تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835572335
دکتر گرت پورتر ریشههای سیاسی ایجاد هراس هستهای توسط اسرائیل
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: دکتر گرت پورتر
ریشههای سیاسی ایجاد هراس هستهای توسط اسرائیل
دولتهای لیکود و کارگر با اتخاذ رویکرد نظامی و خصمانه در قبال ایران، کوشیدند اسرائیل را در مقام دشمن نظامی ایران ترسیم کنند که در نهایت میتوانست هدف موشکهای ایران قرار بگیرد.
رابین به تهدید ایران هستهای شکل میدهد اندکی پس از آنکه اسحاق رابین، رهبر حزب کارگر، در ژوئن 1992 به عنوان نخستوزیر اسرائیل برگزیده شد، دولت او موضع شعاری جدیدی در قبال ایران اتخاذ کرد که چرخشی اساسی در سیاست اسرائیل به شمار میرفت. رویه دولت جدید بر «مبارزه اسرائیل علیه ترور جنایتکارانه اسلامی» و به اصطلاح، تهدید بنیادگرایی شیعی تأکید داشت. رابین و شیمون پرز[1] وزیر وقت امور خارجه اسرائیل، بخش جدیدی را تحت عنوان دپارتمان صلح در خاورمیانه در وزارت خارجه بهوجود آوردند. این دپارتمان میکوشید ایران و بنیادگرایی شیعی را به عنوان بزرگترین تهدید علیه صلح جهانی معرفی کند تا از این طریق، یک کمپین جهانی برای انزوای سیاسی ایران ایجاد کند. رابین علناً اعلام کرد ایران «اهداف خطرناکی در خاورمیانه دارد و میکوشد از طریق گسترش دادن بنیادگرایی اسلامی در منطقه، خواستههای خود را پیش ببرد.» او عنوان کرد ایران در حال «تجهیز ارتش و توسعه سلاحهای کشتار جمعی خود» است و نه تهدیدی فوری بلکه تهدیدی میانمدت محسوب میشود.[2] رابین در مورد چگونگی و زمان عملیاتی شدن این تهدید بسیار دقیق بود. او در دسامبر 1992 پیشبینی کرد اسرائیل «طی 3 تا 7 سال آینده با تهدید جدی موشکهای زمین به زمین و مجهز به کلاهکهای جنگی غیرمتعارف مواجه خواهد شد.» او در ژانویه 1993، هشدار داد ایران «اکنون از منابع و نیروی انسانی کافی برای دستیابی به سلاح هستهای در 10 سال آینده برخوردار است»؛ او همچنین اظهار داشت: «این امر رخ خواهد داد؛ مگر اینکه تلاشی بینالمللی برای جلوگیری از رسیدن ایران به اهدافش صورت گیرد.»[3] اوایل سال 1995، مقامات دولت رابین اتهام تهدید هستهای از جانب ایران را وارد مرحله مهمتری کردند؛ آنها در تبلیغات سیاسی ضدایرانی خود، ضروری بودن استفاده از گزینه نظامی برای از بین بردن این تهدید را مطرح کردند. ژانویه 1995، یک مقام ناشناس در تلآویو، توان بالقوه ایران برای تولید سلاح هستهای را «جدیترین تهدیدی» نامید که اسرائیل با آن مواجه بود. وی عنوان کرد ایران ظرف یک بازه زمانی حدوداً پنج ساله میتواند به بمب اتم دست پیدا کند که نسبت به آنچه رابین و مشاوران امنیت ملی برآورد کرده بودند، بهمراتب، مدت زمان کوتاهتری بود. سال 1996، پس از اینکه رابین به دست یک راستگرای افراطی اسرائیلی به قتل رسید، لحن تهدیدآمیز اسرائیلیها تندتر از پیش شد. سخنگوی دولت اسرائیل در مصاحبهای با تایمز لندن گفت زمان آن رسیده که ائتلافی به رهبری آمریکا «حمله پیشدستانهای[7] علیه ایران برای ممانعت از دستیابی این کشور به «توانمندی هستهای» را در دستور کار خود قرار دهد. لحن تند اسرائیلیها که علناً بر حمله پیشگیرانه علیه ایران بهمنظور اخلال در برنامه هستهای این کشور اصرار میورزیدند، سرآغاز اولین بحران جدی بر سر برنامه هستهای ایران گردید. اما این تمام ماجرا نبود. تهدید علنی و آشکار اسرائیل بر فریبی دوگانه استوار بود: تبلیغات سیاسی که میکوشید ایران را بهعنوان جدیترین تهدید علیه اسرائیل معرفی کند، از حمایت دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل برخوردار نبود و استراتژیستهای بلندپایه سازمان امنیت ملی اسرائیل به گزینه حمله پیشگیرانه علیه ایران فکر نمیکردند. واقعیت پشت پرده این جار و جنجالهای ساختگی این بود که از نظر سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل، ایران صرفاً تهدیدی درجه دو یا حتی درجه سه علیه امنیت اسرائیل محسوب میشد. تا اواسط دهه 1990، ایران حتی در فهرست اولویتهای سازمان اطلاعاتی اسرائیل قرار نداشت. طبق اظهارات شبتای شاویت[9] رئیس وقت موساد، در فهرست اولویتهای امنیتی اسرائیل، مواردی چون انتفاضه فلسطین و اهداف و نیات سوریه و عراق بهعنوان تهدیدهای جدی، و لیبی و مصر بهعنوان تهدیدهای غیرفوری به چشم میخورد.[10] فرماندهی نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) نیز متقاعد نشده بود که ایران تهدیدی جدی علیه تلآویو محسوب میشود. نظامیان اسرائیلی، سوریه، لبنان و عراق را تهدیدهای جدیتری نسبت به ایران قلمداد میکردند و همچنان بر این باور بودند که منافع استراتژیک مشترک ایران و اسرائیل (علیالخصوص با در نظر گرفتن خصومت شدید ایران نسبت به رژیم صدام) بر تضاد منافع آنها میچربد.[11] این نگرش نسبتاً خوشبینانه به ایران نمایانگر تأثیر ایدهای بود که استراتژیستهای اسرائیلی آن را «دکترین پیرامونی[12] مینامیدند که در طول دوران حکومت شاه و دهه 1980 بر سیاست اسرائیل حکمفرما بود. براساس این دکترین؛ منازعه ایران با کشورهای عرب سنیمذهب و مخصوصاً عراق، از منازعه این کشور با اسرائیل مهمتر است. دکترین پیرامونی به عنوان خط مشی رسمی دولت در سال 1992 توسط رابین کنار گذاشته شد اما در موساد و حلقههای وابسته به حزب لیکود[13] همچنان تأثیر خود را حفظ کرد.[14] پس از شکست عراق از آمریکا در سال 1991 نیز، مقامات بلندپایه سازمان امنیت ملی اسرائیل، همچنان عراق را تهدیدی جدیتر از ایران میدانستند؛ مخصوصاً با توجه به برنامههایی که این کشور برای ساخت سلاحهای شیمیایی و هستهای داشت.[19] یوسی آلپر[20] در مقام یکی از مشاوران وزارت دفاع اسرائیل (و همچنین بهعنوان یکی از مقامات ارشد موساد که مسئول اجرایی کردن و پیشبرد دکترین پیرامونی بود)، دسامبر 1989 در یک مصاحبه تلویزیونی بار دیگر تأیید کرد عراق در مقام اصلیترین دشمن اسرائیل، روزبهروز قویتر شده است. به عقیده وی، حمایت از ایران در قبال عراق و دیگر دول عربی در راستای منافع اسرائیل است.[21] در واقع رابین با مطرح کردن ایران به عنوان یک تهدید جدید و فوقالعاده، یک هدف سیاسی داخلی را دنبال میکرد؛ منحرف کردن دشمنی اسرائیلیها از فلسطینیها ]به سمت ایران[ و ایجاد پوششی سیاسی برای اقدامات خود جهت برقراری صلح با سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف)[24] الزام به مذاکره با جنبش مقاومت فلسطین، هسته اصلی سیاست امنیت ملی را شکل میداد. اساس محاسبات استراتژیک رابین این بود که مذاکرات صلح با فلسطینیها ضروری است چرا که باعث از بین رفتن «تهدید فوری» علیه اسرائیل میشود. در نتیجه این سیاست، اسرائیل قویتر شده و توان مقابله با «تهدید غیرفوری» یعنی برنامه هستهای ایران و بنیادگرایی شیعی احتمالی از سوی تهران را خواهد داشت. بعدها اسرائیلیهای ضدِ ایران چنین استدلال میکردند که علت اتخاذ این استراتژی جدید، ترس از یک ایران تهاجمی بوده است.[25] اما یوسی آلپر (که در زمان اجرای استراتژی ایران/ فلسطین از سوی رابین، دستیار وی بوده، و بعدها نیز در سال 1999، به مشاور ایهود باراک نخستوزیر وقت بدل شد)، صراحتاً علت اتخاذ این رویکرد جدید نسبت به ایران را علاقه رابین به آغاز گفتگوهای صلح با سازمان آزادیبخش فلسطین اعلام کرد. آلپر در یکی از مصاحبههای خود اظهار داشت: «مابین سالهای 1993 و 1994 رابین سیاست جدید خود در قبال فلسطین را چنین توجیه میکرد که این مسأله باعث تقویت موضع اسرائیل در برابر ایران خواهد شد.»[26] مارک هلر[27] یکی از پژوهشگران ارشد مرکز یافی برای مطالعات استراتژیک در دانشگاه تلآویو تأیید میکند هدف از معرفی ایران بهعنوان یک تهدید با لحنی هشداردهنده این بود که به «دولت رابین برای متقاعد کردن اسرائیلیهایی که در مورد گفتگوهای صلح با سازمان آزادیبخش فلسطین تردید داشتند، کمک کند.» این مسأله مستلزم ترسیم تهدیدی دوگانه از ایران و شیعیان در منطقه به بدترین شکل ممکن بود. از نظر هلر، استدلالی که دولت رابین به آن متوسل شد، این بود که «اگر با این آدمها صلح نکنید، ببینید چه چیزی در انتظارتان است: بنیادگرایان اسلامی با سلاح اتمی به دوش.»[28] ایتمار رابینوویچ[29] یکی از مشاوران ارشد رابین، بعدها عنوان کرد «این تهدید نه یک تهدید ساختگی بلکه واقعی بود» اما او در گفتگو با تریتا پارسی[30] اذعان کرد به خاطر اهداف سیاسی در اینباره اغراق شده بود. اِفرایم اینبار[31] از مرکز مطالعات استراتژیک بگین-سادات در دانشگاه بارهان اسرائیل که شرحی ستایشگرانه از سیاست امنیت ملی دولت رابین به رشته تحریر درآورده است، در این رابطه با صداقت و صراحت بیشتری اظهار نظر میکند. او میگوید: «رابین با کارتِ تهدید ایران بیشتر از آن چه ارزشش را داشت، برای پیشبرد روند صلح بازی کرد.»[32] ایجاد پوششی سیاسی برای مذاکره با سازمان آزادیبخش فلسطین تنها کارکرد سیاسی تبلیغات علیه برنامه هستهای ایران نبود. بهویژه در آغاز، رابین به دنبال مذاکره با همسایگان عرب اسرائیل نیز بود زیرا یکی از اهداف معرفی ایران به عنوان تهدیدی جدی، جلب نظر آن دسته از رژیمهای عربی بیاعتماد به ایران بود بهویژه آنهاییکه طرفدار غرب بودند. ایده اصلی این سیاست متقاعد کردن رژیمهای عربی به آن چیزی بود که دنیس راس، هماهنگکننده سیاستهای خاورمیانهای بیل کلینتون، آن را «تهدید مشترک از سوی ایران و بنیادگرایی» میخواند. می 1993 یوسی آلپر درباره تفکر دولت رابین میگفت: «ویژگی برجسته تهدیدسازی از ایران میتواند عاملی متحدکننده برای نزدیک شدن بیشتر اسرائیل و همسایگان عربش به یکدیگر جهت مقابله با تهدیدی مشترک به نام ایران باشد.»[33] البته این ایده جدیدی نبود؛ دولت ریگان نیز پیشتر به این ایده متوسل شد؛ اما در متقاعد کردن دولت اسحاق شامیر برای رسیدن به «مصالحه استراتژیک» با رژیمهای عربی «میانهرو» علیه ایران راه به جایی نبرد.[34] خط سیاسی جدید رابین درباره ایران دو هدف راهبردی را در ارتباط با رویکرد آمریکا دنبال میکرد؛ نخست، درگیر کردن آمریکا برای استفاده از قدرت نظامی این کشور به منظور از بین بردن برنامه هستهای ایران او دوم، بالا بردن ارزش و جایگاه اسرائیل بهعنوان همپیمان استراتژیک آمریکا در منطقه. خط سیاسی جدید رابین درباره ایران دو هدف راهبردی را در ارتباط با رویکرد آمریکا دنبال میکرد؛ نخست، درگیر کردن آمریکا برای استفاده از قدرت نظامی این کشور به منظور از بین بردن برنامه هستهای ایران از طریق حمله نظامی یا تهدید به حمله و دوم، بالا بردن ارزش و جایگاه اسرائیل بهعنوان همپیمان استراتژیک آمریکا در منطقه. وقتی رابین خواستار «اقدام بینالمللی متناسب به منظور جلوگیری از دستیابی ایران به اهدافش» شد، به طور ضمنی بر این موضوع صحه گذاشت که اسرائیل بهتنهایی توانایی استفاده از نیروی نظامی علیه ایران را ندارد و این به تمایل آمریکا بستگی دارد که از قدرت نظامی برترش برای تهدید ایران استفاده کند. حتی وقتی اسرائیل در حال تبدیل کردن تهدید واهی از ایران بهعنوان الگوی غالب در سیاست خارجی خود بود، مقامات بلندپایه و رهبران سیاسی آن جلسههای خصوصی امیدوار بودند که هیچگاه مجبور نشوند میلیونها دلار را هزینه درگیری نظامی با ایران کنند.[35] یکی از راههایی که اسرائیل میتوانست آمریکا را به وارد آوردن فشار بیشتر بر ایران مجاب کند، این بود که اثبات کند ایران تنها چند سال با دستیابی به بمب اتم فاصله دارد. این تخمین که ایران ظرف پنج سال قادر به ساخت سلاح هستهای خواهد شد، دستاویزی برای مجاب کردن آمریکا به اتخاذ رویکردی قهرآمیزتر نسبت به برنامه هستهای ایران بود. وقتی ویلیام پری، وزیر وقت دفاع ایالات متحده، در ژانویه 1995 با رابین دیدار کرد، تفاوت زیادی بین برآورد آمریکا و اسرائیل درباره «فاصله ایران تا دستیابی به بمب اتم» وجود داشت. پس از این دیدار، پری و رابین بر بازه زمانی 7 تا 15 سال توافق کردند. اما پری با عنوان این مطلب که ایرانیها «راهی خیلی طولانی» در پیش دارند، قویاً به این اشاره داشت که آمریکا انتهای این بازه را مدنظر دارد.[36] سال 1995، اسرائیلیها با ادعای به دست آوردن اطلاعات جدید پیرامون برنامه هستهای ایران، از آن برای متقاعد کردن آمریکا بهمنظور اتخاذ موضعی تهاجمیتر علیه برنامه هستهای ایران استفاده کردند. ژنرال یاکوف امیدرور[37] که در آن زمان ریاست بخش پژوهش و ارزیابی نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) را برعهده داشت، بعدها عنوان کرد او و گروهی از تحلیلگران اطلاعاتی ارتش در سال 1995 تلاش کردند همتایان آمریکایی خود را متقاعد کنند «به اولین نشانههای هستهای شدن ایران دست یافتهاند» اما ناکام شدند.[38] بر اساس اظهارات شاویت رئیس وقت موساد در سال 1995، ایران همچنان از نظر موساد تهدیدی نسبتاً ضعیف علیه امنیت اسرائیل محسوب میشد. شاویت بعدها اظهار داشت او زمانی نسبت به برنامه هستهای ایران احساس نگرانی کرد که ایران شروع به «افزایش برد موشکهای خود نمود.» شاویت در مصاحبهای عنوان کرد صرف خصومت با عراق نمیتوانست «این افزایش برد موشکی به بیش از 1000 کیلومتر» را توجیه کند.[39] اما ایران در سال 1995 هیچ موشکی با این برد در اختیار نداشت. اواسط دسامبر 1994، رابین کره شمالی را متهم کرد که موشکهایی با برد 300 مایل (485 کیلومتر) در اختیار ایران قرار میدهد.[40] سال 1996، مطبوعات اسرائیل گزارش دادند ایران 10 فروند موشک نودونگ از کره شمالی دریافت کرده است.[41] براساس اظهارات تحلیلگر آمریکایی مایکل آیزنشتات[42] که با متخصصان دولت اسرائیل تبادل نظر میکرد، حتی در آن زمان نیز کارشناسان اسرائیلی بر این باور بودند که ایران «برای ایجاد خط تولید موشک داخلی با موانع و مشکلات بسیاری دست به گریبان است».[43] تلاش اسرائیل برای سوق دادن جامعه اطلاعاتی آمریکا به سوی تهدیدآمیز دانستن ]برنامه هستهای ایران[ در سال 1995 کاملاً شکست خورد. امیدرور در همین رابطه میگوید: در پایان گفتگوها، طرف آمریکایی احتمالاً اینگونه فکر میکرد که «بعد از این که ما آمریکاییها کار عراق را بهعنوان دشمن اسرائیل تمام کنیم، شما اسرائیلیها به دنبال ساختن دشمن جدیدی برای خود خواهید بود، چون شما نمیتوانید بدون چنین تهدیدی به زندگی ادامه دهید.»[44] این اظهارنظر امیدرور حاکی از آن است که سرویس اطلاعات وزارت دفاع آمریکا به مانند دیگر سازمانهای اطلاعاتی این کشور، پی برده بود که قصد اسرائیلیها از بزرگنمایی در انگیزه برنامه اتمی ایران، پیشبرد منافع سیاسی خود است. تبدیل کردن ایران به یک تهدید، گذشته از توجیه سیاست دولت رابین برای مذاکره با فلسطینیها و سوق دادن آمریکا به اتخاذ موضعی شدیدتر در برابر تهران، پاسخی برای یکی دیگر از مشکلات سیاسی استراتژیک اسرائیلیها نیز محسوب میشد. پایان جنگ سرد باعث شد استراتژی سیاسی-دیپلماتیک بلندمدت اسرائیل برای متقاعد کردن آمریکا مبنی بر اینکه تلآویو متحد گریزناپذیر واشنگتن در برابر دشمنان آن در خاورمیانه است، به کلی ناکارآمد شود. اوایل سال 1993 مقامات ارشد امنیتی و رهبران سیاسی اسرائیل این ترس خود را آشکار کردند که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یکی از بهترین دستاویزهای اسرائیل در رابطه با آمریکا را از میان برده است؛ یعنی «جایگاه اسرائیل بهعنوان سنگر اصلی ]آمریکا[ در خاورمیانه در مقابل گسترش نفوذ شوروی». اِفرایم این بار اظهار داشت: «این احساس در تلآویو وجود داشت که به خاطر پایان جنگ سرد، رابطه اسرائیل با آمریکا رو به سردی گذاشته و ما نیاز داشتیم به هر طریق ممکن تنور این رابطه را دوباره گرم کنیم.» در واقع بیش از حد بزرگ جلوه دادن ایران به عنوان یک تهدید، باعث شد تهدید منطقهای جدیدی شکل گیرد که میتوانست جایگزینی برای شوروی در استراتژی بلندمدت اسرائیل باشد.[45] ایده همپیمانی گریزناپذیر اسرائیل برای ایالات متحده، منافع سیاسی و اقتصادی زیادی برای دولت یهودی دربرداشت که یکی از آنها متقاعد کردن آمریکا برای باز گذاشتن دست اسرائیلیها در مذاکره با فلسطینیها بود. حتی اوایل سال 1993 که رابین از تهدیدآمیز بودن برنامه هستهای ایران بهعنوان پوششی سیاسی برای پیشبرد مذاکرات صلح با فلسطینیها بهره میبرد، دولت او نگران بود که از سوی آمریکا مجبور به پذیرش توافقاتی با فلسطینیها شود که مورد قبول اسرائیلیها نباشد. مقامات دولت رابین از طریق گفتگوی مستقیم و همچنین دیدار با گروههای یهودی موجود در ایالات متحده، به همتایان آمریکایی خود این نکته را گوشزد کردند که واشنگتن باید فشار خود بر اسرائیل در مذاکره با فلسطینیها و دولتهای عربی را کم کند. آنها استدلال میکردند که حصول توافق نامناسب در نتیجه فشار آمریکا، غرب را بیش از پیش در معرض خطر بنیادگرایی اسلامی قرار میدهد که از سوی ایران حمایت میشود.[46] نتانیاهو تهدید ایران را کنار میگذارد حدود دو هفته پس از این که بنیامین نتانیاهو، رهبر حزب لیکود، در ژوئن سال 1996 بهعنوان نخستوزیر اسرائیل برگزیده شد، در نشست مشترک کنگره آمریکا به سخنرانی پرداخت که در آن از تغییر چندانی در رویکرد دولت جدید نسبت به ایران خبری نبود. تنها تفاوت عمده، این بود که وی فرقی میان ایران و عراق قائل نبود و هر دو را به یک اندازه خطرناک میدانست. با این وجود، نتانیاهو با تهدیدآمیز دانستن برنامه هستهای ایران که در دستور کار دولت رابین قرار داشت، موافق بود. او در این رابطه عنوان کرده بود چنانچه هر یک از دو نظام «مستبد» ایران یا عراق به سلاح اتمی دست یابند، این مسأله «عواقب فاجعهباری نه تنها برای اسرائیل و نه تنها برای خاورمیانه بلکه برای کل بشریت بهدنبال خواهد داشت.» نتانیاهو علاوه بر این، اعلام کرد برای جلوگیری از دستیابی ایران و عراق به سلاحهای هستهای «در حال از دست دادن زمان» هستیم و خواستار «اقدامات پیشگیرانه مؤثر و فوری» گردید. تایمز لندن این اظهارات را یادآور بمباران رآکتور هستهای اوزیراک عراق در سال 1981 توسط اسرائیل دانست.[47] اما همانطور که جار و جنجال تبلیغاتی دولت رابین درباره تهدید اتمی ایران، منعکسکننده دیدگاههای واقعی استراتژیستهای امنیت ملی و تحلیلگران اطلاعاتی اسرائیل نبود، لحن شعارگونه نتانیاهو نیز استراتژی واقعی دولت جدید را منعکس نمیکرد. نتانیاهو هنوز به این نتیجه نرسیده بود که ایران تهدیدی جدی علیه اسرائیل محسوب میشود چرا که سرگرم بازنگری اساسی در سیاست اسرائیل نسبت به این موضوع بود. این بازنگری، یک بازنگری بسیار نامعمول بود: نتانیاهو با دو ارزیابی متفاوت در مورد ایران مواجه بود. اولین ارزیابی که از سوی ژنرال آموس گیلاد[48] رئیس شاخه اطلاعاتی نیروهای دفاعی اسرائیل ارائه شده بود، برنامه موشکی ایران را خطر جدی برای اسرائیل میدانست و در آن پیشبینی شده بود موشکهای ایران تا سال 1999 قادر به هدف گرفتن اسرائیل خواهند بود. اما در حلقههای اطلاعاتی، گیلاد به عنوان فردی شناخته میشد که دارای «خصومت شخصی» با ایران بوده و دیدگاه تندی نسبت به جمهوری اسلامی دارد. او در واقع نماینده دیدگاه یک گروه اقلیت در شاخه اطلاعات نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) محسوب میشد. اکثر تحلیلگران اطلاعاتی اسرائیل بر سر این مسأله توافق داشتند که هرچند اسرائیل از سوی ایران تهدید میشود اما این تهدید بهخاطر ماهیت سیاستهای ایران چندان جدی نیست. آنها حتی در کوتاهمدت آینده روشن و مطمئنی برای جمهوری اسلامی متصور نبودند. «ارزیابی ملی» که قبلاً از سوی دایره اطلاعات نیروهای دفاعی اسرائیل انجام شده بود، نظر گیلاد در مورد جدی بودن تهدید ایران را کاملاً رد میکرد. در این ارزیابی این طور نتیجهگیری شده بود که ایران ممکن است تا سال 2005 به بمب اتم دست پیدا کند اما بیشک تا آن زمان از تندروهای اسلامگرا در ساختار حاکمیت خبری نخواهد بود.[49] در یک ارزیابی و تحلیل دیگر که از سوی موساد ارائه شد، علت برنامه موشکی ایران نه حمله به اسرائیل بلکه ترس از رژیم صدام عنوان شد. دیدگاه موساد که یوزی آراد[50] رئیس بخش تحلیل اطلاعات این سازمان آن را نمایندگی میکرد، متأثر از پایبندی مقامات اطلاعاتی اسرائیل به دکترین پیرامونی بود. وی اینطور استدلال میکرد که برنامه موشکهای بالستیک ایران در دوران جنگ هشت ساله این کشور با عراق آغاز شده که طی آن عراق بسیاری از شهرهای پرجمعیت ایران از جمله تهران را بمباران کرد و این که نیروی هوایی ایران در این مدت بسیار ضعیف شده بود. تحلیلگران موساد بر این باور بودند که پیشرفت ایران در برنامه ساخت موشکهای بالستیک بر اثر ضعف و مشکلات اقتصادی، نبود مهارتهای فنی و علمی و وابستگی شدید به فنآوری خارجی بسیار محدود بوده است که آن را در مقابل استراتژی محرومسازی آسیبپذیر ساخته بود. علاوه بر این، آراد معتقد بود دولت حزب کارگر با این ادعا که ایران تهدیدی وجودی علیه اسرائیل محسوب میشود، با مطرح کردن گزینه نظامی وارد منازعه ضدیت و تقابلی غیرضروری با تهران شده است.[51] درست در همان زمانی که نتانیاهو در حال بررسی گزینههای سیاسی خود در قبال ایران بود، مباحث و دلایل موساد مبنی بر خطرناک نبودن برنامه موشکی ایران در گزارش مؤسسه واشنگتن برای خاور نزدیک منتشر شد این مؤسسه معمولاً بازتابدهنده تفکر استراتژیستهای امنیت ملی اسرائیل است. مایکل آیزنشتات در تحلیل خود از برنامه موشکی تهران بر این نکته تأکید کرد که ایران خود قربانی حملات موشکی صدام به شهرهای خود در سال 1988 بوده است. از نظر آیزنشتات، ایران برنامه موشکی را «راهکاری برای جبران ضعف نیروی هوایی و دفاعی خود میدانست.» او همچنین بر این نکته تأکید داشت که تهدیدهای اسرائیل برای حمله به تأسیسات هستهای ایران «انگیزه بیشتری به ایرانیها برای دستیابی به موشکهای دوربرد مانند نودونگ داد که قادر به هدف قرار دادن اسرائیل است.»[52] سرانجام نتانیاهو تحلیل موساد را بر تمایل گیلاد ترجیح داد. او لحن ضدایرانی دولت قبل را کنار گذاشت و حتی در ماههای اول نخستوزیری خود به دنبال مصالحه موقت با ایران بود. در همین راستا یوزی آراد[53]، مدیر بخش اطلاعات موساد که دیدگاه متقاعدکنندهتری نسبت به ایران داشت را به عنوان مشاور امنیت ملی خود برگزید.[54] بستر و فضای سیاسی داخلی اسرائیل به نتانیاهو این اجازه را داد تا به سیاهنمایی از ایران که توسط دولت کارگر شروع شده بود، پایان دهد. نتانیاهو بر خلاف رابین هیچ نیاز سیاسی به اینکه ایران را به عنوان یک تهدید جدی و عمده علیه اسرائیل معرفی کند، نداشت. زیرا نتانیاهو هیچ قصدی برای مذاکره با فلسطینیها نداشت. حزب لیکود در سال 1973 از طریق اتحاد میان جنبش هروت[55] متعلق به مناخیم بگین[56] و چند سازمان ملیگرای یهودی کوچک بنیان گذاشته شد. هروت به نوبه خود بر اساس صهیونیسم تجدیدنظرطلبانه زیو یابوتینسکی[57] و عزم آن برای رسیدن به «اسرائیلی بزرگتر» شکل گرفته بود. اساسنامه حزب لیکود که در سال 1977 به تأیید رسید، بر مقوله «جودیا و ساماریا[58] تأکید داشت که در ارجاعات انجیلی به کرانه باختری اطلاق میشود که «به هیچ دولت خارجی واگذار نخواهد شد و در فاصله میان دریای مدیترانه و اردن تنها حاکمیت اسرائیل وجود خواهد داشت.»[59] نتانیاهو مخالف اجرای پیششرط پیمان اسلو[60] بود که بر مذاکره با فلسطینیان به منظور «تأسیس یک دولت خودگردان موقت فلسطینی» تأکید داشت. این امر سبب شد پیمان اسلو به حالت تعلیق درآید. [61] وی در سخنرانی خود در جولای 1996 در کنگره آمریکا اعلام کرد یهودیها «این حق» را دارند تا در هر نقطهای از «جودیا و ساماریا» که بخواهند، زندگی کنند.[62] این بدان معنا بود که او هیچگونه قصدی برای خارج کردن ارتش اسرائیل از مناطق اشغالی نداشت که برای رسیدن به هرگونه توافقی از اهمیتی حیاتی برخوردار بود. علاوه بر این، نتانیاهو دلیلی برای ادامه پروژه سیاهنمایی از ایران بهمنظور توافق با سازمان آزادیبخش فلسطین نمیدید. در واقع، چون نتانیاهو قصد داشت افکار عمومی اسرائیل را روی فلسطین بهعنوان دشمن اصلی ]اسرائیل[ متمرکز کند، در نتیجه پرداختن به ایران تمرکز را از موضوع اصلی منحرف میکرد. کیث ویژمن[63] که در آن زمان با آیپک[64] همکاری میکرد، در این رابطه میگوید: «مقصر دانستن ایرانیها در اقدامات مبارزان فلسطینی در تضاد با این نظر نتانیاهو قرار میگرفت که ریشه خشونتها را در خود فلسطین میدانست.»[65] سال 1997، نتانیاهو رفتهرفته شروع به تغییر موضع علنی خود کرد و لحنی تندتر نسبت به ایران اتخاذ کرد. دلیل اصلی این تغییر ناگهانی در رویکرد نتانیاهو نه پیشرفتی خاص و جدید در برنامه هستهای ایران بلکه ادعای اطلاعات ارتش اسرائیل مبنی بر کمک مهم روسیه به برنامه موشکهای بالستیک ایران بود. اما در واقع، این تغییر رویه با نگرش موساد مبنی بر این که ایران بهخاطر ضعف نسبی تواناییهای علمی و مهندسی خود، همچنان نسبت به یک «استراتژی محرومسازی» آسیبپذیر است، همسو بود. بازگشت به ادبیات تهدیدآمیز خواندن ایران که نتانیاهو در سال 1996 آن را کنار گذاشته بود، از فرصتی جدید خبر میداد که اسرائیل میتوانست از قدرت آمریکا برای اجرای «استراتژی محرومسازی» استفاده کند. این مسأله تا حد زیادی متأثر از تغییر عمده سیاست داخلی آمریکا در مورد سیستم دفاع موشکی بالستیک بود که این قوت قلب را به نتانیاهو داد تا موضعی خصمانهتر در قبال برنامه موشکی ایران اتخاذ کند. ایران بهجای توسل به لحن یا گفتمانی خصمانه علیه اسرائیل، پاسخی بسیار حسابشده و سنجیده به تهدیدهای اسرائیل داد. استراتژیستهای دفاعی ایران به دنبال طراحی فرمولی برای بازدارندگی در مقابل حمله اسرائیل به ایران بودند. در حالیکه دولت نتانیاهو از اواسط سال 1996 تا اوایل 1997 سیاستی غیرجنجالی نسبت به ایران در پیش گرفته بود، در واشنگتن حمله جمهوریخواهان راستگرا به برآورد سازمان سیا درباره تهدید موشکهای بالستیک علیه آمریکا به اصلیترین مسأله امنیت ملی در این کشور بدل شده بود. در این برآورد آمده بود حداقل ظرف 15 سال آینده آمریکا از سوی ایران، عراق یا کره شمالی با چنین تهدیدی روبرو نخواهد شد. سال 1996، لابی دفاع موشکی در کنگره و همچنین نخبگان سیاست خارجی نومحافظهکار حزب جمهوریخواه که به نتانیاهو و حزب لیکود نزدیک بودند، به دنبال تغییر دادن این برآورد بودند. کنگره که تحت کنترل جمهوریخواهان بود کمیسیونی را به ریاست دونالد رامسفلد تشکیل داد که وظیفه داشت برآورد دیگری از این تهدید موشکهای بالستیک ارائه دهد. چرخش جدید در سیاست آمریکا مبنی بر ابراز نگرانی از برنامههای موشکی ایران، اهرم فشاری برای بازداشتن روسیه از کمک به ایران، کُند کردن برنامه موشکی و نیز برنامه هستهای ایران در اختیار اسرائیل قرار داد؛ به علاوه، این مسأله میتوانست اهرم فشار اسرائیل بر دولت کلینتون درباره پیمان اسلو نیز بهحساب آید. اواخر سال 1996، اطلاعات ارتش اسرائیل، بوریس یلتسین، رئیسجمهور وقت روسیه را به تأمین فنآوری برای برنامه موشکی ایران و همچنین کمک به ساخت موشکهای بالستیک میانبرد که توانایی هدف گرفتن تلآویو را داشتند، متهم کرد. اکتبر 1996، ژنرال گیلاد که لابی او با نتانیاهو برای آغاز موضعی تند علیه ایران به شکست انجامیده بود، به گروهی از مقامات بلندپایه آمریکایی در واشنگتن گفت که متخصصان موشکی روسیه در حال رفت و آمد به ایران هستند و اینکه شرکتهای روسی در تمام جوانب پروژه ساخت موشکهای میانبرد ایران نقش دارند. گیلاد بر این باور بود که کمک تکنولوژیک روسیه به ایران، یکی از سیاستهای رسمی دولت یلتسین است. او همچنین ساخت موشک ایرانی شهاب 3 را پروژه مشترک ایران-روسیه میدانست.[66] ژانویه 1997، گیلاد برای ارائه گزارشی مفصلتر پیرامون اتهام همکاری روسیه با ایران در زمینه ساخت موشکهای میانبرد با لئون فورث[67] مشاور امنیت ملی ال گور، معاون رئیس جمهور، دیدار کرد. مقامات اطلاعاتی ارتش اسرائیل، روسیه را به فروش «دستورالعملهای کامل چگونگی ساخت موشک بالستیک اس اس-4 شوروی و اطلاعات مربوط به موتورهای موشکی آردی-214 شوروی برای برنامه موشکی» به ایران، متهم کردند. پس از این بود که ال گور بر اساس اطلاعاتی که گیلاد در فوریه 1997 در اختیار آمریکاییها قرار داد، ویکتور چرنومیردین[68] نخست وزیر روسیه را مورد انتقاد قرار داد.[69] ناتان شارانسکی[70] وزیر صنعت و تجارت اسرائیل، زندانی سابق سیاسی در اتحاد جماهیر شوروی که در سال 1986 به اسرائیل مهاجرت کرد، با چند تن از اعضای پرنفوذ کنگره آمریکا بر سر اتهام انتقال فناوری موشکی و هستهای از روسیه به ایران، لابی کرد.[71] اوایل سال 1997، نتانیاهو برای قانع کردن بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا شخصاً وارد عمل شد. او در گفتگو با کلینتون عنوان کرد انتقال فنآوری موشکی روسیه به ایران، امنیت ملی اسرائیل را مورد تهدید قرار داده و ایران به کمک این فنآوری میتواند در آینده اروپای غربی را هم هدف حملات موشکی قرار دهد. او همچنین بر این نکته تأکید داشت ایران سرانجام قادر به ساخت موشکی خواهد شد که قابلیت هدف قرار دادن بخشهایی از آمریکا را نیز داشته باشد.[72] اسرائیل در این کمپین خود بخشی از اطلاعات مهم مربوط به همکاری روسیه با ایران برای ارسال فنآوری موشکی را فاش کرد. سپتامبر 1997، روزنامه واشنگتنپست گزارش داد مقامات اسرائیلی نسخهای از قرارداد 7 میلیون دلاری میان یک شرکت روسی موسوم به NPO Trud و ایران درباره «انتقال تجهیزات مربوط به موشک میانبرد SS-4» را در اختیار مقامات آمریکایی قرار دادهاند. همچنین در یک گزارش دیگر از سوی منابع اطلاعاتی اسرائیل، فهرستی از 12 وزارتخانه، مؤسسه تحقیقاتی و شرکت روسی و همچنین نام چند تن از مقامات بلندپایه روس که در انتقال و فروش فنآوری موشکی به ایران دست داشتهاند، آورده شد.[73] فعالیت لابیهای اسرائیل، درز اطلاعات محرمانه و حساسیتبرانگیز به رسانهها و قرائت گزارشهای سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل در کنگره ایالات متحده، در اکتبر سال 1997 منجر به تصویب طرحی در سنا تحت عنوان قانون تحریم توسعه موشکی ایران شد. بر اساس این قانون، کشورهایی که اقدام به فروش فنآوری موشکی به ایران میکردند، مشمول تحریمهای اقتصادی میشدند. هدف از تصویب چنین لایحهای، مشخصاً وادار کردن کلینتون به فشار آوردن بر روسیه برای متوقف کردن کمکهای فنآورانه به برنامه موشکی و هستهای ایران بود.[74] نتانیاهو در ژانویه 1998 برای تسریع در تصویب این طرح به واشنگتن سفر کرد؛ این طرح در اواسط سال 1998 توسط هر دو مجلس با اکثریت قاطع آرا به تصویب رسید.[75] با این حال در نهایت مشخص شد اسرائیلیها در میزان کمک فنآورانه روسیه به برنامه موشکی ایران و همچنین نقش مقامات دولتی روس در این امر، بسیار بزرگنمایی کرده بودند و این که در کمال تعجب، اتهام انتقال فنآوری موشکی از روسیه به ایران دروغی بیش نبوده است. واقعیت این بود که یک مؤسسه تحقیقاتی روس در زمینه ساخت شهاب 3 راهنماییهایی به ایران داده بود و یک مؤسسه آیرودینامیک نقشهها و طرحهایی برای ساخت تونل باد به ایران فروخته بود.[76] اما نتیجه تحقیقات خود روسها و کارشناسان دیگر در این زمینه حاکی از آن بود که فروش فنآوری روسیه به ایران تقریباً محدود به مواد دوکاربردی بوده و فنآوری پیشرفته روسیه را دربرنمیگرفته است.[77] اسکات ریتر[78] از اعضای تیم بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل در عراق، نوع کالاهای فروخته شده به ایران توسط شرکتهای روسی را با اقلام فروخته شده به عراق در همان زمان مشابه دانست. ریتر در همین رابطه عنوان میکند: «تجهیزات قدیمی غیرکارآمد یا مواد قدیمیای که توسط دلالان بازار سیاه معامله میشدند.»[79] جار و جنجالی که اسرائیل علیه روسیه بر سر کمک این کشور به برنامه موشکی ایران بهراه انداخت، به نظر توانست به تحقق اهداف استراتژیک و چندگانه اسرائیل کمک کند. اسرائیلیها امیدوار بودند افزایش فشار آمریکا بر روسیه، کمکهای این کشور به برنامه موشکی ایران که از طریق اعزام مهندسان روس و شرکتهای خصوصی صورت میگرفت را، متوقف سازد؛ این مسأله به نوبه خود میتوانست در آینده توانایی ایران در ساخت موشکهایی که قابلیت هدفگیری مؤثر اسرائیل را داشته باشند، کاهش دهد. اما جار و جنجال اسرائیلیها از منافع سیاسی بالقوه دیگری نیز برای دولت نتانیاهو برخوردار بود. این امر میتوانست فشار دولت کلینتون بر اسرائیل برای اجرای مفاد پیمان اسلو را نیز کم کند. کلینتون مدتها بود به نتانیاهو فشار میآورد تا با عقبنشینی از قسمتهای بیشتری از سرزمینهای اشغالی موافقت کند. یکی از عللی که میتوان گفت تهدیدآمیز جلوه دادن برنامه موشکی ایران به کاهش فشار دولت کلینتون علیه اسرائیل کمک کرد -آنطور که دیوید ماکوفسکی[85] از مؤسسه واشنگتن برای خاور نزدیک میگوید- «منحرف کردن توجهها» بود.[86] این کار دولت کلینتون را مجبور کرد زمان و انرژی بیشتری را صرف درخواستها و ادعاهای نتانیاهو درباره همکاری روسیه و ایران بر سر برنامه موشکی کند و بههمین خاطر مسأله فلسطین تا حدی به حاشیه رانده شد. لابی اسرائیل از طریق همسو کردن چهرههای بانفوذ جمهوریخواه کنگره، سیاست کلینتون در قبال روسیه را تحت تأثیر قرار داد و این امر کار دولت کلینتون در متقاعد کردن دولت اسرائیل برای توافق با فلسطینیها، عقبنشینی از کرانه باختری و مصالحه پیرامون دیگر مسائل را دشوار کرد. از نظر برخی مقامات آمریکایی، کمپین اسرائیل در متهم کردن دولت یلتسین به کمک به ایران در ساخت موشکهای بالستیک، بخشی از استراتژی نتانیاهو برای مقاومت در برابر فشار آمریکا برای مذاکره صادقانه و منصفانه با فلسطینیها بود؛ همانطور که یکی از مقامات وزارت خارجه آمریکا عنوان کرد «اگر اسرائیل بتواند رابطه آمریکا با روسیه را گروگان بگیرد، دولت کلینتون قادر به مدیریت خط مشی آمریکا در خاورمیانه و از جمله فرآیند صلح ]اسرائیل-فلسطین [نخواهد بود.»[89] پس از آن که نتانیاهو توانست از این طریق، دولت کلینتون را تحت فشار سیاسی قرار دهد، تقابل میان نتانیاهو و کلینتون بالا گرفت. اوایل می 1998 و پس از گذشت 14 ماه، بدون آن که هیچ پیشرفتی در مذاکرات صلح میان اسرائیل و فلسطین حاصل شود، دولت کلینتون با طرحی پیشنهادی از اسرائیل خواست نیروهای نظامی خود را از 13 درصد دیگر اراضی کرانه باختری خارج کند. این امر باعث میشد کنترل 40 درصد این منطقه در اختیار فلسطینیها قرار گیرد. اما نتانیاهو به هیچ وجه قصد نداشت به این خواسته آمریکاییها گردن نهد. او نگران بود که در صورت موافقت، دولت ائتلافی وی از هم بپاشد. حزب ملی مذهبی[90] که از نفوذ زیادی در میان ساکنان اسرائیلی مناطق اشغالی برخوردار بود، تهدید کرد در صورت موافقت نتانیاهو با عقبنشینی از بیش از 9 درصد اراضی کرانه باختری، به او رأی عدم اعتماد خواهد داد.[91] دو هفته پس از علنی شدن پیشنهاد کلینتون، سنا طرح 4-90 را از تصویب گذراند که بر اساس آن، اگر روسیه اقدامات مؤثری در جهت توقف انتقال فنآوری موشکی به ایران انجام نمیداد، با تحریمهای بیشتری از سوی آمریکا مواجه میشد. کلینتون بهسرعت این لایحه را وتو کرد، اما باید کنگره را راضی میکرد تا وتوی او را لغو نکند. در یک «مصالحه بسیار سنجیده» میان کلینتون و یلتسین، دولت روسیه مجازاتهایی را علیه شرکتها و افرادی که متهم به همکاری با برنامه موشکی ایران بودند، اعمال کرد. در مقابل دولت کلینتون نیز با ارائه راهکار «محدودیت تجارت» با شرکتهایی که مورد تحریم دولت روسیه قرار گرفته بودند، امید داشت بتواند کنگره را راضی نگه دارد.[92] اما کلینتون میدانست برای اجرایی شدن این راهکار و جلب رضایت نیوت گین گریچ[93] رئیس مجلس، باید از کمک و حمایت اسرائیل برخوردار باشد و اسرائیلیها نیز موافقت کردند.[94] ایتمار رابینوویچ، یکی از مشاوران پیشین رابین، با اشاره به این که نتانیاهو توانست تعدادی از اعضای بانفوذ کنگره از جمله گین گریچ را با خود همسو کند، میگوید «این میزان از دخالت اسرائیل در سیاست داخلی آمریکا بیسابقه بوده است.»