محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843506445
دکتر گرت پورتر ترجیح تغییر نظام اسلامی بر دیپلماسی
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: دکتر گرت پورتر
ترجیح تغییر نظام اسلامی بر دیپلماسی
پیشنهاد اروپا برای ایران قابل قبول نبود زیرا خواستار تعلیق غنیسازی از سوی ایران به مدت نامحدود شده بود و مراد آن از «تضمینهای عینی» در مورد ماهیت صلحآمیز برنامه هستهای ایران «متوقف کردن» آن برنامهها بود.
دولت بوش و تغییر رژیم به دنبال افشا شدن تأسیسات نطنز در میانههای سال 2002، مشخص شد سیاست خارجی جرج دبلیو بوش در قبال برنامه هستهای ایران فشار بر این کشور برای رها کردن برنامه هستهای است و این یعنی تداوم سیاست فشار دولت کلینتون. اما همانند بسیاری از سیاستها و رویهها(ی حول مسأله هستهای ایران)، این سیاست نیز صرفاً پوششی برای یک سیاست کاملاً متفاوت بود. در واقع، دولت بوش بیشتر از آن که نگران برنامه هستهای ایران باشد، در پی مشروعیتزدایی از نظام سیاسی ایران بود. تمایل دولت بوش برای تغییر نظام سیاسی ایران، سیاست آمریکا در قبال برنامه هستهای ایران را به بیراهه برد و برعکس باعث شد ایران هر چه بیشتر به برنامه غنیسازی خود سرعت ببخشد. استراتژی دولت [بوش] در خاورمیانه بر مبنای این ایده قاطع شکل گرفته بود که در چارچوب طرح باز ترسیم نقشه سیاسی خاورمیانه (که نومحافظهکاران طراحی کرده بودند)، نظام سیاسی اسلامی در ایران طی چند سال آینده سقوط خواهد کرد. از سال 2003 تا 2005 هدف اصلی سیاست خارجی دولت بوش، ساقط کردن رژیم صدام و تبدیل عراق به پایگاهی برای نمایش قدرت آمریکا در خاورمیانه بود. نتیجهای که آنها از این پروژه انتظار داشتند، این بود که در کشورهایی که متحد آمریکا نبودند، تغییر رژیم اتفاق خواهد افتاد. دنیس راس،[1] به عنوان اولین عضو «مؤسسه واشنگتن برای خاور نزدیک»[2] (و محرم محافل استراتژیستهای نومحافظهکار) در سال 2002 به روزنامهنگاری به نام جفری گلدبرگ[3] گفت عملیات عراق «به استراتژی تغییر رژیم در خاورمیانه تحت هدایت آمریکا مشروعیت خواهد بخشید» و باعث میشود ایران تحت محاصره دولتهای طرفدار آمریکا در کابل، بغداد و استانبول قرار گیرد.[4] ایران، هدف اصلی استراتژی تغییر رژیم بود. این استراتژی ابتدا از دل مطالعهای بیرون آمد که 30 سپتامبر 2001 از طرف دونالد رامسفلد وزیر وقت دفاع آمریکا به جرج بوش ارائه شد. این طرح مطالعاتی از دولت میخواست بر ساقط کردن شبکه القاعده به رهبری اسامه بن لادن تمرکز نکند و به جای آن به دنبال روی کار آوردن «حکومتهایی جدید»[5] در تعدادی از کشورهای منطقه «با کمک به مردم آن کشورها برای خلاص شدن از تروریستها و رژیمهای حامی تروریسم» باشد. این طرح مطالعاتی با عنوان «راهنمای استراتژیک برای وزارت دفاع»[6] ، 3 اکتبر 2001، یعنی سه روز پس از تحویل به رئیسجمهور، منتشر شد. سند مذکور، که توسط داگلاس فیث[7] قائممقام وزارت دفاع، در مشاوره با یک کار گروه مشترک در پنتاگون تهیه شده بود، بیان میداشت وزارت دفاع به دنبال منزوی کردن و تضعیف این کشورها و «مختل کردن، ضربه زدن و نابودی» توانمندیهای نظامی آنها - و نه ضرورتاً سلاحهای کشتار جمعی آنها - خواهد بود. سند مذکور همچنین این الزام را که «باید از حملات بیشتر علیه آمریکا یا منافع آن جلوگیری شود» به عنوان یک «هدف استراتژیک» در خود داشت. این بدان معنا بود که سند با تفسیری موسع، استفاده از زور علیه هر دولتی را که تابع آمریکا نباشد، توجیه و امکانپذیر میکرد.[8] نوامبر 2001، یک ژنرال آمریکایی که در آن زمان در پنتاگون مشغول به کار بود، لیستی را تحویل ژنرال وسلی کلارک[9] داد که در آن دولتهایی که رامسفلد وزیر دفاع آمریکا و پل ولفوویتز معاون او میخواستند ساقط شوند را مشخص کرده بود. این لیست شامل عراق، ایران، سوریه، لیبی، سودان و سومالی بود. فیث در سال 2008 برای نگارنده فاش کرد تمام آن 6 کشور در لیست تغییر رژیم پنتاگون قرار داشتند.[10] داگلاس فیث قائممقام وزارت دفاع، یکی از اعضای محفل خصوصی نومحافطهکاران در پنتاگون و از نزدیکان دیک چنی معاون رئیسجمهور بود. دیوید ورمسر[11] (که یکی از حامیان اصلی تغییر رژیم در عراق، ایران و سوریه بود) و پل وولفویتز[12] از اعضای گروه نومحافظهکاران پنتاگون بودند. جان هنا[13] و اسکوتر لیبی[14] که هر دو حامی استراتژی تغییر رژیم بودند، از اعضای دفتر چنی بودند. به گفته هیلاری مان لِورِت[15] که هماهنگ کننده حوزه خلیج فارس و افغانستان در شورای امنیت ملی طی سالهای 2002 و 2003 بود، همه آنها قویاً اعتقاد داشتند نمایش کارآمدی قدرت نظامی آمریکا میتواند پایههای نظام سیاسی ایران را به لرزه درآورد.