محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1842756603
هدیهای برای آب؛گفتوگو با همسر خلبان شهید محمدکاظم روستا
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: شنبه ۸ آذر ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۱
سرلشکر خلبان محمدکاظم روستا دهم مهر ماه 1332 در آباده ازتوابع شیراز به دنیا آمد. دوران کودکیش را در آباده گذراند. پس از طی دوران مدرسه و دبیرستان موفق به اخذ مدرک ششم طبیعی شد. اوا مهرماه 1351 به استخدام نیروی هوایی درآمد و در دانشکده خلبانی به تحصیل علوم پروازی پرداخت. دوره مقدماتی پرواز را در ایران سپری کرد، سپس به کشور امریکا اعزام شد و دوره تکمیلی پرواز را طی کرد و به اخذ نشان خلبانی نائل گشت. پس از مراجعت به ایران، به عنوان خلبان هواپیمای اف- 4 در پایگاه ششم شکاری بوشهر به خدمت مشغول شد. محمد کاظم روستا خلبانی شجاع و ماهر بود و با شروع جنگ تحمیلی، حدود 65 مأموریت موفقیت آمیز انجام داد. سرانجام هشتم آذرماه 1359 به همراه همرزم خلبانش سروان حسن مفتخریفر، جهت انهدام اسکله الامیه اعزام شدند که بر فراز اسکله در حین بمباران مورد اصابت پدافند موشکی دشمن بعثی قرارگرفته و هواپیمایشان دچار آتش سوزی شد و از آن تاریخ مفقودالاثر شد. تا اینکه روز سوم تیرماه 1370 شهادت وی محرز و پیکر مطهرش نیز در دل آبهای نیلگون خلیج فارس برای همیشه مدفون شد. از این شهید یک فرزند پسر به یادگار ماند که متأسفانه فرزند این شهید نیز سال 1380 به دیدار پدر شتافت. متن زیر گفتوگویی با فضیلت ایلیایی همسر شهید خلبان محمدکاظم روستا است: منزل ما تقریباً دو کوچه با منزل پدری محمدکاظم در شهرستان آباده فاصله داشت و به قولی بچه محل بودیم. من سال حدود 55 و 56 درحال سپری کردن دوره دانشسرای مقدماتی برای ورود به شغل معلمی بودم. محمدکاظم هم تازه از دوره خلبانی از آمریکا برگشته بود. همان شبی که از آمریکا به ایران آمد، پدر محمدکاظم به او پیشنهاد می دهد که با من ازدواج کند. از پدرش می پرسد: «زمانی که من رفتم دختر آقای ایلیایی خیلی کوچک نبود؟» که پدر در جواب می گوید: «چرا آن موقع که رفتی سنی نداشت، اما الان برای معلم شدن آماده می شود.» بالاخره بعد از مراسم معمول خواستگاری و آشنایی های اولیه، در تاریخ 29 تیرماه سال 57 به عقد همدیگر درآمدیم. بیشتر عمرم به توصیه شهید روستا صرف خدمت در آموزش و پرورش شد بعد از ازدواج، درسم را ادامه دادم، دیپلمم را گرفتم و در غیاب ایشان باز هم دوره کاردانی و کارشناسی را طی کردم. نبودن همسرم در کنارم هیچگاه باعث نشد که از ادامه تحصیل و خدمت به فرزندان این کشور منصرف شوم، بلکه محمدکاظم همیشه توصیه می کرد کار معلمی را رها نکنم. امیدوارم توانسته باشم به وصیت همسرم عمل کرده و اکنون خوشحالم که 16 سال در شهرستان آباده و 15 سال هم در ناحیه 3 شهر شیراز جمعاً به مدت 31 سال در آموزش و پرورش خدمت کردم. آخرین محل خدمتم هم دبیرستان و پیش دانشگاهی عدالت پایگاه هوایی شهید دوران شیراز بود و این افتخار را داشتم که بتوانم به پرسنل و فرزندان شریف نیروی هوایی ارتش خدمت کنم. ذوق و شوق شاگردانم برای استقبال از محمدکاظم حدود دو سال سرپرست مرکز شبانه روزی تربیت معلم امام خمینی (ره) شهرستان آباده بودم. در این مرکز دانشجویان برای دوره کاردانی آماده می شدند و این خانم ها از استان بوشهر و شهرستانهای استان فارس برای تحصیل آمده بودند. این خانم ها به طریقی از شرایط من مطلع بودند. آن زمان هنوز شهادت محمدکاظم محرز نشده بود و به برگشتن ایشان امیدوار بودم. به من می گفتند: «اگر آقای روستا از اسارت آزاد شوند و به کشور بازگردند، همه ما یک مانتو و مقنعه یکدست از یک رنگ و یک نمونه پارچه سفارش می دهیم و برای استقبال از همسر شما می آییم تا بتوانیم به شما کمک کنیم.» البته بعد از سال 70 که شهادت محمدکاظم و 51 نفر از خلبانان مفقودالاثر نیروی هوایی محرز شد، شاگردانم خیلی هوای من را داشتند، هیچوقت من را رها نکردند، حتی تعداد زیادی از شاگردان قدیمی من بعد از سالها، دنبال من بودند تا نشانی از من پیدا کنند و بالاخره من را در پایگاه هوایی شیراز پیدا کردند. هنوز هم با بسیاری از آنان ارتباط دارم، خیلی هایشان ازدواج کرده و صاحب فرزند هستند، من هم آنها را هیچ وقت فراموش نخواهم کرد. محمدکاظم؛ ساده و صمیمی، فعال در زمینه کشاورزی، اهمیت به حجاب، صبر و نماز اول وقت محمدکاظم خیلی خودمانی بود. به قول خودمان خاکی بود. وقتی از امریکا برگشته بود، خیلی صمیمی و ساده در تمام کارهای خانه به پدرش و مادر کمک می کرد، خودش از مهمان ها پذیرایی می کرد. در کارهای کشاورزی خیلی به پدرش کمک می کرد، همیشه می گفت: «قرار نیست چون من در یک کشور خارجی دوره خلبانی را دیده ام همه چیز را کنار بگذارم، من هم مثل بقیه انسانها هستم و فرقی با آنها ندارم.» کم می خوابید، می گفت وقت برای خوابیدن بعداً زیاد است. یادم هست در خانه های سازمانی پایگاه بوشهر منزل سازمانی که در اختیار ما قرار داده بودند را به حدی آباد کرده بود که در کل پایگاه معروف بود. با همان مقدار آب کمی که در اختیارمان بود، بهترین سبزی کاری را در حیاط خانه داشت. خیلی منظم بود و به وقت شناسی معروف. همیشه ساعت 6 صبح پوتینهایش را میپوشید، واکس میزد و آماده رفتن به محل کار بود. معمولاً هم با افرادی نشست و برخاست داشتیم که من راحت تر بودم. میگفت: «با کسی رفت و آمد کنیم که اولاً نخواهیم درباره مسائل کاری در خانه حرف بزنیم و دوماً شما راحت باشی.» به حجاب، صبر و نماز اول وقت خیلی خیلی اهمیت میداد، حتی سالی که از آمریکا برگشته بود، برای خواهرش و بقیه چادر مشکی به عنوان سوغاتی آورده بود. 11 سال بی خبری از محمدکاظم بعد از مفقود شدن محمدکاظم، من حدود هشت سال با خانواده همسرم زندگی میکردم، چون نمی خواستم فرزندشان را از آنها دور کنم. حتی برای خارج شدن از خانه از آنها اجازه میگرفتم، هیچگاه سعی نکردم داغ دوری فرزندشان را با دوری از نوه بیشتر کنم. انتقال من از آباده به شیراز هم با اجازه پدر شهید روستا بود، اگر ایشان اجازه نمیدادند،هیچگاه آنجا را ترک نمیکردم. وقتی اسرا به میهن بازگشتند، دوران بسیار سختی برای ما بود. من سر خودم را با درس خواندن و معلمی گرم میکردم، خیلیها تعجب میکردند، میگفتند که همه برای برگشتن محمدکاظم در حال آماده شدن هستند، تو چرا هیچ کاری نمیکنی؟ در جواب می گفتم تا از طرف نیروی هوایی به من اعلام نشود که محمدکاظم برخواهد گشت، هیچ کاری نمیکنم. چون میدانستم که آنها از من هم دلسوزتر و برای پرسنل خودشان اهمیت زیادی قائل هستند. اینطور نبود که منتظر بازگشت وی نباشم، امید داشتم ولی بیجهت به خودم دلداری نمیدادم. یادم هست در مدرسهای در آباده که درس میدادم، تعدادی از پرسنل نیروی هوایی در آباده خدمت میکردند، بعضی اوقات که با لباس نظامی تردد میکردند و من از پنجره کلاس آنها را میدیدم، همیشه پیش خودم می گفتم که شاید یکی از اینها خبری از محمدکاظم برای من آورده باشد. پسرم خیلی پیگیر بازگشت پدرش بود، خودش از طریق خانمی که مسئول نامه ای هلال احمر بود مدام سراغ پدرش را میگرفت. هاشم روستا؛ تنها یادگار محمدکاظم که خیلی زود به دیدار پدرش شتافت هاشم 31 مرداد 1358 به دنیا آمد و 26 مرداد 1380 به رحمت خدا رفت. خدا نخواست که او بماند، همسرش هم دختر خیلی خوبی بود که خدا او را هم از من گرفت. ماحصل زندگی مشترک این دو پسری به نام علیرضا است که 14 سال سن دارد. خدا را شاکر هستم که حداقل یک یادگار از این پسر برای من باقی گذاشته است، چون تنها یادگار نسل محمدکاظم همین پسر است. هاشم پسر بسیار خوب و موفقی بود، در مسابقات قرآن استان همیشه شرکت میکرد و مقام میآورد. یک بار هم دیداری با حضرت آقای خامنهای رهبر انقلاب داشت و همیشه این دیدار را با ذوق و شوق برای بقیه تعریف میکرد. یاد و خاطره محمدکاظم همیشه در ذهن من برجسته است، ولی داغی که رفتن هاشم بر دل من گذاشت، خیلی سنگین بود. با بزرگ شدن هاشم و ازدواج و بچهدار شدنش شرایط داشت کمی عادی میشد که متأسفانه هاشم هم از من جدا شد و گویی دوباره به شرایط رفتن محمدکاظم برگشتم. مرحوم هاشم روستا، تنها یادگار شهید خلبان محمدکاظم روستا به زمین نشاندن هواپیما با یک بال / آخرین دیدار با محمدکاظم در اوایل جنگ زندگی در پایگاه بوشهر شرایط بسیار سختی داشت، حملههای هوایی مداوم و حملههای موشکی زندگی را در پایگاه بوشهر غیر ممکن کرده بود. به خانههای مسکونی ما هم خیلی حمله میکردند که تعدادی از همسران پرسنل این پایگاه در این حملات به شهادت رسیدند. اعلام کردند که هیچ کس حق ندارد در پایگاه بماند و به همین خاطر قصد داشتیم تعدادی از خانوادههای ساکن را از پایگاه خارج کنیم، از پایگاه خارج شدیم و یک شب را در آباده در منزل پدری محمدکاظم سپری کردیم و بقیه از آنجا به شهرهای خودشان عزیمت کردند. با اجازه پدر شهید، در همان شهر آباده مشغول به تدریس شدم، آن زمان امکانات ارتباطی مانند الان در دسترس همه قرار نداشت. محمدکاظم هروقت پرواز داشت و به مأموریت میرفت، به هر شکلی که بود، به دفتر مدرسه زنگ میزد و خبر سلامتی اش را میداد. برای آخرین بار که به مرخصی آمده بود و من او را دیدم، اصلاً وضعیت جسمانی مناسبی نداشت و نمیتوانست به حالت عادی بنشیند. مثل اینکه در آخرین مأموریتش قبل از مرخصی هواپیمایش آسیب میبیند و با یک بال آن را به زمین مینشاند و آنجا بود که مصدوم شده بود. اطرافیانش هم خیلی به او اصرار میکردند که گواهی پزشکی بگیرد و چند ماهی استراحت کند، ولی قبول نمیکرد.در آن دو سه روزی که پیش من بود حالت عجیبی داشت، توصیه میکرد که صبور باش، بعد از من زندگی کن، اگر مریض شدی در آباده نمان و دَرسَت را ادامه بده، بهترین لباس و پوشاک و تفریحات را برای خودت مهیا کن. نگران من نباش، دوستان من یکی یکی جلوی من تکه تکه می وند و من معلوم نیست که سالم برگردم یا خیر. تا اینکه یک روز خبری از تلفن محمدکاظم نشد. کمی نگران شدم و با تلفن گردان 61 شکاری بوشهر تماس گرفتم، همه همکارانش هم میدانستند که من چقدر روی محمدکاظم حساس هستم. گردان را زیر و رو کردم ولی کسی درست جواب من را نمیداد. بالاخره با فرمانده وقت پایگاه جناب دادپی تلفنی صحبت کردم. به من گفت که محمدکاظم برای مرخصی به بندرعباس رفته است. گفتم محال است که بدون اطلاع من به مرخصی رفته باشد و قبل از آن حتماً به من خبر میداد.از جوابهای گنگ و مبهم آنها متوجه شدم که برای محمدکاظم اتفاقی افتاده است. بلافاصله عازم بوشهر شدم تا اطلاع دقیقی از او بدست بیاورم. متأسفانه کسی اطلاع دقیقی از سرنوشت او نداشت، عملیات آنها با دو فروند جنگنده انجام شده بود، آقای گودرزی که همراه محمدکاظم برای مأموریت اعزام شده بود میگفت که احتمالاً موتور هواپیمای محمدکاظم هدف موشک قرار گرفته و حدود 65 کیلومتری مرز آبی عراق سقوط کرده است. معلوم نبود که فرصت داشته ایجکت(پرش از هواپیما) کند یا خیر. یادبود شهید محمدکاظم روستا در آباده و بهشت زهرای (س) تهران برای محمدکاظم یک یادبود در شهر آباده درست کردند، برای خلبانان مفقودالاثر نیروی هوایی هم در قطعه 52 بهشت زهرای (س) تهران هم یک مقبره به صورت نمادین اختصاص دادند. برای من هیچ فرقی ندارد که محمدکاظم مزار واقعی داشته باشد یا خیر. اگر من دلم با این شهید باشد، یک آیه قرآن که بخوانم و به روحش هدیه کنم، برای من کافی است، مهم این است که این هدیه پذیرفته شود. مهم این است که من عملاً بتوانم برای شادی روح محمدکاظم کاری انجام دهم و بتوانم راهش را طوری ادامه دهم که مورد رضایت خدا و او باشد. هر وقت در پایگاه از جلوی مجتمع فرهنگی که به نام شهید روستا است عبور می کنم و چشمم به نام شهید روستا می افتد، فاتحهای میخوانم و می دانم که حتماً ثوابش به روح محمدکاظم میرسد. اداره کردن 3 خانواده به تنهایی شرایط زندگی من طوری بود که می توانستم با استفاده از موقعیت شهید روستا از لحاظ مادی به خیلی جاها برسم. ولی همیشه معتقد بودم که خودم باید موقعیتم را بالا ببرم طوری که محمدکاظم از من راضی باشد. اگر توانستم گره ای از مشکلات زندگی چند نفر با این بضاعتم باز کنم، آن موقع است که عمل واقعی و مورد رضای خدا انجام دادهام، طوری زندگی کنم که درد و غصه فقط زندگی خودم را به دوش نکشم. پسر من با خانوادهای وصلت کرد که تنها یک دختر داشتند، خداوند بعد از 40 سال این دختر را به آنها عطا کرده بود. به همین خاطر سن پدر و مادر عروسم زیاد بود که ایشان به رحمت خدا رفتند. شرایط الان من به گونهای است که امورات جاری سه خانواده با من است. یکی زندگی نوهام است، که باید امانتدار خوبی باشم، یکی زندگی خودم است، و دیگری مادر عروسم که شوهرش به رحمت خدا رفته است و من کفیل امورات زندگی ایشان هم هستم و در حال حاضر من در کنار ایشان در آباده زندگی میکنم. خاطرهای از عملیات 140 فروندی زمان عملیات 140 فروندی، خاطرم هست که یک زوج جوان که تازه ازدواج کرده بودند مهمان ما بودند. محمدکاظم، پسرمان هاشم را روی زانو گذاشته بود و داشت به او غذا میداد. هواپیماهای عراقی که حمله کردند، سریعاً هاشم را داخل گهوارهاش گذاشت، حتی لقمهای که برای خودش گرفته بود را هم نخورد و به سرعت آماده رفتن شد و جزو اولین خلبانانی بود که در عملیات 140 فروندی به کشور عراق حمله ور شدند و پاسخ دندانشکنی به صدام دادند. زیارت امام حسین (ع) در کربلا، آرزوی قلبی محمدکاظم شب عاشورا بود. من در آشپزخانه مشغول غذا پختن بودم، محمدکاظم، هاشم را بغل کرده بود و میخواست او را بخواباند. از داخل آشپزخانه ناگهان صدای هق هق گریه محمدکاظم را شنیدم، نزدیکش که رفتم دیدم رادیو درحال پخش روضه امام حسین (ع) بود. از او پرسیدم: «چی شده؟» گفت: «دلم بدجوری هوای کربلا کرده». به حدی گریه میکرد که حال من هم منقلب شد. آنجا بود که از خدا خواستم به حق همین روزها من و محمدکاظم را راهی کربلا کند. بعد از این جریان بود که برای مأموریت اعزام شد و دیگر برنگشت. امیدوارم که امام حسین (ع) حاجتش را برآورده کرده باشد و لحظه شهادت خود امام حسین (ع) از او دستگیری کرده باشد. امیدوارم ما خانواده های شهدا بتوانیم راه این بزرگان را ادامه دهیم، به توصیههای این عزیزان توجه کنیم و با مقاومت و صبوری و تبعیت از خط ولایت فقیه و رهبری، دل حضرت زهرا (س) و امام زمان (عج) را شاد کنیم. دوست دارم دشمنان این مرز و بوم و این انقلاب بدانند که ما بیدی نیستیم که با این بادها بلرزیم و اگر زمانی نیاز باشد که خود ما در جبهه نبرد با باطل حضور یابیم و با اذن رهبر انقلاب، حاضریم خون خود را فدای میهن و اسلام کنیم. خدا را همیشه شاکر هستم که من انتخاب شدم تا در جریان این آزمایش سخت الهی قرار بگیرم. امیدوارم که بتوانم در برابر مشکلات دنیوی در آخرت مقابل شهیدان گرانقدر روسفید باشیم. انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]
صفحات پیشنهادی
گفتوگو با همسر سرلشکر خلبان جاویدالاثر محمدکاظم روستا ۱۱ سال بیخبری از محمدکاظم
گفتوگو با همسر سرلشکر خلبان جاویدالاثر محمدکاظم روستا۱۱ سال بیخبری از محمدکاظمپسرم خیلی پیگیر بازگشت پدرش بود خودش از طریق خانمی که مسئول نامههای هلال احمر بود مدام سراغ پدرش را میگرفت به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی ارتش جمهوری اسلاتقدیر از همسر شهید طهرانی مقدم در قم |اخبار ایران و جهان
تقدیر از همسر شهید طهرانی مقدم در قم کد خبر ۴۵۳۰۹۷ تاریخ انتشار ۰۶ آذر ۱۳۹۳ - ۱۱ ۳۲ - 27 November 2014 همایش خط مقدم ظهر با حضور الهام حیدری همسر شهید حسن طهرانی مقدم در سالن شهید بهشتی دانشگاه قم برگزار شد به گزارش تابناک حیدری برای اولین بار در یک جمع به سخنرانی در مورد ویدیدار قائم مقام بنیادشهید کشور با بازماندگان خلبان شهید عباس بابایی
