محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1853361026
علیاصغرسیدآبادی: راه اصلاح آموزش و پرورش از قفسه کتابفروشیها میگذرد
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
علیاصغرسیدآبادی: راه اصلاح آموزش و پرورش از قفسه کتابفروشیها میگذرد فرهنگ > ادبیات - علیاصغرسیدآبادی،نویسنده کودکونوجوان میگوید وقتی تبلت را به دست بچه میدهید انگار او را در یک اتاق دربسته گذاشتهاید تا صدایش بیرون نیاید.
الهه خسروییگانه: علیاصغر سیدآبادی، اگرچه این روزها مدیرکل دفتر مطالعات و برنامهریزی فرهنگی و کتابخوانی وزارت ارشاد است، اما پیش و بیش از آن نویسنده فعال در حوزه ادبیات کودک و نوجوان بوده است. نویسندهای که البته سابقه روزنامهنگاری هم دارد و با این حال نوشتن برای کودکان و نوجوانان را همیشه در اولویت کاریاش قرار داده است. از او آثار زیادی در این حوزه منتشر شده است. از «قصههای شیرین مغزدار» گرفته تا «بابابزرگ سبیل موکتی». پژوهشهایی چون «تاریخ فکر ایرانی» یا «تاریخ با غرغرهای اضافه» هم از جمله آثار دیگری است که از این نویسنده منتشر شده. با او درباره روند ادبیات کودک و نوجوان به خصوص پس از انقلاب گفتوگویی کردهایم که میخوانید: آقای سیدآبادی ادبیات کودک بعد از انقلاب شکل و شمایل دیگری پیدا کرد. همان اتفاقی که برای سینما یا ادبیات بزرگسال افتاد، به نوعی اینجا هم رخ داد و آن ورود دولت به این حیطهها و گسترش شعارها و ارزشهای مورد نظر خود به این زمینهها بود. نویسندههای شاخص این جریان هم کسانی مثل رضا رهگذر و کسانی مثل او بودند. درواقع ادبیات کودک محملی شد برای این که تفکرات و عقاید رایج به نسلی منتقل شود که هنوز شکل نگرفته بود و قرار بود آینده انقلاب را بسازند. نظر شما در مورد این رویکرد چیست؟ - من فکر میکنم این اتفاق قبل از انقلاب افتاده است. اوج آن هم در دهه پنجاه است. بخشی از ادبیات کودک به ابزاری تبدیل شد که گرچه ظاهری کودکانه داشت، ولی حرفهای انقلابی میزد. حرفهایی که سانسور مانع آن بود. این را به وضوح میتوان در آثار نویسندگان چپگرا که مد آن روز هم هست و بسیار مورد اقبالاند، دید. مردم هم این نکته را پذیرفته اند. یعنی این ادبیات را ادبیات مبارزهجویانهای میدانند که فقط ظاهر کودکانه دارد. یک بخش دیگر از ادبیات هم واقعا کودکانه است اما همچنان مبارزه را تبلیغ میکند. نمیخواهم مصداقش را در «ماهی سیاه کوچولو» خلاصه کنم، چون جنبههای ادبی بالاتری دارد ولی در آثار دیگران هم میبینیم. در همان دوره ما یک ادبیات انقلابی اسلامی هم داریم که همان دیدگاه را منتها با گرایش دینی پیش میبرد. نویسندگانی که تحت تاثیر دکتر شریعتی بودند. یعنی ویژگی هر دو نوع این ادبیات، این است که کودکان وسیلهای هستند برای این که حرفهای سیاسی مد روز گفته شود. به نظر من ادبیات کودک بعد از انقلاب هم تحت تاثیر همین رویکرد است. به خصوص قبل از شروع دهه شصت. هم در بعد اسلامی و هم در بعد ایدئولوژیک چپ. ولی چون رنگ و بوی اسلامی انقلاب خیلی پررنگ شده طبیعی است که وزنه ادبیات کودکانه مذهبی یا دینی سنگینتر شده باشد. اما بعد از دهه شصت درست است که ادبیات کودک همچنان متاثر از همان فضاست اما به نظرم کم کم کیفیت ادبی هم پیدا میکند. یعنی نویسندگان دیگر خیلی انقلابی به آن معنی قبلش انقلابش نیستند چون دوره، دوره تثبت نظام است، حالا دیگر ارزشهای نظام در آثار آنان بازتاب داده میشود و این رویکرد همچنان هم ادامه دارد. نویسندگانی که در حوزه اندیشه و هنر اسلامی گردهم آمده بودند، چنین ادبیاتی داشتند.
