واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: جامعه مصرف زده یعنی :روزمرگی و بحران هویت
بخش اجتماعی- اقتصادی شدن فرهنگ و جریان جهانگیرفرهنگ مصرفی،الگوها و روش های هویت یابی را نیزتحت تاثیر قرار می دهد.فرایند جهانی شدن فرهنگی در حالیکه همه مرزهای فرهنگی را تخریب می کند و نهادها و عناصر سنتی هویت بخش را به چالش می طلبد،مصرف را به منبع اصلی هویت و انفکاک اجتماعی تبدیل می کند. در واقع گسترش جهانی فرهنگ مصرفی تا حدود زیادی مصرف را جایگزین پیوندهای طبقاتی و سیاسی می کند که مدتها از مهم ترین عوامل هویت بخش زندگی مدرن به شمار می آمدند.دریک فرهنگ مصرفی،مصرف صرفا به جنبه های معیشتی و زیستی محدود نمی شود و دارای ارزش های مادی و نمادین است.به بیان دیگر در جامعه جهانی مصرف زده ای که افراد تشویق می شوند تا بیشتر از آنچه نیاز دارند،بخواهند و مرز میان این دو مفهوم در هم می ریزد،مصرف به شکل اصلی ابزار وجود و منبع اصلی هویت اجتماعی،تبدیل می شود.چنین رفتارهای اجتماعی نوعی استراتژی های فرهنگی هستند که در شرایط افول هویت های سنتی و مدرن،ابراز وجود را از طریق تولید کالایی هویت،ممکن می سازند.((friedman,1994:191فرهنگ مصرفی نه تنها ارزشی نمادین و فرامعیشتی به مصرف می دهد،بلکه در بیشتر موارد به این جنبه از مصرف در مقابل جنبه دیگر آن،اولویت می بخشد.بنابراین مصرف کردن و نیاز به مصرف در انسانها عمدتا بر پایه نیازهای فرهنگی تنظیم می شود تا نیازهای زیستی. به این ترتیب می توان مشاهده کرد که در جامعه ای مثل جامعه ما،هستند افرادی که حاضر به پذیرش بار سنگینی از قرض می روند تا بتوانند به خرید کالاهایی با مارکهای معروف بپردازند و به این واسطه احساس هویت یابی داشته باشند.
جامعه مصرفی چیست؟در دهه 1950، دیوید ریسمان، ناتان گلیزر و رویل دنی در کتاب « انبوهه تنها» برای نخستین بار این ایده را پروراندند که :برای فهم تغییرات فرهنگی و اجتماعی بیشتر کشورهای آمریکای شمالی و اروپای غربی، پیش از هر چیز باید این تغییرات را در پیوند با تغییر جهت از تولید به مصرف مورد بررسی قرار داد. از آن زمان تاکنون مفسران متاخر جامعه مدرن مانند دانیل بل، برنیس مارتین و کلین کامپل این اصطلاح را به کار برده اند.آنان در آثارشان گذار از جامعه تولیدی به جامعه مصرفی را صرفاً در ظهور بازارهای گروهی برای کالاهای لوکس خلاصه نمی کنند بلکه این گذار را با تغییر بنیادین در ارزش ها و باورها یکسان می دانند. بنابراین تشریح سرشت و منشأ جامعه مصرفی با کوشش برای تشریح افول اخلاق کار پروتستانی و جایگزین شدن آنها با منش های « رمانتیک»، « لذت گرایانه » و « نمایشی » گره خورده است.این دلمشغولی به تحلیل دگرگونی فرهنگی به معنای آن بوده است که تشریح جامعه مصرفی با سایر مباحث مربوط به ماهیت جوامع معاصر، نقاط مشترکی دارند.فرناند برادل استدلال کرده است که فهم گسترش مدرنیته در غرب، مستلزم ارزیابی و چگونگی تغییر رفتار مصرفی در دوره نظریه تورستاین وبلن درباره مصرف خودنمایانه، نظریه ای است که در تلاش برای پرکردن این خلأ بیش از همه به کار رفته است، با وجود این، بازنگری پیر بوردیو در موضوعات سنتی و وبلن-گونه ای نظیر سلیقه و خودپسندی اجتماعی- به گونه ای روزافزون در مقام منبع اصلی الهام نظری مورد استناد قرار گرفته است. همچنین به تعبیر "بودریار" مصرف در دوران جدید روندی است که در آن خریدار کالا از طریق به نمایش گذاشتن کالاهای خریداری شده، به طور فعالی مشغول تلاش برای خلق و حفظ یک حس "هویت " استبه بیانی ساده می توان گفت: "جامعه مصرفی" نقدی است بر مفهوم مصرف کالاهای فرهنگی از قبیل فیلم و سینما و انواع تفریحات فرهنگی . نوع مصرفی که در جامعه مدرن شکل گرفته، به نظر می رسد که زاییده سرمایه داری است که باید به گونه ای عمل کند که نیاز به مصرف همچون حسی سیری ناپذیر در درون انسانها رشد کند.