محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827234187
پرويز پرستويي> از آن روزی كه احمدينژاد گفت: «بگم...»
واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: پرويز پرستويي> از آن روزی كه احمدينژاد گفت: «بگم...»
از آن روزي كه آقاي احمدينژاد گفت: «بگم...» مهري ساخته شد وهركس هرجايي كه توانست قضاوت كرد چه به درست و چه به غلط، همين الان هم همدلي وجود ندارد. ما فكر ميكرديم مسائل سينما در دولت «تدبير و اميد» حل ميشود، اما اين اتفاق واقعا هنوز رخ نداده است / در ايران به همه ميگويند «استاد» اما زماني بود كه به افراد معدودي همچون بهرام بيضايي يا دكتر پرويز ممنون وحميد سمندريان ميگفتيم «استاد». اما الان شرايطي پيش آمده كه به من هم ميگويند «استاد» / در صورتي كه اين طور نيست و وقتي اين لقب را به من ميدهند حالم بد ميشود چون فكر ميكنم «استاد» بودن پشتوانهيي ميخواهد.
به گزارش آخرین نیوز به نقل از روزنامه اعتماد، دو سالي ميشد كه پرويز پرستويي فروغ و درخشش سالهاي اوجش را نداشت، بخشي به دليل اين بود كه حال سينماي ايران در آن روزها چندان تعريفي نداشت، بخش ديگر اين بود كه به زعم خود فيلمها با پيشبينيهايي كه او دربارهشان داشت مطابق نبود و بخش مهمتر اينكه او از معدود بازيگراني است كه به بودن و به هر قيمتي بودن قايل نيست. بلكه ميخواهد در كمال كار هنرياش باشد و موثر به لحاظ اجتماعي. پس دو سالي خلوت گزيد و روزهايش را به دور از هياهوي شهر و با كوهپيمايي سپري كرد. براي آرامش و تامل در خود.
حال پس از دو سال پرويز پرستويي در سال ٩٣ با سه فيلم به پرده سينما بازگشته كه هر كدام تلاشي هستند براي آن تصويري كه از پرستويي سراغ داشتيم، در «امروز» (رضا ميركريمي) پرستويي بار ديگر مردي است از تبار «حاج كاظم»ها اما اين بار حقطلبياش را فرياد نميزند، بلكه با صبر و ايمان، آبروداري ميكند و بار امانت را بر دوش ميكشد بيآنكه از احدي چشمداشت و توقعي داشته باشد. در فيلم «بيداري براي سه روز» (مسعود امینی تیرانی)پرويز پرستويي ديگر بازيگر نبود در نقش «ديگري» خودش بود در موقعيتي غريب و تجربي و اين روزها پرويز پرستويي با فيلم «مهمان داريم» (محمدمهدي عسگرپور) بر پرده سينماهاست.
اين بار پرستويي با ريش و مويي سپيد در نقش ابراهيم است، ظاهرا آرام و در كناره زندگي اما سرشار از درك ساده و پاك زيستن.
گفتوگوي پيش رو مروري است بر دو سال كمكاري و سالي كه نيمهاش گذشته و بازگويي خاطرهيي فوقالعاده از اينكه پرستويي چگونه گرفتار جادوي سينما شد و اين جادو هنوز رهايش نكرده است و هنوز داغ اين جادو را بر مچ دستش دارد يادگاري؛ از مادر. پس از حدود دو سال كمكاري، در سال ٩٣ سه فيلم را در اكران عمومي داشتيد، «امروز» ، «مهمان داريم» و «بيداري براي سه روز» امكان دارد در مقدمه از آن دو سال و اين بازگشت با سه فيلم بگوييد؟ آن دو سالي كه به آن اشاره كرديد، دو سال بحراني سينماي ايران بود كه بحران اصلي بر سر تعطيلي خانه سينما بود. وقتي چنين بحراني پيش ميآيد طبيعي است كه بر كار من تاثير ميگذارد البته در آن دو سال سه فيلم داشتيم كه به ثمر نرسيد يكي فيلم « سيزده ٥٩ » (سامان سالور) بود ديگري فيلم «خرس» (خسرو معصومي) بود كه توقيف شد و فيلم «من زيبا»در بدترين زمان اكران، چند روزي به جشنواره فيلم فجر اكران شد و طبيعتا به نتيجه نرسيد.طبيعي بود كه با آن شرايط كه هر كاري ميكردم به نتيجه نميرسيد، بايد به نحوي در پي آرامش باشم تا بتوانم دوباره كار كنم. احساس كردم كه كناري بنشينم و با خودم خلوت كنم و منظورم كنارهگيري از سينما نبود، بلكه نيازم به خودسازي دوباره بود كه احتياج به آرامش و خلوت داشتم. اين خلوتنشيني ادامه داشت تا وقتي كه زلزله آذربايجان رخ داد كه بسيار تاسفانگيز بود. از كوه پايين آمدم و در كنار مردم قرار گرفتم. اولين كار سينمايي كه پس از آن دوره به من پيشنهاد شد.
فيلم آقاي عسگرپور (مهمان داريم) بود. از سوي آقاي محمدي به من فيلم «مهمان داريم» به كارگرداني آقاي عسگرپور توصيه شد و پيش از اين با آقاي محمدي كار كرده بودم و به ايشان ارادت دارم. اتفاقا وقتي بازي در فيلم «مهمان داريم» به من پيشنهاد شد، چون پس از آن بحران سينمايي بود، وقتي ديدم اين دوستان كنار هم قرار گرفتهاندو به من پيشنهاد شده تا در اين فيلم حضور داشته باشم ابتدا به ساكن نوعي همدلي بود كه ما را كنار هم قرار داد تا ساخت يك فيلم سينمايي را آغاز كنيم، شايد در اين شرايط تنها ساخته شدن فيلم به مثابه يك فيلم اهميت نداشت، آنچه در درجه اول براي من اهميت داشت اين بود كه ما دوستان با حس همدلي ميتوانيم در كنار هم قرار بگيريم و اينكه همدلي و كار ساخت يك فيلم ميتوانست پس از، از سر گذراندن يك بحران ما را به آرامش برساند. از سوي ديگر فيلمنامه موضوعي داشت كه براي من نو بود؛ هم به جهت نوع بازي و هم
به جهت حرفهيي. پس از اين دوران خلوتنشيني نقشي كه در هر دو فيلم «مهمان داريم» و «امروز» ايفا كردهايد، نيز برخوردار از آرامش هستند، آيا در انتخاب نقشتان پس از آن دو سال به اين وجه از شخصيتها براي انتخاب نقش و بازي توجه داشتيد؟ نه با اين نگاه شخصيتهاي فيلمنامه اين دو فيلم را بررسي و تحليل نكرده بودم. در آن دو سالي كه كم كار بودم، در سايه نيز مسائل مبتلا به خانه سينما را دنبال ميكردم و در كنار دوستان خانه سينما بودم و با دولتمردان درآمد و شد بوديم. خلاصه در آن دو سال هم به شدت درگير مسائل صنفي بودم، اما شرايط كار كردن در سينما چندان مساعد نبود. نهتنها براي من، خيلي ديگر از سينماگران.
فيلم «امروز» هم شرايط خاصي داشت، در واقع بازي در فيلم «امروز» را خود من به آقاي ميركريمي پيشنهاد كردم. قرار بود كه من نريشن مستند «شهيد چمران» آقاي ميركريمي را بگويم و متوجه شدم كه درگير انتخاب بازيگر نقش مرد فيلم «امروز» است. مانده بود كه بازيگر اين نقش را جوان انتخاب كند يا ميانسال. به همين دليل به ايشان گفتم در عالم دوستي و رفاقت ميتوانيم اين نقش را با من تست كنيم و به اين شكل در فيلم «امروز» قرار گرفتم. با قصد هم كه آشنا شدم ديدم كه در اين فيلم رگهيي از دفاع مقدس وجود دارد. شخصيت يونس فيلم «امروز» هم رزمندهيي از جنگ برگشته بود اما برخلاف نقشهايي كه پيش از اين در حوزه فيلمهاي دفاع مقدس ايفا كرده بودم كه اغلب بيروني، تهاجمي و حقطلب است، كاراكتر يونس فيلم «امروز» همه چيز را در خود فرو برده به خلوت خود رفته است و به دور از هياهوهاي جهان بيرون است و فكر ميكردم كه چقدر خلوت اين شخصيت به خلوت خود من هم نزديك است و روحياتش با خود من سازگار بود. شخصيتي كه بيشتر شنونده است تا اينكه حرف بزند. بعد از اين فيلم «مهمان داريم» و «بيداري براي سه روز» هم عوالم متفاوتي داشت كه اتفاقا در راستاي خلوت زندگي شخصيام بود و به نوعي با اين فيلمها ميتوانستم اين خلوت را نشان دهم. در فيلم «بيداري براي سه روز» خودم هستم، «پرويز پرستويي» و به من گفتهاند سه روز ديگر بايد از دنيا بروي و حالا چه ميكني و ما ٧٢ ساعت بيدار بوديم و تجربه جالبي بود. با خودم فكر ميكردم اگر سه روز ديگر قرار باشد كه نباشم چه كار ميكنم؟ و از دنيا چه ميخواهم؟... گويي همه چيز دست به دست هم داده تا در اين سه فيلم بخشهايي از خود شخصيام را كه در آن دو سال با آنها درگير بودم را نشان دهم، به اين ترتيب هر سه فيلم نسبتي شخصي با خود من برقرار ميكردند تا پيش از اين فيلم «مهمان داريم» هر وقت در فيلمي از حوزه دفاع مقدس نقش داشتم، لباس رزمندهيي را بر تن داشتم اما اين بار كنار اين رزمندگان بودم و تماشا ميكردم. اگر بخواهيم نگاهي كلي و از بيرون به كارنامه سينمايي شما داشته باشيم از نيمه اول دهه ٦٠ تا فيلم «آژانس شيشهاي» بردار كمان پرسوناي سينمايي شما به سوي يك شخصيت برونگرا و تهاجمي حركت كرده كه اين تصوير تا فيلمهاي نيمه اول دهه ٨٠ ادامه داشت اما كمكم اين شخصيت تهاجمي آرام و آرامتر شد تا چه اين تصوير ناشي از مقتضيات سينماي ايران است و تا چه حد ناشي از انتخابهاي شخصي شما؟ بخشي از تفاوت به اين برميگردد كه بازيگر هستم و دوست دارم كارهاي متفاوتي انجام دهم. بحثهايي هم بوده است كه درباره بازيام ميان منتقدان و سينماگران جريان داشته است. مثلا درباره همين موضوع گفتوگوي مفصلي با جواد طوسي داشتيم و ايشان ميگفتند كه اگر از پرستويي گفتوگوها و كنشهاي بيروني را از او بگيرند، آن وقت چگونه خواهد بود و باز ميتوان همان گونه كه پرويز پرستويي را ميشناسيم، ببينيم. اين صحبتها هميشه در ذهنم بود و منتظر فرصتي بودم تا در چنين چالشهايي قرار بگيرم، بدون آنكه متكي به ديالوگ و حركات بيروني معمولم باشم. چون به هر ترتيب كار دشواري كه از من به عنوان «پرويز پرستويي» كه تماشاگر در ذهن دارد توقعاتي ميرود. و زماني كه آن تصوير ميشكند هم تماشاگر جاميخورد و هم اينكه تصوير و نقش جديد ميتواند رضايت تماشاگر را جلب كند. اين چالش را دوست داشتم و به اين سمت حركت كردم. اما اين تنها بخشي از شرايط است كه در اختيارم است اما بخش ديگر در اختيارم نيست و مناسبات موجود در سينماي ايران تعيينكننده است و به هر ترتيب فيلمهاي زيادي نبوده كه به من پيشنهاد شود.من هم هيچ وقت به لحاظ مادي نيازمند سينمانبودهام كه دست روي دست گذاشته باشم و اولين پيشنهاد را بپذيرم و در آن فيلم قرار بگيرم. اما بخشي از انتخابهاي اخيرم به اين دليل بود كه زياد شنيده بودم پرستويي فقط بيروني بازي ميكند و پرجوش وخروش است ، آيا ميتواند نوع ديگري هم بازي كند. همانطور كه ميبينيد در فيلم «امروز» ديالوگهاي خيلي كمي دارم و در فيلم «بيداري براي سه روز» ديگر حتي بازيگر نيستم. يكي از ابزارهاي اساسي بازيگر، بدن بازيگر است و شما جزو معدود بازيگراني هستند كه بر بدن خود تسلط دارد و به خوبي ميتواند نيازهاي يك شخصيت را پاسخ گويد و چه اشكالي داريد كه براساس تواناييهايي كه داريد نقشهاي متناسب را انتخاب كنيد كه چه بسا برونگرا نيز هستند؟ بله، اما شخصيتها و فيلمنامههاي برانگيزانندهيي كه شخصيت بيروني داشته باشد پيشنهاد نشده است.بازيگر كم پيشنهادي نيستم، به همين دليل سالانه فيلمنامههاي بسياري به دستم ميرسد و براي بازي در آنها به من پيشنهاد ميشود اما چنگي به دل نميزنند. از فيلمنامههاي كمدي تا درام. فيلمنامههايي كه احساس ميكنم نكتهيي را به من نميدهند تا مرا براي بازي برانگيزند. به عبارتي فيلمهاي آنچناني هم ساخته نشده كه بگويم فيلمي را از دست دادهام.وقتي فيلمنامه چشمگيري وجود ندارد اصطلاحا به آن شرايطي كه هست تن دادهام، منظورم البته اين نيست كه در هر فيلم و با هر شرايطي كار كنم. در طول كارم هيچ وقت اينطور فكر نكردهام كه اگر يك يا دو سال كار نكنم از رده خارج ميشوم و به همين دليل مجبور باشم در هر فيلمي بازي كنم. نه، هيچ وقت اين نگاه را به سينما نداشتهام و اينگونه رفتار نكردهام. هيچوقت از سينما توقعي نداشتهام و كيسهيي براي سينما اندوختهام و نخواستهام كه با سينما موقعيتي براي خودايجاد كنم. نه، من آهسته آهسته در مسير خودم پيش رفتهام و ميروم. هنوز هم چنين است، اگر كار خوبي پيش آيد حاضر ميشوم واگر كار خوبي پيش نيامد در هر كاري حاضر نميشوم. در حال حاضر بعد از اين سه فيلمي كه در سال ٩٣ اكران شدهاند، در دو فيلم حاضر شدهام كه فيلمهاي اول كارگردان است و حتي براي ساخته شدن اين فيلمها حمايت مالي نيز كردهام به اين معنا كه سرمايهگذار براي فيلم آوردهام، يكي فيلم آقاي كاوه سجادي حسيني با عنوان «ضدنور» وديگري فيلم «دو» به كارگرداني خانم سهيلا گلستاني يعني احساس كردم در جاهاي ديگر فيلمي ساخته نميشود كه براي من جذابيت داشته باشد. پس از پتانسيلي كه دارم استفاده كردم تا دو جواني كه ميخواهند فيلم اولشان را بسازند، فيلمشان را بسازند و من هم تجربه جديدي داشته باشم و اين هم نيست كه صرفا كمكي كرده باشم. مثلا در فيلم «ضدنور» نقش يك غواص را ايفا كردهام و در فيلم «دو» نقش مردي را ايفا كردهام كه سالها در ايران نبوده و حالا بازگشته است و درگيريهايي دارد. چنين نقشهايي متفاوت از كارنامه بازيگريام است كه برايم جذاب هم بودهاند. فكر نميكنيد اين نوع نگاه كه اولويت را كيفيت و اهميت نقش قرار ميدهيد، ميتواند براي حرفه بازيگريتان مخاطرهآميز باشد؟ نه، همواره با اختيار و تعمد فيلمنامهها و فيلمها را انتخاب كردم و در آنها حاضر شدم و هيچ وقت وانماندهام كه مجبور به حضور در فيلمي باشم. مثلا در فيلم «كافه ترانزيت» به اين دليل در اين فيلم حاضر شدم كه ببينم اين توانايي را دارم كه بازي كردنم مشهود نباشد و آن را به رخ نكشم. هدفم اين بود اگر قاب عكسي از اين فيلم ديده شود، عكس اينطوري به نظر بيايد كه گويي همه نابازيگر و بومي هستيم، حتي خود من هميشه دوست داشتم در چنين فيلمهايي حضور داشته باشم كه نمونه بالاترش فيلمهاي آقاي كيارستمي است و دوست دارم فرصتي در فيلمي ايجاد شود كه ببينم؛ ميتوانم نابازيگر باشم. در فيلم «سه روز بيداري» اين فرصت ايجاد شد كه بازيگر نباشيد؟ در اين فيلم اصلا «بازيگر» نبودم و تنها كاري كه نكردم «بازي كردن» بود. دراين فيلم هيچ نوع بازيگري نيست و همين آدمي هستم كه الان جلوي شما نشستهام. همانطور كه گفتيد طيفهاي متنوعي از نقشها را ايفا كردهام اما هنوز كه هنوز است فكر ميكنم خيلي رنگها و مايهها در وجودم هست كه متاسفانه خيلي از كارگردانهايي كه با آنها كار كردهام، نتوانستهاند به اين رنگها و مايهها دست يابند. چرا؟ به اين دليل كه در تئاتر پرورش يافتهام و هنوز تعداد نمايشهايي كه بازي كردهام بيشتر از فيلمهايي است كه بازي كردهام. با اين حال فكر ميكنم اگر فيلمنامههايي باشند كه حرفي براي گفتن داشته باشند چه اشكالي دارد پرحركت و پرگفتوگو باشند، اما چنين فيلمنامههايي خيليخيلي كم به دست من ميرسد يا حداقل براي من نبوده است.اما وقتي فيلمهايي راهم كه روي پرده ميآيد، ميبينم، فيلم فوقالعادهيي نميبينم. به هر حال صرفنظر از اينكه بازيگرم، تماشاگر خوب سينما هم هستم. ولي واقعا فيلمي نبوده ديده باشم، غصه خورده باشم كه چرا در اين فيلم حضور نداشتهام. به غير از فيلمهاي آقاي فرهادي البته براي دو فيلم اول ايشان «رقص در غبار» و «شهر زيبا» فرصتي پيش آمد اما نشد كه خدمت ايشان باشم. ميخواهم بگويم هيچكدام از فيلمهايي كه بازي كردهام از سر واماندگي نبوده است، بلكه فيلمهايي هستند كه فيلمنامهشان را دوست داشتم و فكر ميكردم حرفي براي گفتن دارند. مثلا فيلم « سيزده ٥٩ » فكر ميكردم قرار است حرف جديدي بزند. اينكه نشد، از بد روزگار است. بعد از آن در فيلم «خرس» بودم كه توقيف شد و «من و زيبا» هم كه آن شرايط براي آن پيش آمد. تا آنجايي كه به ياد ميآورم آخرين باري كه در تئاتري بازي كرديد «FANS» بود كه تئاتر موفقي هم شد كه به ١٠ سال قبل بازميگردد اما از آن زمان به بعد ديگر در تئاتري حاضر نشديد دليل خاصي داشت؟ چرا قصد دارم كه حتما تئاتري را روي صحنه ببرم و فكر ميكنم اگر قرار باشد ديگر هيچ وقت كار نكنم آخرين كارم يك تئاتر خواهد بود. دوست دارم كار تئاتر انجام دهم و سالهاست كه متني را در اختيار دارم، اما هنوز آن شرايط مهيا نشده كه يك يا دو سال آن نمايش متمركز شوم.شايد شما نخواستيد كه راحت بگوييد اما خودم راحت ميگويم اگر سه فيلم « سيزده ٥٩ »، «خرس» و «من و زيبا» نكته و امتياز مثبتي براي كارنامه من نبوده است، اما در ابتدا فكر ميكردم كه اين فيلمها ميتوانند پاسخگوي اهدافم در حرفهام باشند. طبعا بازيگري در سطح شما كمالگرايي و حساسيتهاي لازم و ضروري حرفهاش را دارد، اما سينماي ايران تا چه حد شرايط اين كمالگرايي و حساسيتها را فراهم ميكند؟ نه اين شرايط نبوده يا حداقل براي من نبوده است. هميشه با خودم اين عهد را دارم كه اگر كاري دلخواه من نباشد به هيچ قيمتي حاضر نيستم در آن كار حاضر باشم. از سريال «آشپزباشي» به اين طرف به خصوص دقت بيشتري كردهام و با آن كارها ارتباط حسي و دلي داشتهام. نميخواهم كارگرداني را تخطئه كنم اما در فيلم « سيزده ٥٩ » نمره قبولي را براي خودم نگرفتم و به نظرم موضوع حرام شد و بيخود و بيجهت دفاع نميكنم، اما فيلم «امروز» را دوست دارم و ميتوان از اين فيلم دفاع كرد. واقعيت اين انتخاب من بر اساس بضاعت سينماي ايران است و در زمان هر فيلم فكر ميكردم در مجموع پيشنهادهايي كه به من شده بهترين انتخاب بوده است. اگر بضاعت سينماي ايران با همه كمالگرايي و وسواس شما در حرفهتان در اين حد است، چرا در تئاتر كه تا حدي فضاي مساعدتري دارد انرژي و وقت صرف نكرديد؟ گفتم تئاتر را خيلي دوست دارم و از نويسنده متني كه گفتم قولش را گرفتهام كه آن متن را حتما اجرا كنم اما فرصتش مهيا نشده است و مطمئن، كار تئاتر براي من دير و زود دارد اما سوخت و سوز نه. ببينيد من از اساتيدي آموزش ديدهام كه ميگفتند هنرمند بايد دستنيافتني باشد و نبايد به كرات ديده شود و نياز دارد كمي از كار فاصله بگيرد. درست است كه حرفه من بازيگري است اما هيچ وقت نخواستهام از حرفه و شهرتم به منفعت شخصي خود بپردازم و فقط هدفم ديده شدن به واسطه بازيگري نيست. بلكه بازيگري براي من ابزاري نهفته است تا دردهاي خود و جامعهام را بازگو كنم. من آدمي نيستم كه با يك دوره ششماهه آموزشي، بازيگر شده باشم از سال ٤٨ تا به امروز به حرفه بازيگري اشتغال دارم. تا سال ٦٢ فقط كار كردم و از سال ٦٢ به بعد در تلويزيون و سينما هم بودهام.
در تلويزيون و سينما هم به واسطه بيشتر ديده شدن نيامدم بلكه در سريالي بازي كردهام كه موجب شود چهار نفر كه پاي چوبه دار هستند، نجات يابند، تاثير آن سريال (زير تيغ) اين بود كه خانوادههايي آشتي كنند؛ من سينما و تئاتر را به خاطر بهبهها و چهچههايش انتخاب نكردم بلكه تبعات مثبت اجتماعي و فرهنگي آن را مد نظر داشتهام. بارها گفتهام كه موقع انتخاب يك كار قبل از هرچيز فكر ميكنم كه اين فيلمنامه يا فيلم قبل از هر چيز چه دستاورد و نكته جديدي براي خود من خواهد داشت اينكه از «آژانس شيشهاي» به «كافه ترانزيت» ميرسم و از آنجا به «امروز» ميرسم، ميخواهم بدانم هر يك از اين فيلمها چه حرف جديدي براي من دارند. به «مهمان داريم» برسيم، به غير از همدلي كه در شروع اشاره كرديد، چه دلايل ديگري وجود داشت كه در اين فيلم حاضر شديد؟ بله در ابتدا، اين عامل وجود داشت؛ پس از دو سال كه هر روز به كوهنوردي ميرفتم آقاي محمدي با من تماس گرفتند و مرا به پروژه فيلم «مهمان داريم» دعوت كردند پيش از اين هم در سريال «خاك سرخ» با ايشان همكاري موفقي داشتيم. آن هم درست در همان بحران خانه سينما.اما جدا از اين همدلي وقتي براي من موضوع را مطرح كردند، پيش از آن بود كه فيلمنامه تمام شود، خلوت پيرزن و پيرمرد فيلم براي من آشنا بود و هست. مرد ساده و باصلابتي كه دل بسته سنت است و در خود زندگي ميكند و احساس كردم كه اين شخصيت را ميتوانم در وجودم بيابم. ضمن اينكه، در فيلم «مهمان داريم» ديگر آن رزمنده من نبودم و اين نكته متفاوت در جذابي در تجربه كاري من بود كه هميشه در فيلم لباس رزم را بر تن كردهام و هر چقدر كه بيشتر به اين آدم و مسائلاش بيشتر فكر ميكردم، بيشتر و بيشتر وضعيتهاي مشابه مبتلا به شخصيت فيلمنامه را در اطراف خودم ميديدم. همان موقع من درگير جانبازي بودم كه در جنگ ماسك شيميايياش را به رزمنده ديگري داده است و حالا ٧٥ عمل جراحي انجام داده و سرطان دارد و به خودش ضربه ميزند و...
هميشه از من ميپرسند چرا بيشتر در فيلم دفاع مقدس بازي ميكنيد، در صورتي كه فيلمهاي بسياري هستندكه من بازي كردهام و ارتباطي به دفاع مقدس ندارد. آنچه مرا به سمت «مهمان داريم» كشاند بازگويي درد جامعه است و هيچوقت با نگاه ترحمآميز به مقوله دفاع مقدس نگاه نكردهام. نه؛ اتفاقا خود من هر وقت در قاب اين آدمها قرار گرفتهام انگار براي خودم تزكيهيي رخ ميدهد. به دوستانم بارها گفتهام كه يك بار كتاب «بابانظر» يا كتاب «دا» را بخوانيد تا ببينيد چگونه ميشود از غرور، تكبر و خودنمايي و... دور شد و روايات آنها حقيقت است، زاييده تخيل نيست. در مورد فيلم «مهمان داريم» احساس كردم نوع و دريچه ديگري به حوزه و مقوله دفاع مقدس گشوده است. اين تجربه در كنار حوادث و ماجرا بودن براي شما كه همواره در صف اول و متن ماجرا بودهايد، چگونه بود؟ در ظاهر شخصيت ابراهيم كنار ماجراست، اما در واقع او ناظر همه ماجراهاست. در آن هشت سال همه در جبهه نبودند اما آنهايي هم كه در كنار بود به باوري رسيدهاند و از بيرون قضاوت ميكنند. ابراهيم از همين آدمهاست.
بايد در نظر داشته باشيم كه در اين فيلم ما با خيال شخصيتهاي فيلم نيز مواجه هستيم و شخصيتهاي فيلم با خيالشان زندگي ميكنند. اگر بخواهم مثالي بزنم ميتوانم از تجربه شخصي خودم بگويم كه برادر رزمندهيي داشتم كه در جنگ شهيد شد. روزي كه خبر شهادت او را آوردند، من از محل كارم، آن موقع در دادگستري كار ميكردم، وارد كوچه كه شدم، ديدم همسايهها جلوي در خانه ما جمع شدهاند، پرسيدم چه اتفاقي افتاده گفتند از صبح صداي شيون مادرم را ميشنوند. اما هر كاري ميكنند، مادرم در را باز نميكند، در را باز كردم وارد حياط شديم، به در خانه كه رسيدم از بالاي شيشه در، داخل خانه را نگاه كردم و ديدم كه مادرم نشسته و برادرم سرش را روي زانوي مادرم گذاشته است و دراز كشيده است و در يك «آن» واقعا برادرم را ديدم و آنچه ديدم در واقع مادرم بود كه نشسته بود و لباسهاي برادرم را روي زانويش همچون ماكت چيده و در حال صحبت با برادرم بود كه تنها لباسهايش مانده بود. بارها ديدهام كه اتفاقهايي از اين دست افتاده است و با اينكه عزيز و جوانشان را از دست دادهاند اما با رويايشان زندگي ميكنند. اين آدمها زيادهخواه هم نيستند و با سادهزيستي زندگي را ميگذرانند. طلبي هم از كسي ندارند و آنقدر طلب ندارند كه ما احساس طلب داريم و طلبكار فردي يا جايي نيستند. در مجموع احساس كردم اين فيلم ميخواهد حرفي را بزند كه ما كمي به خودمان بياييم. اگر مواجهه شخصيت ابراهيم با فرزندانش كه آنها را در رويا ميبيند در زندگي واقعي هم بود، آنقدر همراه با همدلي و همبستگي ميشد؟ آنها بيآنكه طلبي داشته باشند، در راستاي همان زندگي سادهشان در رويايشان به زيبايي و همدلانه با فرزندانشان زندگي ميكنند، اما ما در واقعيت نميتوانيم خانوادهيي به اين خوبي تشكيل دهيم. اگر كمي گستردهتر در جامعهمان نگاه كنيم، اين مهرباني و همدلي را نميبينيم، اينكه همديگر رادوست داشته باشيم و همراه باشيم. از آن روزي كه آقاي احمدينژاد گفت: «بگم...» مهري ساخته شد وهركس هرجايي كه توانست قضاوت كرد چه به درست و چه به غلط، همين الان هم همدلي وجود ندارد. ما فكر ميكرديم مسائل سينما در دولت
«تدبير و اميد» حل ميشود، اما اين اتفاق واقعا هنوز رخ نداده است.يكبار در جلسهيي كه آقاي اسحاق جهانگيري، معاون اول رييسجمهور حضور داشتند، پشت تريبون و در حضور ايشان گفتم «دولت يازدهم با شعار تدبير و اميد آمده است و ما بيخود وبيجهت حالمان خوب است، بيآنكه اتفاقي افتاده باشد و واقعا بحرانها از بين رفته باشند.» چرا اين حرف را زدم؟ واقعا از سر كنايه نبود، بلكه واقعيتي بود كه با آن مواجه شديم. ما ديديم كه با انتخاب شدن و روي كار آمدن دولت يازدهم حال مردم خوب شد ومردم كمي احساس آرامش يافتند. در حوزه فرهنگ وهنر آقاي جنتي ودكتر ايوبي آمدند.اما با گذشت زمان دوباره همان بحث و جدلهاي سابق در حال شكلگيري است وآقاي دكتر ايوبي را هم آلوده همان اختلافات وناهمدليها كردهايم، چون نميتوانيم همراه باشيم واز ته دل همديگر را دوست نداريم، موفقيت همكارانمان ما را خوشحال نميكند وهمه رفتارهايمان با حب و بغض است.ميگوييم «سينماي نفتي» اما همه ما جايي به دولت وصل هستيم وبا آن زندگي ميكنيم وچه كسي ميتواند بگويد كه «شخصي» كار ميكند. ببينيد مثلا فيلم «دو» به كارگرداني سهيلا گلستاني به طور كامل با هزينه بخش خصوصي ساخته شد و يك ريال از جايي كمك نشده است. با اين حال من نميگويم اين فيلم صددرصد شخصي است چرا كه مجوز ساخت فيلم را از وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي گرفتهايم و براي اكران آن هم بايد پروانه نمايش باتاييد وزارت فرهنگ وارشاد باشد.فكر ميكردم جشنواره سي و دوم باعث همدلي سينماگران شوداما ديديم اين جشنواره چقدر محل بروزاختلافات وحواشي شد. يا مثلا فيلم «امروز» قرباني رضا ميركريمي شد، ولي در اكران ببينيد چقدر از آن استقبال شد. چه اتفاقي براي آن افتاد يا در جشنوارههاي بينالمللي هم چقدر فيلم مورد توجه قرار گرفت. به آقاي ميركريمي هم گفتم توجهي به واكنش وقضاوتهاي داخل كشورنداشته باش و به آقاي ميركريمي هم گفتم بگذاريد فيلم را مردم ببينند. فكر ميكنيد حضور بازيگر محبوبي مثل شمادر جذب تماشاگر براي فيلمهايي مثل «امروز» كه نگاهي تجربي در سينما دارد، چقدر موثر است؟ هميشه سعي كردهام از لقبهايي مثل «سوپراستار» فرار كنم، به اين علت كه محدودههاي اين مفاهيم در ايران مشخص نيست و دوغ و دوشاب يكي است. البته من تعريف اين مفاهيم را در سينماي صنعتي ميدانم ودرك ميكنم اما در ايران، آن شرايط و ويژگيها وجود ندارد. در ايران به همه ميگويند «استاد» ، اما زماني بود كه به افراد معدودي همچون بهرام بيضايي يا دكتر پرويز ممنون وحميد سمندريان ميگفتيم «استاد». اما الان شرايطي پيش آمده كه به من هم ميگويند «استاد» در صورتي كه اين طور نيست و وقتي اين لقب را به من ميدهند حالم بد ميشود. چون فكر ميكنم «استاد» بودن پشتوانهيي ميخواهد.
استاد يعني كسي تحصيلات آكادميك عالي دارد، شيوه تدريس دارد، هنرجوياني دارد و در كارش يك متخصص تمامعيار است، حالا به همه «استاد» ميگويند آخر چرا و با چه پشتوانهيي؟ در اين شرايط است كه همه مفاهيم جاي خود را گم كردهاند. در اين گفتوگو از همدلي خيلي صحبت شد، فكر ميكنيد تماشاگران «مهمان داريم» را چگونه ميتوانند، ببينند تا احساس همدلي بيشتري داشته باشند؟ فكر ميكنم تماشاگران برخورد خوبي از فيلم خواهند داشت. احساس ميكنم براي مخاطباني كه آدمهاي داخلي فيلم را ميشناسند حال خوبي از ديدن فيلم خواهند داشت، آنهايي كه شناختي از اين آدمها ندارند ميتوانند نكات ارزشمندي در فيلم «مهمان داريم» بيابند.تا ششم دبستان سينما نرفته بودم و ساكن دروازهغار بوديم و سينما كوروش در خيابان مولوي بود. يك روز غروب با خانواده سوار اتوبوس از مهماني بازميگشتيم و ديدم پلاكاردي بر سر در سينما كوروش زدهاند كه نوشته: «ريكاردو»، «سپهرنيا»، «گرشا» و «متوسلاني» و بر پلاكاردي نوشته بود « نيمه رنگي» اين تصوير در ذهن من حك شد و با پدر و مادر به خانهمان رفتيم. خانه ما هم از اين خانههاي «قمر خانمي» بود كه بيست تا پله ميخورد، ميرفت پايين تا به حياط برسيم و كلا يك اتاق داشتيم. اما هنوز فكرم وصل آن سالن سينما بود. يك دفعه ديدم صاحبخانه اسم مادرم را صدا زد كه مهمان داريد، با خودم فكر كردم از اين فرصت بايد استفاده كنم و فكر كردم بايد سرقتي انجام دهم. رفتم سر كيف مادرم اسكناس دو توماني را برداشتم و به سمت سالن سيما دويدم.اسكناس دو توماني را به بليت فروش سينما دادم و ١٤ ريال پس گرفتم، بليت سينما «٦» ريال بود. راهنماي سالن با چراغ قوه مرا راهنمايي كرد. هر چند سالن سينما كوروش سانسي نبود و فيلم تمام شد و از سر دوباره فيلم را ديدم. از سينما كه بيرون آمدم ديدم شب شده و باران ميآيد و آن موقعها «شب» يعني فاجعه، اما خيالم راحت بود كه مهمانها هستند و كتك نميخورم. رسيدم دم در خانه ديدم كفش مهمانها نيست و مادرم دم در نشسته است، گفت كجا بودي؟ گفتم كوچه عربها، كوچه رشتيها، كوچه اراكيها و... هر كوچهيي را گفتم گفت آمدم. نگو متوجه شده بود كه پول را برداشتهام و جيب مرا گشت و بليت سينما را در جيبم پيدا كرد و گفت: اين چيه؟ گفتم: بليت سينما. مادرم در جا زد در سر خودش گويي جنايتي اتفاق افتاده و به پدرم گفت: پسرت به سينما رفته و دستم را داغ كرد و من هم ديگر سينما نرفتم. (ميخندد)
سه شنبه, 18 آذر 1393 ساعت 00:49
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[مشاهده در: www.akharinnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 287]
صفحات پیشنهادی
پرویز پرستویی در مشهد چه گفت؟
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۱ ۴۱ پرویز پرستویی گفت قبل از پذیرش نقش مردمیبودن آن را میسنجم زیرا معتقد به هنر برای مردم هستم به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا - منطقه خراسان این بازیگر که شامگاه گذشته 14 آذر ماه در نشست نقد و بررسی فیلم مهمان داریم در محل سینما هویزه مشهد سپرویز پرستویی: می گویند بازی در فیلم های دفاع مقدسی برای آینده بازیگری ات بد است + تصاویر
در بازدید عوامل میهمان داریم از آسایشگاه جانبازان مشهد پرویز پرستویی می گویند بازی در فیلم های دفاع مقدسی برای آینده بازیگری ات بد است تصاویر عوامل فیلم میهمان داریم صبح امروز به بازدید آسایشگاه جانبازان امام خمینی مشهد رفتند به گزارش حوزه سینما باشگاه خبرنگاران عواملپرویز پرستویی با «میهمان داریم» به مشهد میرود -
پرویز پرستویی با میهمان داریم به مشهد میرود شناسهٔ خبر 2434154 سهشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۳ - ۰۹ ۴۶ هنر > سینمای ایران پرویز پرستویی به همراه کارگردان و تهیه کننده میهمان داریم برای نمایش فیلم در سینما هویزه راهی مشهد میشوند به گزارش خبرگزاری مهر پرویز پرستویی بازیگر محمد مهمحسن پرویز در گفتوگو با فارس: سیاست ما استفاده از چهرههای تازه برای جشنواره قلم زرین است/ ایجاد نمایندگی در
محسن پرویز در گفتوگو با فارس سیاست ما استفاده از چهرههای تازه برای جشنواره قلم زرین است ایجاد نمایندگی در استانها با برنامهای مدونسخنگوی انجمن قلم درباره انتخاب دبیر جایزه قلم زرین گفت سیاست ما استفاده از افراد تازه در دبیری جشنواره است و افرادی که انتخاب می شوند باید تواناپرویز پرستویی به همراه کارگردان و تهیه کننده میهمان داریم راهی مشهد میشوند
برای نمایش فیلم در سینما هویزه پرویز پرستویی به همراه کارگردان و تهیه کننده میهمان داریم راهی مشهد میشوند پرویز پرستویی بازیگر محمد مهدی عسگرپور نویسنده و کارگردان منوچهر محمدی تهیه کننده و سحر عصرآزاد منتقد سینما برای نمایش فیلم میهمان داریم راهی مشهد می شوند بنمایش میهمان داریم با حضور پرویز پرستویی در فرهنگسرای اندیشه
نمایش میهمان داریم با حضور پرویز پرستویی در فرهنگسرای اندیشه فیلم میهمان داریم آخرین ساخته محمد مهدی عسگرپور روز سه شنبه 18 آذر ماه با حضور بازیگران و عوامل فیلم به نمایش در می آید وپس از آن جلسه نقد و بررسی این اثر برگزار می شود به گزارش حوزه سینما باشگاه خبرنگاران فیلم سیآهوخردمند از بازی کنار پرویزپرستویی میگوید
آهوخردمند از بازی کنار پرویزپرستویی میگوید نقش مادر در فيلمهاي دفاع مقدسي همواره اثرگذار و داراي هويت بوده مثل فيلم سينمايي ميهمان داريم ساخته محمدمهدي عسگرپور در اين فيلم آهو خردمند باهنرمندي نقش يک مادر صبور و مقاوم را بازي ميکند به گزارش نامه نیوز نقش مادر در فيلمگفتوگوی متفاوت فارس با پرویز برومند: ملاک برای دعوت شدن به تیم ملی«بد گل خوردن» است/بیسوادی و دشمن
گفتوگوی متفاوت فارس با پرویز برومند ملاک برای دعوت شدن به تیم ملیبد گل خوردن است بیسوادی و دشمنی من را از حقم دور کردپرویز برومند در گفت وگو با فارس یکی از متفاوتترین مصاحبههای اخیر خود را انجام داده و در این گفت وگو به یکی از پر ابهامترین روزهای زندگیاش اشاره کرده و در مورپرویز پرستویی: نقشهای بهروز وثوقی را خیلی دوست دارم / آقای کیمیایی خواهش میکنم دیگر مترو پل نسازید
پرویز پرستویی نقشهای بهروز وثوقی را خیلی دوست دارم آقای کیمیایی خواهش میکنم دیگر مترو پل نسازید چند رسانهای > فیلم - برنده 4 سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد از جشنواره بین المللی فیلم فجر و ده ها جوایز معتبر داخلی و خارجی تا به حال با هیچ کدام از لژ نشین های سینمربی نفت گفت قم فوتبال ندارد/ صبا شایسته پیروزی بر نفت بود -
کاکایی مربی نفت گفت قم فوتبال ندارد صبا شایسته پیروزی بر نفت بود شناسهی خبر 2432198 تاریخ مخابره شنبه ۸ آذر ۱۳۹۳ - ۱۶ ۱۹ استانها > قم قم - سرمربی تیم فوتبال نوجوانان صبای قم با بیان اینکه صبا شایسته پیروزی بر نفت بود گفت مربی نفت گفت قم فوتبال ندارد و می ترسید با ما بازیپرویز پرستویی در آسایشگاه جانبازان +تصاویر
نقد و بررسی فیلم سینمایی میهمان داریم پرویز پرستویی در آسایشگاه جانبازان تصاویر پرویز پرستویی منوچهر محمدی و محمد مهدی عسگری پور عوامل فیلم سینمایی میهمان داریم با حضور در آسایشگاه جانبازان در نشست نقد و بررسی این فیلم در سینما هویزه مشهد حضور یافتند عکس مهر ۱۶ ۰۹ ۱۳۹۳ -کشتی در میان مردم ایران محبوب است لابازانوف: حق نوروزی را در فینال جهانی ازبکستان خوردند/ از اینهمه تماشاگر شگ
کشتی در میان مردم ایران محبوب استلابازانوف حق نوروزی را در فینال جهانی ازبکستان خوردند از اینهمه تماشاگر شگفتزده شدمدارنده مدال طلای کشتی فرنگی جهان گفت حق امید نوروزی را در فینال مسابقات جهانی مقابل حریف صرب خوردند به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس چنگیز لابازانوف فرنگمصطفي درايتي> روش مقابله با بازگشت احمدینژاد
مصطفي درايتي> روش مقابله با بازگشت احمدینژاد اعتماد در مطلبی با عنوان ميل احمدي نژاد به ديده شدن همچنان پابرجاست نوشته مصطفي درايتي فعال سياسي اصلاح طلب گفت اگر زمينه اش فراهم شود ترديد نكنيد كه احمدي نژاد بازمي گردد ولي پرونده هايي مطرح است كه اگر بخواهد بازگردد سريعا آمطهری: در برابر حکم قانونی موسوی و کروبی تمکین میکنم/ حضور احمدینژاد در جشن پیروزی انتخابات و سخنرانی وی از
مطهری در برابر حکم قانونی موسوی و کروبی تمکین میکنم حضور احمدینژاد در جشن پیروزی انتخابات و سخنرانی وی از عوامل موثر حوادث سال 88 بود نماینده مردم تهران در مجلس با بیان اینکه اگر اعتراضات سال 88 خوب مدیریت میشد فتنه مسئله آنچنان مهمی نبود گفت باید این بستر تفرقه جمع شود چرپرویز پرستویی در آسایشگاه جانبازان |تصاویر|
پرویز پرستویی در آسایشگاه جانبازان |تصاویر| پرویز پرستویی منوچهر محمدی و محمدمهدی عسگری پور عوامل فیلم سینمایی میهمان داریم با حضور در آسایشگاه جانبازان در نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی میهمان داریم در سینما هویزه مشهد حضور یافتند یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 14 20پرویز پرستویی: بازی در آثار دفاع مقدس سبب افتخار است
پرویز پرستویی بازی در آثار دفاع مقدس سبب افتخار استپرویز پرستویی گفت افتخار میکنم که در چند فیلم با موضوع دفاع مقدس توانستم نقش جانبازان را بازی کنم زیرا جانبازان سرمایههای گرانقیمتی هستند به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد پرویز پرستویی ظهر امروز در بازدید از آسایشگاه جانبازانجمشیدی در گفتوگو با فارس: شانس ما برای پیروزی بیش از دانشگاه آزاد است/ احساس خاصی برای بازی مقابل تیم سابقم
جمشیدی در گفتوگو با فارس شانس ما برای پیروزی بیش از دانشگاه آزاد است احساس خاصی برای بازی مقابل تیم سابقم ندارمملیپوش بسکتبال پتروشیمی گفت در دیدار با دانشگاه آزاد شانس ما برای پیروزی بیشتر است محمد جمشیدی در گفتوگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس در مورد دیدار با دان-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها