واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
![](http://images.khabaronline.ir/images/2014/11/position50/14-11-25-134024unknown.jpg)
چاپ مجموعه شعری از کامیار شاپور فرزند فروغ فرخزاد و پرویز شاپور فرهنگ > ادبیات - انتشارات مروارید مجموعه شعری از کامیار شاپور منتشر کرده است. مجموعه شعری که برای طرح جلدش، از یکی از نقاشیهای خود او استفاده شده است.
الهه خسروییگانه: «عشق یک مجسمهی فلزیست و نورهای معطر طلایی» این، عنوانی است که کامیار شاپور، فرزند فروغ فرخزاد و پرویز شاپور، برای جدیدترین مجموعه شعرش برگزیده است. مجموعه شعری که توسط انتشارات مروارید به چاپ رسیده است. فاضل ترکمن، دبیر انتشارات مروارید، درباره سابقه همکاری این انتشاراتی با کامیار شاپور میگوید: «کامیار، در گذشته همکاری هایی با ما داشت و یک مجموعه شعر نیز از او به چاپ رسیده بود که هرگز تجدید چاپ نشد، چون خودش هم علاقهای به انتشار مجدد آن نداشت. بعد از آن با همکاری عمران صلاحی، نامههای مادرش فروغ فرخزاد به پرویز شاپور را منتشر کرد و خیلی هم برای انتشار آن کتاب زحمت کشید. کتابی که با اسم «تپشهای عاشقانه قلبم» منتشر شد و بسیار مورد استقبال قرار گرفت و هنوز هم تجدید چاپ میشود.» اما چطور شد که او مجموعه جدیدی از اشعارش را توسط انتشارات مروارید منتشر کرد؟ ترکمن در اینباره میگوید: « او استعداد عجیبی در نقاشی دارد و در خارج از کشور در رشته نقاشی تحصیل کرده است. از طرف دیگر ما میدیدیم که او مدام شعر مینویسد ولی فروتنی میکند و به فکر چاپ آنها نیست. پیشنهاد انتشار آنها را به او دادیم و البته طی روندی بسیار طولانی کتاب رفته رفته آماده شد. زمان زیادی طول کشید که او شعرهایش را جمع و جور کند و بعد از میان آنها، دست به انتخاب بزند.» روی جلد مجموعه شعر کامیار شاپور، یکی از نقاشیهای او جای گرفته است. دبیر انتشارات مروارید میگوید که این طرح جلد به اصرار او انتخاب شده است: «من خیلی اصرار داشتم که برای طرح جلد از نقاشیهای خود او استفاده کنیم چون نقاشیهایش از نظر احساسی بسیار به شعرهایش نزدیک هستند. به نظرم او در شعرهایش هم احساسی بودن را از فروغ و خلاقیت و طنز را از پدرش به ارث برده و به نوعی آنها را در شعرش بروز داده است.» یکی از شعرهای این مجموعه را با هم میخوانیم: چمنزار خسته از رویاست رویای گیاهی سبز من افق را با مدادی رنگ پریده خط خطی میکنم. اشک در چشمم جمع شده است قلبم را چون جامهدانی کهنه در پارچه مخمل سبز در خوابش میپیچم * روزی دختری بود خاطرهای بود و کوچههای آفتابی و سکوت سبز چمنزار و رطوبت کمرنگ آسمان آبی و عکس سیاه و سفید قدیمی خانوادگی در جیبم * قطره باران بر صفحه ساعت بیشیشه میافتد زمان مرطوب میشود و کارخانهای سوت تعطیل میزند * روزی چمنزاری بود دختری بود و خاطرهای بود * انتهای کوچههای بیآفتاب پر از چوبلباسی است رود به آبشار دهن کج میکند * چگونه میتوان شعری پوچ سرود و به پوچی ایمان آورد؟ * دختر یک روز با نسیم و چمدانش رفت خاطرههاو کوچهها آفتابی از سوراخهای جیبم گریختند و در ذهن افق رنگ پریده تهنشین شدند و من که بینیام پر از شب بود و مژههایم در اشکهایم پارو میزدند سکوت سپیده گل سرخی را که تو به من داده بودی و تمام خاطرههایم را با یک بلیط اتوبوس عوض کردم و به شهری دوردست که همان کنج اتاقم بود و به دیوارهای چروک خورده سقفی پر از لک، و پنجرهای مشرف بر کوچهای دود گرفته سفر کردم» انتشارات مروارید، مجموعه شعر «عشق یک مجسمه فلزیست و نورهای معطر طلایی» را ۸۶ صفحه و قیمت ۶ هزار و پانصد تومان منتشر کرده است.
کلید واژه ها: شعر - ادبیات -
سه شنبه 4 آذر 1393 - 14:07:16
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]