تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836015330
ابن خلدون و علم عمران
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ابن خلدون و علم عمران نويسنده: نصراللّه خليلي تيرتاشي1 تاريخ انديشههاي اجتماعي ميراث علمي گرانبهايي است كه بيانگر روند تكامل اين انديشههاست. مطالعه انديشههاي گذشتگان هميشه سودمند است، ولي بررسي ديدگاههاي كساني مهمتر است كه شاخهاي از دانش را پديد آوردهاند. در تاريخ انديشههاي اجتماعي غرب، اگوست كنت را به دليل آنكه به صورتي قانونمند و با روشي نو به تحليل وقايع اجتماعي زمان خود پرداخت، «پدر علم جامعهشناسي» مينامند و انديشههاي او را سرآغاز بحثهاي امروزين جامعهشناسي ميدانند. اين در حالي است كه ابن خلدون سالها پيش از وي به همان روش، وقايع اجتماعي زمان خود را تحليل كرده است. مقدمه ابن خلدون، كه مشتمل بر انديشههاي اجتماعي اوست، طي سالهاي 776ـ784 ق تأليف شده و جامعيت و قوّت تحليلهاي ابن خلدون هر انساني را به شگفتي واميدارد. اين مقاله در ابتدا، نگاهي مختصر به شرح حال ابن خلدون دارد و سپس «علم عمران» را، كه توسط وي ارائه شده، معرفي مينمايد. مقدّمه هركس به مطالعه تاريخ انديشههاي اجتماعي بپردازد، به روشني درمييابد آثاري كه پيش از ابن خلدون درباره مباحث اجتماعي تأليف شدهاند مانند كتابهاي يونانيان، روميان و يا كتابهاي صدر اسلام و قرون وسطا، فاقد تجزيه و تحليل علمي در خصوص مسائل اجتماعياند. شايد بتوان ابن خلدون را نخستين يا از نخستين متفكّراني دانست كه در قرن چهاردهم ميلادي با روش كاملاً علمي به مطالعه و بررسي پديدههاي اجتماعي پرداخت و سعي كرد تا علل و اسباب و قوانين حاكم بر آنها را، كه قابل تعميم به موارد مشابهند كشف نمايد. وي معتقد بود: قوانين ثابتي بر پديدههاي اجتماعي حاكمند كه ميتوان با بنيانگذاري رشتههاي علمي جديد به كشف آنها پرداخت. ابن خلدون تلاش علمي و نظريهپردازي خود را با انتقاد از مورّخان پيشين و ارائه نگرشي نو از تاريخ شروع ميكند و با ابداع دانشي جديد به نام «علم عمران» كارش را به پايان ميرساند و ادامه راه را از محققان پس از خود طلب ميكند. اين مقاله درصدد است اصل «علم عمران» را معرفي كند؛ معرفي مسائل آن فرصت ديگري ميطلبد. زندگينامه2 ابن خلدون در سال 732 ق (1332 م) در شهر تونس چشم به جهان گشود و پس از 78 سال زندگي پرخاطره سياسي و علمي در سال 808 ق (1406 م) در شهر قاهره ديده از جهان فرو بست. از التعريف ابن خلدون و تفاصيلي كه مورّخان ياد كردهاند، ميتوان زندگاني او را به چهار مرحله تقسيم كرد: 1. كودكي و تحصيل (732 ـ 752 ق) : او در اين مرحله، كه 19 سالاول زندگي وي را تشكيل ميدهد، در تونس در «جامع زيتونه» با كوشش تمام به فراگيري علوم پرداخت. در همين زمان (749 ق)، طاعون مرگباري كه در جهان شيوع يافته بود، پدر، مادر و بسياري از استادان وي را به كام مرگ فرو برد. پس از اين حادثه، بار سفر بست و به سوي مغرب اقصا كوچ كرد. 2. فعاليت سياسي (751ـ776 ق) : او در اين مرحله، كه 25 سال دوم زندگياش را تشكيل ميدهد، به فعاليتهاي سياسي پرداخت و ماجراهاي زيادي براي خود رقم زد و طي اين مدت، با حوادث سهمناكي روبهرو شد. وي اين دوره را در بيست سالگي با ورود به دربار ابومحمّد بن تافراگين شروع كرد. وي در اين دوره، در زمره بزرگان دربار قرار گرفت و از ملتزمان خاص ركاب و همنشين بزم و خلوت انس و محرم اسرار سلاطين شد. 3. تأليف (776ـ786 ق) : از اين مرحله، كه هشت سال از زندگي ابن خلدون را تشكيل ميدهد، چهار سال به تأليف و چهار سال ديگرش به تكميل آن تأليفات صرف شد. تجربههاي مرحله قبل بيهودگي عمل سياسي را به ابن خلدون ثابت كرده بود. از اينرو، تصميم گرفت يكباره از سياست كناره جويد و به كار تحقيق و تأليف بپردازد. براي اين كار، تصميم گرفت در قلعه ابن سلامه به دور از جنجالهاي سياسي براي تأليف العبر و مقدّمه عزلت گزيند. وي در اين مدت، با تأمّل در تجربههاي خود و معلوماتي كه طي 34 سال از عمرش اندوخته بود، توانست مطالب مقدّمه و تاريخ خود را تدوين نمايد. وي در شرح اين برهه از عمر خود، مينويسد: «در آن قلعه، چهار سال فارغ از همه مشاغل اقامت گزيدم و در آنجا تأليف اين كتاب را آغاز كردم و مقدّمه آن را بدين شيوه شگفت، كه در آن عالم تنهايي بدان رهبري شدم، تكميل نمودم.»3 وي پس از آنكه چهار سال را در خلوت و تفكّر و نوشتن سپري كرد، براي تكميل و تصحيح كتابش عازم تونس شد. 4. تدريس و قضاوت (784ـ808) : اين مرحله، كه واپسين مرحله زندگي اوست، 24 سال طول كشيد؛ يعني از زماني كه به مصر رفت و ديگر به وطنش باز نگشت. در قاهره، سلطانْ تدريس در مدرسه «قميحه» و «جامع الازهر» و منصب قضاي مالكيان مصر را به عهده وي نهاد. آثار علمي رسالهاي در منطق، رسالهاي در حساب، تلخيص برخي از نوشتههاي ابن رشد، شرح قصيده برده، لباب المحصّل، شرح رجزي در اصول فقه، العبر في ديوان المبتدأ و الخبر في ايام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوي السلطان الاكبر از آثار ابن خلدون ميباشند. شخصيت علمي ابن خلدون، كه داراي شهرت جهاني ميباشد، شخصي است فيلسوف، موّرخ، سياستمدار، جامعهشناس، اقتصاددان و مبدع «علم عمران» كه بيش از ششصد سال پيش با روش كاملاً علمي و فراتر از عصر خويش، به مطالعه و تحقيق ابعاد گوناگون پديدههاي اجتماعي پرداخته است. اين علم تعداد زيادي از رشتههاي علوم انساني زمان ما را در برميگيرد. وي همه تجارب و تأملّات و انديشههاي خود را در كتاب مفصّل مقدّمه كه سبب اشتهار جهانياش شد، به وديعه نهاد. مقدّمه تصوير گويايي از زندگي اجتماعيِ جوامعي است كه در عصر ابن خلدون وجود داشتند. جنبه برجسته اين كتاب بُعد اجتماعي آن، يعني تحليل پديدههاي اجتماعي است. وي در مطالعات خود، به دنبال سازوكاري ميگشت كه بتواند با آن تفسير مناسبي از تحوّلات اجتماعي ارائه دهد كه چگونه پديدهاي متولّد ميشود، رشد ميكند و به تكامل ميرسد و پس از چندي از هم فرو ميپاشد. اگر با دقت بيشتري به مقدمه وي بنگريم، هسته اوليه همه علوم اجتماعي و بسياري از مسائل را در آن مييابيم. از اينرو، مقدّمه وي ميتواند منبع ارزشمندي براي مطالعات جامعهشناختي و تاريخي باشد. هر قدر محقق در مباحث وي دقيقتر شود، به اهميت و ژرفبينياش بيشتر واقف ميگردد. بحث وي در اين كتاب، از يك مقدّمه به مفهوم عادي فراتر است؛ زيرا به ارائه و تأسيس رشته علمي مستقل پرداخته و اهداف، فوايد، مسائل و موضوع آن را بيان داشته و براي اثبات استقلال آن، روابطش را با ساير علوم مشابه بررسي كرده است و از آيندگان خواسته كار نو و بديع وي را ناتمام رها نكنند. «تجربه» و «انديشه» دو منبع اساسي مقدّمه هستند كه خود وي بارها بدانها اشاره كرده كه آنچه را نوشته، از ذهن خودش تراوش نموده و از جانب خداوند به او اضافه شده است: «... مقدّمه آن را به اين شيوه شگفت، كه در آن عالم تنهايي به آن رهبري شدم، تكميل كردم و در آن ايّام، سيلي از علوم و معارف بر فكرم هجوم آورد و من فقط زبده و مغز آن را امتخاض كردم و در اين تأليف آوردم... و خداوند مرا به سوي آن الهام كامل نموده است...»4 مرتبه و اهميت مقام ابن خلدون در زمان حياتش شناخته نگرديد. نخستين كساني كه متوجه او شدند، تركها بودند. نويسندگان اروپايي در قرن نوزدهم ميلادي او را كشف كردند و نخستين كسي كه كاملاً به عظمت او پي برد و او را در سال 1812 م «منتسكيوي عرب» معرفي كرد هامر ـ پوگشتال، خاورشناس اتريشي، بود.5 «مقدّمه» ابن خلدون از نظر ديگران آنگونه كه مشهور است، مقدّمه ابن خلدون تنها در اوايل قرن نوزدهم ميلادي مورد توجه خاورشناسان غربي واقع گرديد و در اواخر همان قرن از اين مرحله گذشت و ديگر دانشمندان اروپايي نيز آن را مورد تحقيق قرار دادند و جهان اسلام نيز از طريق اروپا با ابنخلدون آشنايي مجدّد پيدا كرد. آشناييبيشتر با ابنخلدون در ايران از طريق مطالعه نوشتههاي اروپايي و به ويژه پس از انتشار نخستين چاپ ترجمه فارسي مقدّمه آغاز شد.6 با ترجمه مقدّمه به زبانهاي مهم جهان، بسياري از محققان دريافتند كه وي بر بسياري از محققان اروپايي در آراء و نظريههاي با ارزش و مهم سبقت جسته است. از آن پس، دانشمندان رشتههاي گوناگون نظريههاي ابن خلدون را مورد مطالعه قرار دادند و دريافتند كه وي بر بسياري از مشهورترين صاحبنظران رشتههاي اجتماعي همانند ويكو، ماكياول، اگوست كنت، كورنو، جان بودن، ديويد هيوم، آدام اسميت و ديگران مقدّم است و بذرهاي نظريات دانشمندان زيادي را ميتوان در آن يافت. پس از اين آشنايي بود كه اظهارنظرهاي جالبي درباره شخصيت و اثرش شروع شدند. در اينجا فقط به بيان سه اظهارنظر اكتفا ميشود:7 1. آرنولد توينبي، موّرخ شهير بريتانيايي، در تأليف بزرگ خود، به نام مطالعهاي در تاريخ چنين آورده است: «... ابن خلدون در مقدّمه خويش بر تاريخ جهان، فلسفهاي از تاريخ در تصور گنجانيده و صورتبندي كرده است كه بيترديد، سترگترين اثري است از نوع خود كه تاكنون در هر عصري يا سرزميني به وجود آمده است... به نظر ميرسد كه وي در زمينهاي كه براي تحقيقات خويش برگزيده، ملهم از هيچيك از پيشينيان خود نبوده است.»8 2. رابرت فلينت، فيلسوف انگليسي، در كتاب خود به نام تاريخ فلسفه تاريخ نوشته است: «... در زمينه علم يا فلسفه تاريخ، نامي درخشان زينتبخش ادبيات و علوم عرب شد. نه در دوره كلاسيك و نه در عصر قرون وسطاي مسيحي نميتوان شخصيتي يافت كه حتي اندك به درخشش ابن خلدون باشد... او در مقام نظريهپردازِ تاريخ، در هيچ عصر و سرزميني همتا نداشته است... افلاطون، ارسطو و آگوستين همطراز با او نيستند و سايرين شايستگي آن را ندارند كه حتي نامشان در جوار نام او ذكر شود. اصالت و فرزانگي و ژرفبيني و جامعيت وي همه يكسان، قابل تحسين و ستايش است.»9 3. جورج سارتن، محقق آمريكايي، در وصف ابن خلدون مينويسد: «... ابن خلدون موّرخ، سياستمدار، جامعهشناس، اقتصاددان و محققي ژرف در امور بشر بود و در پس تجزيه و تحليل گذشته بشر براي دريافت حال و آينده او. وي در زمره نخستين فلاسفه تاريخ است و بر ماكياول، جان بودن، ويكو، اگوست كنت و كورنو تقدّم فكري داشته است.»10 روش تحقيق ابن خلدون معتقد است: «كليه پديدهها در جهان هستي، اعم از ذات و افعال انساني و حيواني، به ناچار بايد داراي علل و اسبابي مقدّم بر خود باشند كه به سبب آنها در جايگاه عادي پديد ميآيند و وجودشان با آن علل تمام ميشود، و هر يك از اين اسباب نيز به نوبه خود، پديدهاند و ناگزير بايد سببهاي ديگري داشته باشند و اين اسباب، پيوسته ارتقا مييابند... و در ارتقا، همچنان در طول و عرض گسترش مييابند و مضاعف ميشوند و عقل در درك و شمارش آنها حيران ميگردد...؛ زيرا از جمله اسباب مشهود آنها ارادهها و قصدهاست؛ زيرا در جهان هستي هيچ فعلي بدون قصد و اراده محقق نميشود.»11 وي همچنين ادامه ميدهد: «افعال تنها به نيروي انديشه انجام ميپذيرند و افعال انسان داراي نظم و ترتيب ميباشد و اين نظم و ترتيب ميان پديدهها، خواه طبيعي، خواه وضعي را ميتوان با نيروي انديشه درك كرد. از اينرو، هرگاه كسي بخواهد چيزي به وجود آورد به سبب نظم و ترتيبي كه ميان حوادث برقرار است ناگزير بايد اول، سبب يا علت يا شرط آن را كه به طور كلي عبارت از مبادي آن است، محقق سازد.12 بنابراين اعتقاد بود كه وي وظيفه محقق را تفكر، تحقيق و علتيابي دقيق درباره حوادث و مبادي آنها و تحصيل علم به چگونگي وقايع و علل تحقيق آنها ميداند13 و علت توجه وي به علم عمران اين بود كه اعتقاد داشت: در بين محققان تاريخ، تحقيق و تفحّص از علل حوادث و پديدهها نادر است.»14 ابن خلدون به شناخت بيماري اكتفا نكرد و درصدد درمان و جبران نقيصه برآمد و رسالت كار خود را اينگونه بيان نمود: «چون كتابهاي مورّخان را مطالعه كردم و به عمق حوادث گذشته و حال رسيدم... كتابي... نگاشتم كه در آن حجاب از روي سرگذشت نسلها برداشتم و در آن، علل و اسباب شروع دولتها و عمران (جوامع) را روشن ساختم... و در آن حال، عمران و تمدن و هر آنچه را از عوارض ذاتيه در اجتماع بشري روي ميدهد تشريح كردم؛ عوارضي كه تو را از علل و اسباب موجودات بهرهمند ميسازد.»15 روش اصلي بررسي مسائل در علم عمران بنا به تصريح وي، روشِ برهان و استدلال عقلي است. البته وي در فراهمسازي مقدّمات استدلال از روش استقرا، تجربه و حتي تحليلهاي آماري نيز استفاده كرده است. شيوه و مراحل كار تحقيق ابن خلدون مانند هر محقق امروزي، ابتدا به جمعآوري اطلاعات درباره موضوعات پرداخت و بسياري از آنها را با مشاركت مستقيم و تجربه ملموس خود به دست آورد و همه آنها را به طور دقيق ثبت كرد. وي در مقدّمه، اخبار زيادي را از آن جهت كه محتواي آنها را مخالف موازين عقلي تشخيص داد، رد كرد. او تا حادثهاي را محتملالوقوع نميدانست نميپذيرفت و وارد تجزيه و تحليل خود نميكرد. ابن خلدون پس از جمعآوري اطلاعات، براي شناخت و تحليل پديدههاي اجتماعي، آنها را در درون كل نظام اجتماعي قرار ميداد و سپس تصور ميكرد و به دنبال آن به توصيف و تشريح همه ابعاد آن مسئله ميپرداخت و سرانجام، نتيجهگيري ميكرد. شيوه وي در استنباط به اين صورت است كه ابتدا فرضيهاي را به صورت يك جمله خبري در عنوان فصل يا در ابتداي آن مطرح ميكند و سپس در متن، به تجزيه و تحليل آن ميپردازد و درصدد برميآيد آن را با ادلّه برهاني و به كمك استقرا اثبات نمايد. او اين كار را با فهرست كردن تعدادي از حقايق آغاز ميكند و پس از تجزيه و تحليلهاي لازم، به جمعبندي و نتيجهگيري ميپردازد و سپس نتايج را بر چند