واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: شکست، بخشی از یک زندگی
بعد از هرشکست و زمین خوردنی بلند شویم ، به همه ماجراهایی که اتفاق افتاده خوب فکر کنیم و تا جایی که میتوانیم از همه تجربیاتمان درس بگیریم و خودمان را برای موفقیت در آینده آماده کنیم.
تمامی انسانها در طول زندگیشان بارها به نحوی دچار شکست و عدم موفقیت شدهاند و لحظات سخت و دشوار شکست را تجربه کردهاند و آن را پشت سر گذاشتهاند و یا مزه تلخ آن را چشیدهاند.هر کس تلاش بکند و شکست بخورد غمگین می شود. شکست معمولا مساوی با از دست رفتن یک موقعیت است . اگر کسی تلاش نکرده باشد طبعاً حس نمی کند چیزی را از دست داده است، برای ایجاد حس شکست باید امتحانی که گرفته شده منطقی باشد مثلا اگر کسی درس ریاضی جدید را نخوانده باشد و در امتحانش رد شود ، احساس شکست خواهد کرد.ناکامی یعنی نرسیدن به آرزوها و اهداف. ناکامی به دو طریق حاصل می شود: یکی نرسیدن به اهداف منطقی و یا انتخاب اهداف غیرمنطقی و غیرممکن.شرایط امروز جامعه ما ، همه را وادار می کند سعی کنند از دیگران جلو بیفتند. اکثر مردم می خواهند بالاتر از متوسط باشند و مخصوصاً پایین تر از متوسط نباشند ، اما بر اساس پیش بینی های آماری نیمی از ما باید از نظر هوش، تیپ، قد و درآمد زیر متوسط باشیم. پس بد نیست گاهی توقع مان را کم کنیم.کم کردن توقع همیشه امکان پذیر نیست. چون اول: موفقیت برای حفظ اعتماد به نفس است. دوم: بعضی آدم ها با آرزوهایشان خوشند و تلاش هم می کنند، حتی اگر هرگز به آن ها نرسند. سوم: بعضی از اهل فن معتقدند خوشبختی نباید هدف اصلی زندگی باشد. آن ها تحصیل علم و کمک به دیگران را در درازمدت ارضا کننده تر می دانند. چهارم: خیلی از آدم های افسرده خیرشان به دیگران رسیده است. این ها خوشبختی خود را فدای دیگران کرده اند.چه طور با شکست برخورد کنیم
این که چه طور با شکست برخورد کنید اهمیت ویژه ای دارد. اعتماد به نفس حاصل تلاش، استفاده از الگوها و روش های مناسب و صرف وقت است. آدم های ضعیف مدام فکر این هستند که چطور شکست نخورند! هیچ ربطی هم به سختی یا آسانی کار ندارد. آدم های موفق بیشتر به خوب انجام دادن کار و کسب تجربه فکر می کنند ولی آدم های ضعیف مدام فکر نتیجه هستند. دسته اول از کارهای سخت استقبال می کنند چون دنبال یاد گرفتن هستند. این ها پس از هر شکست می گویند :" این دفعه را باختم ولی در عوض تجربه کسب کردم! دفعه بعد از روش دیگری استفاده خواهم کرد" تلاش و آموزش ، کارایی را افزایش می دهد. پس بهتر است از این روش استفاده کنیم و به جای خودخوری برای اداره زندگی ، باید مسئولیت قبول کنیم نه اینکه خود را سرزنش کنیم. همیشه و در همه جا پشتکار، تعهد و تلاش نتیجه میدهد.بعد از هر شکست از خود بپرسید: " حالا خودمانیم، خدا وکیلی تقصیر کی بود؟ حالا باید چه کار کنم؟ " هیچ آدم عاقلی دنبال دلایلی که قابل اصلاح نیستند نمی گردد. هیچ رفتاری هم تک عاملی ( وراثت، غریزه، فیزیولوژی و ...) نیست. اکثر رفتارها قابل اصلاح هستند، پس اهمیت آموزش را فراموش نکنید. برای این که کسی قهرمان شود از سن قبل از مدرسه روزی حدود هشت ساعت تمرین می کند. طبعا اگر این قهرمان برادر دوقلویی داشته باشد که تمرین نکرده باشد، هرگز به موقعیت او نخواهد رسید. آدم ها خیلی بیشتر از آنچه فکر می کنند توان یاد گرفتن دارند و بدانیم که دلیل اکثر شکست ها کم کاری و عدم آموزش است. غالباً آدم ها آخرین حد توانایی خود را نمی دانند چون هرگز سعی نکرده اند به آن حد نزدیک شوند.واضح است که بعضی از دلائل شکست بهانه هستند. خود کم بینی هم چیزی شبیه به همین است، اما قبل از عمل بروز می کند. بهانه هایی که زیاد استفاده می شوند از این قرار است: خسته ام ، مریضم، عصبانیم، آماده نیستم و ... این بهانه ها در کوتاه مدت اضطراب و ناکامی حاصل از شکست را تخفیف می دهند، اما در دراز مدت موجب کاهش اعتماد به نفس و افزایش ترس می شوند.و کلام آخر این که گاهی خیلی به خودمان سخت می گیریم ، خیلی از خودمان توقع داریم ، گاهی هم خیلی شل می گیریم و تلاش نمی کنیم. آدم باید پرتلاش و کم توقع باشد و همیشه دنبال راه های بهتر باشد. تبیان
پنجشنبه 28 اسفند 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 113]