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱ ۰۲ همزمان با درگذشت مادر سرلشکر خلبان شهید بابایی سردار انصاری قائم مقام بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور به همراه مدیرکل و معاونان بنیاد استان قزوین از خانواده و بازماندگان این مادر دیدار کردند به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه قزوصدیقه حکمت از مادر خلبان شهید عباس بابایی گفت
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱ ۰۷ همسر شهید بابایی گفت مادر سرلشکر خلبان شهید بابایی از اعتقادات دینی قوی برخوردار بودند که توانستند فرزندانی همچون شهید بابایی را تربیت کنند به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه قزوین صدیقه حکمت همسر شهید بابایی در دیدار سردار انصاری قائمشهلا جاهد, همسر شهید عباس دوران و لیلا اسفندیاری به روی صحنه می روند!
شهلا جاهد همسر شهید عباس دوران و لیلا اسفندیاری به روی صحنه می روند ابن نمایش در قالب تئاتر مستند به صحنه میرود و روایتگر داستان زندگی سه زن است که یکی از این زنان شهلا جاهد همسر غیر رسمی ناصر محمدخانی است که با بازی ستاره اسکندری به صحنه میرود افسانه ماهیان از آماده شدن دکورمراسم گرامیداشت مادر خلبان شهید «عباس بابایی» برگزار میشود
یکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۳ - ۱۰ ۳۳ مراسم بزرگداشت هفتمین روز درگذشت فاطمه خوئینی مادر سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی فردا دوشنبه در تهران برگزار خواهد شد به گزارش سرویس فرهنگ حماسه ایسنا این مراسم با حضور مقامات کشوری و لشکری از ساعت 13 30 تا 15 در مسجد نور تهران واقع در میدان فاطممراسم چهلم خلبان شهید فرخی برگزار شد
جمعه ۳۰ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱ ۲۵ فرمانده هواپیمایی نیروی انتظامی کشور در مراسم چهلم خلبان شهید فرخی گفت تکلیف ما پیروی از شهیدان و الگوگیری از راه آنان است به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه لرستان سردار محمدولی بیرانوند در مراسم چهلم خلبان شهید فرخی که با حضورمادر سرلشگر خلبان عباس بابایی به فرزند شهیدش پیوست
مادر سرلشگر خلبان عباس بابایی به فرزند شهیدش پیوست قزوین- ایرنا- مادر سرلشگر خلبان شهید عباس بابایی شامگاه امشب شنبه به دلیل عارضه قلبی و کهولت سن دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت به گزارش ایرنا فاطمه خوئینی مادر سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی که طی یک ماه گذشته به عمادر خلبان شهید عباس بابایی درگذشت
یکشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۳ - ۰۹ ۲۲ فاطمه خوئینی مادر سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی به فرزند شهیدیش پیوست به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا مادر شهید بابایی در سن 88 سالگی دار فانی را وداع گفت تکمیل میشود کد خبرنگارویژگی بارز مادر خلبان شهید عباس بابایی
چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۳ - ۰۹ ۴۵ همسر شهید بابایی گفت خوشرویی ویژگی بارز مادر خلبان شهید بابایی بود صدیقه حکمت همسر شهید بابایی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه قزوین اظهار کرد خانم خوئینی پیش از اینکه مادر همسرم باشند عمه من نیز بودند و از کودکی به یامراسم گرامیداشت مادر خلبان شهید عباس بابایی برگزار شد
دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵ ۴۷ جانشین سازمان عقیدتی سیاسی ارتش گفت ما مدیون زحمتها و هوشمندی بانوی شادروان فاطمه خوئینی مادر شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی هستیم چرا که او برای ما ستاره پرفروغی همچون فرزندش را تربیت کرد به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگ حماسه ایسنا مراسم هفتمین روز درمادر سرلشکر خلبان عباس بابایی به فرزند شهیدش پیوست
مادر سرلشکر خلبان عباس بابایی به فرزند شهیدش پیوست قزوین- ایرنا- مادر سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی شامگاه امشب شنبه به دلیل عارضه قلبی و کهولت سن دعوت حق را لبیک گفت و به فرزند شهیدش پیوست به گزارش ایرنا فاطمه خوئینی 88 ساله طی یک ماه گذشته به علت عارضه قلبی در بیمارستانعصر امروز صورت گرفت برگزاری یادواره 9 شهید روستای لاریان منوجان
عصر امروز صورت گرفتبرگزاری یادواره 9 شهید روستای لاریان منوجانیادواره 9 شهید روستای لاریان از توابع بخش آسمینون شهرستان منوجان برگزار شد به گزارش خبرگزاری فارس از منوجان یادواره شهدای روستای لاریان از توابع بخش آسمینون با حضور فرماندار ائمه جمعه منوجان و نودژ اقشار مختلف مردممراسم ترحیم والده سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی آغاز شد
دقایقی پیش مراسم ترحیم والده سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی آغاز شد مراسم ترحیم والده سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی با حضور مسئولان لشکری و کشوری آغاز شد به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی باشگاه خبرنگاران عصر امروز مراسم ترحیم والده سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی در مسجد نور با حضوربا حضور مسئولان کشوری و استانی صورت میگیرد تشییع پیکر مادر سرلشگر خلبان شهید بابایی در قزوین
با حضور مسئولان کشوری و استانی صورت میگیردتشییع پیکر مادر سرلشگر خلبان شهید بابایی در قزوینپیکر مادر سرلشگر خلبان شهید عباس بابایی با حضور مسئولان استانی و کشوری و مردم شهیدپرور استان قزوین سهشنبه ساعت 10 صبح از صحن امامزاده اسماعیل ع تشییع و در گلزار شهدای قزوین به خاک سپردتکرار/همسر شهید بابایی: مادر شهید بابایی مؤمنه و با خدا بود
تکرار همسر شهید بابایی مادر شهید بابایی مؤمنه و با خدا بودهمسر شهید بابایی گفت مادر خلبان سرلشگر شهید بابایی از اعتقادات دینی قوی برخوردار بودند که توانستند فرزندانی همچون شهید بابایی را تربیت کنند به گزارش فارس از قزوین صدیقه حکمت در مراسم دیدار سردار انصاری قائممقام بنیاد شايجاديادمان سرلشگر شهيد خلبان غلامرضا چاغروند در دهلران
ايجاديادمان سرلشگر شهيد خلبان غلامرضا چاغروند در دهلران معاون روابط عمومی ستاد کل نیروهای مسلح در آیین گرامیداشت خلبان شهید غلامرضا چاغروند در روستای جلیزی ازتوابع بخش موسیان شهرستان دهلران با بيان اينكه شهید خلبان چاغروند قبل از پیروزی انقلاب اسلامي با تکثیر و توزیع تصاو-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها