واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: دختر آیت الله، تنها یک شهروند ساده بود خداداد ابراهیمی، نویسنده و روزنامه نگار ایلامی در یادداشتی به شرح حال و زندگی یکی از علما، بزرگان و شخصیت های سرشناس ایلامی پرداخته است.
در این یاداشت آمده است: شرح حال و زندگی بعضی از علما، بزرگان و شخصیت های سرشناس، طی دهه های گذشته تاکنون حاکی از آن است که زوایای زندگی آقازاده ها و فرزندان این بزرگواران بسیار حایز اهمیت و قابل درنگ و تامل است.
یکی به وزارت رسیده و دیگری به وکالت، یکی در سیاست و دیگری در تجارت، یکی زندان را تجربه کرده و دیگری امن عیش را، یکی طلبه ای ساده و دیگری طالب ثروت، یکی در مکنت و دیگری در مسکنت. یکی هم در اقصی نقاط کشور ساده و بی پیرایه، بی هیاهو و از سر صدق و اخلاص مشغول عبادت و خدمت به محرومان.
اما تاریخ انقلاب و دفاع مقدس ایلام را که مرور می کنیم نام عالمی جلیل القدر و بلند مرتبه همواره تکرار می شود کسی که ردپایش از نجف تا کربلا و از قم تا ایلام در تاریخ مبارزات و مجاهدت های علمی اش به وضوح دیده می شود.
مردی معنوی که نامش شکوه سخن سخنوران و شوکت برنامه های مسوولان است، مرد سنگر و محراب، مردی که صلاح دفاع از مرزهای ایران اسلامی را با سلاح و حماسه نمایش داد، در جبهه های جنگ، در امنیت شهر، در اوایل انقلاب، در مسجد بر روی منبر، در کوچه و بازار، همواره در کنار مردم بود.
خود و خانواده ای که از جنس مردم بودند و در میان مردم یک زندگی ساده و فقیرانه را به دشواری تجربه می کردند، فرزندانش اما هیچ کدام نه وزیر شدند و نه استاندار، فرماندار و بخشدار، نه مدیرکل و نه رییس، یکی طلبه شد و دیگری شغل آزاد و آن دیگری شاید به کم درآمدترین شغل کوچه بازاری خوشنود.
چندسال پیش که از فرزند ارشد آیت الله پرسیدم: حاج آقا فرزند ذکور شما یعنی نوه آیت الله چکاره است؟ لبخندی زد و از سر شکر گفت: الحمدالله شغلی دارد و لقمه نانی که نتیجه رنج بازوی اوست، پسرم در یک فروشگاه کمک کار صاحب مغازه ای در قم است.
خود حاج آقا یعنی فرزند ارشد آیت الله نه مقامی دارد و نه منصبی، نه ملکی دارد و نه ثروتی! نه حساب بانکی دارد و نه مرکبی! تنها برای به سامان رساندن کتابخانه یادگار پدر، سال هاست که مداومت فرهنگی دارد و رایزنی با مسوولان، تا شاید کتابخانه آیت الله کانون دانایی، فرزانگی، دانش و فرهنگ باشد.
و اما دختر پاکدامن و پارسای آیت الله که در محله ای فقیرنشین در حومه شهر ایلام زندگی می کرد چند روز پیش دعوت حق را لبیک گفت.
بانوی پارسای ایلامی که سراسر عمرش به تاسی از پدرش، رنگ خدمت و عبادت و تقوای الهی داشت، بانوی دعاهای ملکوتی، بانوی نمازهای پر راز و نیاز، بانوی دعاهای توسل و کمیل، بانوی مسجد و سجده و سجاده، بانوی رنج های مکرر بیماری، همه می دیدند که چگونه این بانوی عفیفه و مومنه برای تهیه جهیزیه دختران بی بضاعت تلاش و فداکاری می کرد، همه می دیدند که چگونه برای ایتام و تهیدستان مایحتاج و ضروریات زندگی فراهم می کرد.
براستی که امور خیریه ای که او سرو سامان می داد سراسر اخلاص بود و خدمت به بندگان خدا و عبادت بی ریا.
بانوی پارسای ایلامی دختر آیت الله ، سال ها با بیماری صعب العلاجی دست و پنجه نرم می کرد بی آنکه برای مداوا و رفتن به خارج از کشور دست به دامان مسوولان شود، بی آنکه از تقدیر، از بیماری، از سختی های روزگار، شکوه و شکایت کند.
بانوی پارسای ایلامی که دار فانی را وداع گفت، زنان مومن ایلامی را به سوگ نشاند، مردان ایلامی را ماتم زده کرد، جوانان ایلامی را به فکر فرو برد که ما بعد از رحلت آیت الله برای فرزندانش چه کردیم؟ کدامیک از خدمات دینی و مذهبی او را جبران کردیم؟ چند نفر به ملاقات این انسان شریف و بزرگ زاده رفتیم؟ چه مایه از احوال و روزگارش مطلع بودیم؟ چند دقیقه سنگ صبورش شدیم؟
بانوی پارسای ایلامی، تنها یک شهروند ساده و بی ریا بود، مثل خود آیت الله همواره در میان مردم بود، شریک همه ناملایمات زندگی دردمندان. بانوی پارسای ایلامی از معدود زنان گمنام بود که تهیدستان و مومنان خوب او را می شناختند و از مصاحبت معنوی او بهره می بردند.
بانوی پارسای ایلامی که درگذشت، زنان و دختران حق شناس و مومنه ایلامی در همان کتابخانه پدر، در سوگش سنگ تمام گذاشتند، مردم، روحانیون و علما ماتمش را نیکو و ارزشمند به پا داشتند، حرمتش را به شایستگی ایفا کردند، کرامتش را پاس داشتند، با مداحی و مرثیه سرایی و روضه خوانی و تلاوت قرآن، یاد و خاطره این بانوی خداجوی را زنده نگه داشتند.
یعنی اینکه بندگان خوب خدا مایه عزت جامعه اند، مایه فخر مردم اند، خاصه اینکه او بانو فاطمه حیدری صبیه آیت الله شیخ عبدالرحمن حیدری ایلامی باشد.
هر چند که فوتش غریب و مهجور و درسکوت رسانه ای صورت گرفته باشد، روحش قرین رحمت الهی باد.
راستی این روزها یک فاطمه دیگر هم رحلت کرد، بانو سیده فاطمه خاتمی، فرزند آیت الله سید روح الله خاتمی نیز دارفانی را وداع گفت، برای ایشان هم از حضرت دوست آمرزش ابدی و علو درجات خواستاریم.
خداداد ابراهیمی - روزنامه نگار
11/12/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 71]