واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: سهشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۳ - ۱۸:۱۱
نشست نقد ادبیات کودک و نوجوان با حضور علیرضا حافظی، علیمحمد رفیعی و مهدی کاموس عصر روز سهشنبه 27 آبانماه در محل سرای اهل قلم برگزار شد. به گزارش خبرنگار ادبیات ایسنا، در این نشست که دبیری آن را سیدعلی کاشفی بر عهده داشت، علیرضا حافظی - نویسنده و پژوهشگر ادبیات - گفت: یکی از موانع نقدنویسی، پذیرنده نبودن نویسندگان و صاحبان اثر است که باید به این مشکل ظرفیت نقد نداشتن منتقدان را هم اضافه کرد. این پژوهشگر ادبی تأکید کرد: ظرفیت نقد کتاب کودک و نوجوان در جامعه حاکی از آن است که کمتر منتقدان این حوزه با اصول و مبانی نقد کتاب آشنا هستند و بیشتر بر مبنای سلایق و برداشتهای شخصی خود به نقد میپردازند. بر همین اساس اگر مجموعه نقدهای کتاب ماه کودک و نوجوان را بررسی کنیم، به ندرت با نقدهایی مواجهیم که از اصول متدولوژیک علمی در نقد خود برخوردار باشند، مضاف بر اینکه در این مجموعه آثار از این نقد تا آن نقد معیارهای متفاوت و ناپایداری وجود دارد. این منتقد بیان کرد: باید هدف نقدها را دید و اینکه نقد در چه حال و هوایی است که شکل میگیرد. گاهی به نظر میرسد آب و هوای کشور ما به نقد اجازه رشد کردن و نمود یافتن را نمیدهد. شاید آب و هوای اجتماعی تحمل نقد را کاهش داده است. از نظر اجتماعی، تفکر انتقادی در دورهای رشد پیدا میکند که جامعه به لحاظ علمی و دانشی به سطح مقبولی رسیده باشد. حافظی گفت: از سوی دیگر، نقد به اعتبار مخاطب آن متغیر است. شکلی از انقطاع فرهنگی در بحث نقد دیده میشود. میراث فرهنگی گذشتگان ما به نسلهای بعدی منتقل نشده است و همین مسئله باعث میشود تا در نگارش تاریخ ادبیات کودک اغلب این تصور بهوجود آید که ما خودمان آغازگر این موضوع بودهایم در حالی که اساسا این طور نیست. یعنی بیاطلاعی ما و گسست فرهنگی که جامعه وجود دارد، باعث شده تا بعضا افرادی به عنوان چهرههای فرهنگی و ادبی مطرح باشند که ذاتا برای این کار ساخته نشدهاند. علیمحمد رفیعی - دینپژوه و منتقد - نیز با حضور در این نشست گفت: بین نقد، مخاطب نقد و فرهنگ تعریفی نشده است و هر قدر این مشکل حل نشود، کارهای انجام شده به تاریخ میپیوندند و تأثیری در فرایند توسعه ندارند. این پژوهشگر دینی و منتقد گفت: اگر ارتباط مناسبی بین نقد، مخاطبان نقد و فرهنگ برقرار بود، آثار بعدی و بعدی از کیفیت بهتری برخوردار میشد؛ در حالی که این طور نیست. یعنی اگر نظاممندی دیده میشود این نظاممندی به طور قطع اتفاقی است، چون تعریفی در حوزه ناشر و نظام دستاندرکار نقد که دارای اطلاعات رسانهای و روابط عمومی باشند، در جامعه وجود ندارد. این ضعف، ضعف بزرگ نقد ماست، بنابراین بهترین نقدها هم به سبب ضعف در ارتباطات و اطلاعرسانی بیاثرند. رفیعی تأکید کرد: نقد باید پیگیری شود و به صورت فرایندی درآید که از مرحله تولید اثر تا مصرف آن را دربرگیرد و به دست کسانی برسد که باید برسد و تا این کار اتفاق نیفتد، نقدی واقعی صورت نگرفته است. مضاف بر اینکه نقد باید مقولهای تخصصی باشد؛ یعنی آنکه هر کس در حوزه کار خاصی به نقد و بررسی بپردازد و این کار باعث خواهد شد تا کیفیت آثار نقد شده افزایش یابد؛ چرا که منتقدان متخصصتر از نویسندگان و پدیدآورندگان خواهند شد. وی در ادامه به وجود اخلاق نقد اشاره کرد و گفت: قلم منتقد باید به گونهای باشد که در جهت تذهیب قلم عمل کند، یعنی مثل ساتور قصابی اضافهها را بزند، فارغ از اینکه اثر مال چه کسی و نویسنده اثر در چه مقامی است. گاه رسانههای ما در بحث نقد به رودربایستی میرسند و بعضا اثر افرادی را نقد نمیکنند و یا اگر خواستند نقد کنند، پیشتر به او اطلاع میدهند تا جوابیهای بر نقد خود در اختیارشان قرار دهد. مهدی کاموس - منتقد و دیگر پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان - نیز در این نشست گفت: سیاستگذاریهای فرهنگی، اقتصاد نشر و تولید و تبلیغات در جامعه ما چرخه معیوبی را شکل میدهند و تا زمانی که این چرخه برقرار است، بحث نقد ادبیات کودک اگرچه که ممکن است بسیار قوی نوشته شده باشد، به جایی نمیرسد. این پژوهشگر گفت: اقتصاد نشر و تولید در کشور ما با مصائبی مواجه است از جمله موضوع تأمین عدالت. بنابراین اگرچه که تبلیغات در این عرصه به نسبت گذشته بهتر شده است اما همچنان مشکلات به قوت خود باقی است. نقد جایی میتواند اثرگذار باشد که مسئولان، نویسندگان، کارشناسان و مردم از آن متأثر شوند. این منتقد با بیان اینکه جامعه ما نقدپذیر نیست، گفت: فردمحوری ظرفیت نویسندگان، ناشران و خوانندگان را در حوزه نقدپذیری پایین آورده است؛ مضاف بر اینکه گاهی دیده میشود اثری که به عنوان نقد مطرح میشود، اساسا نقد نیست، بلکه بازتاب ایدئولوژی فرد خاصی یا شبه نقدهایی که عمدتا در فضاهای اجتماعی الکترونیک شکل گرفته است. بنا به گفته کاموس، بهترین راهها برای نقد در حوزه کودک و نوجوان و تأثیر آن بر مخاطبان این است که به مقوله مهندسی مجدد در نظام آموزشی کشور و اصلاح الگوی مصرف کودکان بپردازیم. این پژوهشگر تأکید کرد: مهندسی مجدد نظام آموزشی کشور اعم از آموزش و پرورش، آموزش عالی، رسانهها، خانواده و جامعه نیازمند مهندسی مجدد است. جامعه ما جامعه سوال محوری نیست و بسیاری از سوالات و طرح آنها در جامعه با هزینههای گران رقم میخورد، در حالی که عدم سوال محوری انسانهایی را تربیت میکند که همه چیز دانند و اگرچه همه چیز دانان در شرایط عادی مشکلزا نیستند اما مشکلات آنها در حالت بحران دو چندان خواهد بود. کاموس تأکید کرد: اصلاح الگوی مصرف کتاب در حوزه کودک و نوجوان سبب خواهد شد تا کتاب در سبد خانواده ها قرار گیرد و عنصر اصلی برای آنان تلقی شود در حالی که شرایط فعلی جامعه ما اجازه محقق شدن این امر را نمیدهد. انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]