[95] نتانیاهو تهدید علیه ایران را از سر میگیرد رابین و نتانیاهو از تهدیدهای غیرمستقیم حمله نظامی به ایران بهعنوان بخشی از فرآیند برجستهسازی آگاهانه هراس هستهای از ایران بهره گرفتند؛ آن هم در زمانی که هنوز اسرائیل در قامت یک دشمن جدی برای تهران مطرح نبود. مرحله نهایی سیاست متغیر نتانیاهو در قبال ایران دور جدیدی از تهدیدهای نظامی علیه ایران بود. پس از تحویل 25 فروند جنگنده پیشرفته اف 15 (آی) آمریکایی به اسرائیل در نوامبر 1997 که بهخاطر برد و قدرت آتش بیشتر انتخاب شده بودند، دولت نتانیاهو بیش از پیش ایران را به انجام حمله پیشدستانه در صورت تداوم برنامه هستهای آن تهدید کرد. نتانیاهو بدون آن که نامی از ایران ببرد، بارها به حملات سال 1981 اسرائیل به رآکتور هستهای عراق در اوزیراک اشاره کرد. در این اثنا، خبری به رسانهها درز کرد مبنی بر اینکه فرماندهان نظامی اسرائیل در حال بررسی گزینههای حمله به سایتهای هستهای ایران و کشتن دانشمندان خارجی متهم به همکاری با برنامه هستهای ایران، هستند. علاوه بر این، دولت از طریق مجاری دیپلماتیک شایعاتی را بر سر زبانها انداخت که حمله به تأسیسات موشکی ایران امری حتمی و قریبالوقوع است. این در حالی است که در محافل دیپلماتیک عنوان شده بود اگر تغییری در گسترش برنامه موشکی ایران ایجاد نشود حمله پیشدستانه در پایان سال 1998 صورت میگیرد. در محافل خصوصی مقامات آمریکایی این تاکتیک که عاری از تهدیدهای علنی و مستقیم بود را، صرفاً یک «بلوف» سیاسی میخواندند.[97] از سرگیری سیاست تهدید توسط نتانیاهو -حتی با این که این تهدیدها بهصورت غیرمستقیم بیان میشد- یک بار دیگر نشان داد اتخاذ رویکرد تهاجمی نسبت به ایران کاملاً در خدمت تأمین دیگر منافع اسرائیل است. به نظر میرسید هدف اصلی اسرائیل برهم زدن مصالحه ایران-آمریکا بود، هرچند چنین مصالحهای در همان زمان هم بسیار بعید بود. در واقع، سیاست تهدید اسرائیل واکنشی به پیروزی محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری می 1997 بود که نشانههای آشکاری را از علاقهمندی خود برای بهبود روابط با آمریکا بروز داده بود. محمد خاتمی در اولین ماههای ریاست جمهوریاش، کمال خرازی نماینده پیشین ایران در سازمان ملل را به عنوان وزیر خارجه معرفی کرد؛ علاوه بر این، دیگر وزرای پیشنهادی او نیز همگی از میان افرادی انتخاب شده بودند که به خاطر «عدم نفرت از آمریکا» مورد انتقاد تندروهای ایران بودند. خاتمی در سخنرانیهایش با اشاره به ایده «گفتگوی تمدنها» اعلام کرد ایران حاضر است با هر «کشوری که استقلال ما را محترم بشمارد» رابطه داشته باشد. در همین رابطه تعدادی از مقامات پیشین ایران با این پیام که در صورت تمایل واشنگتن، مصالحه میان آمریکا و ایران دور از دسترس نخواهد بود، برای دیدار با مقامات آمریکایی، رهسپار واشنگتن شدند.[102] دولت نتانیاهو که نظارهگر این روند بود، مصممتر شد به هر طریق ممکن از گرم شدن روابط ایران و آمریکا جلوگیری کند.[103] تهدید کردن ایران در زمانی که دولت خاتمی هیچ اقدام خصومتآمیزی نسبت به اسرائیل انجام نداده بود، صرفاً با هدف برانگیختن واکنش ضداسرائیلی مردم ایران انجام گرفت تا کار دولت کلینتون برای توافق با ایران را دشوار کند. اما ایران بهجای توسل به لحن یا گفتمانی خصمانه علیه اسرائیل، پاسخی بسیار حسابشده و سنجیده به تهدیدهای اسرائیل داد. استراتژیستهای ایران در موقعیتی نبودند که بخواهند با مطرح کردن تهدیدهای نظامی مشابه، به تنشها دامن بزنند. موشکهای ایرانی که نتانیاهو از آن بهعنوان تهدیدی علیه اسرائیل نام میبرد، حتی تا جولای سال 1998 هم برای پرتاب آزمایشی آماده نشده بود و در آن زمان هم آزمایش این موشکها موفقیتآمیز نبود. استراتژیستهای دفاعی ایران به دنبال طراحی فرمولی برای بازدارندگی در مقابل حمله اسرائیل به ایران بودند. واکنش سنجیده و حسابشده طرف ایرانی مهر تأییدی بر بدبینی برخی اعضای حزب نتانیاهو نسبت به منطقی بودن رفتارهای خصمانه وی در برابر ایران بود. وقتی سنه، ژنرال بازنشسته نیروهای دفاعی اسرائیل در سپتامبر 1998 خواستار حملهای پیشدستانه علیه ایران شد، یوزی لاندائو[106] عضو حزب لیکود و رئیس کمیته امور خارجه و دفاع کنست (پارلمان)، هشدار داد «لفاظیهای غیرضروری» میتواند احتمال حمله موشکی ایران به اسرائیل را افزایش دهد.[107] اما اواسط سال 1999، دولت نتانیاهو پس از شکست حزب لیکود در انتخابات عمومی کنار رفت و در جولای 1999، سنه در دولت جدید کارگر به عنوان معاون وزیر دفاع منصوب گردید.[108] پیام سخنان سنه برای استراتژیستهای امنیت ملی ایران بیشک این بود که تهران باید به روند ساخت موشک شهاب 3 سرعت بخشد. اگر چه دولت جدید ایهود باراک با لحن تهدیدآمیزتری نسبت به ایران روی کار آمد اما سیستم اطلاعاتی اسرائیل هنوز همان گفتههای خود در دولتهای قبلی را تکرار میکرد که تقابل با ایران به نفع امنیت اسرائیل نیست. سال 2000، افرائیم هالوِی[109] رئیس موساد همچنان ایران را بر اساس همان دکترین پیرامونی ارزیابی میکرد. هرچند او برآورد کرده بود که ایران تا سال 2010 قادر به ساخت سلاح هستهای خواهد بود با این حال معتقد بود اگر تهران چنین قصدی داشته باشد، راهی برای باز داشتن ایران از دستیابی به سلاح هستهای وجود ندارد. هالوی معتقد بود در برابر خطری که او آن را «اقیانوس سنی» مینامید که تهدیدی اصلی برای هر دو طرف محسوب میشود، اسرائیل باید به دنبال سازشی برای همزیستی با ایران باشد، هرچند ممکن است این
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]
صفحات پیشنهادی
دکتر گرت پورتر ریشههای سیاسی ایجاد هراس هستهای توسط آمریکا
دکتر گرت پورترریشههای سیاسی ایجاد هراس هستهای توسط آمریکاآمریکایی ها به این نتیجه رسیده بودند که جنگ سرد پایان یافته و از همین رو تلاش میکردند تا منافع امنیتی آمریکا بر اساس تهدیدات ناشی از دشمنان منطقهای بازتعریف شود و ایران را جایگزین تهدید اتحاد جماهیر شوروی کنند گشایشیدکتر گرت پورتر ایران هراسی از کی آغاز شد؟
دکتر گرت پورترایران هراسی از کی آغاز شد دولت کلینتون در تعریف ایران به عنوان اصلیترین دشمن آمریکا در خاورمیانه حتی از دولت بوش نیز پیشی گرفت سیاست کلینتون در قبال ایران بازتابی از همافزایی منافع دو مجموعه قدرتمند دخیل در این زمینه بود بوروکراسی امنیت ملی آمریکا و اسرائیل دولیاداشت تحلیلگر آمریکایی درباره پرونده خرابکاری در برنامه هستهای ایران گرت پورتر: برگزاری دادگاه «عملیات
یاداشت تحلیلگر آمریکایی درباره پرونده خرابکاری در برنامه هستهای ایرانگرت پورتر برگزاری دادگاه عملیات مرلین به دنبال بیاعتبار کردن گزارشهای رایزن استگرت پورتر تحلیلگر آمریکایی در یاداشتی درباره پرونده تلاش سیا برای خرابکاری در برنامه هستهای ایران موسوم به دادگاه مرلین تاکید کمذاکرات هستهای برخلاف عزت حرکت میکند/ پرونده هستهای ایران سیاسی است - اخبار ایران و جهان |
در مناظره زاکانی و خرازی مطرح شد مذاکرات هستهای برخلاف عزت حرکت میکند پرونده هستهای ایران سیاسی است شناسهٔ خبر 2473164 یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰ ۱۰ سیاست > احزاب و تشکلها نماینده مجلس شورای اسلامی گفت منافع مذاکرات ژنو برای طرف مقابل بالفعل و برای جمهوری اسلامی ایران بالقمسأله هسته ای ایران نباید هیچ خطری برای اسرائیل ایجاد کند
وزیر امور خارجه روسیه مسأله هسته ای ایران نباید هیچ خطری برای اسرائیل ایجاد کند وزیر امور خارجه روسیه در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با همتای خود از رژیم صهیونیستی به ضرورت حل دیپلماتیک مسأله هسته ای تأکید کرد به گزارش سرویس بین الملل جام نیوز به نقل از راشا تودی وزیر خارجهتوسط پروفسور اقیانوسشناسی خواستار شد ایجاد «کمیته آبزیپروری» در منطقه اروند
توسط پروفسور اقیانوسشناسی خواستار شدایجاد کمیته آبزیپروری در منطقه اروندپروفسور اقیانوسشناسی و مدرس دانشگاه ایجاد کمیته آبزیپروری در منطقه اروند با تعامل بخش دولتی خصوصی و دانشگاه را خواستار شد پروفسور احمد سواری در حاشیه همایش ملی پرورش آبزیان شیلاتی در گفتوگو با خسوق دادن ساواک به سمت موساد/ دولت مصدق روابط ایران با اسرائیل را نادیده گرفت/ دلایل متعدد ایجاد ارتباط بین ساو
باشگاه خبرنگاران گزارش میدهد سوق دادن ساواک به سمت موساد دولت مصدق روابط ایران با اسرائیل را نادیده گرفت دلایل متعدد ایجاد ارتباط بین ساواک و سرویس اطلاعاتی اسرائیل نیروهای ساواکی در برخورد با معترضان رژیم فاسد پهلوی نهایت قساوت و بیرحمی را به کار میبستند آنها حتی به زنانتوسط انجمن روزنامه نگاران مسلمان انجام می شود تقدیر از فعالان سیاسی و رسانهای پیشتاز در مبارزه با مفاسد اقتصا
توسط انجمن روزنامه نگاران مسلمان انجام می شودتقدیر از فعالان سیاسی و رسانهای پیشتاز در مبارزه با مفاسد اقتصادیدر مراسمی که فردا از سوی انجمن روزنامهنگاران مسلمان برگزار می شود از فعالان سیاسی و رسانهای پیشتاز در مبارزه با مفاسد اقتصادی تقدیر به عمل می آید به گزارش گروه جامعهروسیه: توافق سياسي هستهاي تا نيمه اول فروردين 94
روسیه توافق سياسي هستهاي تا نيمه اول فروردين 94 به گزارش آخرین نیوز روزنامه مردمسالاری نوشت دور دوم مذاکرات هستهاي ايران و 6قدرت جهاني در حالي در قاره سبز برگزار شد که اين دور از گفتوگوها با تفاوتهايي نسبت به دورههاي قبل همراه بود زيرا اين دور از مذاکرات با محوريت ژنو- آیت الله نوری همدانی:غرب با ایجاد اسلام هراسی تلاش دارد مردم را از اسلام دور کند
آیت الله نوری همدانی غرب با ایجاد اسلام هراسی تلاش دارد مردم را از اسلام دور کند قم - ایرنا - آیت الله حسین نوری همدانی از مراجع تقلید گفت غرب با ایجاد اسلام هراسی بوسیله گروه های تروریستی از جمله داعش تلاش می کند تا مردم را از اسلام دور کند به گزارش ایرنا وی روز دوشنبه دردیصالحی: ایران آماده ایجاد کنوانسیون ایمنی نیروگاههای هستهای منطقه است
صالحی ایران آماده ایجاد کنوانسیون ایمنی نیروگاههای هستهای منطقه است رئیس سازمان انرژی اتمی گفت ایران برای ایجادکنوانسیون ایمنی منطقهای که ناظر بر فعالیتهای نیروگاهی کشورهای اطراف باشد آمادگی دارد به گزارش نامه نیوز تفاهم نامه همکاری اتمی ایران و سازمان حفاظت محیط زیست باآغاز جنگسیاسی جدید علیهایران/ چرا اوباما از ایران میهراسد؟
نصیحتها و انتقادها به اوباما آغاز جنگسیاسی جدید علیهایران چرا اوباما از ایران میهراسد مقاله واشینگتن پست واقعیت این است که اوباما بیش از ایران خواهان رسیدن به یک قرارداد نهایی است سیاست خارجی اوباما آشفته است و او از درگیری نظامی آمریکا با یک کشور دیگر اسلامی هراس داردمککین: برنامه هستهای ایران عامل رکود بیسابقه روابط آمریکا و اسرائیل است
مککین برنامه هستهای ایران عامل رکود بیسابقه روابط آمریکا و اسرائیل است سناتور تندرو جمهوریخواه آمریکایی با اعلام اینکه روابط اسرائیل و آمریکا به پایین ترین اندازهای رسیده که وی تاکنون به خاطر میآورد اختلاف بر سر موضوع هستهای ایران و فلسطین را عامل اصلی آن دانست به گزارش نهدف اساسی این هتک حرمت ایجاد موج اسلام هراسی در دنیاست
آیتالله علمالهدی در اجتماع من عاشق محمدم هدف اساسی این هتک حرمت ایجاد موج اسلام هراسی در دنیاست خبرگزاری پانا امام جمعه مشهد مقدس تأکید کرد ایجاد موج اسلام هراسی و اسلام ستیزی هدف اساسی این فحاشی و هتک حرمت به ساحت نبی مکرم اسلام ص است ۱۳۹۳ يکشنبه ۵ بهمن ساعت 13 30 بهکره شمالی: اسرائیل یک تهدید هستهای سرکش است
کره شمالی اسرائیل یک تهدید هستهای سرکش استوزیر خارجه کره شمالی اسرائیل را یک تهدید هستهای سرکش که مرتکب حملات تروریستی علیه همسایگانش میشود خواند به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری فارس به نقل از نشنال اینترست وزیر خارجه کره شمالی اسرائیل را یک تهدید هستهای سرکش که مرتکدریافت جایزه ثبوتی- خواجه پور توسط دکتر علی نجفی
دریافت جایزه ثبوتی- خواجه پور توسط دکتر علی نجفی خبرگزاری پانا دکتر علی نجفی برای طراحی و بررسی حرکت ماشین های مولکولی در اندازه های میکرومتری جایزه ثبوتی- خواجه پور را دریافت کرد ۱۳۹۳ دوشنبه ۲۹ دي ساعت 10 20 به گزارش خبرگزاری پانا جایزه ثبوتی- خواجه پور از طرف هیأتمنابع اسرائیلی: ارزیابی این است که توافق هستهای ماه مارس حاصل میشود
منابع اسرائیلی ارزیابی این است که توافق هستهای ماه مارس حاصل میشود به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس خبر حضور قریبالوقوع بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی در کنگره آمریکا و سخنرانی وی این روزها به یکی از اخبار مهم آمریکا و رژیم صهیونیستی تبدیل شده است تاکنون-
گوناگون
پربازدیدترینها