واضح آرشیو وب فارسی:فارس: غلامحسین ابراهیمیدینانی:
برای دوری از ناپاکی چه کنیم/ متفکران جامعه آیندهنگر باشند
چهره ماندگار فلسفه گفت: برای حرکت در مسیر انبیاء باید بلد باشیم از خود انتقاد کنیم یعنی برخی مراتب وجودمان بر علیه مراتب دیگر شهادت دهد، تنها در این صورت از ناپاکی دور میشویم.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، ارواح به حسب فطرت، قابل توحید و طالب راه راست بودند. چنانچه که در اول محتجب به حُجُب نگشته بودند. چون خطاب رسید که «ألستُ بربِّکُم» جواب آمد از سر صفای اصلی «قالوا بلی» و این خود مختص به بعضی دونِ بعضی نبود به دلیل حدیث (کلّ مولودٍ یولد علی فطرته) هر مولودی براساس فطرت پاک الهی به دنیا میآید. پس ضلالی که ایشان را بود عارض استعداد تعینی ایشان گشته بود نه عارض استعداد ذاتی اصلی حقانی. و چون غواشی طبیعت آن را فرو گرفت و حُجُب ظلمانیه که مناسب استعداد تعینی بود او را محتجب گردانید ضلال عارض آن ارواح گشت. غلامحسین ابراهیمیدینانی در برنامه معرفت این هفته درباره این متن ملا محسن فیض کاشانی گفت: این مباحث متنی بر چند اصل توحیدی است تمام گرفتاریهای ما این است که اصل انسان فراموش شده است یک وقت اصل انسان را شما ماده و طبیعت میدانی که تکلیف مشخص است اما برحسب آیات کریمه قرآن و حکمای متأله اصل انسان آسمانی و الهی است. کلمه فطرت هم از این همین آماده است و در لغت به معنای خلقت است. به زبان سادهتر انسانی که ما در کوچه و خیابان میبینیم آیا همین سلولها و گوشت و پوست و استخوان است یا روانی هم دارد؟ آیا از سلولها روان بیرون میآید یا روان چیزی است که ماده نیست؟ این بحث خیلی مهمی است، اصل انسان پاک است که در عالم الست (روز ازل) که واژه قرآنی است، همه موجودات در علم حق تبارک حضور داشتند و خدا خطاب به موجودات گفت که الست بربکم؟ آیا من خدای شما نیستم؟ تقریبا اینجا شبه سؤال داشت و این سؤال امتحانی است! بنابراین قرآن میگوید که همه به زبان فطرت میگویند که تو خدای مایی. همه چیز عالم هستی در علم تبارک و تعالی وجود دارد، همه چیز قبل از آفرینش عالم وجود و هستی، حق تعالی بود، این هم زمانی نیست و از زمان جداست. در مقام ذات و اسماء صفات حضرت حق همه چیز بوده، برای خداوند چیزی مجهول نبوده است! وز وز پشهای در جنگی از ازل برای خدا معلوم بوده است. انسان ها به سرّ سویدا راه به جایی ندارند، دنیای امروز علم از بیرون است ما طبیعت را میشکافیم علم از بیرون استخراج میکنیم الان علوم جدید که هر روز یک صحنه نو میآفریند طبیعت را میشکافت و علم درمیآورد این یک راه است که البته درست هم است یک راه هم شکافتن درون است، انسانها وقتی به درون بروند سر سویدایشان پر از اسرار است خوشا به حال کسی که هم از درون بفهمد و هم از بیرون. انسان هم اهل درون است و هم بیرون! این تعادل بین بیرون و درون باید حفظ شود و فیض هم به اینجا اشاره میکند. انسان به حسب فطرت پاک است نه تنها انسان بلکه همه عالم پاک است این را من به فرمایش فیض اضافه میکنم ما موجود ناپاک نداریم تنها یک موجود ناپاک میشود و آن هم انسان است در مرحله عالم ماده ناپاک میشود و ناپاکیها هم باز از آدم است چون انسان هم خود ناپاک میشود هم طبیعت را ناپاک میکند! علمای محیط زیست توجه کنند که محیط زیست پاک است ما باید مراقب محیط زیست باشیم هوا را نباید آلوده کنیم عالم و موجودات و انسان هم در فطرت پاک است اما در یک مرحلهای ناپاک میشود که گرفتار شهوات و دردسرها میشود. چه کنیم از این ناپاکی خلاص شویم؟ اول که پیروی از انبیاء است و برای رفتن به دنبال انبیا باید بلد باشیم از خود انتقاد کنیم شئون انسان از اصل فطرت گرفته تا طبیعت و شهوات و گرفتاریهای انسانی مراتب مختلف دارد این موجود واحد ذومراتب به خود باید اجازه دهد که برخی مراتبش بر علیه برخی مراتبش شهادت دهد. هیچ وقت شده خودتان بر علیه خودتان شهادت دهیم؟ اگر انسانها این را یاد بگیرند و خود را داوری کنند و بسنجند کمتر مورد انتقاد قرار میگیرند. زمانی که ما خود را نقد نمیکنیم دیگران ما را نقد میکنیم و بنابراین دچار مشکل میشویم. یکی از اساتید ادبیات من درباره خود انتقادی طنزآمیز میگفت که باید خود مشت و مالی خودت را بدهی! این مشت را گاهی بر سر خودت بزنی! همچنین نباید خود را چیزی بپنداریم که نیستیم، باید خود را بشناسیم این را مرتب خداوند از ما میخواهد و ما غافل هستیم اگر غفلت نکنیم و خود را آنچه هستیم معرفی کنیم، همه چیز درست میشود تمام اشکالات این است که ما خود قلابی را نشان میدهیم اگر خود را بشناسیم به سمت کمال میرویم. گاهی هم خود را آنچه دوست داریم باشیم ، معرفی میکنیم. اینها درست کردنش راه تأمل و تفکر است آدمها مایل نیستند به خود زحمت فکرکردن بدهند، فکرکردن سخت است باید فکرکنیم خداوند به ما این قابلیت را داده است. جامعهای پیشرفت میکند که با تفکر آینده خود را بنگرد، اگر چنانچه با این تفکر آینده را پیش بینی نکند یک جامعه مرتب لحظهها مکرر میشود از تکرار لحظههای بیهوده درجا زدن پیش میآید پس تفکر برای زندگی شخصی و جامعه لازم است متفکران آینده نگر باشند و خود انتقادی هم داشته باشند. انتهای پیام/ک
93/12/09 - 17:24
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]