،به این ترتیب سرمایه داری می بایست به طور مدام در حال بازتقاضای کالاها و در واقع تعریف نیازهای جدید باشد. به گفته "بوردیو"(جامعه شناس) مصرف دیگر تنها ارضای یک دسته از نیازها - از نظر زیستی، ریشه دار- نیست، بلکه متضمن نشانه ها، نمادها، ایده ها و ارزش ها است. همچنین به تعبیر "بودریار" مصرف در دوران جدید روندی است که در آن خریدار کالا از طریق به نمایش گذاشتن کالاهای خریداری شده، به طور فعالی مشغول تلاش برای خلق و حفظ یک حس "هویت " است. به عبارتی دیگر افراد، هویت چه کسی بودن خویش را امروزه از طریق آنچه که مصرف می کنند، تولید می کنند یا بهتر بگوییم "جعل" می کنند. این روند تا جایی ادامه یافته که شهرها را امروزه به بازارهایی بزرگ تبدیل کرده است. بازار (که در گذشته نوعی محدوده مکانی داشت) به تمامی نقاط شهر سرایت کرده و در حومه خیابان های شهرهای بزرگ به جای خانه، نشسته است. آیین قدم زنی یا "پرسه زنی" در حاشیه خیابان ها، محصول همین سرایت مراکز خرید به همه جا است. روزمرگی چیست؟
روزمرگی همان تکرار وقایع دیروز و روزهای قبل است .در واقع روزمرگی در وهله اول همان زندگی عادی و معمولی است یعنی آنچه از مادیت و معنویت مصرف پذیر و سازمان یافته ، پایه مشترک برای زندگی یک جامعه میشود .فردی زندگی روزمره دارد که در سیر زندگی خود از امور محسوس و ملموس دوری میکند در نتیجه زندگی اش سرشار از امور متعارف و روزمره میگردد. بنابراین میتوان آدم عادی را اصطلاحا آدم روزمره خواند و میتوان نتیجه گرفت انسان روزمره آن است که خارج از میدان نفوذها و نیازهای زندگی روزمره اش نمیداند و نمی اندیشد . نمیداند به این معنی که عموما از چنین مرزی فراتر نمی رود و نمی اندیشد به این معنی که منحصرا در حد نیازهای عجین شده خود می اندیشد، نه بیش از آن و نه خارج از آن .روزمرگی را میتوان نتیجه یک چرخش فرهنگی دانست . چرخش اشاره به حرکتی دارد که دیدگاه ها و نظریات را دچار دگرگونی بنیادی کرده است .به این صورت که وقتی جامعه ای دچار فرهنگ مصرفی می شود،ارزش ها و نیازها صرفا در حیطه مصرف خلاصه می شوند.به این ترتیب مصرفی بودن به تدریج به صورت یک نیاز عادی و درونی می شود که بخشی از زندگی روزمره فرد را به خود اختصاص می دهد.گس می توان گفت که مصرفی بودن با روزمرگی دارای ارتباط است و این دو مقوله به تقویت یکدیگر کمک می کنند.اینکه به شیوه غرب بخوریم و بپوشیم و مصرف کنیم.ترویج چنین مسئله ای در دراز مدت منفعتی برای ما نخواهد داشت و آنچه باقی می ماند نوعی احساس دوگانگی و بی هویتی استاگر بپذیریم روزمرگی حاصل چرخش فرهنگی است این امر بر ما مسلم میشود که روزمرگی پدیده ای مدرن و معاصر است. پدیده ای که در جهان سوم به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است و رشدی روزافزون دارد. نتیجه گیری:قرارگرفتن در معرض یک جریان جهانی و عظیم، اجتناب ناپذیر به نظر می رسد. مختصات فرهنگ غربی هر روز به شکلی تازه در جامعه ما نمود پیدا می کند و سبک زندگی افراد جامعه را بیش از پیش تحت تاثیر قرار می دهد و فرهنگ جامعه ما را که فرهنگی شرقی،اصیل و دارای غنای فرهنگی است،به سمت غربی شدن هدایت و تشویق می کند.البته این تشویق نسبت به یک بعد خاص زندگی غربی محدود می شود و آن مصرف است. اینکه به شیوه غرب بخوریم و بپوشیم و مصرف کنیم.ترویج چنین مسئله ای در دراز مدت منفعتی برای ما نخواهد داشت و آنچه باقی می ماند نوعی احساس دوگانگی و بی هویتی است. بدون شک راهکارهای مناسبی وجود دارد که بتوان از طریق آنها این جریان را کنترل کرد.هرچند مقابله با ورود این عناصر به داخل جامعه کارساز نیست.آنچه مهم است اینکه این عناصر در کنار سایر عناصر بومی در جامعه ما وجود داشته باشند و فرهنگ سازی و هویت یابی برای افراد جامعه ما در سطحی صورت گیرد که افراد با اراده و اختیار و احساس علاقه مندی به انتخاب عناصر فرهنگی بومی و داخلی دست بزنند.فاطمه ناظم زادهگروه جامعه و ارتباطاتتنظیم:مسلم حقیقی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 248]