من نمیدانم در آن دوره آیا ادبیاتی غیر از این میتوانست وجود داشته باشد یا خیر. در ادبیات کودک شما وابسته به خواننده هستی و جو عمومی در دهه پنجاه مطالبهاش همین است. ما در آن دوره نویسندگانی داریم که هیچ کس تحویلشان نمیگیرد برای این که تن به این جو عمومی نمیدهند. یعنی ادبیاتشان ادبیات انقلابی نیست، حتی در دهه شصت هم این اتفاق میافتد. مثلا در این دوره زمانی شما احمدرضا احمدی را دارید. الان ایشان را به عنوان یک چهره معتبر و نوآور میشناسند و به عنوان نویسنده ادبیات کودک به او جایزه میدهند اما آن زمان او را اصلا به عنوان نویسنده قبول نداشتند. کار احمدرضا احمدی امروز به لحاظ کیفیت خیلی فرق نکرده ولی آن موقع این اقبال وجود نداشت چون مطالبه عمومی چیز دیگری بود. میخواهم بگویم مطالبه عمومی روی ادبیات کودک تاثیر میگذارد و آن را تغییر میدهد. مثلا آن دوره کارهای صمد بهرنگی، علی اشرف درویشیان و ... در دهه پنجاه و اوایل شصت جزو کارهای پرفروش است. این اتفاق در دهه شصت برای نویسندگان حوزه هنری مثل رضا رهگذر می افتد. چون مردم این تصور را دارند که بچههایشان باید این چیزها را بیاموزند. با سختیها آشنا شوند و یا یاد بگیرند که در برابر حرف زور مثلا چگونه بایستند. یعنی تعلیم و تربیت غیررسمی که دست بالا را دارد میگوید بچهها باید آماده شوند که با بدیها مبارزه کنند و ادبیات کودک متکفل این بخش است. شاید الان خیلی راحت بتوانیم بگوییم که این تلقی غلط است ولی آن موقع به راحتی نمیشد از این حرفها زد. نویسندگانی که این طور نمیاندیشیدند کم کم حذف میشدند. در همان دهه چهل ما چند شاعر مهم مثل محمود کیانوش و پروین دولتآبادی داریم که از این نگاهها ندارند و در دهه پنجاه اهمیتشان را از دست می دهند و تنها بعد از انقلاب و اواسط دهه شصت است که ما دوباره به اهمیت این شاعران پی میبریم. البته در میان نویسندگان ایدئولوژیک صمد بهرنگی با بقیه متفاوت است چون از معدود نویسندگانی است که روی کارهایش ویرایش به شکل مدرن اعمال شده است. ویرایش به آن معنا که در کشورهای غربی هست. سیروس طاهباز در نهاد ویرایش کانون روی آثار صمد کار کرده است و به خاطر همین کار نویی است. هم به لحاظ نوع آفرینش هم به لحاظ نوع تصویرگری و هم به لحاظ نوع مواجهه نویسنده و ویراستار. البته داستانهایی مثل «ماهی سیاه کوچولو»، «یک هلو هزار هلو» یا « ۲۴ ساعت در خواب و بیداری» به قول شما از آن رنگ و بوی ایدئولوژیک بهره زیادی بردهاند اما داستانهای اولدوز با معیارهای ادبیات کودکانه مطابقت بیشتری دارد. - بله همین طور است. تازه علاوه بر این شرایط زمانه کارها را معنی میکند. آن دوره معنی ماهی سیاه کوچولو معنی یک فرد انقلابی است که به ارزشهای مسلط اجتماعی پشت میکند اما الان با یک تغییر کوچک ماهی سیاه کوچولو یک بچه کنجکاو است که میخواهد چیزهای جدید کشف کند. الان ماهی سیاه کوچولو یک کار چپ ایدئولوژیک نیست، بنابراین الان هم میتوان آن را خواند منتها به عنوان یک کار ماجراجویانه. یعنی با ویرایشهای جزئی میتوان کاری کرد که آن جنبههای خشونتآمیز هم کم شود و دوباره بازخوانی شود و در بستری تازه معناهای تازه بیابد. از اواسط دهه هفتاد به بعد اتفاقی که افتاد این بود که دوباره آن گرایش هنر برای هنر یا ادبیات برای ادبیات جان گرفت. رویکردی که در دهههای چهل و پنجاه به مثابه یک دشنام یا بهتان میتوانست کارکرد داشته باشد. در ادبیات کودک هم آرام آرام به این سمت رفتند که این ژانر دیگر بار هیچ ایدئولوژی را به دوش نکشد و فقط به کودکان و ادبیت اثر فکر کند. شما یکی از فعالان این حوزه بودید این گرایش چطور معنا پیدا میکند. -من فکر میکنم این روند در ادبیات کودک از کمی قبلتر شروع شد، ولی نه با این عنوان. ویژگی مشترک ادبیات کودک در دهه پنجاه و شصت این است که ادبیات ابزار آموزش و انسانسازی است اما بعدها اگر قائل به این ویژگی برای ادبیات کودک باشیم مواجهه منفی با آن میشود. در ادبیات آن دوره زیباییشناسی اهمیت چندانی ندارد. مثلا یکی از منتقدان به نام آن دوره مینویسد کتابهایی در صفحاتش فضای سفید زیادی وجود دارد نوعی اسراف است. باید سراسر صفحه پر از کلمه باشد. ولی تناقض اینجاست در همان دوره کانون پرورش فکری علیرغم فضای انقلاب، نسل قدیم تصویرگران حفظ شدند و با نگاه دیگری کار میکنند. در آن نگاه مسائل دینی اهمیت دارد ولی مسائل سیاسی از اهمیت کمتری برخوردار است. کسانی مثل علی اکبر صادقی و دیگران آثاری تولید میکنند که درونمایه مذهبی دارد ولی ایدئولوژیک نیست. چون آن نسل قدیمی حفظ شده آن شکاف که در نویسندگان ادبیات کودک افتاد در تصویرگری رخ نداد و یکی از دلایل موفقیت تصویرگری ما هم همین است. یعنی کمتر تصویرگری به خاطر این که قبل از انقلاب کار میکردند حذف شدند. سنت تصویرگری ایرانی ادامه پیدا کرد و این تجربهها انتقال پیدا کرد. اما در متن این اتفاق نیفتاد. نویسندگان قدیم از دور خارج شدند و نویسندگان جدیدی آمدند که با خودشان انرژی و نگاه تازهای آوردند. ولی ایرادی که داشتند این بود که از نسل قبل جدا بودند. از تجربه های نسل قبل از خود بهره نبردند. البته هر چقدر جلوتر آمدند دیدند که نمیشود نویسندگان قدیمی را نادیده گرفت، برای همین از نیمه دهه شصت شما میبینید که محمود کیانوش، احمدرضا احمدی و پروین دولتآبادی اهمیت پیدا میکند و میبینند که اینها کارهایی کردند که غیرمستقیم شاید نسل جدید از آنها آموزش دیده است. مثلا شاعران کودک و نوجوان جدید هیچ کدام مستقیم از محمود کیانوش آموزش نگرفتند اما شعری که میگفتند شبیه تجربه های کیانوش بود. هیچ کدام حتی آثار نظری ایشان را هم نخوانده بودند. چرا؟ چون شعر ایشان را خوانده بودند و تلقی از شعر را از او یاد گرفته بودند. ما از نیمه دهه شصت به بعد و به خصوص با پایان جنگ همین جور که در جامعه بحث بر سر این است که دیگر باید از زندگی لذت برد در ادبیات کودک هم این رویکرد دیده میشود. این نگاهی است که حتی از تریبونهای رسمی هم اعلام میشود مثلا آقای هاشمی رفسنجانی در خطبه نمازجمعه گفت که حزباللهیها هم باید مثلا به سفر بروند و از زندگی لذت ببرند. چرا این خطبه خوانده میشود چون در فضای عمومی هم این مطالبه وجود دارد. منتها این نگاه با این بحث در ادبیات کودک بدین شکل مطرح میشود که آیا کارکرد ادبیات کودک فقط آموزش است؟ بعضیها میگویند نه باید لذتبخش هم باشد. در دهه هفتاد این صداها پررنگتر میشود و کسانی مثل فریبا کلهر جزو اولین کسانی است که با این رویکرد دست به خلق اثر میزنند. بحث دیگری که شکل میگیرد این است که ادبیات کودک یک جزیره نیست و باید با ادبیات و هنر بزرگسال پیوند داشته باشد و بعد این پرسش میآید که خب نسبت این دو با هم چیست؟ آیا ادبیات کودک همان ادبیات بزرگسال است ولی با کلمات سادهتر؟ در نتیجه عدهای دنبال تعریف این نسبت میروند و الان یک طیفی از نویسندگان موفق کودک و نوجوان هستند که قائل به این نسبت هستند. در دهههای اخیر نظریههایی هم آمده که میگوید کودکی، لزوما یک دوره سنی نیست، بلکه یک کیفیت است. برای همین الان بخش بزرگی از مخاطبان ادبیات کودک در امریکا بزرگسالان هستند. چون در واقع امروز کودکی را به عنوان مفهوم تعریف میکنند نه سن. آن وظیفه آموزش در ادبیات کودک حالا به کارکرد تبدیل شده، مثلا در کارهای شما من همیشه این رویکرد را دیدهام. مثلا آن مجموعه «تاریخ با غرغرهای اضافه» یا «تاریخ فکر ایرانی» مصداق خوبی هستند. شما ظاهرا این دغدغه را همیشه داشتهاید که پیوندی بین کارتان با ادبیات کلاسیک یا تاریخ برقرار کنید. شما چطور به ماجرا نگاه کنید؟ فکر میکنید ادبیات کودک ابزار خوبی برای شناساندن ادبیات کلاسیک است؟ ماجرای من کمی فرق میکند. کلمه ادبیات در ادبیات کودک با ادبیات بزرگسال کمی فرق میکند. معمولا تمام نوشتهها برای کودکان را ذیل ادبیات کودک تعریف میکنند و به چند دسته تقسیمش میکنند؛ شعر، داستان، غیر داستان، و ... پس وقتی میگوییم ادبیات کودک لزوما شعر و داستان نیست. بخشی از حوزه کاری من غیر داستان است. یعنی تمام آثاری که شگرد داستانی را به کار میبرند ولی داستان نیستند. واقعیتش این است که در این چند کاری که در حوزه غیر داستان نوشتهام یکی«داستان فکر ایرانی» است یکی «تاریخ با غرغرهای اضافه» و یکی «سرگذشت شعر در ایران» که مجموعه هستند. دو مجموعه را همراه با دوستان دیگری نوشتم و یکی را امیدوارم خودم بتوانم تمام کنم. یک کار دیگر هم «بازنویسی شاهنامه» است که با آن سه کار متفاوت است. یک سری هم بازنویسی افسانهها را هم دارم. به خصوص در کارهای تاریخ و بازنویسی شاهنامه بیشتر از این که نویسنده باشم خواننده ام. یعنی یک دورهای فکر کردم تاریخ ایران را باید جدیتر بخوانم. حداقل یک دور شاهنامه را کامل بخوانم و این خیلی بد است که من یک دور کامل شاهنامه را با دقت نخواندهام. ولی هنگام خواندن دیدم من که دارم می خوانم و به دریافتهایی هم میرسم، پس بیایم بچهها و به خصوص نوجوانان را هم با خودم در آن شریک کنم. بعد وقتی آماده شده دیدم که برای بزرگسالان هم چنین کارهایی نوشته نشده و به خاطر همین ناشر پیشنهاد داد که رویش قید «نوجوان» را نزنیم چون بزرگترها هم میتوانند آن را بخوانند و همین اتفاق هم افتاد. یا مثلا «تاریخ با غرغرهای اضافه» دیدیم که برای بزرگسالان هم خیلی کاری به این شکل نشده و باز همان تصمیم را گرفتیم. اتفاقا از این بخش کارم بیشتر هم استقبال شده. ولی آن کتاب «خاله سوسکه با کی ازدواج کرد؟» هم که یک کار داستانی است باز همین رویکرد را دارد. - بله، ببینید ما پنج نشانه سئوالی دارم. چرا؟ چطور؟ چگونه؟ کجا؟ کی؟ آن دوره من خیلی به این بحثهای فلسفی کودکان علاقمند شده بودم. یک پروژه فلسفه کودکان هست متعلق به متیو لیتمن که میدیدم حالت مکانیکی پیدا کرده، البته آن قدر هم تخصص نداشتم که بخواهم آن را نقد کنم ولی فکر میکردم جواب نمیدهد. از قضا در آن دوره کار روزنامه نگاری ام هم در حوزه اندیشه بود و با متفکران ایران مانند آقای شایگان، آقای طباطبایی، آقای سروش، آقای شبستری، و دیگران گفت و گو داشتم و خواننده جدی این آثار بودم و فضای ذهنی ام کلا متمایل به بحث های فکری بود و البته کماکان به عنوان یک خواننده درگیر این بحث ها هستم . با اینکه فلسفه برای کودکان جریان قدرتمندی است و عدهای در ایران دارند رویش کار میکنند، ولی من معقتد بودم خیلی آموزش دادنی نیست، و معتقد بودم برای این که فکر کردن در بچهها تقویت شود باید پرسشگری در آنها تقویت شود و برای تقویت پرسشگری هم باید حدس زدن تقویت شود. برای همین با آن دید گفتم ما پنج نشانه سئوالی داریم و هر کدام را در یکی از این داستانها بیاییم و مطرح کنیم. با استقبال هم روبرو شد. در بعضی نشستهایی که با بچهها داشتیم دیدم چندتایی حدس زده بودند و داستانهایی بهتر از داستانهای من نوشته بودند. البته عوض کردن پایان داستانها چیز تازهای نیست. جانی روداری از جمله نویسندگانی بود که این کار را سال ها پیش انجام داده بود. الان به نظر من ادبیات کودک دنبال نوعی ویترین است. تا هم خودش را عرضه کند هم مخاطب را جذب کند. همین لاک پشت پرنده که پاسخی بود به این خواسته اهالی ادبیات کودک و نوجوان. ضمن آن که پدر و مادرهای الان به نظرم حداقل قائل به کتاب خواندن بچهها هستند. - نه به نظرم نیستند. نسل پدر و مادر تازهای پا به عرصه گذاشته است. از طرف دیگر طبقه متوسط گسترش پیدا کرده و ظهور و بروزش در نسل دهه شصت شکل گرفته. اینها همه پدر و مادرهای جوانی هستند که شکل جدیدی به جامعه دادهاند اما یک تلقی تازه بینشان به وجود آمده که تلویزیون و تبلت و رسانه های جدید می تواند جای خواندن را بگیرد و بیشتر به درد بچهها میخورد. حالا اگر نه تلویزیون ایران، شبکههای دیگر. اگر کارتون نه، فیلمهای مستند. یا مثلا کار کردن با کامپیوتر در چهار پنج سال اخیر به شدت رواج پیدا کرده و فکر میکنند بچهها با اینها میتوانند دانش و آگاهی بیشتری پیدا کنند. یعنی با این که این نسل، نسل کتابخوانی است ولی فکر میکنند تبلتها و آیپدها می تواند جایگزین کتاب شود و این فاجعه است. چون تلویزیون نگاه کردن مهارت نیست. هر کسی جلوی تلویزیو بنشیند میتواند نگاه کند. بازیهای کامپیوتری هم حتی اگرچه نیاز به مهارت دارد ولی در نهایت شما را اسیر میکند. شما خودتان حتما در بحثهای ارتباطات خواندهاید که میگویند تفاوت رسانه تلویزیون با روزنامه در این است که در روزنامه شما هر وقت خواستید میتوانید مکث کنید و به جملهای که خواندهاید فکر کنید ولی تلویزیون یک طرفه است. از یک طرف اطلاعات میآید و شما اصلا فرصت نقد و تحلیلش را ندارید. خیلی تلاش کنید میتوانید رسانهتان را عوض کنید و اسیر یکی دیگر شوید. منظورم از قائل بودن به کتاب خواندن، همین پذیرش برای کسب دانش و آگاهی در مورد بچهها بود. - خب در بازار کتاب این اتفاق نیفتاده. آمار فروش الان نسبت به دهه هفتاد پایینتر است. در آن دهه یک اتفاق در عرصه توزیع کتاب کودک افتاد که اتفاق خوبی بود و آن ورود شهرکتابها به چرخه توزیع کتاب بود. تا قبل از آن ما برای کتاب کودک ویترین نداشتیم. تا آن زمان همه رویکرد نشر ایران چاپ کتاب ارزان بود. مثلا ناشران عقیده داشت کتاب از پانصد تومن بیشتر شود کسی نمیخرد. چرا؟ چون نظام توزیعش دست بازار است. آن بازار هنوز وجود دارد و دارد کتاب توزیع میکند البته با کیفیت پایین. اما با آمدن شهرکتابها و گسترششان به شمال شهر، کتاب با جلد سخت مد شد. کتابهایی که کمی گران بودند و ارزش هدیه دادن داشتند. یا کتابهایی که لزوما نفیس نیستند ولی کاری که باید برایشان کرد باعث می شود گران دربیایند. قبلا اگر بود این کتابها اصلا منتشر نمیشدند. مثلا این کتابی که اخیرا خیلی هم گل کرده به نام مجموعه داستان فیلیکس مثال خوبی است. قصه دختربچهای به نام سوفی است که عروسکش گم شده و آن عروسک هر بار از یک جای جهان برای او نامه مینویسد. این نامهها به شکل واقعی در کتاب تعبیه شده است. یعنی در پاکت گذاشته شده و کودک باید پاکت را باز کند و نامه را بخواند. این اتفاق در دهه شصت نمیتوانست بیفتد. چون اصلا نظامی که این را توزیع کند وجود نداشت. اما بعد از ورود شهرکتابها و کتابفروشیهای بزرگ این اتفاق کم کم شکل گرفت چون آنها برای کتاب کودک فضا قائل شدند. اما حالا با این که به لحاظ نظری باید اقبال به کتاب بیشتر باشد ولی فکر می کنم آنها رسانههای دیگری را برای بچهها انتخاب کردهاند. خود بچهها هم فکر میکنم انتخابشان بین کتاب و تبلت، دومی باشد. - البته راحت ترین جواب همین است که کوتاهی خودمان را بیاندازیم گردن کودک. نه، ما پدر و مادرها حوصله نداریم. کتاب خواندن یک کار مشترک بین کودک و پدر یا مادر است. برایمان خیلی راحتتر است که تبلت به بچه بدهیم و برویم دنبال زندگیمان. با کتاب نمی شود این کار را کرد. کتاب خواندن حالا فقط کتاب خواندن نیست، نوعی اصلاح رابطه والدین با کودک است چون وارد نوعی گفتوگو با بچه میشویم، یک نوع فعالیت مشترک است. آن رسانهها را نمیتوان کار مشترک با کودک تعریف کرد. مثل این است که بچه را در یک اتاق بگذارید و در را به رویش ببندید. عملا شما وقتی بچه را جلوی تلویزیون یا تبلت میگذارید یعنی بچه را گذاشتید توی یک اتاق تا صدایش بیرون نیاید. ضمن آن که آن رسانهها هر کدام اهدافی را دنبال میکنند. به خوب یا بدش کار ندارم. و وقتی بچهها به این رسانهها عادت کنند دیگر کم کم عادت خواندن برایشان سخت میشود. آنها باید تا چهارم ابتدایی دیگر مهارت خواندنشان تکمیل شده باشد وگرنه بعد دچار مشکل میشوند. و مهمترین چیزی که مهارت بچهها را در خواندن افزایش میدهد خود خواندن است. الان در آزمونهای جهانی که برای خواندن میگیرند بچههای ما رتبه سوم یا چهارم از آخرند. یک آزمونی هست به نام آزمون پرلز که هر پنج سال برگزار میشود و سواد خواندن را اندازه می گیرد و یک آزمونی به نام تیمز. نکته جالب این است که این دو به هم وابستهاند. تیمز علوم تجربی و ریاضی را اندازهگیری میکند و الان به این نتیجه رسیدند بچههایی که در خواندن مهارت دارند در آن یکی آزمون هم موفقترند. با این آزمونها مطالعاتی هم انجام میگیرد. یعنی پرسشنامههایی درباره مدرسهای که تحصیل کردند، ویژگیهای خودشان و خانوادهشان هم به بچهها داده شود و چند عامل مهم بررسی میشود. مثلا وجود کامپیوتر در مدرسه آیا تاثیر دارد یا خیر. مثلا داشتن فضای ورزشی یا ارتباط والدین و مدرسه تاثیر دارد یا نه. از جمله پرسشهایی که میکنند این است که در خانه چند کتاب دارید؟ بالای صد؟ پنجاه تا صد؟ سی تا پنجاه؟ زیر سی جلد؟ یا میپرسند آیا پدر و مادر کتاب میخوانند یا نه. و میپرسند که کودک برای لذت بردن یا کسب آگاهی کتاب می خواند یا نه. نکته جالبتر این که تمام بچههایی که این ویژگیهایی را دارند سواد خواندن بهتری دارند. یعنی بچههای که بالای صد کتاب در خانه دارند عملکرد بهتری در خواندن دارند. و در نتیجه ریاضی و علومشان هم بهتر است. بچههایی که رمان و داستان برای لذت و سرگرمی میخوانند هم در ایران و هم در کشورهای دیگر سواد بیشتری دارند چه در خواندن و چه در ریاضی و علوم. حتی بچههایی که پدر و مادرشان کتاب میخوانند هم موفقترند. این دادهها در کشور آلمان بررسی میشود و هر بار هم نتایجش را منتشر میکنند. بنابراین من فکر میکنم راه اصلاح آموزش و پرورش هیچ کدام از این راههای پیچیدهای که انجام شدنی هم نیست، نمیتواند باشد بلکه راه اصلاح آموزش و پرورش از قفسه کتابفروشیها و کتابخانه ها میگذرد. ما برای این که آموزش و پرورش را اصلاح کنیم باید کاری کنیم بچهها کتاب غیردرسی برای سرگرمی بخوانند، نه آموزش. پس خواندن مهمترین مهارتی است که برای دانش باید کسب شود. اتفاقهای زیادی برای کتابخوانی کودک و نوجوان افتاده است. منظورم تلاشهای دولتی نیست، کارهایی که مثلا انجمن نویسندگان کودک و نوجوان انجام داده یا خود نویسندگان دست به کار شدهاند. اما لاک پشت پرنده به نظرم کار جدیدی است. کمی درباره آن توضیح میدهید؟ - لاک پشت پرنده یک نوع کار ترویج کتابخوانی است و همزمان یک راهنمای انتخاب کتاب و این کار را تلاش کرده در خود کتابفروشی انجام دهد. این کار نه با این شکل و شمایل ولی یک تجربه جهانی است. در غرب نویسندگان کودک و نوجوان در سایتهایشان برنامه شش ماه آیندهشان را اعلام کردهاند که فلان تاریخ در فلان مدرسه یا فلان کتابفروشی یا فلان نهاد هستند. حتی بعضیشان بخش زیادی از درآمدشان از این حضورهاست نه فروش کتابهایشان. چون خیلی مشخص گفته که مثلا برای یک ساعت حضور در این ایالت فلان قدر میگیرم. وقتی یک کتاب در میآورند ، دو سه سال با این کتاب در کل کشور میچرخند و بدون این که خجالت بکشند خودشان مثل یک ویزیتور عمل میکنند. آن جشنهای رونمایی هم یک تجربه دیگر است. ما از این برنامهها نداشتیم ولی کم کم شروع شده است. یک چیز دیگر که نداشتیم نهاد ارزیابی کننده کتابها بود. انبوهی کتاب هر سال منتشر میشود و پدر و مادر وقت ندارد برود سه هزار کتاب را بخواند که از تویش مثلا بیست جلد کتاب خوب پیدا کند که بدهد فرزندش بخواند. مثلا انجمن کتابداران آمریکا لیست میدهد و وقتی اسم کتابی در آن لیست میآید روی فروش آن کتاب تاثیر عمدهای میگذارد. ما در ایران تجربه شورای کتاب کودک را داشتیم که هر سال این کار را می کند ولی فقط لیست میدهد و تمام میشود یعنی کار ترویجی روی آن انجام نمیدهد و البته انتظاری هم نمیتوان از آنها داشت چون بالاخره یک کار داوطلبانه دارند انجام میدهند و اصلا امکانات مادیاش را ندارند. لاک پشت پرنده با این نگاه شکل گرفت تا اولا نسبت خانواده و کتابفروشی را شکل بدهد. دوما بیشتر فعالیتهای ادبیات کودک توسط نهادهای دولتی شکل میگیرد. برنامهها، جشنها، جوایز همه متمرکز روی بخش دولتی است. لاک پشت پرنده به طیفهای دیگری فکر کرده که ممکن است به هر دلیلی موفق به حضور در آن برنامهها نشوند. به نظرم این حرکت جای خالی چند چیز را پر کرده است. یکی کسانی که حوصله ندارند در مراسم جدی و رسمی حضور پیدا کنند. یکی کسانی که دوست ندارند در مراسمی که از نظر ارزشهای هنری خیلی پایین است، باشند یا بچهشان را به آنجا ببرند. مثل این برنامههایی که مجریهای تلویزیونی عمو فلان و خاله بهمان برگزار میکنند. یعنی طیفی را دیده که سلیقه فرهیختهتری دارند. مثلا مشتری تئاترند یا به کنسرت و گالری میروند. طیفی که خودشان کتاب میخوانند. البته هیچ ادعایی هم ندارد که بهترین کار را انجام میدهد. فضای خالی که سعی کرده پر کند حضور در کتابفروشی است. تمام برنامههای لاک پشت پرنده در کتابفروشی برگزار میشود و دیگری هم بحث حضور نویسنده است که در قالب امضای کتاب یا گفتوگو با مخاطب تجلی پیدا میکند. و هر بار نویسندگان همه آثار منتخب را دعوت میکنند که به برنامه بیایند. مثلا دفعه آخر سی نویسنده آمدند و با مخاطبانشان حرف زدند، کتابها را امضا کردند و ...نکته جالبتر این است که همه اینها از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی اطلاعرسانی میشود. هیچ کارت دعوت یا تلفنی در کار نیست. یعنی مخاطب خودش انتخاب میکند که در این برنامه حضور پیدا می کند و این نکته جالبی است. البته ضعفهایی هم هست. کار داوطلبانه است و اگرچه پشتیبانی از شهر کتاب و ... غیره هست اما بیشتر معنوی است. ولی اگر نیروی انسانی کافی بود که فهرستمان در تمام کتابفروشیها را توزیع شود، خب اتفاق بهتری میافتاد ولی دوستان واقعا نمیتوانند. این مشکلات هم وجود دارد ولی با این حال ادامه دادنش میتواند دستاوردهای مثبتی داشته باشد. ۵۷۲۴۴
کلید واژه ها: ادبیات کودک و نوجوان - ادبیات -
شنبه 27 دی 1393 - 10:21:37
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 73]
صفحات پیشنهادی
از راه هاي اساسي در پيشبرد اهداف کيفي آموزش و پرورش توسعه مشارکت همه جانبه است
۹ دي ۱۳۹۳ ۱۱ ۲ق ظ از راه هاي اساسي در پيشبرد اهداف کيفي آموزش و پرورش توسعه مشارکت همه جانبه است از راه هاي اساسي در پيشبرد اهداف کيفي آموزش و پرورش توسعه مشارکت همه جانبه است و لازمه رسيدن به اين هدف تقويت اعتماد مردم نسبت به آموزش و پرورش مي باشد به گزارش خبرگزاري موج مديشوراي راهبري توسعه مديريت در وزارت آموزش و پرورش تشکيل مي شود
۲۱ دي ۱۳۹۳ ۱۲ ۱۰ب ظ شوراي راهبري توسعه مديريت در وزارت آموزش و پرورش تشکيل مي شود مشاور معاون وزير در معاونت توسعه مديريت و پشتيباني گفت به منظور طراحي ساز وکارهاي مناسب براي اجرايي نمودن سياست هاي کلي نظام اداري و عملياتي نمودن 8 برنامه اصلاح نظام اداري کشور شوراي راهبري توسعتوجه خاص به مناطق محروم و استقرار عدالت آموزشي راهبرد مهم آموزش و پرورش لرستان است
۹ دي ۱۳۹۳ ۱۲ ۵۱ب ظ توجه خاص به مناطق محروم و استقرار عدالت آموزشي راهبرد مهم آموزش و پرورش لرستان است مدير کل آموزش و پرورش لرستان با اشاره به تازه تاسيس بودن شهر رومشکان گفت تلاش مي شود تا استاندارد هاي آموزشي متناسب با تعريف شهري در اين شهر تحقق پيدا کند به گزارش خبرگزاريراه اندازي سامانه ويدئوکنفرانس اداره کل آموزش و پرورش استان ايلام
۹ دي ۱۳۹۳ ۱۱ ۸ق ظ راه اندازي سامانه ويدئوکنفرانس اداره کل آموزش و پرورش استان ايلام رئيس اداره فناوري اطلاعات و ارتباطات گفت با اين سامانه قرار است جلسات اداري به صورت مجازي و غير حضوري انجام شودو از محاسن آن مي توان به تسهيل و تسريع دراجراي جلسات و نيز کاهش فوق العاده هزينه هپیام مشترک استاندارو مدیرکل آموزش و پرورش به مناسبت هفته شوراها
پیام مشترک استاندارو مدیرکل آموزش و پرورش به مناسبت هفته شوراها خبرگزاری پانا استاندار و مدیر کل آموزش و پرورش استان کرمان به مناسبت هفته شوراهای آموزش و پرورش ضمن قدردانی صمیمانه از حضور فعال و موثر کلیه ی اعضای شوراهای آموزش و پرورش استان پیام مشترک صادرنمودند ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲قدرداني ويژه استاندار و مديرکل آموزش وپرورش استان سيستان و بلوچستان از معلم زحمتکش ميرجاوه
۹ دي ۱۳۹۳ ۱۶ ۳۶ب ظ قدرداني ويژه استاندار و مديرکل آموزش وپرورش استان سيستان و بلوچستان از معلم زحمتکش ميرجاوه طي مراسمي با حضور مديرکل آموزش وپرورش استان سيستان وبلوچستان و مسئولان محلي از ابتکارات و زحمات شايسته مرتضي اکبري معلم خلاق ميرجاوه اي قدرداني به عمل آمد به گزارش خبرشوراهاي آموزش و پرورش بازوي توانمند دستگاه تعليم و تربيت هستند
۲۴ دي ۱۳۹۳ ۱۲ ۵ب ظ شوراهاي آموزش و پرورش بازوي توانمند دستگاه تعليم و تربيت هستند مديرکل آموزش و پرورش استان همدان شوراهاي آموزش و پرورش را بازوي توانمند دستگاه تعليم و تربيت دانست و افزود اين شوراها نقطه ارتباط آموزش و پرورش با ساير نهادها و سازمان ها محسوب مي شوند به گزارشاستاندار زنجان تاکید کرد لزوم استفاده حداکثری از ظرفیت شوراهای آموزش و پرورش زنجان
استاندار زنجان تاکید کردلزوم استفاده حداکثری از ظرفیت شوراهای آموزش و پرورش زنجاناستاندار زنجان بر لزوم استفاده حداکثری از ظرفیت شوراهای آموزش و پرورش استان زنجان تاکید کرد به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان جمشید انصاری ظهر امروز در همایش شوراهای آموزش و پرورش استان زنجان اظهاراداره وزارت آموزش و پرورش در شرايط امروز بسيار سخت است
۲۰ دي ۱۳۹۳ ۱۴ ۲۹ب ظ اداره وزارت آموزش و پرورش در شرايط امروز بسيار سخت است سخنگوي کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي با اشاره به شرايط نامساعد اقتصادي کشور گفت نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به خوبي مي دانند فشار سختي بر آموزش وپرورش حاکم است به گزارش خبرگزاري موجافزايش کيفيت در مدارس هيأت امنايي اولويت آموزش و پرورش است
۹ دي ۱۳۹۳ ۱۶ ۲۹ب ظ افزايش کيفيت در مدارس هيأت امنايي اولويت آموزش و پرورش است تعداد 85 نفر مدير مدرسه هيأت امنائي استان 30 نفر کارشناس و کارشناس مسئول مناطق 24 گانه استان و معاونين آموزشي نواحي اروميه خوي سلماس و مياندوآب در اين همايش حضور داشتند به گزارش خبرگزاري موج مديربازديد سرزده وزير آموزش و پرورش از دو مدرسه در روستاي مرتضي گرد
۸ دي ۱۳۹۳ ۱۳ ۳۸ب ظ بازديد سرزده وزير آموزش و پرورش از دو مدرسه در روستاي مرتضي گرد وزير آموزش و پرورش به طور سرزده از دو مدرسه زنده ياد ذوالفقاري و امام حسين ع در جنوبي ترين محله منطقه 19 شهر تهران بازديد کرد به گزارش خبرگزاري موج صبح امروز علي اصغر فاني به طور سرزده ازمدیرکل آموزش و پرورش استان زنجان: شوراهای آموزش و پرورش بهترین بستر برای توسعه مشارکتهای مردمی است
مدیرکل آموزش و پرورش استان زنجان شوراهای آموزش و پرورش بهترین بستر برای توسعه مشارکتهای مردمی استمدیرکل آموزش و پرورش استان زنجان گفت شوراهای آموزش و پرورش بهترین بستر برای توسعه مشارکتهای مردمی است به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان مرتضی تمجیدی ظهر امروز در همایش شوراهای آموزمدیر آموزش و پرورش بیجار: مجتمع خوابگاه شبانه روستای چشمه منتش به دلیل مشکل آب راه اندازی نشده است
مدیر آموزش و پرورش بیجار مجتمع خوابگاه شبانه روستای چشمه منتش به دلیل مشکل آب راه اندازی نشده استمدیر آموزش و پرورش بیجار گفت مجتمع خوابگاه شبانه روستای چشمه منتش به دلیل مشکل آب راه اندازی نشده است به گزارش خبرگزاری فارس از بیجار محسن لطفالهی دوشنبه شب در مراسم گرامیداشپوشش کامل تحصيلي دانش آموزان اولويت آموزش و پرورش است
۸ دي ۱۳۹۳ ۱۳ ۵۴ب ظ پوشش کامل تحصيلي دانش آموزان اولويت آموزش و پرورش است مديرکل آموزش و پرورش استان آذربايجان غربي گفت پوشش کامل تحصيلي دانش آموزان مناطق مختلف استان اولويت آموزش و پرورش است چراکه اين امر مبادي بي سوادي در استان را مسدود خواهد کرد به گزارش خبرگزاري موج فريدوآموزش همراه با تولید باید مورد حمایت برنامه های آموزش و پرورش باشد
عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی آموزش همراه با تولید باید مورد حمایت برنامه های آموزش و پرورش باشد خبرگزاری پانا عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی گفت ضرورت توجه به رشته های کاردانش و نیاز بازار کار و ارایه خدمات و آموزش همراه با تولید باید مورد حمابستر اصلي فعاليت هاي سازمان جوانان هلال احمر، آموزش و پرورش است
۲۰ دي ۱۳۹۳ ۱۴ ۳۸ب ظ بستر اصلي فعاليت هاي سازمان جوانان هلال احمر آموزش و پرورش است معاون پرورشي و فرهنگي وزارت آموزش و پرورش گفت بستر اصلي فعاليت هاي سازمان جوانان هلال احمر آموزش و پرورش است بنابراين بايد مقوله کانون ها به طور جدي دنبال و آموزش هاي لازم به دانش آموزان دادهحمايت استاندار مازندران از برنامه هاي کارآفريني آموزش و پرورش و تقويت هنرستان هاي دانش آموزي
۹ دي ۱۳۹۳ ۱۶ ۳۴ب ظ حمايت استاندار مازندران از برنامه هاي کارآفريني آموزش و پرورش و تقويت هنرستان هاي دانش آموزي استاندار مازندران بر تقويت و حمايت از برنامه هاي راهبردي و کاربردي در حوزه آموزش و پرورش مازندران تاکيد کرد به گزارش خبرگزاري موج استاندار مازندران در شوراي آموزش و-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها