واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۳:۴۸
«همیشه آرزو داشتم کارهایی را بلد باشم که به من حس رهایی در طبیعت بدهد. آرزو داشتم اسکی بلد بودم یا چترباز بودم.» این جملهها را سیمون آیوازیان میگوید. هنرمندی که پس از 70 سال زندگی، هم نقاشی و عکاسی را تجربه کرده است، هم موسیقی و معماری را. خودش میگوید تشویقهای مادر هنردوستش در مسیری که آمده، خیلی موثر بوده است. آیوازیان متولد سال 1323 در بندرانزلی، استاد دانشگاه، مدرس گیتار و معماری، نوازندهی گیتار کلاسیک و فلامینکو و عکاس ایرانی است. سیمون از ۱۴ سالگی با ساز گیتار آشنا شد و یادگیری گیتار فلامنکو و گیتار کلاسیک را به موازات هم ادامه داد. او در دانشگاه رشتهی معماری خواند و مدرک دکتری خود را در رشته معماری و باستانشناسی از دانشگاه سوربون پاریس گرفت. این هنرمند در آستانهی سال نو در گفتوگو با خبرنگار بخش هنرهای تجسمی ایسنا، دربارهی تجربهی عکاسیاش در نوروز، اظهار کرد: برای من هر وقت حس سفر پیش آمده، رفتهام و عکاسی کردهام. اینطور نبوده که بهخاطر نوروز و بهار، بار سفر ببندم و برای عکاسی به مکان خاصی بروم. اگر هم بخواهم در بهار و نوروز عکس بگیرم ترجیح میدهم به جاهای دورافتادهای بروم که کسی آنجا نباشد. من دشمن این هستم که آدمهای زیادی در عکسهای طبیعت و معماریام باشند. هر وقت خواستهام از طبیعت یا معماری جایی عکس بگیرم، برایم حضور یکی - دو نفر بهعنوان نشاندهندهی مقیاس فضا کافی بودند. آدمها مزاحم عکاسی از طبیعت هستند. او ادامه داد: چند نوروز که برحسب اتفاق برای عکاسی رفته بودم، بیایانهای اطراف چابهار را انتخاب کردم که طبیعت خلوت و زیبایی داشت. یکی دو بار هم با مرحوم نیکول فریدنی (عکاس) در بهار به کویر مرنجاب رفتیم تا از گیاهی که در کویر میروید و فقط یک هفته عمر میکند و بسیار زیبا هم است، عکس بگیریم. نام علمی و بومی گیاه در خاطرم نیست، اما گیاه بسیار زیبایی بود که عمر کوتاهی هم داشت. آیوازیان دربارهی برنامهاش در روزهای نوروز و حس و حال سال نو، گفت: تازه یکی - دو روز است که از درس و دانشگاه و تدریس خلاص شدهام و در این مدت هم نتوانستم وقتی برای خودم بگذارم و برنامهای بچینم. نوروز را هم در تهران میمانم و از خلوت و سکوتش استفاده میکنم. این ایام در کودکی که ذوق و شوق لباس خریدن و مهمانی رفتن و بهجا آوردن بعضی رسوم خاص در ما بود، حس و حال دیگری داشت، اما حالا دیگر آن حس را از دست داده است. فقط میتوانم برای همه در سال جدید آرزوی سلامتی و موفقیت کنم. این عکاس در بخش دیگری از سخنانش دربارهی آرزوهایی که در ذهن دارد، گفت: همیشه آرزو داشتم کارهایی را بلد باشم که به من حس رهایی در طبیعت بدهد. آرزو داشتم اسکی بلد بودم یا چترباز بودم. افشین بختیار (عکاس) چند وقت پیش این تجربه را در عکاسی به کار برد و با سوار شدن «کایت» عکسهای زیبایی از طبیعت گرفت. آیوازیان به نقش مادرش در طی کردن مسیر هنری خود اشاره و اظهار کرد: مسیری را که در هنر طی کردهام، مدیون مادر هنردوستم هستم. از چهار سالگی که نقاشی میکردم و بعد هم وارد موسیقی شدم، تشویق و همراهی او همیشه شامل حالم میشد و نمیگذاشت بازیگوشیهای کودکانه، من را از مسیر هنر دور کند. این نوازنده با بیان اینکه همهی هنرها را در کنار هم دوست دارد، بیان کرد: معماری، عکاسی و موسیقی را به یک اندازه دوست دارم. هر چند در دورههای مختلف زندگیام، روی یکی از اینها تمرکز و قدرت بیشتری خرج کردم. با این حال، هیچوقت احساس نکردم چیزی را گم کردهام، چون متوجه شدم هنری که روی آن تمرکز کرده بودم، روی هنر دیگر تأثیر میگذاشت و نمیگذاشت از وجودم گم شود. بعدها همین موضوع را مورد مطالعه و تحقیق قرار دادم و در دورهی دکتری روی سوژهی «زبان مشترک معماری و سایر هنرها» کار کردم. آیوازیان دربارهی حسرتهایش نیز گفت: عمر دست خداست، اما فکر میکنم عمر آدم کوتاه نیست، بلکه وقتش کم است. متأسفانه نمیتوانیم از وقتمان برای همهی کارهایی که دوست داریم انجام دهیم، استفاده کنیم؛ حتی اروپاییها که خیلی روی زمانبندی عمرشان حساس هستند هم نمیتوانند کاملا عمرشان را روی استعدادها و کارهایی که دوست دارند انجام دهند، تنظیم کنند. همیشه حسرت انجام خیلی از کارها با ما هست. او با بیان اینکه موسیقی بخش پررنگ زندگیاش را تشکیل میدهد، اظهار کرد: همیشه گفتهام که معماری حرفهی من است و موسیقی زندگیام. موسیقی برایم یک کار احساسی بوده و معماری یک حرفهی اجباری. الان هم به این نتیجه رسیدهام که معماری را خیلی دوست ندارم، چون ما نمیتوانیم آنطور که دوست داریم این هنر را پیاده کنیم و خیلی از کارهای این حوزه، سفارشی شدهاند. موسیقی کلاسیک را دوست دارم و گوش میکنم. علاقهام به موسیقیهای سنتی ملل از جمله آمریکای جنوبی، اسپانیا و یونان است که ساختار مشخصی دارند. پاپ ایرانی را مطلقا گوش نمیکنم، چون به نظرم هیچ ساختاری ندارد و تقلیدی و تکراری است. آیوازیان اضافه کرد: این روزها دلم برای چند نفر از دوستان صمیمی دورهی دبیرستانم خیلی تنگ شده است. خاطرههای خوبی از آن دوران و دوستیهایش دارم. دوستیهایی که هیچ ضابطه و منفعتی در آنها دخیل نبود و احساس ناب و خالص جوانی بود و برای همین هم پایدار بودند. دوستیهای بعد از آن دوران، معصومیت و روانی گذشته را ندارند. انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 50]