[16] به گفته لِورِت، ورمسر و همکارانش، تظاهرات دانشجویی سال 1999 در ایران -که بزرگترین تظاهرات سیاسی از زمان وقوع انقلاب بود- را به عنوان شاهدی بر این امر قلمداد میکردند که گویا مردم ایران آماده شورش علیه نظام سیاسی خود هستند. لِورِت بیان داشت «آنها معتقد بودند اکثریت ایرانیان خود را برای یک دموکراسی سکولار آماده کردهاند». کاندولیزا رایس مشاور امنیت ملی نیز فریب چشمانداز تغییر نظام سیاسی در ایران را خورد. لِورِت به خاطر میآورد که تفاوت اصلی بین او (رایس) و دفتر معاون رئیسجمهور این بود که او نمیخواست دولت در اینباره به طور علنی صحبت کند، در حالی که مشاوران چنی میخواستند «تغییر رژیم را همه جا، جار بزنند.» بوش هم نظر موافقی داشت. لورت گفت «جلسهای را به خاطر میآورم که در آن رئیس جمهور میگفت: یکی از دلایل ساقط کردن رژیم عراق این است که اگر در عراق دموکراسی ایجاد شود، مردمی که در ایران خواهان دموکراسی هستند، قدرتمندتر میشوند.»[17] چیزی که دولت بوش در سال 2003 به دنبال آن بود، ممانعت از هرگونه توافق بین ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود زیرا در این صورت، مشروعیت ایران بالا میرفت و مانع آزادی عمل دولت آمریکا برای تغییر رژیم میشد. بنا بر اظهارات لِورِت، اینگونه نبود که نومحافظهکاران معتقد باشند تغییر نظام سیاسی در ایران، بدون قدرت نظامی امکانپذیر است، بلکه آنها پیشبینی میکردند تغییر نظام سیاسی در ایران خشونت کمتری نسبت به سرنگونی صدام نیاز دارد.[18] آنها بر این اعتقاد بودند که به هر حال استفاده از نیروی نظامی برای ساقط کردن بشار اسد در سوریه لازم خواهد بود. ورمسر در مصاحبهای بیان کرد: «از آنجا که سوریه متحد کلیدی ایران بود، بنابراین سقوط بشار اسد میتوانست ضربه اساسی به پرستیژ ایران وارد آورد.» ورمسر و دیگر حامیان استراتژی تغییر رژیم تأکید داشتند آمریکا برای جنگ علیه ایران هر وقت که لازم شد، باید خود را آماده کند.[19] در عین حال حامیان تغییر رژیم منتظر بودند تا تغییرات سیاسی در بغداد و دمشق بر اثر استفاده از زور، مردم ایران را نیز به حرکت درآورد. بنا بر اظهارات لِورِت، رایس، محمد خاتمی -برنده دور از انتظار انتخابات ریاست جمهوری 1997-[20] را «گورباچف ایران» میدید، یعنی کسی که به دنبال اصلاح نظام بود در عین حال که نمیگذاشت نظام از هم فروبپاشد. استراتژی تغییر رژیم مستلزم یافتن «یلتسین ایرانی» بود که در نهایت دولت اسلامی را منحل و یک جمهوری لیبرال- سکولار تأسیس کند. اما نومحافظهکاران هیچگاه کسی را که بتواند آن نقش را بازی کند، نیافتند. به گفته لِورِت، چنی خود فعالانه به دنبال تغییر نظام سیاسی در ایران بود و مأمور شد «یک یادداشت امنیت ملی برای دفتر ریاست جمهوری»[21] در این باره بنویسد. سال 2002، چنی حتی بصورت محرمانه با رضا پهلوی پسر شاه سابق ایران دیدار کرد. زیرا معتقد بود او میتواند در برانداختن رژیم در آستانه سقوط ایران، مفید واقع شود.[22] نومحافظهکاران به کلی واقعیتهای منطقه را نادیده میگرفتند. لِورِت گفت وقتی شنید حامیان تغییر رژیم در دولت بوش در اواخر سال 2005 اعتقاد داشتند وضعیت عراق به مرحلهای رسیده که میتواند به بیثبات کردن ایران کمک کند، «شگفتزده» شد. این در حالی بود که سرویس اطلاعاتی آمریکا و فرماندهان نظامی آمریکایی در عراق به این نتیجه رسیده بودند که مقاومت عراقیها در قبال اشغال رو به افزایش است. تنها در اواخر سال 2005 بود که اعتماد بیش از حد نومحافظهکاران به تحلیلهای خوشبینانه خود از ایران و بقیه کشورهای منطقه کاهش یافت. بعد از آن، نومحافظهکاران آشکارا خواهان بهراه انداختن یک جنگ تمام عیار علیه ایران شدند.[23] پروژه نومحافظهکاران برای تغییر رژیم در خاورمیانه مستلزم آن بود که دولت آمریکا نباید هیچگونه همکاری ای با ایران را بپذیرد، حتی اگر آن همکاری در راستای اهداف بسیار مهم آمریکا باشد. وزارت امور خارجه در واکنش به حملات 11 سپتامبر، استراتژیای را تدوین کرد که مستلزم همکاری ایران و سوریه در زمینه تبادل اطلاعات و عملیات نظامی احتمالی علیه القاعده بود. اما دسامبر 2001، نومحافظهکاران با پیشتازی ولفوویتز، قبل از آنکه موضوع به دست مقامات عالیتر دولت بوش برسد، این همکاری را وتو کردند. قواعد مربوط به نحوه رفتار با ایران و سوریه، مانع هرگونه همکاری با آنها در جنگ علیه القاعده میشد. نومحافظهکاران ایران را به عنوان یک دولت مستقل دارای حاکمیت در نظر نمیگرفتند. سیاست تغییر رژیم در آن ایام، بر منافع اصلی آمریکا سایه انداخته بود.[24] اوایل می 2003، در حالی که هیچکس در واشنگتن انتظار آن را نداشت، ایران دست به یک اقدام دیپلماتیک زد تهران یک پیشنهاد دو صفحهای مشروح، برای گفتگوهای مستقیم درباره موضوعات متعددی که باعث اختلاف دو طرف شده بود را، از طریق تیم گلدیمن[25] سفیر سوئیس در تهران، به کاخ سفید ارسال کرد. دولتمردان ایران پیشنهاد کرده بودند درباره برنامه هستهای و سیاستشان در قبال اسرائیل، حزب الله و گروههای مسلح فلسطینی، عراق و نیز همکاری در جنگ علیه القاعده، مذاکره کنند. در مقابل، آنها از آمریکا میخواستند به رفتار خصمانهاش علیه ایران پایان دهد، این کشور را از لیست محور شرارت و لیست کشورهای حامی تروریسم خارج کند و به تحریمهای یکجانبه علیه تهران خاتمه دهد. آنها همچنین از آمریکا میخواستند «منافع امنیتی مشروع ایران در خلیج فارس را به رسمیت بشناسد.» مقامات ایران، سه گروه کاری دوطرفه پیشنهاد کرده بودند که میبایست برای ترسیم «نقشه راه» در رابطه با سه مجموعه از موضوعات مختلف یعنی تسلیحات کشتار جمعی، تروریسم و امنیت منطقهای و همکاری اقتصادی مذاکره میکردند. اما تعهداعلام نشده دولت بوش به سیاست تغییر نظام سیاسی در ایران، از امکان هرگونه تعامل دیپلماتیک با تهران جلوگیری میکرد. به گفته فلینت لورت[26] مدیر سابق حوزه خاورمیانه شورای امنیت ملی، چند روز از دریافت نامه بیش تر گذشته بود که به کالین پاول وزیر وقت خارجه دستور دادند به پیشنهاد ایران پاسخ داده نشود و در عوض مراتب ناخشنودی مقامات آمریکا را از اقدام سفیر سوئیس برای انتقال پیام ایران به او برسانند. لورت خاطرنشان کرد حتی یک جلسه ساده برای بررسی این بسته پیشنهادی ترتیب داده نشد.[27] علیرغم این، بوش هنوز دیدار بین زلمای خلیلزاد نماینده رئیسجمهور آمریکا در افغانستان و محمدجواد ظریف نماینده ایران در سازمان ملل را که قرار بود ماه می در ژنو برگزار شود، لغو نکرده بود و این یکی از دیدارهایی بود که معمولاً در ژنو برگزار میشد. در مقابل، رامسفلد و چنی از بمبگذاری 12 می سال 2003 در ریاض، سوءاستفاده کردند تا آن کانال دیپلماتیک را نیز ببندند. رامسفلد بیان داشت: «ما میدانیم که اعضای ارشد سازمان القاعده در ایران هستند ... و احتمالاً در مناطق خارج از کنترل دولت هم به سر نمیبرند.» در حقیقت، سرویس اطلاعاتی آمریکا بر این باور بود که مناطق مرزی ای در ایران وجود دارند که دولت کنترل کافی بر آنها ندارد و لذا عناصر القاعده به راحتی میتوانند در آنجا مخفی شوند. رامسفلد و چنی، بوش را متقاعد کردند ایران با القاعده همکاری میکند و او نیز موافقت کرد دیدار 21 می خلیلزاد با ظریف، لغو شود.[28] سیاست امتناع از هرگونه تعامل با ایران پیامدهای گستردهای برای حل و فصل برنامه هستهای ایران داشت. دولت بوش با امتناع از رسیدن به تفاهم دیپلماتیک با ایران، عدم علاقه مندی خود نسبت به تعطیلی مسالمتآمیز برنامه پیشرفته غنیسازی ایران را آشکار میکرد و چارهای جز استفاده از زور برای متوقف کردن ایران تصور نمیکرد. هیلاری مان لوِرِت گفت نومحافظهکاران علاقهای به کنترل برنامه غنیسازی ایران نداشتند زیرا معتقد بودند «به هر حال ما طبق برنامه (تغییر رژیم) خود به جلو خواهیم رفت و لذا مهم نیست ایرانیها غنیسازی انجام بدهند یا نه.» تعدادی از همکاران سال 2003 به لوِرِت گفتند نمیخواهند بر برنامه هستهای تمرکز کنند، زیرا «بعد از تغییر رژیم، ممکن است آمریکا دیگر مخالف سلاح هستهای ایران نباشد.» [29] مداخله دیپلماتیک اروپا از اواسط سال 2003 به بعد، بولتون تمام تلاش خود را بر انتقال پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل متمرکز کرد. ایده اصلی آنها این بود که نگذارند محمد البرادعی با ایران به توافق برسد تا بتوانند به سیاهنمایی خود علیه ایران ادامه دهند. هدف دیگر آنها هموار کردن مسیر اقدام نظامی برای تغییر نظام سیاسی ایران بود. چیزی که دولت بوش در سال 2003 به دنبال آن بود، ممانعت از هرگونه توافق بین ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود زیرا در این صورت، مشروعیت ایران بالا میرفت و مانع آزادی عمل دولت آمریکا برای تغییر رژیم میشد. این مأموریتی بود که به جان بولتون سپرده شده بود. او قائممقام امور کنترل تسلیحات و امنیت بینالملل وزارت خارجه و سیاستگذار اصلی دولت بوش در زمینه اشاعه بود. بولتون قبل از آنکه به دولت بوش بیاید، به منافع اسرائیل و مخصوصاً حزب راستگرای لیکود تعلق خاطر داشت. بولتون به عنوان عضو باسابقه «هیأت مشاوران مؤسسه یهود برای امور امنیت ملی»[30] از سیاست تغییر نظام سیاسی در ایران حمایت میکرد. از اوایل سال 2002 تا اواخر سال 2003، دیوید ورمسر[31] دستیار ویژه او بود.[32] ورمسر از دفتر بولتون به دفتر چنی منتقل شد و در آنجا توانست بر روی سیاست آمریکا در خاورمیانه تأثیر بیشتری بگذارد. از اواسط سال 2003 به بعد، بولتون تمام تلاش خود را بر انتقال پرونده ایران از آژانس به شورای امنیت سازمان ملل متمرکز کرد.[33] ایده اصلی آنها این بود که نگذارند محمد البرادعی مدیرکل آژانس با ایران به توافق برسد تا بتوانند به سیاهنمایی خود علیه ایران به عنوان عضو محور شرارت ادامه دهند. هدف دیگر آنها هموار کردن مسیر اقدام نظامی برای تغییر نظام سیاسی ایران در صورت لزوم بود. بولتون در خاطراتش مینویسد : «من تنها میخواستم داخل دو نهاد را مهار کنم (آژانس و شورای امنیت) که یا حمایت واقعی ای که نیاز داشتیم را بدست بیاوریم و یا اینکه به چندجانبهگرایان نشان دهیم ما مسیر آنها را امتحان کردیم و حال میخواهیم خارج از چارچوب سازمان ملل آنچه را که لازم میبینیم، انجام دهیم.» در آن زمان، اسرائیلیها مرتباً به او هشدار میدادند ایران به «نقطه بیبازگشت» نزدیک میشود؛ نقطهای که در آن چرخه سوخت هستهای تکمیل میشود «و آمریکا دیگر نمیتواند پیشرفت ایران به سمت تسلیحات هستهای را بدون استفاده از نیروی نظامی متوقف کند.»[34] اما البرادعی و سه دولت پیشرو اروپا یعنی بریتانیا، آلمان و فرانسه که گاهی از آنها به عنوان «تروئیکای اروپایی» نام میبرند، مصمم بودند از ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت جلوگیری کنند. البرادعی قبلاً نیز موی دماغ دولت بوش شده بود. در جلسه شورای امنیت سازمان ملل که کمی بعد از حمله به عراق برگزار شده بود، البرادعی ادعای دولت بوش در مورد برنامه تسلیحات هستهای صدام بر اساس تحقیقات آژانس را صریحاً رد کرده بود.[35] بولتون میدانست که البرادعی میخواهد جلو برنامههای او را بگیرد؛ او البرادعی را به چشم کسی میدید که «بیشتر علاقمند توافق با ایران است تا اینکه صادقانه در مورد برنامه اتمی ایران گزارش دهد.» بولتون همچنین آژانس را تحقیر میکرد و آن را سگ نگهبان هستهای سازمان ملل میدانست.[36] گزارش 26 آگوست 2003 البرادعی، اتهامی را متوجه ایران نساخته بود تا بر اساس آن بتوان پرونده ایران را به شورای امنیت ارجاع داد.[37] بولتون خواستار آن شد که در قطعنامه نشست سپتامبر شورای حکام، ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت در ماه نوامبر گنجانده شود. او به کن بریل[38] نماینده دائم آمریکا در آژانس دستور داد که در این راستا دست به لابیگری بزند. اما سه متحد مهم اروپایی واشنگتن نظر موافقی در این زمینه نداشتند. حمله آمریکا به عراق و اشغال آن کشور (که به اعتقاد دولت بوش، ترس زیادی در بین ایرانیان ایجاد کرده بود) نیز عامل دیگری بود که بریتانیا، فرانسه و آلمان را از همراهی با استراتژی بولتون در رابطه با ایران بازمیداشت. چند روز قبل از آن که شورای حکام نشست خود را در 8 سپتامبر برگزار کند، بولتون دریافته بود که سه کشور اروپایی از ایده او مبنی بر انتقال پرونده ایران به شورای امنیت حمایت نخواهند کرد، هرچند به وی قول داده بودند مسیر این اقدام را هموار کنند. قطعنامهای که در آن نشست به تصویب شورای حکام آژانس، رسید از البرادعی میخواست «تا نوامبر سال 2003 و یا در صورت امکان زودتر از آن تاریخ، در مورد اجرای مفاد آن قطعنامه به شورای حکام گزارش دهد تا شورا بتواند به یک جمعبندی مشخص برسد.» قطعنامه همچنین از ایران میخواست «تمامی کوتاهیهای خود را که توسط آژانس تعیین شده بودند، جبران کند و با آن کاملاً همکاری کند تا آژانس اطمینان یابد ایران از موافقتنامه پادمان هستهای تبعیت میکند و تمامی اقدامات لازم را تا پایان اکتبر 2003 اتخاذ میکند.»[39] حسن روحانی که آن زمان رئیس تیم مذاکرهکننده هستهای ایران بود، تحت تأثیر تهدید ارجاع پرونده به شورای امنیت، اعلامیه تهران را همراه با وزرای خارجه سه کشور بریتانیا، فرانسه و آلمان در 21 اکتبر 2003، امضا کرد. در این اعلامیه، ایران قول داد پروتکل الحاقی که نسخه بازبینیشده موافقتنامه پادمان هستهای آژانس بود را امضا خواهد کرد، و طبق آن اجازه بازرسیهای سرزده از تأسیسات هستهای خود به تشخیص آژانس را به بازرسان میدهد؛ الزامات گزارشدهی را رعایت میکند و غنیسازی اورانیوم و فراوری مجدد را معلق میکند.[40] در مقابل، اروپاییها به ایران قول دادند نمیگذارند پرونده هستهای توسط آمریکا به شورای امنیت ارجاع داده شود. روحانی بعداً در خاطراتش نوشت: «اروپاییها نمیخواستند پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع شود و باعث بحرانی دیگر در منطقه بشود. آنها به ما قول دادند در مقابل آمریکاییها مقاومت خواهند کرد و نخواهند گذاشت پرونده به شورای امنیت منتقل شود.»[41] جک استراو وزیر خارجه بریتانیا و یوشکا فیشر وزیر خارجه آلمان به روحانی گفتند هدفشان از مذاکره با ایران، ایجاد سپر انسانی در برابر حمله احتمالی آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران است؛ حملهای که از نظر آنها اگر پرونده ایران به شورای امنیت میرفت، زیاد دور از انتظار نبود.[42] آن هدف بهصورت تلویحی در متن اعلامیه مورد اشاره قرار گرفته بود. بر اساس مفاد اعلامیه تهران، وزرای اروپایی معتقد بودند «اجرای کامل تصمیمات توسط تهران در صورت تأیید مدیرکل آژانس، امکان حل پرونده در شورای حکام را فراهم میآورد.» توافق اروپاییها با ایران که مانع آشکاری برای استراتژی تغییر رژیم بولتون بود، با گزارش اوایل نوامبر البرادعی همراه شد که اگر چه در آن کوتاهی های ایران در رابطه با گزارش مواد هستهایاش تشریح شده بود، اما در عین حال نتیجه میگرفت «هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد مواد و فعالیتهای هستهای گزارشنشده ایران در گذشته با برنامه تسلیحات هستهای ارتباط داشته است.»[43] البته مقامات بلندپایه آمریکا از نتیجهگیری گزارش البرادعی عصبانی شدند و بولتون گفت: این گزارش«غیر قابل باور است.»[44] دولت بوش سایر دولتها را تحت فشار قرار داد تا از انتقال پرونده هستهای ایران به شورای امنیت حمایت کنند. کالین پاول وزیر امور خارجه آمریکا در جلسهای با نمایندگانی از اروپا و دیگر کشورها (چند روز قبل از نشست شورای حکام)، در گفتگو با رسانهها به شدت پیشنویس قطعنامه اروپایی را مورد انتقاد قرار داده و آن را «کاملاً ناکافی»[45] نامید زیرا به اعتقاد او «فاقد مکانیزم ماشه»[46] بود. آمریکا خواهان گنجاندن مفادی در قطعنامهها بود که به صورت اتوماتیک شورای حکام را موظف کند ایران را به «نقض تعهدات» متهم کرده و پرونده ایران را به شورای امنیت ارجاع دهد. پاول گفت که آمریکا ترجیح میدهد شورای حکام اصلاً هیچ قطعنامهای صادر نکند تا اینکه آن قطعنامه اروپایی غیر قابل قبول را صادر کند. اما در نهایت تنها سه کشور کانادا، استرالیا و ژاپن از موضع آمریکا حمایت کردند.[47] قطعنامه شورای حکام صرفاً اعلام داشت در صورتی که «هرگونه قصور جدی ایران از تعهداتش مشخص شود.»، آنگاه شورای حکام «سریعاً برای بررسی آن قصور با در نظر گرفتن شرایط به توصیه مدیرکل و نیز مطابق اساسنامه آژانس و موافقتنامه پادمان تشکیل جلسه خواهد داد.» این در حالی بود که اصلاً اشارهای به ارجاع پرونده به شورای امنیت نشده بود.[48] در واقع، وقتی اروپاییها پیامدهای پیشبینینشده و فاجعهبار حمله آمریکا به عراق و تداوم اشغال آن کشور را دیدند، مصمم به ایستادگی در مقابل فشار آمریکا به ایران شدند. 24 فوریه 2004، ایران و سه کشور اروپایی متعاقباً به توافقی دیگر دست یافتند که در آن ایران پذیرفت نه تنها تزریق گاز به سانتریفیوژها را تعلیق کند بلکه ساخت قطعات سانتریفیوژها و سر هم کردن آنها را نیز معلق کند. اروپاییها نیز پذیرفتند در جلسه ماه ژوئن شورای حکام تلاش کنند پرونده ایران را مختومه اعلام کنند. اما کمی بعد، آژانس دریافت ایران در گزارش ماه اکتبر خود به آژانس این حقیقت را پنهان کرده است که به طراحی[49] سانتریفیوژهای نسل 2 که از نسل 1 آن بسیار پیشرفتهتر هستند، دست پیدا کرده است. این مسأله ظن اروپاییها به ایران را احیا کرد. تسریع در فرآیند ساخت سانتریفیوژها در فاصله زمانی بین موافقتنامه اواخر ماه فوریه و اوایل آوریل، عامل دیگر تنش بود؛ یعنی دورهای که ایران باید غنیسازی خود را به تعلیق درمیآورد. بعد از آن، سوءظنها نسبت به فعالیتهای غنیسازی ایران افزایش پیدا کرد. علاوه بر این، افتتاح رسمی تأسیسات تبدیل اورانیوم در اصفهان[50] در 28 مارس عامل دیگری برای برانگیختن عصبانیت اروپاییها بود. در نتیجه، اروپاییها قبل از فرارسیدن نشست ژوئن شورای حکام، پیشنویس قطعنامهای را تهیه کردند. آن ها دیگر در مقابل ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت خود را متعهد به مقاومت نمیدانستند.[51] البته اگر ایران پیشنهاد دیپلماتیک دیگری به سه کشور اروپایی در اواخر ماه جولای ارائه نمیکرد، این اتفاق، میتوانست منجر به این شود که پرونده ایران تا پایان سال 2004 به شورای امنیت فرستاده شود. در این تاریخ، ایران طرح «چارچوبی برای تضمینهای متقابل»[52] را به اروپا ارائه کرد که شامل رسیدن به همکاریهای استراتژیک بلندمدت از طریق گامهای اعتمادساز بود.[53] این طرح پیشنهادی، واکنش دیپلماتیک مبهم اروپاییها را به دنبال داشت. در ماه اکتبر، خاویر سولانا مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی با پیشنهاد یک طرح دومرحلهای به واشنگتن رفت که ایران را ملزم میکرد «تمام فعالیتهای غنیسازی و فرآیندهای بازفرآوری را به شیوهای جامع و با قابلیت راستیآزمایی بینالمللی، به حالت تعلیق درآورد.» طرح پیشنهادشده تصریح میکرد «تا زمان حصول موافقتنامه بلندمدت قابل قبول، ایران بهصورت نامحدود به فعالیتهای خود ادامه دهد.» اتحادیه اروپایی تنها در صورتی که ایران تعلیق نامحدود فعالیتهای هستهایاش را بپذیرد، «حق ایران برای توسعه، تحقیق، تولید و استفاده از انرژی هستهای برای مقاصد صلحآمیز را بدون تبعیض و مطابق ماده 2 ان پی تی به رسمیت میشناخت.» طرح اروپا مرحله دیگری از همکاریهای اقتصادی و امنیتی را پیشبینی کرده بود که در آن، روابط ایران با غرب و از جمله آمریکا «عادی» میشد. اما در صورتی که ایران تعهداتش را نقض کند، اتحادیه اروپایی از ارجاع پرونده هستهای آن کشور به شورای امنیت سازمان ملل حمایت میکند.[54] پیشنهاد اروپا برای ایران قابل قبول نبود زیرا خواستار تعلیق غنیسازی از سوی ایران به مدت نامحدود شده بود و مراد آن از «تضمینهای عینی»[55] در مورد ماهیت صلحآمیز برنامه هستهای ایران «متوقف کردن» آن برنامهها بود. 15 نوامبر 2004، اروپاییها و ایرانیها بعد از چندین دور مذاکرات فشرده، موافقتنامه پاریس[56] را امضا کردند که مفاد آن برای ایران قابل قبول بود. اول اینکه، تعلیق تنها تا زمانی ادامه مییافت که «مذاکرات برای رسیدن به یک موافقتنامه طولانیمدت در جریان باشد» بنابراین به ایران این امکان داده میشد که هم مذاکرات و هم تعلیق را پایان دهد. دوم، دولتهای اروپایی به گونهای صریح تأیید کردند تعلیق ایران «یک اقدام داوطلبانه در راستای اعتمادسازی بوده است و نه یک الزام حقوقی.» سوم، ادبیات به کار رفته در موافقتنامه ادبیات ایران بود؛ بدین معنا که موافقتنامه «تضمینهای عینی ارائه میکرد که برنامه هستهای ایران منحصراً برای اهداف صلحآمیز است.» لحن موافقتنامه به گونهای بود که انگار سه کشور اروپایی تضمین میدادند فعالیتهای چرخه سوخت مستقل ایران در یک برنامه تسلیحاتی به کار نخواهد رفت.[57] فشارهای بولتون و آمریکا برای ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت، به واسطه موافقتنامه پاریس کاهش یافت. اما موافقتنامه یک نقص بنیادین داشت که هر دو طرف بدان پی برده بودند؛ مهمترین بازیگر در فرآیند طولانیمدت تلاش برای حل و فصل مسأله هستهای یعنی آمریکا، نه تنها در مذاکرات غایب بود بلکه مخالف آن مذاکرات نیز بود. سه کشور اروپایی نمیتوانستند در حصول به یک توافقبلند مدت با ایران، جای آمریکا را پر کنند تا ایران نیز انگیزه پیدا کند برنامه غنیسازی خود را تعلیق کند. یک دیپلمات ایرانی حاضر در مذاکرات بیان داشت: «اتحادیه اروپایی نمیداند بدون اجازه آمریکا و بدون اطلاع از تصمیم این کشور چه امتیازی میتواند به ایران بدهد. ما هم نمیدانیم در مذاکرات چه امتیازی باید بدهیم.»[58] سه دولت اروپایی میدانستند بدون حمایت آمریکا، مذاکرات احتمالاً شکست خواهد خورد. در ماههای قبل از حصول موافقتنامه پاریس، سه کشور اروپایی به مقامات آمریکایی گفتند علاقمند هستند این کشور نیز از همان مراحل اولیه وارد مذاکرات میشد و از طریق تماس با طرف ایرانی برای آنها مشخص میکردند که آمریکا «چه کارتهایی برای بازی کردن دارد.»[59] اما دولت بوش مصمم بود سیاست تعامل سه کشور اروپایی ادامه پیدا نکند. دو روز بعد از امضای موافقتنامه پاریس، [کالین] پاول در توقفی کوتاه (برای سوختگیری مجدد هواپیمایش که عازم سانتیاگو در شیلی بود) به خبرنگاران گفت اطلاعاتی را بدست آورده که نشان میدهد ایران سخت در تلاش است تا یک موشک بالستیک با قابلیت حمل کلاهک هستهای تولید کند.[60] سخنان پاول در واشنگتن تا حد زیادی به عنوان بخشی از تلاش آمریکا برای به بنبست کشاندن موافقتنامه اروپا - ایران ارزیابی شد. در همان اواسط ماه اکتبر، و پیش از نشست گروه G-9 که قرار بود به بحث پیرامون طرح پیشنهادی اتحادیه اروپایی به ایران بپردازد، پاول «طرح» بولتون برای سنگاندازی در مسیر ادامه تعاملات را، مورد تأیید قرار داد. حتی چنی نیز با کلیات طرح بولتون قبل از آنکه به دست پاول برسد، موافقت کرده بود.[61] سخنگوی معاون وزیر خارجه آمریکا، به تبعیت از سیاست کاخ سفید، آشکارا تأکید کرد ایران دارای یک برنامه هستهای مخفیانه است. او با اذعان به «تفاوت دیدگاهها» در ارتباط با برنامه هسته مخفیانهای ایران- که خود اشارهای کنایهآمیز به ارزیابی آژانس بود – گفت: «ما معتقدیم بحث بر سر این مسأله به نفع ما به پیش میرود. ما همچنان روی این قضیه کار خواهیم کرد.»[62][1] . Dennis Ross [2] . Washington Institute for Near East Policy [3] . Jeffery Goldberg [4] . Jeffrey Goldberg, “A Reporter at Large: In the Party of God (pt. 1),” New Yorker, October 14, 2002. [5] . new regimes [6] . Strategic Guidance for the Defense Department [7] . Douglas Feith [8] . Douglas J. Feith, War and Decision: Inside the Pentagon at the Dawn of the War on Terrorism (New York, Harper 2008), 81-85. [9] . Wesley Clark [10] . Gareth Porter, “Pentagon Targeted Iran for Regime Change after 9/11,” Inter Press Service, Antiwar.com, May 6, 2008. [11] . David Wurmser [12] . Wolfowitz [13] . John Hannah [14] . Scooter Libby [15] . Hillary Mann Leverret [16] . Gareth Porter, “For Neocons, Iran aim is Still Regime Change,” Inter Press Service, October 30, 2007; Interview with Hillary Mann Leverett, McLean, VA, March 14, 2013. [17] . Interview with Hillary Mann Leverett. [18] . Porter, “For Neocons,” [19] . Toby Harnden, “US ‘Must Break Iran and Syrian Regimes’” Telegraph (London). October 5, 2007. [21] . National Security Presidential Memorandum [22] . Interview with Hillary Mann Leverett. [23] . Porter, “For Neocons,”; Reuel Marc Gerecht, “To Bomb or Not to Bomb, ” Weekly Standard(New York), April 24, 2006. [24] . Gareth Porter, “Burnt Offering,” American Prospect, June 2006, 20-23. [25] . Tim Guldimann [26] . Flynt Leverret [27] . Gareth Porter, “Burnt Offering,” [28] . Ibid. [29] . مصاحبه با هیلاری مان لورت [30] . the Advisory Board of the Jewish Institute for national security affairs [31] . David Wurmser [32] . Jim Lobe, “New Cheney Advisor Sets Syria in His Sights,” Inter Press Service, October 20, 2013. [33] . John R. Bolton, Surrender is Not an Option (New York, Threshold Editions, 2007), 136. [34] . Ibid., 153, 140. [35] . Mohamed ElBaradei, “The Status of Nuclear Inspections in Iraq: An Update,” statement to the UN Security Council, March 7, 2003, http://www.iaea.org/newscenter/ statements/2003/ebsp2003n006.shtml. [36] . Bolton, Surrender, 135. [37] . GOV/2003/63, August 26, 2003, 9. [38] . Ken Brill [39] . GOV/2003/69…. [40] . “Statement by the Iranian Government and Visiting EU Foreign Ministers,” October 21, 2003, http://www.iaea.org/newscenter/focus/iaeairan/statement_iran21102003. shtml. [41] . Rouhani Speech. [42] . Mousavian, Iranian Nuclear Crisis, 103; ElBaradei quotes Straw and Fisher as telling him the same thing. See Age of Deception, 131. [43] . Gov/2003/75, Nov 10, 2033, 9-10. [44] . Sonni Efron and Maggie Farley, “New Discord Rises between U.S. and Allies,” Los Angeles Times, November 19, 2003; Paul Richter, “U.S. Questions UN Findings on Iran Bid for Nuclear Arms,” Los Angeles Times, November 13, 2003. [45] . “totally inadequate” [46] . “trigger mechanism” [47] . Peter Slevin, “U.S> Criticizes Europe’s Iran Plan,” Washington Post, Nov 19, 2003… [48] . Gove/2003/81, ov 26, 2003, 3. [49] . designs [50] . Uranium Conversion Facility (UCF) [51] . Mousavian, Iranian Nuclear Crisis, 121-37, 143 [52] . “framework of mutual guarantees” [53] . Mousavian, Iranian Nuclear Crisis, 139-40. [54] . Quotes are from the document tabled by the EU at a G-8 meeting in Washington, as reported by Agence France-Presse, October 21, 2004. Other details about the document are from Robin Wright, “Europeans to Press Iran on Nuclear Plans,” Washington Post, October 16, 2004, A18. See also Mousavian, Iranian Nuclear Crisis, 145–46. [55] . “objective guarantees” [56] . the Paris Ageement [57] . Text of Paris Agreement, November 15, 2004, INFCIRC/637, November 26, 2004, http://www.iaea.org/Publications/Documents/Infcircs/2004/infcirc637.pdf. [58] . مصاحبه گروه بحران بینالملل با دیپلمات ایرانی، ژانویه 2005، از منابع زیر: Is There a way out of the Nuclear Impasse,” Middle East Report, 51, International Crisis group, Feb 23, 2006, 2 [59] . William Drodziak, Geoffrey Kemp, Flynt Leveret, and Christophere J. Makins, “Partners in Frusteration: Europe, the United States and the Broader Middle East,” Policy Paper, Atlantic Council, Sep 2004, 10-11. [60] . Robin Wright and Keith Richburg, “Powell Says Iran Is Pursuing Bomb,” Washington Post, November 18, 2004, AO1. [61]. بولتون (Surrender, 160-61) در خاطراتش در مورد واکنش دولت بوش به مهمترین تحول در قضیه ایران یعنی موافقتنامه پاریس اصلاً چیزی نمیگوید که شاید بدین خاطر بوده است که میخواسته پاول را به عنوان سد راه موضع تندش در قبال مذاکرات ایران-اروپاییها معرفی کند. (ببینید همان صفحات 158-164) [62] . Alec Russell, “Briefing Frenzy in Washington over Iran Nuclear Fear, ” Telegraph(London), Nov 20, 2004; Barry Schweid , “Analysis: Echoes of Iraq in Case vs. Iran,” Associated Press, Nov 19, 2004. - بخشی از کتاب بحران ساختگی اثر گرت پورتر انتهای متن/
93/11/18 - 02:01
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]
صفحات پیشنهادی
واعظی :دیپلماسی موفق دولت ،نوع نگاه جهان را به نظام تغییر داده است
واعظی دیپلماسی موفق دولت نوع نگاه جهان را به نظام تغییر داده است وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات گفت دیپلماسی موفق دولت در عرصه سیاست خارجی باعث شده تا نوع نگاه جهان نسبت به ملت نظام رهبری و رییس جمهوری به طور کامل تغییر کند روز نو وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات گفت دیپلمدکتر گرت پورتر ایران هراسی از کی آغاز شد؟
دکتر گرت پورترایران هراسی از کی آغاز شد دولت کلینتون در تعریف ایران به عنوان اصلیترین دشمن آمریکا در خاورمیانه حتی از دولت بوش نیز پیشی گرفت سیاست کلینتون در قبال ایران بازتابی از همافزایی منافع دو مجموعه قدرتمند دخیل در این زمینه بود بوروکراسی امنیت ملی آمریکا و اسرائیل دول- دیپلماسی موفق دولت ،نوع نگاه جهان را به نظام تغییر داده است
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات دیپلماسی موفق دولت نوع نگاه جهان را به نظام تغییر داده است بوشهر- ایرنا - وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات گفت دیپلماسی موفق دولت در عرصه سیاست خارجی باعث شده تا نوع نگاه جهان نسبت به ملت نظام رهبری و رییس جمهوری به طور کامل تغییر کند به گزارش افرماندار مهدیشهر: تغییر نسلها باعث جدایی مردم از نظام اسلامی نشده است
فرماندار مهدیشهر تغییر نسلها باعث جدایی مردم از نظام اسلامی نشده استفرماندار شهرستان مهدیشهر گفت تغییر نسلها در سالهای اخیر باعث جدایی مردم از نظام اسلامی نشده است به گزارش خبرگزاری فارس از سمنان به نقل از روابط عمومی و اطلاعرسانی اداره کل اوقاف و امور خیریه استان سمنادکتر گرت پورتر ریشههای سیاسی ایجاد هراس هستهای توسط آمریکا
دکتر گرت پورترریشههای سیاسی ایجاد هراس هستهای توسط آمریکاآمریکایی ها به این نتیجه رسیده بودند که جنگ سرد پایان یافته و از همین رو تلاش میکردند تا منافع امنیتی آمریکا بر اساس تهدیدات ناشی از دشمنان منطقهای بازتعریف شود و ایران را جایگزین تهدید اتحاد جماهیر شوروی کنند گشایشیدکتر گرت پورتر ریشههای سیاسی ایجاد هراس هستهای توسط اسرائیل
دکتر گرت پورترریشههای سیاسی ایجاد هراس هستهای توسط اسرائیلدولتهای لیکود و کارگر با اتخاذ رویکرد نظامی و خصمانه در قبال ایران کوشیدند اسرائیل را در مقام دشمن نظامی ایران ترسیم کنند که در نهایت میتوانست هدف موشکهای ایران قرار بگیرد رابین به تهدید ایران هستهای شکل می&zw- تغییر دیپلماسی چین بر مدار جهش اقتصادی- دکتر بهزاد شاهنده*
تغییر دیپلماسی چین بر مدار جهش اقتصادی- دکتر بهزاد شاهنده در واپسین روزهای سال 2014 اتفاقی مهم در اقتصاد بین الملل به ثبت رسید صندوق بین المللی پول به عنوان بالاترین مرجع اقتصادی اعلام کرد چین با پیشی گرفتن از امریکا در امر تولید ناخالص ملی بر اساس معیار قدرت خرید به اقتصاد اودانشگاهیان ما عقب گرد دارند/ نظام مقاله محور در دانشگاهها تغییر یابد - اخبار ایران و جهان |
عباسی دانشگاهیان ما عقب گرد دارند نظام مقاله محور در دانشگاهها تغییر یابد شناسهٔ خبر 2473813 یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۱ ۳۱ استانها > مازندران ساری - رئیس سابق سازمان انرژی اتمی ایران گفت امروز ما در وضعیتی قرار گرفتیم که دانشگاهیان ما یک عقبگرد دارند به گزارش خبرگزاری مهر فنظام کارمزد؛ نیازمند تغییر / ابزارهای جدید پرداخت باید عملیاتی شود
نظام کارمزد نیازمند تغییر ابزارهای جدید پرداخت باید عملیاتی شود اقتصاد > اقتصاد کلان - در شرایط حاکم بر حوزه پرداخت الکترونیکی تنوع و تکثر ابزارها و شیوه های پرداخت به یک الزام تبدیل شده است مریم یعقوبی امیرحسین فتاحی مدیرعامل شرکت فن آواکارت یکی از پی اس پی- صفار هرندی:برخورد با افراد خطاکار نشانه اقتدار نظام اسلامی است
صفار هرندی برخورد با افراد خطاکار نشانه اقتدار نظام اسلامی است دزفول - ایرنا - محمد حسین صفار هرندی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت برخورد با افراد خطاکار و فاسد نشانه اقتدار و سلامت نظام اسلامی است به گزارش ایرنا وی عصر یکشنبه در نشست با حلقه های صالحین دزفول در حسینیه شهدای نامعاون فرماندار دهلران: امام راحل با شناخت واقعی خواستههای مردم نظام اسلامی را بنا نهاد
معاون فرماندار دهلران امام راحل با شناخت واقعی خواستههای مردم نظام اسلامی را بنا نهادمعاون سیاسی اجتماعی فرمانداری دهلران گفت امام راحل با شناخت عمق خواستههای درونی مردم یعنی دین و معنویت انقلاب اسلامی را بنا نهاد به گزارش خبرگزاری فارس از ایلام یدالله حاتمی ظهر امروز در جشنفیلم/ جایگاه استقلال نظام اسلامی از نگاه امام خمینی
فیلم جایگاه استقلال نظام اسلامی از نگاه امام خمینی لینک ۱۳۹۳ ۱۱ ۱۴مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه بیتالمقدس: پیشمرگان کرد مسلمان نماد وفاداری مردم کردستان به نظام اسلامی است
مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه بیتالمقدس پیشمرگان کرد مسلمان نماد وفاداری مردم کردستان به نظام اسلامی استمسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه بیتالمقدس گفت پیشمرگان کرد مسلمان نماد وفاداری مردم کردستان به نظام اسلامی است و امنیت و ثبات امروز ایران اسلامی در سایه ایثار و از خودگذشتدکتر عبدالله گنجی اصولگرایی الگویی برای پیوستگی با نظام
دکتر عبدالله گنجیاصولگرایی الگویی برای پیوستگی با نظامنمیشود اگر رهبر فرمودند رأی حق الناس است پیرو رهبری شویم اما اگر فرمودند این بحث تقلب چیست که میکنید کی گفته چگونه قرار است تقلب شود به کلی نشنیده بگیریم صدور حکم محکومیت جناب رحیمی بهانهای شد تا از این منظر به دنتایج یک پژوهش نشان میدهد تأثیر مخرب شبکههای اجتماعی بر سبک زندگی اسلامی/ تغییر پوشش و ادبیات کاربران وایبری
نتایج یک پژوهش نشان میدهدتأثیر مخرب شبکههای اجتماعی بر سبک زندگی اسلامی تغییر پوشش و ادبیات کاربران وایبرینتایج یک پژوهش در مورد تأثیر استفاده از شبکههای اجتماعی بر سبک زندگی اسلامی نشان میدهد که این شبکهها تأثیرات مخربی بر روی سبک زندگی اسلامی دارد و تغییر پوشش و ادبیات کاجانبازان افتخار نظام اسلامی هستند -
آیت الله باریک بین جانبازان افتخار نظام اسلامی هستند شناسهٔ خبر 2472043 جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۵ ۳۴ استانها > قزوین قزوین- نماینده ولی فقیه و امام جمعه قزوین گفت جانبازان و ایثارگران افتخار نظام اسلامی هستند و همه وظیفه داریم قدردان خدمات ارزشمند آنها به نظام باشیم به گزارش خآموزههای دینی مبنای همه استانداردسازیهای نظام جمهوری اسلامی است
جمعه ۱۰ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۱ ۱۴ نمایندهی ولی فقیه در استان کردستان با اشاره به اینکه استانداردها و اهداف نظام را رهبر کبیر انقلاب از سال 41 برای ما تعیین کرده است گفت آموزههای دینی مبنای اصلی همهی استانداردسازیهای نظام جمهوری اسلامی است به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران-
گوناگون
پربازدیدترینها