واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: جمعه ۸ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۸:۰۱

محمدعلی بهمنی با بیان اینکه به شکلهای مختلف شعری باید توجه شود، افزود: امروز هرچه شعرها کوتاهتر باشند، قامت بلندتری به نمایش میگذارند. شکلهای دیگر شعری نیز نباید فراموش شود، چراکه ذات شعر مهم است نه شکل آن. به گزارش خبرنگار ایسنا در اصفهان، این شاعر پیشکسوت در چهارمین شب شعر "بوی عیدی" که به همت جهاد دانشگاهی واحد اصفهان و با همکاری کانون ادبی قند پارسی در تالار پیامبر اعظم (ص) دانشگاه اصفهان برگزار شد، اظهار کرد: شعرها میتوانند شما را از خود بگیرند و مال خود کنند. شعرها میتوانند سراینده کلام را متعلق به شما کنند. این غزلسرا به سالروز تولد هوشنگ ابتهاج اشاره و اضافه کرد: من ارادت خاصی نسبت به سایه دارم. این ارادت تنها به خاطر غزلهایش نیست بلکه بیشتر به دلیل پلی است که سایه توانست بین غزل دیروز و امروز ایجاد کند. او گفت: سایه توانسته بود "فروغ شعر" را به غزل بکشاند. او پس از شنیدن غزلی از فروغ، اعتراف کرده بود که: «فروغ پرونده شعر ما را بست». بهمنی ادامه داد: البته خود سایه از پلی که ساخته بود، عبور نکرد، چراکه به زبان فاخر خود علاقه داشت. نخستین کسی که از این پل عبور کرد، منوچهر نیستانی بود. نیستانی بهرههای بسیاری از نیما و پلی که سایه ساخته بود، برد و پس از نیستانی، حسین منزوی، سماع غزل را به نمایش گذاشت. منزوی همزمان با سرودن غزلهای ناب، شعرهایی به سبک نیمایی نیز سرود. این شاعر در ادامه به شعرخوانی برای دانشجویان حاضر در سالن پیامبر اعظم (ص) دانشگاه اصفهان پرداخت. ابتدا به گفته خودش از غزلهای تازهاش شروع کرد: "گوهرشناسی تو به قدر قدیم نیست / یا اشک من شبیه در یتیم نیست عشق است و شور شیطنت شاعرانهاش / دیوانه شود که عقل درین حد فهیم نیست..." همچنین غزل دیگری با مطلع "باران کبوتری است که بیبال و بی پر است / باور نکرده خاک برایش قفستر است..." خواند. بهمنی در ادامه یادی از مرحوم ناصر عبداللهی کرد و به ذکر خاطرهای با او در بندرعباس پرداخت و گفت: یک روز ناصر به من گفت که به دریا برویم چون الآن "دریاخواهره". اولین بار بود که واژه "دریاخواهره" را میشنیدم و نمیدانستم معنایش چیست. بعد فهمیدم "دریاخواهره" به زمانی از دریا اطلاق میشود که آرام است و هیچ موجی در آن وجود ندارد که تعبیر بس زیبایی است: "دریا شده است خواهر و من هم برادرش / شاعرتر از همیشه نشستم برابرش خواهر سلام با غزلی نیمه آمدم / تا با شما قشنگ شود نیم دیگرش... " بهمنی همچنین به سراغ سرودههای قدیمیتر خود رفت و ابتدا ترانه "دهاتی" را خواند: "ساده بگم دهاتیام / اهل همین نزدیکیا / همسایه روشنی و همخونه تاریکیا..." شعر بعدی او برای دانشجویان دانشگاه اصفهان، ترانه "خرچنگهای مردابی" بود: "در این زمانه بیهیاهوی لالپرست / خوشا به حال کلاغان قیل و قالپرست چگونه شرح دهم، لحظه لحظه خود را / برای این همه ناباور خیالپرست به شبنشینی خرچنگهای مردابی / چگونه رقص کند ماهی زلال پرست رسیدهها چه غریب و نچیده میافتند / به پای هرزه علفهای باغ کال پرست... " "هوای حوا" نوستالژی پایانی بود که بهمنی برای حاضران به ارمغان آورده بود، ترانهای که مرحوم ناصر عبداللهی آن را خوانده بود: "دل من یه روز به دریا زد و رفت/ پشت پا به رسم دنیا زد و رفت پاشنه کفش فرا رو ورکشید/ آستین همتو بالا زد و رفت..." انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 85]