حادثه زنده و تاريخي تطبيق داده، دوباره به بحث برميگردد و همه نتايج را روي هم قرار ميدهد و در پايان، به نظريه نهايي ميرسد. ابن خلدون پس از آنكه نظريه خود را اثبات كرد و شواهد كافي براي آن آورد، به نظريه خود عنوان «قانون» ميدهد. وي از قانونهايي كه به دست ميآورد به عنوان مقدّمه در استدلالهاي بعدي استفاده ميكند و از خواننده ميخواهد حوادث را بر آنها قياس كند، و آنها را براي بررسي امور، كافي و براي تطبيق با حوادث گذشته صادق بداند. علم عمران ابن خلدون تلاش علمي و نظريهپردازي خود را با انتقاد از مورّخان پيشين و ارائه نگرشي نو از تاريخ شروع ميكند و با ابداع دانشي جديد به نام «علم عمران» و بيان موضوع و بعضي از مسائل و قوانين حاكم بر آن، كارش را به پايان ميرساند و ادامه راه را از محققان پس از خود طلب ميكند. آنچه بيش از هر چيز ديگري موجب شد وي از علم تاريخ به «علم عمران» رهنمون گردد، نحوه مطالعه و ديدگاه انتقادي او از تاريخ بود. وي از پيشينيان خود بدين علت كه حسّ كنجكاوي و شيوه علمي نداشتهاند انتقاد ميكند16 و خود با بررسيهاي خاصش تحوّلي در تحليلهاي علمي زمانه به وجود ميآورد. وي در ديباچه مقدّمه، وارد بحث علم تاريخ ميشود و بيان ميدارد: تاريخ از جمله فنون متداول در ميان ملتهاست كه هم مردم عادي و هم پادشاهان به معرفت آن اشتياق دارند و در درك و فهم آن همه مردم يكسانند. وي ادامه ميدهد كه تاريخ داراي دو بعد است: ظاهري و باطني. در بعد ظاهري، تاريخ مورد شناسايي مورّخان پيشين قرار گرفته، موضوع علم تاريخ را تشكيل ميدهد. در نظر وي، تاريخ در بعد ظاهري عبارت است از: بيان اخبار درباره گذشتگان و اينكه چگونه اوضاع و احوال آنها منقلب ميشود و دولتهايي ميآيند و به جهانگشايي و عمران ميپردازند و چگونه پس از مدتي منقرض ميشوند و جاي خود را به ديگران ميدهند. ولي او خود بُعد ديگري از وقايع و حوادث تاريخي را كشف كرد كه مورد توجه و درك مورّخان قرار نگرفت و آن را مسئله علم جديد خود، يعني «علم عمران» قرار داد. در نظر وي، تاريخ در بُعد باطني عبارت است از: تفكر، تحقيق و علتيابي دقيق درباره حوادث و مبادي آنها و همچنين علمي دقيق به چگونگي وقايع و علل تحقق آنها. به سبب بعد دوم، ابن خلدون تاريخ را از علوم حكمت ميداند و معتقد است: تاريخ از حكمت سرچشمه ميگيرد و شايسته ميداند كه از علوم آن شمرده شود. گرچه علم «عمران» رابطه نزديك و تنگاتنگي با علم تاريخ دارد، ولي به دليل جدا بودن موضوع و هدف، آن را مستقل از تاريخ ميداند. به اعتقاد وي، هدفِ «تاريخ» خبر دادن از حالات و كيفياتي است كه در اجتماع روي ميدهند، ولي هدف علم «عمران»، كشف علل و عوامل مؤثر در رويدادهاي اجتماعي و بيان شرايط و زمينههاي تحقق آنهاست، نه صرف توصيف و ذكر وقايع اجتماعي. در واقع، ابن خلدون با نقد تاريخ و ارائه تلقّي جديد از آن، اولين گام را در طراحي علم جديدش برداشته است. ابن خلدون عقيده داشت: عمران (اجتماع) و تمدن، در تحوّلات خود، طبيعتهايي (علل و قوانين) دارند كه ميتوان با كشف آنها اخبار و آثار را به آنها ارجاع داد و بر آنها حمل كرد. ولي شيوه كار مورّخان به گونهاي بود كه اين طبيعتها را مورد تحقيق و توجه قرار نميدادند؛ چنانكه مينويسد:17 در بين مورّخان تحقيق و تفحّص از علل حوادث نادر است. وي با نقد اين شيوهها به كشف و تدوين علم عمران نايل آمد. ابن خلدون پس از ردّ شيوه مورّخان پيشين، به تأليف كتابي مستقل اقدام كرد. وي در اينباره مينويسد: كتابي درباره تاريخ نگاشتم كه در آن، حجاب را از روي سرگذشت نسلها برداشتم و عبرتها و اخبار آن را فصلبندي كردم و در آن علل و اسباب شروع دولتها و عمران (جوامع) را روشن ساختم... و ابعاد تاريخ را كاملاً منقّح كردم و آن را در خور فهم دانشمندان و خواص گردانيدم و در ترتيب و فصلبندي آن، روشي نو در پيش گرفتم و در بين روشها، آن را روشي بديع و طريقهاي شگفتآور قرار دادم و در آن حالات عمران و تمدن و هر آنچه را از عوامل ذاتي در اجتماع بشري روي ميدهد تشريح كردم؛ عوارضي كه تو را از علل و اسباب موجودات بهرهمند ميسازد... و در آن چيزي را از قلم نينداختم... و همه آنها را به طور كامل و جامع بيان داشتم و براهين و علل آنها را آشكار ساختم. از اينرو، اين كتاب تأليفي يكتا و بيمانند است... و من با همه اينها به قصور خود يقين دارم... پس از آنكه تأليف اين كتاب را به كمال رساندم و آن را مايه روشني اهل بصيرت قرار دادم و چراغ آن را برافروختم و در بين ساير علوم، روش و طريقه آن را آشكار ساختم و قلمرو آن را در بين معارف وسعت بخشيدم و گرداگرد آن را ديوار كشيدم، به كتابخانه «ابوفارس»... هديه نمودم.18 وي هدف خود را از تأليف كتاب مقدّمه ارائه يك رشته علمي مستقل ميداند. به نظر وي، اين علم نوبنياد او تمامي ويژگيهاي يك رشته علمي مستقل را داراست: «... هدف كتاب، اول از تأليفات ما همين است. گويي اين شيوه، خود علمي مستقل است؛ زيرا، هم داراي موضوع است كه عمران بشري و اجتماع انساني است و هم داراي مسائل كه عبارت از بيان رويدادها و حالاتي است كه يكي پس از ديگري در عمران روي ميدهد. داشتن موضوع و مسائل از ويژگيهاي هر رشته علمي است، چه وضعي باشد، چه عقلي.»19 ابن خلدون ابتكار خود را در نوآوري علم جديد، شگفتانگيز و پرفايده ميداند و اطلاع از آن را نتيجه تحقيق و ژرفبينياش نسبت به حوادث عمران ميانگارد و تصريح ميكند: «آن را از جايي اقتباس نكرده، بلكه خود آن را استنباط و بنا نموده است. و حتي سوگند ياد ميكند كه من مطلّع نشدهام كسي درباره ابعاد اين علم جديد سخن گفته باشد؛ نميدانم آيا به خاطر غفلت آنها از اين علم بوده ـ البته چنين ظني به آنها ندارم ـ يا شايد در اينباره مطالبي نوشتهاند و حتي آن را به كمال هم رساندهاند، ولي به ما نرسيده است.20 اين علم به دنبال تحقيقات و مطالعات ممتدي كه ابن خلدون شخصاً انجام داده بود و تجربههايي كه ساليان دراز در مناصب گوناگون اندوخته بود و همچنين پس از ارزيابيها و انتقادهايي كه از معرفتشناسي در عصر خود داشت و اطلاعات و ديدگاههاي جديدي كه بدانها دست يافته بود، به ذهنش خطور كرد و سپس اين دستاوردها را در قالب علم مستقلي ارائه داد. وي سپس كوشيد بر اساس امكانات و تواناييهاي نظري و تجربياش، به تمايز بين علم جديد و آنچه در زمانش وجود داشت، بپردازد. او نخست تلاش ميكرد تا علم جديد را از خطابه و سياست متمايز سازد؛21 چون معتقد بود: هدف و غايت علم جديد با هدف آن دو علم بالذات متفاوت است؛ علم عمران را نبايد از مسائل علم «خطابه» دانست؛ زيرا خطابه گفتارهاي اقناعي براي جلب يا انصراف توده مردم از عقيدهاي مفيد است، در حالي كه علم «عمران» دانشي عقلي و برهاني است كه با واقعيات محسوس و طبيعي سر و كار دارد. وي علم عمران را جزو علم «سياست مُدُن» هم نميدانست، زيرا سياست مدن علم تدبير منزل يا شهر به مقتضاي حكم اخلاق و حكمت است تا عامّه مردم را به روشي كه متضمّن حفظ نوع و بقاي آنهاست وادار سازد. بنابراين، علم عمران، كه اجتماع بشري را مطالعه ميكند، علمي مستقل است، هرچند ممكن است در برخي مواقع با دانشهاي ديگر، اشتراك موضوع پيدا كند، ولي ديدگاه آنها متفاوت است. وي در گام بعدي، براي اثبات استقلال علم عمران، آن را با علوم وضعي مقايسه ميكند و معتقد است: علوم وضعي، به ويژه فقه، هرچند در براهين خود با مسائلي سر و كار دارند كه از حيث موضوع و نقطه بازگشت مانند مسائل علم عمران هستند، ولي در اصل از علوم غيرعقلياند و از وحي ناشي ميشوند و بررسي مسائل علم عمران در آن علوم جنبه عرضي دارد. اين علوم با مطالعه جامعه قصد پي بردن به مقاصد و اهداف شرع را دارند تا بتوانند تشخيص دهند كه چگونه بايد احكام شرع را در موارد عملي به مرحله اجرا درآورند، اما هيچگاه از اجتماع به عنوان موضوع مستقل بحث نكردهاند، بلكه همچنان مطالعه اجتماع، فرع بر غرض اصلي آنها باقي ميماند. غرض اصلي آنان تشريع اوامر شرع است، در حالي كه علم عمران منوط به وحي و الهام نيست و با اثبات عقلي و استنتاجهاي خود، قطع نظر از اوامر شرع سر و كار دارد و تحقيقي عقلاني درباره طبيعت انساني و اجتماعي است. بالاخره، وي علم «عمران» را با آثار عظيم و عامهپسند حكيماني همچون مسعودي، ارسطو، طرطوشي و ابن مقنّع، كه غالباً به شيوه خطابي نگاشته شده و پر از پند و اندرزند، مقايسه كرده و وجوه تمايز آنها را برشمرده است. اما چون آنها درباره موضوع خاصي بحث نكرده و به دنبال كشف علتها نيستند، آنها را علم حقيقي نميداند، در حالي كه به نظر وي، علم «عمران» پديدههاي اجتماعي را با علل، اسباب، منشأ و طبيعت آنها با دلايل برهاني توضيح ميدهد. وي معتقد است: تمامي حقايق و پديدهها از قوانين خاصي پيروي ميكنند و عوارض ذاتي مخصوص به خود دارند. از اينرو، پيشنهاد ميكند: درباره عوارض ذاتي هر حقيقتي تحقيق و بررسي شود و براي هر يك رشته علمي خاصي تأسيس گردد. مبادي علم عمران 1. تعريف علم عمران ابن خلدون به عنوان مبتكر و مبدع علم «عمران» ناگزير از استعمال واژههاي معمول زبان در مفاهيمي نوشده و گاه بر اساس ريشههاي لغوي موجود، با تسلّطي كه بر زبان و ادب عرب داشته، واژههايي خاص وضع كرده است. از اينرو، در مقدّمه به اصطلاحات و تعبيرات ويژهاي برميخوريم كه مفهوم كامل آن با توجه به منظومه انديشه و بيان ابن خلدون شناخته ميشود؛ از آن جمله است واژههاي عمران، عصبيت، ابنيه، وازع، خلافيّه، عجمالعرب، فارسيه، ملكه، اثقافة، استعداد، دولت، عمارت، بدوي، تمدن، طبيعت و حضارت. از اين ميان، تعبير «عمران» از اهميت بسياري برخوردار است و ابن خلدون توجه ويژهاي به آن داشته و در واقع، بسياري از مباحث مقدّمه را بر محور آن متمركز ساخته و حتي اسم علم نوبنياد خود را از اين واژه گرفته است. براي شناخت موضوع و مسائل اين علم و همچنين براي شناخت بهتر منظور وي از علم «عمران»، روشن شدن معناي اين واژه ضروري است. واژه «عُمران» از ريشه «عَمَرَ» است كه داراي معاني وسيعي از جمله سكونت كردن، محل سكونت، مسكون، ساختن، تأسيس كردن، مزروع، كشت كردن، حاصلخيز، آباد شدن، زيستن، پيشرفت دادن، معاشرت كردن و مترّقي شدن ميباشد.22 محققان و مترجمان مقدّمه مفهوم «عمران» را به شكلهاي گوناگون تعبير نمودهاند، ولي به طور عموم، كلمه «تمدّن»، «فرهنگ» و «جامعه» را به جاي آن استعمال كردهاند. اين طرز تلقّي از واژه «عمران»، پيچيدگي معاني واژه عمران را ميرساند كه شامل مفهوم جغرافياي انساني، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي ميشود. ابن خلدون «عمران» را اينگونه تعريف ميكند: «العمرانُ و هو التساكنُ و التنازلُ في مصرٍ اوجلة للانس بالعشيرِ و اقتضاءِ الحاجات و مِن هذا العمرانُ ما يكون بدويّاً... و ما يكون حضَرياً»؛23 عمران يعني همسكوني و همفرودي در شهر يا هر محلهاي به منظور انسگيري با عشيرهها و جمعيتها و تأمين نيازمنديها. يك نوع عمران، صحرانشيني و نوع ديگرش شهرنشيني است. وي در اين تعريف، عمران را با اجتماع و تشكيل جامعه برابر گرفته كه در آن انسانها براي تأمين نيازمنديهاي خود، با يكديگر انس ميگيرند و جامعه واحدي تشكيل ميدهند. او همچنين در عبارتهاي زياد ديگري به مساوي بودن آن دو تصريح كرده است. 2. موضوع علم عمران هر علمي براي خود موضوعي دارد كه در آن، از عوارض ذاتي آن موضوع بحث ميشود. عوارض ذاتي، اوصافي از موضوعند كه به اقتضاي ذات يا به اقتضاي اجزاي ذات، بر آن عارض ميشوند. براي نمونه، بدن انسان موضوع علم طب است؛ زيرا در آن، از اوصاف عارض بر بدن از قبيل صحّت و مرض بحث ميشود. عوارض ذاتي همان مسائل علم هستند كه مطلوب علم ميباشند و از آنها بحث ميكند. علم عمران نيز موضوعي دارد كه در آن از عوارض ذاتي و كيفيات عارض بر موضوع بحث ميكند و آن به تصريح ابن خلدون «عمران بشري و اجتماعي انساني» است.24 3. مسائل علم عمران ابن خلدون مسائل علم عمران را عوارض ذاتي عمران بشري و اجتماع انساني ميداند و درباره آن مينويسد: «... درباره آغاز پيدايش انسانها و دولتها و همزماني ملتهاي نخستين و اسباب تحوّلات و تزلزلات در نسلها و ملتهاي گذشته و آنچه در اين عمران رخ ميدهد، نظير دولت و ملت، عزّت و ذلّت، كثرت و قلّت، علم و صناعت، شهر و دهكده، درآمد و هزينه، حوادث حال و آينده، حالات فروپاشي و پراكندگي، چادرنشيني و شهرنشيني، چيزي را فروگذار نكردم، مگر اينكه جملگي را بررسي كردم و علل وبراهين آنها را توضيح دادم.»25 از مسائلي كه وي در عبارت مزبور مطرح كرده است، فهميده ميشود: وي علم عمران را براي بررسي كليه مسائل اجتماع ابداع نموده و داراي شمول فراواني است. وي هنگامي كه راه را براي علم نوين هموار ميساخت، ناگزير تنها به مسائل مهم آن پرداخته و اظهار اميدواري نموده است كه آيندگان پس از وي تحقيقات او را تكميل كنند و مسائل جديدي بر آن بيفزايند. 4. غايت و منفعت علم عمران براي علم «عمران» دو فايده متصور است: يكي فايده اصلي يا ذاتي، كه غرض مستقيم است و آن مانند تمامي علوم طبيعي، وقوف بر طبيعت پديدهها و كشف قوانين حاكم بر آنهاست. بنابراين، فايده اصلي علم «عمران» شناخت ماهيت حوادث و وقايع اجتماعي و كشف قانونمنديهاي آن است. با شناخت ماهيت پديدهها و كشف قوانين حاكم بر آنها، ميتوان به پيشبيني، كنترل و سياستگذاري و برنامهريزي پيرامون آنها دست زد. فايده دوم علم «عمران»، فايده فرعي يا غير ذاتي است كه هدف غيرمستقيم ميباشد و آن مصونيت مورّخان از وقوع در خطا و اشتباه است؛ مانند قبول اخباري كه طبيعت عمران به امتناع و محال بودن آنها حكم ميكند. 5. استقلال و مرتبه علم عمران ابن خلدون كوشيد تا تمايز و رابطه علم عمران را با علوم زمان خود روشن سازد كه حكايت از حسّاسيت و اصرار وي در استقلال اين علم دارد. از اينرو، موضوع، مسائل، غايت و روش آن را به وضوح مشخص كرد و خود تصريح نمود كه «گويي اين شيوه، خود علمي مستقل است؛ زيرا داراي موضوع... و مسائل... است و داشتن موضوع و مسائل از ويژگيهاي هر رشته علمي است...»26 ابن خلدون درباره بديع بودن اين علم و حفظ حق انتساب آن به وي چنين مينويسد: «... اگر توانستم مسائل اين علم را به كمال و تمام بررسي نمايم و ديدگاهها و جوانب آن را از ديگر علوم بازشناسم، توفيق و هدايتي از جانب خداوند است، و اگر نتوانستم همه مسائل آن را مطرح سازم و يا تداخلي صورت گرفته، اصلاح آن بر خوانندگان محقق است، ولي فضيلت انتساب اين علم به من اختصاص دارد؛ زيرا من راه را پيمودم و طريق رسيدن به آن را روشن ساختم....»27 متأسفانه كار ابن خلدون و مطالعات وي توسط دانشمندان بعدي پيگيري نشد. خود او نيز اين مشكل را پيشبيني كرده بود و به همين علت از محققان پس از خود درخواست كرد تا دانش نوبنياد وي را تكميل كنند. ابن خلدون در پايان مقدّمه و پيش از آغاز كتاب العبر با صراحت، خود را مبتكر اين رشته علمي دانسته و با تأكيد بر وظيفه دانشمندان پس از خود براي گسترش علم نوبنياد عمران چنين مينويسد: «... نزديك بود از غرض خود خارج شويم. از اينرو، بر آن شديم عنان سخن را، كه درباره طبيعت عمران و حوادث آن بود، گرفته و به كتاب خاتمه دهيم. به گمان خود، درباره مسائل اين علم به مقدار كفايت مطلب را به انتها رسانديم و اميدواريم كساني كه بعد از ما ميآيند و با انديشه صحيح و علم آشكار از جانب خداوند تأييد شدهاند، بيش از آنچه ما بررسي كرديم در مسائل اين علم تعمّق و كنجكاوي كنند؛ زيرا بر مبتكر يك رشته بررسي تمام مسائل آن لازم نيست، بلكه آنچه بر مبتكر لازم است تعيين موضوع و بيان سرفصلهاي آن است و همچنين نظر خود را درباره آن مسائل اظهار كند و متأخّران پس از مبتكر، اندك اندك بر مسائل آن ميافزايند تا به مرور زمان، آن علم تكميل گردد.28 وي به اهميت پيدا شدن پيرواني كنجكاو و ژرفبين براي بسط علم نوبنياد عمران آگاه بوده است، ولي متأسفانه پس از او اين علم مورد توجه هيچ دانشوري، حتي خلف وي ابن ارزق29 نيز قرار نگرفت و توجهي به نوآوري ارزشمند وي كه ميتوانست جهان اسلام را در تمامي رشتههاي علوم اجتماعي سرآمد جهانيان قرار دهد، نشد. به احتمال قوي، اروپاييان پس از آشنايي با انديشههاي مسلمانان، به ويژه ابن خلدون، به تدوين علوم اجتماعي به سبك جديد پرداختند. ابن خلدون در ايجاد علم جديد، همچنان كه سلفي نداشت، متأسفانه خلفي هم نداشت. پی نوشت ها : *. عضو هيئتعلمي گروهاقتصاد دانشگاهآزاداسلاميواحد نراق. 1ـ نگارنده، انديشههاي اقتصادي ابن خلدون، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1380. 2ـ ابن خلدون، العبر، ج 7، ص 550ـ551. 3ـ همو، مقدّمه، ص 40. 4ـ همان، ترجمه گنابادي، ص 30ـ31. 5ـ دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج 3، ص 457. 6ـ سعيد شيخ، مطالعات تطبيقي در فلسفه اسلامي، ترجمه مصطفي محقق داماد، ص 243ـ 245. 7. Arnold toynbee, A Study of History, V.3, P.322 . 8. Robert Flint, History of the Philosophy of History, P. 86 . 9. G. Sarton, Introduction to History of Science, Vol. III, P. 1262 . 10ـ ابن خلدون، مقدّمه، باب 6، فصل 10، ص 458. 11ـ گنابادي، پيشين، ص 861ـ 863. 12و13و14ـ ر.ك: ابن خلدون، ص 4 / همان / ص 7ـ8. 15الي 20ـ ر.ك: همان، ص 33ـ35 / ص 4 / ص 7ـ8 / ص 38 / همان. 21ـ لوئيس معلوف، المنجد، ماده «عَمَرَ». 22ـ ابن خلدون، مقدّمه، ص 41. 23الي 26ـ ر.ك: همان، ص 38 / ص 7 / ص 38 / ص 40. 27ـ همان، باب 6، فصل 50، ص 588. 28ـ شمسالدين ابوعبدالله محمدبن علي بن محمد اصبحي اندلسي مالكي (832ـ896 ق) فقيه، قاضي، اديب، صاحب نظر در فلسفه تاريخ و جامعهشناسي. اثر مهم وي بدايع السلك في طبائع الملك است. * ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 586]
صفحات پیشنهادی
ابن خلدون و علم عمران
ابن خلدون و علم عمران نويسنده: نصراللّه خليلي تيرتاشي1 تاريخ انديشههاي اجتماعي ميراث علمي گرانبهايي است كه بيانگر روند تكامل اين انديشههاست.
ابن خلدون و علم عمران نويسنده: نصراللّه خليلي تيرتاشي1 تاريخ انديشههاي اجتماعي ميراث علمي گرانبهايي است كه بيانگر روند تكامل اين انديشههاست.
ابن خلدون پدر علم اقتصاد (1)
عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمى تونسى (1332 ـ 1406 م.) مشهور به «ابن خلدون» در كتاب مقدمه اش(1) پايه و اصول رشته هاى مختلف دانش، به ويژه علم عمران ( al-umran ) ...
عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمى تونسى (1332 ـ 1406 م.) مشهور به «ابن خلدون» در كتاب مقدمه اش(1) پايه و اصول رشته هاى مختلف دانش، به ويژه علم عمران ( al-umran ) ...
زير ساخت هاي ديني انديشه هاي اجتماعي ابن خلدون(1)
کليدواژه ها: ابن خلدون، انديشه اجتماعي، جامعه شناسي معرفت، علم عمران. مقدمه توجه ... (15) علم عمران، به تعبير ابن خلدون، علم مطالعه جامعه در اشکال و صور گوناگون است.
کليدواژه ها: ابن خلدون، انديشه اجتماعي، جامعه شناسي معرفت، علم عمران. مقدمه توجه ... (15) علم عمران، به تعبير ابن خلدون، علم مطالعه جامعه در اشکال و صور گوناگون است.
ابن خلدون و اخلاق شهرنشيني
وي دو سال از عمر خود را در قلعة ابن سلامه صرف تدوين و تبيين اين امر كرد و آن را «علم العمران» ناميد. ابن خلدون علم عمران را به لحاظ موضوع جديد و حيطة آن، از ساير علوم ...
وي دو سال از عمر خود را در قلعة ابن سلامه صرف تدوين و تبيين اين امر كرد و آن را «علم العمران» ناميد. ابن خلدون علم عمران را به لحاظ موضوع جديد و حيطة آن، از ساير علوم ...
نظریه های ابن خلدون در مورد شهر و شهرنشینی
عمران بدوی ، عمران حضری مهمترین فرقی که ابن خلدون در بحث خود راجع به علم عمران قائل می شود ، فرق میان عمران بدوی و عمران حضری یا تمدن ( حضارت یا شهرنشینی) است ...
عمران بدوی ، عمران حضری مهمترین فرقی که ابن خلدون در بحث خود راجع به علم عمران قائل می شود ، فرق میان عمران بدوی و عمران حضری یا تمدن ( حضارت یا شهرنشینی) است ...
ما و ابنخلدون
(عبرت گيري از تاريخ) مقوله محوري توجهات ابن خلدون «علم عمران» است كه مرادف با علم فرهنگ مي باشد. به عبارتي او مي كوشد پايه سياست و حكومت كه بر پايه عمران و ...
(عبرت گيري از تاريخ) مقوله محوري توجهات ابن خلدون «علم عمران» است كه مرادف با علم فرهنگ مي باشد. به عبارتي او مي كوشد پايه سياست و حكومت كه بر پايه عمران و ...
انديشه سياسي و اجتماعي ابن خلدون
انديشه سياسي و اجتماعي ابن خلدون ولي الدين ابوزيد عبدالرحمن محمد بن خالد بن خطاب ... به طور خلاصه ، زندگي وي چهار دوره ي (1) فراگيري علم ( 2 ) ، فعاليت هاي سياسي ... حتي اگر دولت به عمران و آباداني شهرها همت گمارد ، تقويت و تحکيم دولت فراهم نمي آيد ...
انديشه سياسي و اجتماعي ابن خلدون ولي الدين ابوزيد عبدالرحمن محمد بن خالد بن خطاب ... به طور خلاصه ، زندگي وي چهار دوره ي (1) فراگيري علم ( 2 ) ، فعاليت هاي سياسي ... حتي اگر دولت به عمران و آباداني شهرها همت گمارد ، تقويت و تحکيم دولت فراهم نمي آيد ...
زير ساخت هاي ديني انديشه هاي اجتماعي ابن خلدون(2)
از جمله، بررسي مبسوط استخدام رويکرد « همگرايي عقل و نقل» در تأسيس« علم عمران»، يا همان جامعه شناسي فعلي، از سوي ابن خلدون بود که از آن به عنوان يکي از چالش هاي ...
از جمله، بررسي مبسوط استخدام رويکرد « همگرايي عقل و نقل» در تأسيس« علم عمران»، يا همان جامعه شناسي فعلي، از سوي ابن خلدون بود که از آن به عنوان يکي از چالش هاي ...
ابن خلدون در پي فرزانگي
ابن خلدون در پي فرزانگي نويسنده:صادق حجتي همايش 2 روزه ابن خلدون و دنياي ... اين مقاله در ابتدا، نگاهي مختصر به شرح حال ابن خلدون دارد و سپس «علم عمران» را، .
ابن خلدون در پي فرزانگي نويسنده:صادق حجتي همايش 2 روزه ابن خلدون و دنياي ... اين مقاله در ابتدا، نگاهي مختصر به شرح حال ابن خلدون دارد و سپس «علم عمران» را، .
ابن رشد؛ متفكرى براى آينده
گرامىترين ميراث ابن رشد، برخوردارى آن از نگاهى مستدل و منطقى به نسبت حكمت با .... وى در باب تبيين نسبت اخلاق با علم، قائل به اولويت علم است، چون به واسطه آن ابعاد ..... همين كه عمران [جمعيت] رشد و ترقى كند و موج جديدى براى تقاضاى محصولات ... ارائه شد ـ بدون اين كه افتخار آن را به متفكر اصلى اش ابن خلدون نسبت دهند، بعدها به آدام ...
گرامىترين ميراث ابن رشد، برخوردارى آن از نگاهى مستدل و منطقى به نسبت حكمت با .... وى در باب تبيين نسبت اخلاق با علم، قائل به اولويت علم است، چون به واسطه آن ابعاد ..... همين كه عمران [جمعيت] رشد و ترقى كند و موج جديدى براى تقاضاى محصولات ... ارائه شد ـ بدون اين كه افتخار آن را به متفكر اصلى اش ابن خلدون نسبت دهند، بعدها به آدام ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها