چرا آن کار احمقانه را کردم، بلوزم را روی سر نوزاد کشیدم. تمام جثه اش را زیر بلوز سرخم جا دادم. احساس کردم که درون شکمم فرو رفت چون دیگر نمی خندید. صدای گریه خفه ای شنیده می شد. دست هایم را آرام روی بلوزم می مالیدم تا او را آرام کنم. ناگهان البرز با یک فریاد گوشخراش رامتین را از زیر بلوزم بیرون کشید. از جایم پریدم. اشک در چشم های المیرا حلقه زده بود. مامان، الناز و البرز همزمان با هم فریاد می کشیدند و جمله های متفاوتی می گفتند: «داشتی بچه را می کشتی؟... دیوانه... احمق... مگه عقلت کمه؟... پس قورباغه مال تو بود... شش ساعت در آن کمد چه غلطی می کردی؟... کله پوک... کله پوک...» نمی دانستم که چه کار خطایی کرده ام و چه باید بگویم. البرز بچه را محکم به خودش چسبانده بود و من با نفرت تمام نگاهش می کردم. او حق نداشت اینقدر وحشیانه بچه را از من بدزدد، در حالیکه من در خیالم یک مادر واقعی بودم. انگار که با یک تبر درخت تخیلم را بریده بودند...
چشم هایم پدر را جست و جو می کرد و بعد هم یکهو سروکله اش پیدا شد. هیجان یک فتح بزرگ در صدایش بود: «بالاخره گرفتمش... پدرسگ.» او یک قورباغه له و لورده را که در حال جان کندن بود با نوک انگشتانش گرفته بود و می گفت: «از این به بعد شب ها راحت می خوابیم. تمام شد این قورقورهای شبانه.»
یک چشم قورقوری، زیر فشار دست و پا بیرون پریده بود و از حدقه آویزان بود. همان طور که ایستاده بودم، به خودم شاشیدم و زمین خیس شد...» ** زندگی میان دیوارها، حجابها و حدودها همچین هم ساده نبود. آدمهایی که اطرافم میدیدم مثل دانههای ریز خاک معلق در آب بودند که با اشارهای، اعصابشان به هم میریخت، به هم ضربه میزدند و دنیایشان گلآلود میشد. من فکر میکنم زندگی در میان سه حالت جامد و مایع و گاز، همچین آش دهنسوزی هم نیست. آدم عمیقا فقط میتواند به نور دل خوش باشد، به نور این کیفیت بینظیر حضور که هیچ جسمی ندارد اما به همهی اجسام معنا میبخشد. ** در سن رشد، رنج بسیاری متحمل شدم. بدنم مثل یک دایناسور رشد می کرد. همه آمپول ها و داروهای ضد رشد هم بی تاثیر بودند. لباس ها زود برایم کوتاه می شدند. لباس های سایز بزرگ می خریدم که از نظر طولی اندازه ام بود ولی از جهت عرضی روی بدنم زار می زد. دراز و دیلاق و بد لباس بودم. شب ها در رختخوابم هزار بار می چرخیدم. دیگر اندازه تختم نبودم. خجالت می کشیدم که بگویم برایم تخت تازه سفارش بدهند چون به اندازه فعلی ام هیچ اعتباری نبود. به اجبار شب ها روی همان فرشی که سی و شش تا آهو داشت می خوابیدم. پایم از زیر پتو بیرون می زد و یخ می کردم....غصه می خوردم می ترسیدم از همه آدم های روی زمین گنده تر شوم. شب ها کابوس می دیدم از همه آپارتمان ها قدم بلندتر شده بود. مثل یک غول بیابانی در شهر راه می رفتم. پلیس ها با تانک و آرپیجی دنبالم بودند. صبح با وحشت از خواب می پریدم و گریه می کردم؛ فقط دوازده سال داشتم و باید از بالا به والدینم نگاه می کردم. استخوان های دست و پا و جمجمه ام از همه آدمهایی که می شناختم بلندتر بود... این رمان خواندنی در 220 صفحه و با قیمت 11هزار تومان منتشر شده است. 6060
کلید واژه ها: معرفی کتاب - بازار کتاب - نوروز -
دوشنبه 10 فروردین 1394 - 16:55:30
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 146]
صفحات پیشنهادی
به صورت جیبی گزیدهای از داستانهای جذاب و خواندنی منتشر شد
به صورت جیبیگزیدهای از داستانهای جذاب و خواندنی منتشر شدچاپ نخست کتاب شک مقدمه یقین است و چاپ چهارم کتاب شمارش معکوس عشق به کوشش مهدی رحمانی از نشر راز نهان به چاپ رسید به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس کتاب «شک مقدمه یقین است » برای نخستشکیل مثلث ترقی شهر خرم آباد/ وضعیت شهر رو به رشد است
جهان آرا مطرح کرد تشکیل مثلث ترقی شهر خرم آباد وضعیت شهر رو به رشد است شناسهٔ خبر 2519241 دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۱ ۳۵ استانها > لرستان خرم آباد - رئیس شورای اسلامی شهر خرم آباد گفت شورای شهر شهرداری و فرمانداری سه ضلع مثلث ترقی شهر خرم آباد خواهند بود به گزارش خبرنگار مادبیات داستانی نسبت به سالهای گذشته سال بهتری را تجربه کرد
صادق کرمیار در گفتگو با باشگاه خبرنگاران ادبیات داستانی نسبت به سالهای گذشته سال بهتری را تجربه کرد ادبیات داستانی ما که همواره به عنوان یکی از مهمترین ژانرهای ادبی در مرکز توجه قرار گرفته در سال 1393 به نسبت سالهای گذشته سال بهتری را تجربه کرده است صادق کرمیار نویسنده کرونمایی رمان «خط تماس» در /۴ سردار فضلی:شهید کاظمی اقتصاد مقاومتی را به تعبیر امروز رعایت میکرد/او
رونمایی رمان خط تماس در خبرگزاری فارس ۴سردار فضلی شهید کاظمی اقتصاد مقاومتی را به تعبیر امروز رعایت میکرد او یکی از حامیان جدی انتشار ارزشها بودجانشین سازمان بسیج مستضعفین کشور با بیان اینکه شهید کاظمی اقتصاد مقاومتی را به تعبیر امروز رعایت میکرد گفت شهید کاظمی یکی از حامیانانتشار مستند روایی داستانی «پایان انتظار» درباره شهید صیاد شیرازی
انتشار مستند روایی داستانی پایان انتظار درباره شهید صیاد شیرازیمؤسسه انتشاراتی روایت فتح مستند روایی داستانی پایان انتظار را به زودی روانه بازار میکند این مستند روایتی از تولد تا شهادت شهید صیاد شیرازی است به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس مستند روایی داستانی &laqu«سردار حاج علی فضلی»: اقتدار موشکی ما مرهون «سرلشگر شهید احمد کاظمی» است/ «مرتضی فرهنگی»: خاطرات فرماندهان جنگ
در مراسم رونمایی از کتاب خط تماس مطرح شد سردار حاج علی فضلی اقتدار موشکی ما مرهون سرلشگر شهید احمد کاظمی است مرتضی فرهنگی خاطرات فرماندهان جنگ ما مثل توپخانه ادبیات جنگ است سردار حاج علی فضلی در مراسم رونمایی از کتاب خط تماس گفت رشد و شکوفایی موشکی ما از لحاظ اقترفیع افتخار از جشنواره داستان انقلاب گفت «رضا بدلی» داستان پدری که میخواست پسرش ولیعهد شود
رفیع افتخار از جشنواره داستان انقلاب گفترضا بدلی داستان پدری که میخواست پسرش ولیعهد شودنویسنده تقدیر شده در بخش داستان کوتاه نوجوان جشنواره داستان انقلاب گفت داستان رضا بدلی یک داستان کوتاه است که قصه پدری است که بسیار شاهدوست است و میخواهد که پسرش ولیعهد شود رفیع افتخار نویگزارش مشروح از رونمایی رمان «خط تماس» در / بایرامی: داستان نوشتم نه تاریخ صرف/سردار فضلی: «خط ت
گزارش مشروح از رونمایی رمان خط تماس در خبرگزاری فارس بایرامی داستان نوشتم نه تاریخ صرف سردار فضلی خط تماس یک اثر ماندگار فرهنگی استرمان خط تماس با حضور جمعی از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس در خبرگزاری فارس رونمایی شد ● گزارش تصويري مرتبط------------------------------- بهگفتگوی خواندنی با آتشنشان زن محجبه آمریکا
پربیننده ترین خبرهای 93 گفتگوی خواندنی با آتشنشان زن محجبه آمریکا وقتی جامعه میبیند به عنوان یک آتش نشان در حال انجام خدمت در جامعه هستم دیدشان نه تنها به من بلکه نسبت به اسلام و تبلیغات منفی که در رسانهها و جامعه علیه اسلام انجام میپذیرد عوض میشود به گزارش خبرنگارنیکنام در گفتوگوی نوروزی با فارس: بهترین عیدی که برایش ذوق میکردم/ بعد از ایام فاطمیه به تبریز میرویم
نیکنام در گفتوگوی نوروزی با فارس بهترین عیدی که برایش ذوق میکردم بعد از ایام فاطمیه به تبریز میرویماستاد پیشکسوت خوشنویسی میگوید امسال عید ما عید فاطمی است قلب اهل بیت این روزها شکسته است و ما هم برای همدردی با قلب آقایمان ولیعصر عج این نوروز را نوروزی خاص میدانیم بهیادداشت شفاهی/ حجتالاسلام پسندیده اهل بیت(ع) شبانهروز خود را صرف چه اموری میکردند
یادداشت شفاهی حجتالاسلام پسندیدهاهل بیت ع شبانهروز خود را صرف چه اموری میکردندبرای داشتن یک برنامه خوب و منطقی نیازمند الگویی جامع هستیم تا علاوه بر دستیابی به اهدافمان به نیازهای خود خانواده و جامعه پاسخ گوییم در سیره انبیاء و اهل بیت ع ۶ مدل مختلف ارائه شده است به گزارداستان زندگی دانش آموزی که دسته گل به رضاشاه پرتاب کرد
داستان زندگی دانش آموزی که دسته گل به رضاشاه پرتاب کردتاریخ انتشار يکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۰۹ ۰۹ داستان زندگی شهید سید مجتبی نواب صفوی با عنوان «پروانهای که سوخت» نوشته سارا عرفانی به چاپ پنجم رسید به گزارش خبرآنلاین «پروانهای که سوخت» چهابرگزیده جشنواره داستان انقلاب در گفتوگو با فارس: در «دخیل هفتم» عشق دیروز و امروز را مقایسه کردم/ ه
برگزیده جشنواره داستان انقلاب در گفتوگو با فارس در دخیل هفتم عشق دیروز و امروز را مقایسه کردم همسر شهید قهرمان اصلی رمانبرگزیده بخش رمان بزرگسال داستان انقلاب گفت شخصیت این داستان هم فضاهای قبل از انقلاب را درک کرده و هم به جبهه رفته در برابر یک جوان امروزی قرار گرفته که روحیادبیر سیزدهمین جشنواره سراسری شعر و داستان جوان سوره برگزیدگان فرصت انتشار یک مجموعه اثر در سوره مهر خواهند داش
دبیر سیزدهمین جشنواره سراسری شعر و داستان جوان سورهبرگزیدگان فرصت انتشار یک مجموعه اثر در سوره مهر خواهند داشتسعید بیابانکی با اشاره به حذف شدن جایزه از سیزدهمین جشنواره سراسری شعر و داستان جوان سوره گفت اگر جایزه دادن در کوتاه مدت فایده مادی داشته باشد اما در بلند مدت فایده مامیدوارم در سال 94 یک خانم بازیگر دیگر هم مثل من متحول شود
الهام چرخنده در گفتگو با باشگاه خبرنگاران امیدوارم در سال 94 یک خانم بازیگر دیگر هم مثل من متحول شود بازیگر سریال نوروزی بزم آخر گفت سال 93 سال تحول و پیلگی من بود و امیدوارم سال 94 سال پروانگی ام باشد الهام چرخنده بازیگر سینما و تلویزیون در گفتگو با خبرنگار رادیو تلویزیونالهام چرخنده: امیدوارم امسال یک خانم بازیگر مثل من متحول شود
مهمترین آرزویم در سال 94 سلامتی رهبر عزیزم است الهام چرخنده امیدوارم امسال یک خانم بازیگر مثل من متحول شود تاریخ انتشار جمعه 7 فروردین 1394 ساعت 08 00 | شماره خبر 1882521041436666152 تعداد بازدید 0 پ پ بازیگر سریال نوروزی بزم آخر گفت سال 93 سال تحول و پیلگی من بود و امی«اخراجی ها» خواندنی شدند
اخراجی ها خواندنی شدند کتاب اخراجیها با موضوع خاطرات سردار شهید حاج احد محرمی علافی تجدید چاپ و روانه بازار نشر شد به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر مؤسسه سرلشکر شهید احمد کاظمی در ماه پایانی سال دو کتاب را تجدید چاپ و روانه بازار نشر کرده است کتاب نخست با عنوان «-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها